دولت ایلخانان مغول، پس از یک دوره تهاجم چهل ساله در ایران به قدرت رسید و هشتاد سال (736-656 ق) بر سر کار بود. این دولت از نظر قدرت نظامی و وسعت قلمرو، از دولت های بزرگ تاریخ ایران به شمار می آید، اما به رغم دفاع از مرزهای گسترده خود، بسیار بی ثبات بوده و همواره با بحران های سیاسی داخلی درگیر بوده است. از این رو، در اوج اقتدار به یکباره و در پی یک بحران داخلی سقوط کرد. بررسی آماری درباره ایلخانان در ایران نشان می دهد که سه عامل سن رسیدن به سلطنت، سن رخداد مرگ و مدت سلطنت آنها مؤلفه هایی تأثیرگذار در بی ثباتی مداوم آن دولت و نیز سقوط غیرمنتظره آن بوده است. تحقیق این مقاله بر اساس کاربرد علم آمار در تاریخ نگاری (Cliometrics) صورت گرفته که طی آن داده های آماری بر یک بستر زمانی مورد ارزیابی قرار می گیرد و دیگر عوامل مؤثر در بی ثباتی و سقوط آن در اینجا مورد نظر نبوده است.
نووارگی(مدرنیته) و تحولات ناشی از آن در شهرسازی و تغییر ماهیت و مفهوم شهر که در ایران از دوران قاجار آغاز گردید(ر.ک. به حبیبی، 1373، الف)، در دولت پهلوی(1320-1300) در مرحله حساسی قرار می گیرد. در این مقطع می توان شاهد مفهوم نوگرایی(مدرنیسم) به مثابه یک الگو در شهرها (به ویژه شهر تهران) بود که در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، مدیریتی و برنامه ریزی شهری به شدت اثر می گذارد(ر.ک. به حبیبی، 1373، ب). اما سؤال اصلی در این میان کشف نکات پنهان در تحول و دگرگونی شهر است، نکاتی که می تواند چگونگی نووارگی و نوگرایی ایرانی در این سال ها را طرح کند. نکاتی که در لابلای سطور رمان ها، اشعار و یا داستان های کوتاه مشاهده می گردد. در این دوران نوشته های ادبی چه آنها که از زبان نویسندگان مخالف، و چه آنها که از سوی بی طرفان یا طرفداران حکومت و دولت شنیده می شوند، می توانند بخش هایی از واقعیت تحول شهر را رویارو قرار دهند و اگر پذیرفته شود که: «ادبیات آینه ای تمام نما در برابر حوادث و رخدادهای جاری و تاریخ ملت هاست»(اکبری شلدره ای، 1382، 11) می توان آنچه در این روزگاران به قلم آمده است را محملی برای تحلیل و تفسیر شهر قرار داد