فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۴۱ تا ۲٬۶۶۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر از نوع کاربردی می باشد و به شناسایی راهبردهای یادگیری زبان فارسی (به عنوان زبان دوم) در میان فارسی آموزان خارجی می پردازد. راهبردهای یادگیری زبان عملکردهایی هستند که استفاده از آنها از سوی دانش آموز فرآیند یادگیری را آسان تر، سریع تر، لذت بخش تر و موثرتر ساخته، انتقال یادگیری به موقعیت های جدید را ممکن می سازد (آکسفورد، 1990). بر اساس پژوهش های مختلف، استفاده از این راهبردها در یادگیری مهارت های زبان تاثیر بسزایی دارد. در حوزه آموزش و یادگیری زبان انگلیسی و همچنین در زبان های مختلف راهبردهای یادگیری زبان مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته اند ولی در زبان فارسی به بررسی راهبردهای شناختی و فراشناختی (و اکثرا در میان فارسی زبانان) اکتفا شده است. لذا ضروری به نظر می رسید که در حوزه آموزش زبان فارسی (به عنوان زبان دوم) به خارجی ها نیز راهبردهای یادگیری شناسایی شوند. در این خصوص، پژوهش حاضر بر مبنای پرسشنامه راهبردهای یادگیری زبان آکسفورد (1990) انجام شد.ابتدا نسخه 50 سوالی پرسشنامه به زبان فارسی ترجمه گردید. سپس طی یک آزمون آزمایشی و با استفاده از 30 فارسی آموز پایایی آن محاسبه شد. آلفاکرونباخ کل آزمون 0.80 بود.به دلیل پایین بودن میزان آلفاکرونباخ در برخی از بخش ها، اصلاحاتی در پرسشنامه صورت گرفت. بدین منظور، واژه های دشوار را در برخی سوالات (با توجه به نظر زبان آموزان) حذف و از واژه های آسان تری استفاده کردیم. لذا در پژوهش اصلی از پرسشنامه اصلاح شده استفاده گردید. در این خصوص، 156 فارسی آموز خارجی از دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) به پرسشنامه اصلی پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار اس پی اس اس تحلیل گردید. نتایج نهایی پژوهش نشان داد که فارسی آموزان راهبردهای یادگیری زبان فارسی را گاهی (به طور متوسط) به کار می برند. همچنین طبق نتایج پژوهش می توان دریافت که فارسی آموزان برای یادگیری زبان فارسی (به عنوان زبان دوم) راهبردهای فراشناختی را بیشتر به کار می برندو از راهبردهای حافظه ای کمتر از راهبردهای دیگر استفاده می کنند.
سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سیستم های مغزی- رفتاری تأثیر زیادی بر شخصیت و رفتار انسان دارند. سیستم بازداری رفتاری با رفتارهای اجتناب و کناره گیری مرتبط است؛ در حالی که سیستم فعال ساز رفتاری با رفتار روی آورد در ارتباط می باشد. بیش فعالی و کم کنشی هر یک از این سیستم ها می تواند دامنه وسیعی از اختلالات را تبیین کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین فعالیت سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر فراشناختی در بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری انجام گرفت.
روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی بود، 80 بیمار مرد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری با روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به مراکز روان پزشکی 22 بهمن و ابن سینای شهر مشهد در شش ماهه اول سال 1391 انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های وسواسی- اجباری مادزلی، شخصیت گری ویلسون، باورهای فراشناخت- 30 سؤالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل نمودند. داده های پژوهش از طریق روش همبستگی و رگرسیون چندگانه گام به گام تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: باور نیاز به کنترل افکار و راهبرد تنبیه خود، بیشترین همبستگی را با سیستم بازداری رفتاری داشتند. خودآگاهی شناختی، باورهای مثبت درباره ی نگرانی و باورهای مربوط به کنترل ناپذیری و خطر؛ راهبردهای تنبیه خود و نگرانی؛ و سیستم بازداری رفتاری قوی ترین پیش بینی کننده های علائم وسواس بودند.
