فعالیت راهزنان به دلیل ماهیت این گروه همواره در سایه ابهام باقی مانده است. در صورتی که ماهیت راهزنان هر چه بوده باشد، به عنوان یکی از گروه هایی که با فعالیت های خود بخش های تمدنی و اقتصادی و به طورکلی امنیت جامعه و اقتدار حکمرانان را تحت تأثیر قرار می دادند، قابل بررسی و ملاحظه است. علاوه بر این روزگار حکمرانی مغول ها به ویژه در اواخر دوره ایلخانی در ایران دوره ویژه ای از جهت رشد و افزایش شمار گروه های راهزنی و شیوع مسأله راهزنی محسوب می شود.
از طرفی نیز مطالب اطلاعات متون تاریخ نگاری تاریخ میانه ایران و اسلام از جهت توجه به این گروه بسیار اندک بوده و هرگونه تحقیق درباره راهزنان و سایر مباحث اجتماعی مرتبط با آنان مستلزم توجه به متون دیگری نظیر متون ادبی، عرفانی است. در این میان صفوه الصفا عنوان یکی از تألیفات مهم تذکره ای در دنیای تصوّف در اواخر عهد ایلخانی، در لابلای مطالب خود اطلاعاتی در مورد وضعیت و تشکیلات درونی راهزنان در دسترس قرار می دهد که تاکنون مورد توجه شایسته محققان قرار نگرفته است. هدف این مقاله بررسی روایات متعدد صفوه الصفا درباره پدیده راهزنی و تحلیل آن ها به منظور شناخت حیات و فعالیت های تشکیلات راهزنان است.
شاپور بختیار فرزند محمدرضا (سردار فاتح بختیاری) و نازبیگم در سال 1294 شمسی در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. او نوه صمصامالسلطنه بختیاری بود که در سالهای پس از مشروطه دوبار به نخستوزیری رسید. تحصیلات ابتداییاش را در شهرکرد و نیمی از تحصیلات متوسطه را در اصفهان گذراند و دوران دبیرستان را در مدرسه فرانسوی بیروت با اخذ دیپلم ریاضی به پایان رساند.1
انقلاب اسلامی ایران ارزش های جدیدی را به بشریت عرضه کرد و هویت ما را بازسازی نمود. تحول در زاویه دید ما نسبت به غرب و وضعیت جهان معاصر از نتایج این دگرگونی است. بر همین مبنا ضرورت اتخاذ موضعی متناسب با ارزش های انقلاب اسلامی و هویت ایرانی اسلامی در برابر غرب و نظام فرهنگی ارزشی آن به وضوح آشکار می گردد. امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی، رویکردی را نسبت به غرب مطرح می سازد که از سویی با کلیت فرهنگ ما سازگار است و از سویی دیگر موضع انقلابی ما را در برابر غرب ترسیم می نماید. در این مقاله پرسش ما این است که امام خمینی چه موضعی را برای جامعة انقلابی ما در برابر غرب و نظام فرهنگی، فکری و ارزشی آن ترسیم کرده است؟ رویکرد امام خمینی در این حوزه، نه تنها رد غرب زدگی، بلکه نفی گرایش به فرهنگ غرب، با توجه به شاخص های آن، همچون اومانیسم، ماده گرایی و سکولاریسم، فردگرایی و سلطه محوری و مقابله در برابر رفتار تهاجمی آن و طرح احیای هویت خودی با توکل و اعتماد بر مبدأ جهان هستی است. در این رویکرد، غرب، مغربِ حقیقت قدسی و شرق، اشراقِ حقیقت و تجلی نور است. بر این مبنا انسان به خویشتن حقیقی یا فطرت خداگونه و مخموره خود بازگشته و با نفی غرب گرایی به سوی کمال و سعادت حقیقی گام برمی دارد.