یکی از موضوعات مهم و مورد منازعه انگلیسی ها پس از تسلط بر هند، تغییر نظام آموزشی این سرزمین بود. در دوره تسلط کمپانی هند شرقی بر هند، میان مدیران کمپانی و دولتمردان و برخی از مستشرقان و دانشمندان انگلیسی منازعات و اختلافات شدیدی درباره چگونگی سامان دادن و مدیریت آموزش در هند، وجود داشت. عده ای از این افراد با دخالت دولت انگلیس و کمپانی در نظام آموزشی هند و ارائه آموزش های جدید به هندیان مخالف بودند و چنین دخالتی را در تعارض با منافع انگلیس در هند می دانستند و عده ای دیگر معتقد بودند که برای تأمین بهتر و بیشتر منافع هند باید هندیان را با زبان انگلیسی آشنا کرد و دانش های جدید غربی را به آنها آموخت. به رغم مخالفت های شدیدی که با دخالت دولت بریتانیا و کمپانی در نظام آموزشی هند صورت می گرفت، پس از فراز و فرودهای فراوان و ارائه طرح ها و برنامه های متنوع، در نهایت دولت بریتانیا و مدیران کمپانی بر آن شدند که نظام آموزشی جدید را به همراه زبان انگلیسی وارد هند سازند و نظام آموزشی بومی و سنتی هند را از میان بردارند. نتیجه این سیاست، تأسیس مدارس، کالج ها و دانشگاه های گوناگون در شهرهای مختلف هند بود. برخی از این دانشگاه ها تا امروز از مشهورترین مراکز آموزشی هند به شمار می روند. این مقاله به منازعات طرفداران و مخالفان ارائه آموزش های جدید به هندیان پرداخته و چگونگی تغییر نظام آموزشی سنتی هند و ایجاد نظام آموزشی جدید را بررسی کرده است. در نوشتار حاضر، با بهره گیری از روش تاریخی و با مطالعات کتابخانه ای، به بازخوانی و تحلیل محتوایی موضوع پرداخته شده است.
نویسنده مقاله براین نظر است که برآمدن گورباچف در شوروی اثبات می کند که بر خلاف باور اکثر شوروی شناسان ، جامعه شوروی جامعه ای ایستا نبوده و توانسته عواملی را که باعث تغییرش شوند را در درون خویش تربیت کند . به این اعتبار، استبداد سیاسی نتوانست جلوی آن تغییراتی را که زمینه های اجتماعی دموکراسی خواهد شدند، بگیرد . کاری که استبداد سیاسی کرد فقط این بود که این تغییرات کندتر و ناموزون تر به وقوع بپیوندند و زمانی که به حوزه سیاست بروز کردند، جامعه از نهادهای لازم همچون احزاب، سندیکاها و سایر نهادهای جامعه مدنی برای بهره برداری بهینه از این تحول برخوردار نبود و در نتیجه نتوانست از آن بهره ببرد .