نتیجه گیری: بین باورهای فراشناختی، راهبردهای کنترل فکر و سیستم های مغزی- رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری ارتباط معناداری وجود دارد. آشنایی با سطوح فراشناختی و انتخاب راهبردهای کنترل فکر مناسب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، می تواند چارچوب ارتباط این اختلال را با سیستم های مغزی- رفتاری مشخص تر سازد.
اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر رابطه مادر- کودک در کودکان با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر روابط مادر- کودک در کودکان 4 تا 10 سال با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه بود. روش: جامعه آماری شامل مادران 25 کودک با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه مراجعه کننده به مراکز درمانی اخوان و رفیده شهر تهران بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و در 8 جلسه آموزشی برنامه گروهی والدگری مثبت (2 ماه؛ هفته ای 1 جلسه) شرکت کردند. مادران مقیاس رابطه والد- کودک، را قبل و بعد از شرکت در جلسات آموزشی تکمیل کردند. در پایان جلسات آموزشی، داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل واریانس یک متغیری با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که اجرای برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران کودکان دارای اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه منجر به کاهش معنادار تعارض و وابستگی و افزایش نزدیکی و به طور کلی موجب بهبود رابطه مادر- کودک شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش گروهی برنامه والدگری مثبت می تواند رابطه مادر- کودک را بهبود بخشد.
مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و ریش ههای والدینی آنها در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری و گروه غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مقایسه طرح وارههای ناسازگار اولیه و ریشههای والدینی این طرح وارهها در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری و جمعیت غیربالینی.
روش: پژوهش حاضر از نوع پسرویدادی (علی- مقایسهای) و مقطعی است که در نمونهای 45 نفره (شامل 15 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، 15 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و 15 نفر از جمعیت غیربالینی) اجرا شد که به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه طرح-وارههای ناسازگار یانگ و فرزندپروری یانگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها، از روشهای آماری تحلیل واریانس چندمتغیره و آمارهای توصیفی استفاده شد.
یافتهها: این پژوهش تفاوت معنادار گروه مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری را با گروه غیربالینی در تمامی طرح واره ها آشکار کرد. گروه مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری نیز در بیشتر طرح واره ها، به استثنای طرح وارههای ایثار، شکست و محرومیت هیجانی، با گروه غیربالینی تفاوت معنادار داشت. دو گروه بالینی (مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری و اختلال شخصیت وسواسی- اجباری) نیز فقط در طرح واره ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی با هم تفاوت معنادار داشتند. در حوزه ریشههای والدینی، تفاوت گروه مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری با گروه غیربالینی بیشتر از تفاوت گروه مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری با گروه غیربالینی بود. دو گروه بالینی نیز بر اساس چهار طرح واره محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، رهاشدگی/ بیثباتی و بیاعتمادی/ بدرفتاری در حوزه ریشههای والدینی از هم متمایز بودند.
نتیجهگیری: نتایج بهطور کلی تفاوت معنادار دو گروه بالینی را با گروه غیربالینی در طرحوارههای ناسازگار اولیه نشان می دهد. علاوهبر این، پژوهش بیانگر شباهت ساختارهای عمیق شناختی دو گروه بالینی و در نتیجه وجود ارتباط بین این دو اختلال است.
شاخص های کاربردی در رويکردهای درماني اختلالات افسردگی مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بر اساس مطالعات انجام گرفته پیرامون تدوین درمانی اختصاصی و کاربردی در اختلالات افسردگی مزمن، محدودیت ها و نیز نارسایی های متعددی وجود دارد و شناسایی شاخص های کاربردی در رويکردهای درماني قبلی می تواند موجب تدوین درمانی جامع و کاربردی در این اختلالات گردد.
