در این مقاله به بررسی شاخصه های محلی نگاری خراسان در دوره معاصر پرداخته می شود. این شاخصه ها در سه مولفه مورخ، موضوع و انتشار مورد تبیین قرار می گیرد. به منظور تشریح مولفه ها از آمار کمّی و تحلیل کیفی استفاده شده است. آمارهای گردآوری شده به روش کتابخانه ای و آرشیوی و بر اساس اطلاعات موجود در پایگاههای کتابشناختی و کتابشناسی ها تهیه شده است. اهمیت این تحقیق از آن روست که تاکنون به تاریخ نگاری محلی خراسان در دوره معاصر با مولفه های تبیین شده، پرداخته نشده است و بیشتر به تک نگاری های موضوعی درباره کتابها و برخی موضوعات سیاسی واجتماعی توجه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سه عامل آستان قدس رضوی، مشهد و هویت تاریخی خراسان در کنار برخی از حوادث مانند انقلاب اسلامی و جنگ بر شاخصه های تعریف شده، تاثیر مستقیم گذاشته است.
سلسله ذهبیه با داشتن پیشینه حمایت همه سویه از حکومت صفوی (907-1135ق)، به ناگهان با سقوط اصفهان و حوادث پس از آن، از جمله روی کارآمدن حاکمیت افشاریه و زندیه (1149-1209ق)، روبرو گردید. سیر فعالیتهای اجتماعی – سیاسی این سلسله در طول این سال ها، از جمله دوره هایی است که پژوهش روشمند و مستقلی درباره آن انجام نگرفته است. از این رو مسأله اصلی پژوهش حاضر هم ناظر به چگونگی تعامل و سلوک سلسله ذهبیه با حاکمیت سیاسی در طول سالیان مورد بررسی می باشد.
پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از منابع اصلی و منابع طریقتی سلسله ذهبیه، در روشن شدن این مسأله گامی بردارد. بر اساس یافته های تحقیق، طریقت ذهبیه در دوره افغان ها، در برگرداندن خاندان صفوی بر سریر سلطنت تلاش کرد، در زمان نادر شاه با توجه به سیاستهای مذهبی خاص او، این سلسله به دوران رکود و انزوا رفت. اما در عصر کریم خان با انتخاب شیراز به عنوان پایتخت و ارادت کریم خان به قطب ذهبیِ عصر خود، این طریقت دوباره اوج گرفت. از اینرو فرایند رفتار ذهبیان در پیوند با مواضع فرمانروائیهای سه گانه –افغانها، افشاریه و زندیه- شکل گرفت. مواضعی که در گستره دوری تا نزدیکی با صفویان نیز معنا می یافت.
مسلمانان که در سده های نخستین هجری و پیش از سلطه مغولان بر سرزمین های اسلامی، بخش وسیعی از مناطق آباد و مسکون جهان را در دست داشتند، شهرهای بسیاری ساختند و در سایه تعالیم اسلامی، در این مناطق صاحب فرهنگ و تمدن ممتازی شدند که صفت برجسته آن اسلامیت بود و در زمان خود نظیر نداشت. یکی از جلوه های این فرهنگ ارزشمند و ستون اصلی تمدن اسلامی، توجه به علم و دانش و به تبع آن بزرگداشت دانشمندان بود.دانشمندان مسلمانِ بسیاری در این گستره وسیع، پیوسته در سفر و مهاجرت بودند و از شهری به شهر دیگر می رفتند.
این مقاله بر آن است تا با روش تحلیل تاریخی و ارائه نمونه هایی از گزارشهای تاریخی مورخان مسلمان، ضمن اشاره به اهداف و انگیزه های مسافرت های دانشمندان، نشان دهد که بزرگداشت دانشمندان مهاجر و مسافر که نتیجه آموزه های دینی بود، به عنوان بخشی از فرهنگ اسلامی، نزد مسلمانان نهادینه شده بود و شیوه های برخورد آنان را با دانشمندان مهاجر، شکل و جهت می داد.