در طی تاریخ، تمدن ها و فرهنگ های گوناگون به صورت های مختلف با هم در ارتباط و تعامل بوده و از یکدیگر تاثیر پذیرفته اند. تماس و ارتباط میان این جوامع گاه به صورت مستقیم و در مواردی بشکل غیر مستقیم بوده است. بیشتر این ارتباط ها و تماس ها به صورت صلح آمیز بوده و با تبادل های فرهنگی، علمی، تجاری و ...، و تماس و مراوده میان نخبگان و اهل فن آغاز، و نتایج آن در مراحل بعد به کل جامعه، و فرهنگ و تمدن آن ناحیه منتقل می شده است. هم چنین، در بسیاری موارد تماس و ارتباط در ابتدا با رویارویی نظامی و جنگ دو ملت و کشور آغاز می شده، و پس از پایان این مرحله و برقراری صلح و آرامش، دستاوردهای فکری، علمی، و فرهنگی دو ملت غالب و مغلوب مبادله می شده و بدین ترتیب دو ملت و دو تمدن را به یکدیگر نزدیک می کرده است. نکته مهم و قابل توجه در تمامی این تماس ها و ارتباط ها، عامل ترجمه و وجود مترجمان است که همواره خواه به صورت حرکت های فردی، یا به شکل سازمان یافته و تخصصی، در نهضت های ترجمه ایران، جهان اسلام، اسپانیا، سیسیل و ..... موجب تسهیل ارتباط و پیوند میان ملل و تمدن های مختلف شده است.
عصر صفوی دوره ای مهم در صورتبندی گفتمان هویت سیاسی- اجتماعی ایران است. در این دوران، پس از سال ها فترت، حکومتی مستقل، فراگیر، انحصاری، قدرتمند و دارای ایدئولوژی ویژه سیاسی شکل گرفته و با کاربست سخت و نرم افزارهای قدرت جامعه را همسو با خویش متحول نمود. مدارهای سازنده سیاست و امر سیاسی در عصر صفوی دستخوش بازاندیشی و مفصل بندی دگرباره گردید. در این دوره اندیشه و عمل سیاسی- اجتماعی ایرانیان، صورتی آمیزه ای و درهم پیچیده یافت. از دید نگارندگان، اندیشه و کنش سیاسی صفویان، از پنج کیان تصوف، تشیع، ایران بودگی (بازیابی مفهوم ایران و سنت شاهی آرمانی ایرانی)، سنت خلافت اسلامی و موج نوپدید مدرنیته و تمدن غرب سازمان یافته بود. نوشتار پیش رو با به پرسش گرفتن این مبنای نوین حکومت داری، به دنبال فهم کیفیت احیای سنت ایرانشهری در اندیشه سیاسی دوران صفوی است. در این راستا و بر پایه فرضیه نوشتار، در عصر صفوی در پارادایمی ترکیبی، گونه ای خاص از امر سیاسی، هویت سیاسی- اجتماعی و مبنایی نوین برای مشروعیت سیاسی بنیاد نهاده شده که در سنت تاریخ نگاری آن نمود جدی یافته و متضمن احیا و بازتولید اندیشه سیاسی ایرانشهری یا شاه آرمانی ایرانی گردید. برای تدقیق بیشتر و یافتن پیکره ای قابل احصا، تمرکز بر روی سه اثر مهم عالم آرای عباسی، نقاوه الآثار و عالم آرای شاه اسماعیل است. چارچوب نظری نوشتار مبتنی بر رهیافت تحلیل گفتمان (انتقادی) به ویژه خوانشی است که نورمن فرکلاف از آن ارائه می دهد.