مواد و روش ها: مقاله حاضر به روش مروری ساده (Narrative review) بود و بر این اساس، با بررسی تحقیقات پیشین مرتبط با این اختلالات، از پایگاه هایی مانند PubMed و ScienceDirect، رویکردهای درمانی و مهم ترین شاخص های کاربردی در درمان اختلالات افسردگی مزمن از 71 مطالعه مداخله استخراج گردید.
یافته ها: بر اساس بررسی نتایج مطالعات قبلی، دانش مربوط به اثربخشی درمان های روانی- اجتماعی بر اختلال افسردگی مزمن با کمبودهای فراوانی همراه است و اغلب نتایج تعمیم داده شده در افسردگی مزمن مربوط به افسردگی اساسی می باشد. روان درمانی روان پویشی، درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavioral therapy یا CBT)، روان درمانی بین فردی (Interpersonal psychotherapy یا IPT)، روان درمانی تحلیلی شناختی- رفتاری، گروه درمانی و درمان خانواده محور بر افسردگی مزمن مؤثر بود. هرچند نقاط ضعف عمده ای در هر کدام وجود داشت. زمان محدود، ارایه منطق صریح برای درمان، موضع فعالانه درمانگر، تمرکز بر روی مشکلات کنونی، خودبازبینی از تغییر و پیشرفت، ارایه تکالیف منظم و نگهدارای از دستاوردها، ترکیب دارو، روان درمانی و مداخله مبتنی بر خانواده، عناصر مشترک حاصل از بررسی درمان های صورت گرفته در درمان اختلالات افسردگی مزمن بود.
نتيجه گيري: در مقایسه با پژوهش در درمان افسردگی اساسی، پشتوانه تحقیقاتی در روان درمانی برای افسردگی مزمن به نسبت جوان می باشد و نیاز به تحقیق در این زمینه ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی مداخله ترکیبی درمان دلبستگی و آموزش فرزندپروری در مادران دلبسته ناایمن بر نشانه های کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه به بررسی اثربخشی درمان ترکیبی بر علائم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه که مادران آنها سبک دلبستگی ناایمن داشتند پرداخت.
روش: برای انجام مطالعه از بین مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی رفیده شش مادر که فرزند مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه داشتند، سبک دلبستگی آنها ناایمن بود و نمره افسردگی آنها در پرسشنامه افسردگی بک کمتر از21 بود انتخاب و با ترتیب تصادفی و به صورت پله ای وارد مطالعه شدند. اندازه گیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک و چک لیست علائم فزون کنشی انجام شد. هر یک از مادران 10 جلسه مداخله دلبستگی و 6 جلسه آموزش فرزندپروری دریافت کردند.
یافته ها: میزان کاهش علائم فزون کنشی کودکان گزارش شده توسط آزمودنیها در کل مطالعه از حدود 4% تا 26% بود.
نتیجه گیری: مداخله انجام شده در کاهش علائم فزون کنشی کودکان مبتلا به اختلال فزون کنشی/ نارسائی توجه در مادران دلبسته ناایمن مؤثر بود ولی میزان کاهش علائم در آزمودنیهای مختلف، متفاوت بود.
اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر سلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی برنامه گروهی فرزندپروری مثبت بر سلامت روان مادران کودکان 4 تا 12 ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه است. در یک مطالعه شبه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، مادران20 کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه، به صورت در دسترس از دو مرکز درمانی وابسته به دانشگاه، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش برنامه گروهی فرزندپروری مثبت قرار گرفت. آزمودنی ها به وسیله مقیاس سلامت روان عمومی در 3 مرحله (قبل از مداخله، بعد از مداخله و مرحله پی گیری) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که اجرای برنامه آموزشی منجر به افزایش معنادار سلامت روان مادران گروه آزمایش در مقایسه با مادران گروه کنترل شده است. در نتیجه برنامه فرزند پروری مثبت در ارتقاء سلامت روان مادران دارای کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه، مؤثر است؛ لذا پیشنهاد می شود درمانگران از این روش برای کمک به این گروه کودکان استفاده نمایند.
