در این نوشته آراء و عقاید دکتر رضا کاویانی مورد بررسی قرار میگیرد. او دانش آموخته فلسفه از المان بود و پس از بازگشت به ایران و بویژه بعد از تغییر فضای کشور در پی واقعه شهریور1320 درگیر فعالیتهای سیاسی شد و از یک مرحله به بعد، ضمن ترجمه آثار افلاطون به فارسی سعی کرد بر اساس دانش فلسفی خود به ارائه راهاکارهای اساسی تری در زمبنه سیاست های ایران اقدام کند.
این مقاله برنامه واگذاری شرکت های دولتی به بخش خصوصی که به عنوان یکی از رئوس برنامه پنجساله دوم کشور مطرح شده است را به بحث می گذارد و براین نظر است که بدون توانمند سازی سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه، نه فقط این برنامه در زمینه اقتصادی ناموفق خواهد ماند بلکه به فساد نیز دامن خواهد زد. خصوصی سازی زمانی موفق خواهد بود که با مشارکت وسیع مردم، به طور سازمان یافته، نهادینه، شفاف و قانونی صورت پذیرد.
نویسنده مقاله براین نظر است که برآمدن گورباچف در شوروی اثبات می کند که بر خلاف باور اکثر شوروی شناسان ، جامعه شوروی جامعه ای ایستا نبوده و توانسته عواملی را که باعث تغییرش شوند را در درون خویش تربیت کند . به این اعتبار، استبداد سیاسی نتوانست جلوی آن تغییراتی را که زمینه های اجتماعی دموکراسی خواهد شدند، بگیرد . کاری که استبداد سیاسی کرد فقط این بود که این تغییرات کندتر و ناموزون تر به وقوع بپیوندند و زمانی که به حوزه سیاست بروز کردند، جامعه از نهادهای لازم همچون احزاب، سندیکاها و سایر نهادهای جامعه مدنی برای بهره برداری بهینه از این تحول برخوردار نبود و در نتیجه نتوانست از آن بهره ببرد .
این مقاله خلاصه ای است از گزارش سال 1993 میلادی دفتر عمران سازمان ملل که به معرفی رویکردهای جدید در حوزه مشارکت مردمی و توسعه انسانی می پردازد. ویژگی این رویکردها هم در آن است که مخاطرات جدیدی را که ممکن است در این سال های پایانی قرن، جوامع انسانی با آن روبرو شوند عیان میسازند و هم امکانات جدیدی را که تجارب مختلف آشکار ساخته اند به بحث می گذارد. در زمره مخاطرات میتوان از پدیده ای به نام رشد یا توسعه بدون ایجاد اشتغال صحبت کرد و در زمره امکانات از بالا بودن بهره وری فعالیت هایی که نه دولت ها بلکه سازمان های غیر دولتی متولی آن هستند.