قرار بود معاون وزارت خارجه با بازرگان دیدار کند
آرشیو
چکیده
متن
هنری پرشت از سالهای 55-1351 دیپلمات ارشد در سفارت آمریکا در تهران و رئیس میز ایران در وزارت خارجه ایالات متحده طی سالهای 59-1357 بود.سفر وی به تهران مدتی قبل از اشغال سفارت آمریکا و دیدارهایش با مقامات انقلابی در آن زمان با حرف و حدیثهای فراوانی همراه بود؛اخیرا هم شرح گفت و گوهای وی با آیتالله بهشتی منتشر شده است.
آیا پیش از انقلاب اسلامی1979 دیداری با انقلابیون ایران داشتید؟
در دهه 70 سیاست غیر رسمی اما الزامآور آمریکا منع تمامیارتباطات با مخالفان شاه بود. همچنان که انقلاب ایران پا میگرفت – حدود اکتبر 1978 –اعضای سفارت و من در واشنگتن ارتباطاتی ]با آنها[برقرار کردیم. برای مثال، من با دکتر ابراهیم یزدی در اکتبر 1978 دیدار کردم و فکر میکنم که مسوولین سفارت آمریکا در تهران،مهدی بازرگان را در پاییز و آیتالله بهشتی را در ژانویه 1979 دیدند.
دولت آمریکا در مورد انقلاب ایرانیان چه فکر میکرد؟
بعد از آنکه در فوریه 1979 انقلاب رخ داد سیاست ایالات متحده پذیرش واقعیت تغییر در ایران، تلاش برای ایجاد رابطهای بر پایه همکاری متقابل و پشت سر گذاشتن تلخیهای گذشته بود.
وقتی در اکتبر 1979 به ایران آمدید علاقمند به دیدار با چه کسانی بودید و با چه کسانی ملاقات کردید؟
کمیپس از ورودم به تهران در اکتبر 1979 به همراه بروس لینگن، کاردار سفارت، با یزدی و بازرگان دیدار کردم. یزدی از من پرسید که قصد دارم با چه کسانی ملاقات کنم و به او گفتم که امیدوارم هر مقام رسمیدولت با ما دیدار کند و به او یادآور شدم که روحانیت حاکم چندین ماه است هر گونه ارتباط با اعضای سفارت آمریکا را منع کرده است. او ترتیب دیدار لینگن و من را با بهشتی داد، به اضافه حضور در یک نماز جمعه در دانشگاه تهران و یک دیدار با آیتالله منتظری. آیتالله منتظری، لینگن را به حضور نپذیرفت و من با جان لیمبرت، مسوول امور سیاسی سفارت با او دیدار کردیم. گزارشی از این دیدار و دیدار ما با بهشتی در پروندههای سفارت هست. من همچنین با افرادی غیر دولتی دیدار کردم و (فکر میکنم) با وزیر بازرگانی هم حرف زدم.
وقتی با اعضای دولت موقت دیدار میکردید فکر میکردید آنها واقعا قدرت را در دست داشتند یا قدرت واقعی دست کسان دیگری بود؟
ما میدانستیم که اعضای دولت موقت قدرت واقعی اندکی دارند و آگاه بودیم که در هر وزارتخانه یک نماینده روحانی وجود دارد که تاثیرش بر تصمیمات واقعا زیاد بود.
نظرتان درباره شخص آیتالله بهشتی چه بود؟
من او را فردی باهوش، خوش مشرب، صریح و پایبند به اصول دیدم. فکر میکنم اگر او زنده میماند، میتوانست میانهروی را ترویج کند و تاثیری مثبت بر سیاست ایرانیان میگذاشت. برای مثال، بعد از آنکه سفارت اشغال شد، من به بهشتی تلفن زدم و از او برای آزادی گروگانها و بازگشت اموالمان کمک خواستم. او گفت حداکثر تلاشش را میکند اما مجبور بود گفت و گویمان را به خاطر شرکت در شورای انقلاب پایان دهد. من دیگر از بهشتی چیزی نشنیدم و به این نتیجه رسیدم که افرادی که مخالف حضور آمریکا در ایران بودند جلوی تلاشهای او را گرفتند.