تبیین سازه خودمهارگری بر اساس اندیشه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف توصیف و تحلیل خودمهارگری با دو رویکرد روان شناسی و اسلامی و طراحی سازه خودمهارگری بر اساس اندیشه اسلامی انجام شده است. روش پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و همبستگی می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که خودمهارگری در ادبیات روان شناسی با چندین اصطلاح دیگر ارتباط دارد: خودمهارگری زیرمجموعه دو مفهوم «خودنظم بخشی» و «کنش اجرایی خود» بوده، و با مفاهیم قدرت اراده، خودانضباط دهی، خودداری، و مدیریت خود، مترادف بوده و مفاهیم تأخیرارضاء، تعالی، و بازداری پاسخ از نشانه ها و لوازم آن به شمار می آیند. سازه خودمهارگری اسلامی، دارای دو سطح است: سطح اول، شامل دو مؤلفه «شناخت» و «بازدارندگی» است که از دو مفهوم عقل و تقوا استنباط شده است. سطح دوم، دارای هفت مؤلفه خودنظارتگری، هدف شناسی، مؤلفه انگیزشی، مهار رفتاری، مهارشناختی، مهار هیجانی، و مهار تداوم بخش می باشد. روایی محتوای سازه مذکور توسط کارشناسان دینی تأیید شده است و ضریب همبستگی نظرات آنان در سطح آلفای 001/0 معنادار است.
نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی در رفتارهای پرخطر دانشجویان صورت گرفت.
مواد و روش ها: در یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، از بین دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی 94-1393، 240 نفر دانشجو (146 نفر دختر و 94 نفر پسر) انتخاب شدند و پرسش نامه راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان ( Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ ) ، تحمل پریشانی و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی را تکمیل نمودند. داده های حاصل با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام به گام) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: ضرایب همبستگی نشان داد که راهبردهای سازگارانه (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مثبت و دیدگاه پذیری) با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، مصرف الکل، دوستی با جنس مخالف) رابطه منفی معنی داری داشت. دو راهبرد ناسازگارانه (ملامت دیگران و فاجعه سازی) با رفتارهای پرخطر رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی رابطه مثبت معنی داری را نشان داد. بر اساس یافته ها، بین مؤلفه های تحمل پریشانی (تحمل، جذب و ارزیابی) نیز با برخی رفتارهای پرخطر (رانندگی خطرناک، خشونت، سیگار کشیدن، مصرف مواد، رابطه و رفتار جنسی) ارتباط منفی معنی داری مشاهده شد. از بین پنج راهبرد سازگارانه نظم جویی هیجان، به جز راهبرد دیدگاه گیری، هر چهار راهبرد دیگر (تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش) قادر به پیش بینی برخی رفتارهای پرخطر بودند. از بین راهبردهای ناسازگارانه نیز راهبرد فاجعه سازی و ملامت دیگران توانست برخی رفتارهای پرخطر را پیش بینی نماید. همچنین، از بین مؤلفه های تحمل پریشانی، ارزیابی و جذب نقش پیش بینی کنندگی برای برخی از رفتارهای پرخطر را داشتند. در مجموع، از بین سایر متغیرهای پیش بین، دو راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت با تبیین 11/0 درصد از واریانس نمرات خشونت، بالاترین ضریب تبیین را برای رفتارهای پرخطر به خود اختصاص دادند.
نتیجه گیری: راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی و تحمل پریشانی، پیش بینی کننده مهمی در بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان به شمار می روند. بنابراین، در برنامه های آموزشی برای پیشگیری و کاهش رفتارهای پرخطر دانشجویان، باید به راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و تحمل پریشانی توجه ویژه داشت.
رابطه باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش، بررسی رابطه باورهای انگیزشی (خودکارآمدی، ارزشگذاری درونی، اضطراب امتحان) و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی، خودتنظیمی) با عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر اصفهان بود.
روش: در این پژوهش 120 دانش آموز پایه سوم دبیرستان به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای بررسی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه راهبردهای انگیزشی یادگیری (MSLQ) و برای اندازه گیری عملکرد تحصیلی از معدل نمرات سال دوم دانش آموزان استفاده شد.
