فتوحات تیمور در شبه قاره هند که از سال 800 ق. آغاز شد، مقدمه ی دوره ای جدید در مناسبات تاریخی ایران و هند بود. به دنبال لشکرکشی تیمور، بخش هایی از شبه قاره هند از جمله مولتان و پنجاب به بهانه ی غزا و جنگ با کفار و گسترش اسلام، به قلمروی او افزوده شد. به موازات این پیروزی ها، برخی امرا و حکام ایالات هند برای اظهار انقیاد به تیمور، پیشقدم شدند و برخی نیز اداره ی متصرفات او در این سرزمین را بر عهده گرفتند. اگرچه مرگ تیمور و رقابت و نزاع شدید مدعیان سلطنت از نفوذ تیموریان در شبه قاره هند کاست، اما به دلایلی چون بروز مناقشات داخلی حکمرانان شبه قاره و سیاست شاهرخ تیموری در بسط مناسبات سیاسی و اقتصادی، بار دیگر زمینه تجدید مناسبات تیموریان با برخی حکام این سرزمین فراهم شد. در این پژوهش، به روش تحقیق تاریخی و شیوه توصیفی- تحلیلی متکی بر مستندات منابع دست اول و تحقیقات معتبر، زمینه ها، فرآیند، بازخورد و نتایج دیپلماسی شاهرخ در شبه قاره هند بررسی شده است. نتایج حاصل از این پژوهش، از مقاصد سیاسی و اقتصادی شاهرخ تیموری در اقدام برای برقراری مناسبات با شبه قاره هند و نیز اهداف سیاسی بعضی حکومت های شبه قاره برای ارتباط با شاهرخ حکایت می کند.
وجه اشتراک جوامع اسلامی در مواجهه با غرب در دوران استعمارکلاسیک (قدیم)، احساس ناتوانی و عقب ماندگی شدید بود که همراه خود چالش های فکری دراز دامن را در عرصه های گوناگون برای یافتن راه حل و جبران عقب ماندگی ها، در بین متفکران و نخبگان سیاسی جوامع اسلامی درپی آورد. در مصر این جدال فکری و مناقشه ذهنی ناشی از مقایسه فروتری خود با فراتری رقیب، برای نخستین بار در اندیشه محمدعلی پاشا مجال بروز یافت. با مروری بر اقدامات اصلاحی محمد علی پاشا، به این نکته می توان پی برد که در دیدگاه وی، رمز و سرچشمه قدرت و سرآمدی اروپائیان، برخورداری آنها از علوم و فنون جدید بوده است. به همین سبب، شاکله سیاست های اصلاحی محمدعلی پاشا بر اساس الگوبرداری از غرب پی ریزی شد و فرآیند نوسازی در مصر آغاز گردید. موضع وی در برابر مدرنیته و الگوی پیشرفت و ترقی در غرب ازیکپارچگی و انسجام برخوردار نبود و ماهیتی متناقض و دوگانه داشت. وی از یک سو علوم و فنون جدید غربی ها را که منشاً پیشرفت و قدرت آنها به شمار می آمد، می ستود و بر پایه ی آن برنامه ای برای نوسازی مصر ترتیب داد؛ ولی از سوی دیگر علاقه ای به پذیرش همه ی لوازم مدرنیته و اقتضاءات آن نداشت و گاه سیاست های وی با روح و فلسفه ی نهفته در مدرنیته در تعارض جدی قرار داشت.
در این مقاله با واکاوی سیاست ها و اقدامات اصلاحی محمدعلی پاشا، و بررسی مواضع مخالفان و موافقان سیاست های اصلاحی وی و آثار و نتایج اصلاحات انجام شده بر جامعه مصر، تلاش خواهد شد تا ضمن ایضاح نقش محمدعلی پاشا در پیشبرد فرآیند نوسازی و نوگرایی در مصر، تصویری از فهم و تلقّی وی از مدرنیته نیز ارائه گردد.