آیا شما یا دیگر مقامات آمریکایی تلاش نکردید که با آیتالله امام خمینی ملاقات کنید؟
فکر میکنم چارلز ناس، مسوول سفارت، دنبال میکرد اما پس از تصویب قطعنامه انتقادی علیه ایران در سنای ایالات متحده، تلاشها متوقف شد. این قطعنامه پیشنهاد سناتور جیکوب جاویتز بود که به اعدامهای گسترده افراد وابسته به رژیم شاه، بخصوص حبیب القانیان تاجر یهودی، اعتراض داشت.
ماجرای دیدار زبیگنیو برژینسکی و مهدی بازرگان در اکتبر 1979 در الجزایر چه بود؟
در اکتبر 1979 که در ایران بودم، بروس لینگن تلگرافی به واشنگتن ارسال کرد با این مضمون که آیا با دیدار دیوید نیوسام (شخص شماره سه وزارت خارجه) با بازرگان و یزدی در جریان یک مراسم خاکسپاری در الجزایر موافق است یا نه؟ هم من و هم لینگن با چنین دیداری موافق بودیم چرا که دیوید نیوسام یک شخص مطلع و یک تصمیمساز کلیدی در امور ایران بود؛ او به علاوه یک میانه رو و دیپلماتی توانا بود. البته بعدا دکتر برژینسکی را به عنوان سرپرست هیات آمریکایی جایگزین نیوسام کردند.
برژینسکی به هواداری سرسختانه از شاه مشهور بود و ناظران در تهران آن دیدار را مورد انتقادهای تندی قرار دادند. من همیشه شجاعت بازرگان را برای اتخاذ مواضعی که فکر میکرد درست است ستایش میکردم و البته این مواضع گاهی باعث میشد او مورد انتقاداتی قرار بگیرد. من از ]نحوه برگزاری[ آن دیدار متاسفم بودم و امیدوار بودم که طوفان انتقادات بالاخره فروکش کند.
آیا پیش از انقلاب اسلامی1979 دیداری با انقلابیون ایران داشتید؟
در دهه 70 سیاست غیر رسمی اما الزامآور آمریکا منع تمامیارتباطات با مخالفان شاه بود. همچنان که انقلاب ایران پا میگرفت – حدود اکتبر 1978 –اعضای سفارت و من در واشنگتن ارتباطاتی ]با آنها[برقرار کردیم. برای مثال، من با دکتر ابراهیم یزدی در اکتبر 1978 دیدار کردم و فکر میکنم که مسوولین سفارت آمریکا در تهران،مهدی بازرگان را در پاییز و آیتالله بهشتی را در ژانویه 1979 دیدند.
دولت آمریکا در مورد انقلاب ایرانیان چه فکر میکرد؟
بعد از آنکه در فوریه 1979 انقلاب رخ داد سیاست ایالات متحده پذیرش واقعیت تغییر در ایران، تلاش برای ایجاد رابطهای بر پایه همکاری متقابل و پشت سر گذاشتن تلخیهای گذشته بود.