یافته ها: تحلیل چند متغیری (رگرسیون) نشان داد که خودتنظیمی، خودکارآمدی و اضطراب امتحان، بهترین پیش بینی کنندگان عملکرد تحصیلی می باشند (p>0.05). نتایج تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) نشان داد که بین دانش آموزان دختر و پسر در زمینه اضطراب امتحان تفاوت معنی داری وجود دارد (P<0.003). نتایج همچنین حاکی از آن بود که در سایر متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری بین دانش آموزان دختر و پسر وجود ندارد.
نتیجه گیری: به نظر محققان شایسته است معلمان و مربیان با فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد خودکارآمدی و کاهش اضطراب امتحان و با آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، به دانش آموزان فرصت بیشتری برای یادگیری بدهند.
مختصات سبک زندگی مطلوب در نظام مردم سالاری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی اسلامی از آن رو که متصف به قید اسلامی و در جوهره اسلامی است تمامی شئون حیات این جهانی انسان را در برمیگیرد و بخش مهمی از آن موضوع تعامل مردم با نظام سیاسی و در نظام فعلی جمهوری اسلامی یعنی همان مردم سالاری دینی است. در خصوص مختصات تجویزی در سبک زندگی اسلامی در ابتدا بحث بنیادین وجوب نظام سازی اسلامی بر پایه (عدالت محوری،مسولیت پذیری و ساده زیستی) مطرح میباشد. در چارچوب نظام مردم سالاری اسلامی تحقق سبک زندگی اسلامی مستلزم عینیت یابی وظایف حاکمان و کارگزاران سیاسی در برابر مردم یعنی (مدارا و کنشگری صادقانه، امیدبخشی، تحیرزدایی و گزینش صالحان برای مسئولیت ها) است و در طرف مقابل وظایف مردم در برابر نظام مردم سالاری اسلامی (وفاداری به نظام اسلامی، مشارکت سیاسی و امربه معروف و نهی از منکر کارگزاران و همکاری اطلاعاتی) میباشد. این پ ژوهش ضمن واکاوی تجویزات و فرامین اسلامی مستخرج از سیره معصومین در چارچوب سبک زندگی اسلامی کلاسیک به قانون اساسی و مردم سالاری دینی کنونی در ایران نیز به عنوان تلاشی برای تحقق این مهم توجه دارد.
مقایسه نیم رخ حافظه در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy با گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در مطالعات متعددی نشان داده شده است که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی در حافظه مشکل دارند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه نیم رخ حافظه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy، انجام شده است.
مواد و روش ها: این پژوهش مقطعی به روش علی مقایسه ای انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان شهر اصفهان در سال تحصیلی 88-1387 بودند. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان با ناتوانی یادگیری ریاضی بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و 20 نفر دانش آموز پسر عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) پایه سوم دبستان بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت از آزمون عصب– روان شناختی Nepsy، مقیاس هوش کودکان و Wechsler و آزمون تشخیص حساب نارسایی بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بین عملکرد دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی و عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) در انواع حافظه (حافظه چهره ها، حافظه اسامی، حافظه داستانی و حافظه مربوط به تکرار جملات) تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0 > P).
نتیجه گیری: دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری ریاضی دارای نارساییهای حافظه هستند که باید با ابزارهای معتبر تشخیص داده شوند تا مداخلات مناسب آموزشی برای بهبود آن طراحی و اجرا شود.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه نگرش سنج مواد مخدر در دانش آموزان سال سوم راهنمایی و مقطع متوسطه کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر ساخت پرسشنامه نگرش سنج مواد مخدر و تعیین اعتبار و پایایی آن بود. روش: 6108 نفر از دانش آموزان سال سوم راهنمایی و مقطع متوسطه در سراسر ایران پرسشنامه نگرش سنج مواد مخدر را تکمیل نمودند. اعتبار مقیاس با استفاده از روش تمایز گروهی و تحلیل عوامل تائیدی بررسی شد. یافته ها: نتایج روش تمایز گروهی نشان داد که سوالات توانایی تفکیک مصرف کنندگان سابق مواد مخدر را از مصرف کنندگان کنونی و همچنین از افراد سالم دارا میباشد. بر اساس نتایج تحلیل عاملی نیز پنج عامل استخراج گردید. این عوامل با توجه به مبانی نظری تحقیق و محتوای سوالات قرار گرفته روی عوامل تحت عناوین علاقه به مصرف، نگرش به خطرات، نگرش به اثرات فیزیولوژیکی، نگرش به اثرات روانی و نگرش به اثرات اجتماعی مواد مخدر نامگذاری گردید. پایایی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ برآورد گردید. حداقل پایایی در مقیاس اثرات فیزیولوژیکی مواد مخدر (77/0α=) و حداکثر آن در مقیاس علاقه به مصرف مواد مخدر (86/0α=) به دست آمد. در کل، ضرایب اعتبار و پایایی به دست آمده بسیار رضایت بخش بود. نتیجهگیری: طبق نتایج این تحقیق، پرسشنامه نگرش سنج مواد مخدر واجد شرایط لازم برای تشخیص نگرش به مواد مخدر در بین دانش آموزان سال سوم راهنمایی و مقطع متوسطه ایران میباشد.
تأثیر ماساژ بازتابی پا و آرامسازی بنسون بر میزان اضطراب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
" مقدمه: اضطراب پیامد مشترک تمام اعمال جراحی است. روشهای مکمل مانند ماساژ بازتابی و آرامسازی سبب ایجاد راحتی، احساس آرامش، تصحیح اختلال در عملکرد فیزیکی، تغییر پاسخهای فیزیولوژیک و کاهش ترس همراه با نشانههای بیماری میشود. پژوهشگران با هدف بررسی تأثیر ماساژ بازتابی و آرامسازی بنسون بر کاهش اضطراب به این تحقیق اقدام کردند.
روش: این پژوهش مطالعهای نیمهتجربی سهگروهه و از نوع کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش، زنان تحت اعمال جراحی شکم و بستری در بخشهای جراحی بیمارستان بودند. واحدهای پژوهش بهروش نمونهگیری غیرتصادفی آسان وارد مطالعه شدند و براساس قرعهکشی اولیه بهطور تصادفی در گروههای آزمایشی ماساژ بازتابی پا و آرامسازی و نیز گروه شاهد قرار گرفتند. برای سنجش اضطراب از پرسشنامه استانداردشده اسپیلبرگر و برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و تحلیلی استفاده شد.
یافتهها: پس از استفاده از ماساژ بازتابی و آرامسازی میزان اضطراب کاهش یافت، بهطوریکه اختلاف معنیداری بین میانگین میزان اضطراب در دو گروه شاهد و ماساژ بازتابی پا؛ و دو گروه شاهد و آرامسازی مشاهده شد (05/0> p ). بین میزان اضطراب قبل و بعد از هر بار مداخله در دو گروه ماساژ بازتابی پا و گروه آرامسازی اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت (05/0< p ).