وقتی در اکتبر 1979 به ایران آمدید علاقمند به دیدار با چه کسانی بودید و با چه کسانی ملاقات کردید؟
کمیپس از ورودم به تهران در اکتبر 1979 به همراه بروس لینگن، کاردار سفارت، با یزدی و بازرگان دیدار کردم. یزدی از من پرسید که قصد دارم با چه کسانی ملاقات کنم و به او گفتم که امیدوارم هر مقام رسمیدولت با ما دیدار کند و به او یادآور شدم که روحانیت حاکم چندین ماه است هر گونه ارتباط با اعضای سفارت آمریکا را منع کرده است. او ترتیب دیدار لینگن و من را با بهشتی داد، به اضافه حضور در یک نماز جمعه در دانشگاه تهران و یک دیدار با آیتالله منتظری. آیتالله منتظری، لینگن را به حضور نپذیرفت و من با جان لیمبرت، مسوول امور سیاسی سفارت با او دیدار کردیم. گزارشی از این دیدار و دیدار ما با بهشتی در پروندههای سفارت هست. من همچنین با افرادی غیر دولتی دیدار کردم و (فکر میکنم) با وزیر بازرگانی هم حرف زدم.
وقتی با اعضای دولت موقت دیدار میکردید فکر میکردید آنها واقعا قدرت را در دست داشتند یا قدرت واقعی دست کسان دیگری بود؟
ما میدانستیم که اعضای دولت موقت قدرت واقعی اندکی دارند و آگاه بودیم که در هر وزارتخانه یک نماینده روحانی وجود دارد که تاثیرش بر تصمیمات واقعا زیاد بود.
نظرتان درباره شخص آیتالله بهشتی چه بود؟
من او را فردی باهوش، خوش مشرب، صریح و پایبند به اصول دیدم. فکر میکنم اگر او زنده میماند، میتوانست میانهروی را ترویج کند و تاثیری مثبت بر سیاست ایرانیان میگذاشت. برای مثال، بعد از آنکه سفارت اشغال شد، من به بهشتی تلفن زدم و از او برای آزادی گروگانها و بازگشت اموالمان کمک خواستم. او گفت حداکثر تلاشش را میکند اما مجبور بود گفت و گویمان را به خاطر شرکت در شورای انقلاب پایان دهد. من دیگر از بهشتی چیزی نشنیدم و به این نتیجه رسیدم که افرادی که مخالف حضور آمریکا در ایران بودند جلوی تلاشهای او را گرفتند.
آیا شما یا دیگر مقامات آمریکایی تلاش نکردید که با آیتالله امام خمینی ملاقات کنید؟
فکر میکنم چارلز ناس، مسوول سفارت، دنبال میکرد اما پس از تصویب قطعنامه انتقادی علیه ایران در سنای ایالات متحده، تلاشها متوقف شد. این قطعنامه پیشنهاد سناتور جیکوب جاویتز بود که به اعدامهای گسترده افراد وابسته به رژیم شاه، بخصوص حبیب القانیان تاجر یهودی، اعتراض داشت.
ماجرای دیدار زبیگنیو برژینسکی و مهدی بازرگان در اکتبر 1979 در الجزایر چه بود؟
در اکتبر 1979 که در ایران بودم، بروس لینگن تلگرافی به واشنگتن ارسال کرد با این مضمون که آیا با دیدار دیوید نیوسام (شخص شماره سه وزارت خارجه) با بازرگان و یزدی در جریان یک مراسم خاکسپاری در الجزایر موافق است یا نه؟ هم من و هم لینگن با چنین دیداری موافق بودیم چرا که دیوید نیوسام یک شخص مطلع و یک تصمیمساز کلیدی در امور ایران بود؛ او به علاوه یک میانه رو و دیپلماتی توانا بود. البته بعدا دکتر برژینسکی را به عنوان سرپرست هیات آمریکایی جایگزین نیوسام کردند.
برژینسکی به هواداری سرسختانه از شاه مشهور بود و ناظران در تهران آن دیدار را مورد انتقادهای تندی قرار دادند. من همیشه شجاعت بازرگان را برای اتخاذ مواضعی که فکر میکرد درست است ستایش میکردم و البته این مواضع گاهی باعث میشد او مورد انتقاداتی قرار بگیرد. من از ]نحوه برگزاری[ آن دیدار متاسفم بودم و امیدوار بودم که طوفان انتقادات بالاخره فروکش کند.