نتیجهگیری: ماساژ بازتابی و آرامسازی در کاهش اضطراب بیماران جراحی شکم زنان مؤثر هستند، از این رو پیشنهاد میشود که از این روشهای مکمل برای کاهش اضطراب استفاده شود. "
رابطه بین مشابهت و مکمل بودن در ابعاد اصلی شخصیتی زوجین با رضایتمندی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ابعاد شخصیتی مشابه و مکمل زوجین در رضایت زناشویی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه های دولتی شهر تهران، ساکن در خوابگاه های متاهلی، و حجم نمونه در برگیرنده 174 دانشجوی متاهل (87 زوج) بود که از طریق انتخاب تصادفی خوشه ای در پژوهش شرکت داده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه NEO-FF-I و پرسشنامه ENRICH به ترتیب برای گرد آوری داده های مربوط به ابعاد اصلی شخصیت و رضایت زناشویی است. برای تحلیل داده ها از روشهای آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و آزمون t استفاده شد. در این پژوهش وجود تفاوت معنادار میان ابعاد اصلی شخصیتی زوجین به منزله مکمل و عدم تفاوت معنادار به منزله مشابه بودن در آن بعد تلقی گردید. نتایج نشان داد که روان آزرده خویی به عنوان عامل مکمل و برونگرایی، خوشایندی، پذیرا بودن به تجارب و وجدانی بودن به عنوان ابعاد مشابه شناسایی شدند. نتایج همچنین نشان داد که از بین 4 عاملی که بعنوان ابعاد مشابه شناسایی شدند به ترتیب بین مشابه بودن در خوشایندی و برونگرایی با رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد. در مورد مکمل بودن نیز نتیجه پژوهش نشان داد که بین مکمل بودن در عامل روان آزرده خویی با رضایت زناشویی رابطه منفی وجود دارد.
اثربخشی آموزش گروهی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم جسمی زنان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از اختلالات شایع دستگاه گوارش، نشانگان روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) می باشد که با علایمی روان شناختی همراه می باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم جسمانی نشانگان روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش ها: در یک مطالعه کار آزمایی بالینی چهارده نفر از زنان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر به صورت تصادفی انتخاب و سپس در گروه آموزش ذهن آگاهی و کنترل جایگزین شدند. جهت تشخیص اختلال نشانگان روده تحریک پذیر از مصاحبه و ملاک تشخیصی Rome-III استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 17 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: میانگین نمرات شدت و میزان علایم جسمی در گروه آموزش ذهن آگاهی در پس آزمون و پیگیری نسبت به پیش آزمون و در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافته است (01/0 < P).
نتیجه گیری: یافته ها از اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود علایم جسمی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر حمایت می کند و تلویحات مهمی در توجه به درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش مشکلات جسمی بیماران دارای نشانگان روده تحریک پذیر دارد.
رابطه بین شفافیت نقش با سازگاری شغلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین شفافیت نقش و سازگاری شغلی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. با توجه به تأثیری که آگاهی کارکنان از وظایف و نقش های سازمانی و شغلی می تواند بر سازگاری شغلی آن ها بگذارد، پژوهش حاضر به این موضوع پرداخته است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه مقطعی، 242 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با جامعه آماری دانشکده ها انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری پرسش نامه سازگاری شغلی Davis و Lofqist و پرسش نامه شفافیت نقش Sawer بود. در تحلیل داده های حاصل از روش آماری ضریب رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: هر یک از متغیرهای محیط شغلی، شخصیت و ارزش ها و نیازها به تنهایی تحت تأثیر شفافیت هدف قرار داشت. همچنین متغیرهای محیط شغلی، شخصیت، ارزش ها و نیازها و رضایتمندی نیز به تنهایی تحت تأثیر شفافیت فرایند بود.
نتیجه گیری: بنابراین اگر در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان شفافیت لازم در روند منطقی تقسیم وقت کاری، برنامه ریزی کارها، برنامه ریزی در کارها، ارزشیابی عملکرد، کیفیت انجام وظایف، دسترسی به ابزار و وسایل انجام وظایف، دستیابی به اطلاعات جدید و مقررات مربوط به مسایل ایمنی، وجود داشته باشد، می توان انتظار داشت که افراد شغل خود را بهتر بپذیرند و سازگاری بالاتری را در محیط کار از خود نشان دهند.
آشنایی با روش تیچ
رابطه ی سلامت روان وعملکرد شغلی بر اساس ویژگی شخصیتی معلمان در راستای پیشنهاد یک مدل علّی
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی ""سلامت روان"" و ""عملکرد شغلی"" بر اساس ""ویژگی شخصیتی"" معلمان دوره ی ابتدایی بود. جامعه ی آماری 170 نفر از معلمان ابتدایی بود که تماماً به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها از راه سه پرسشنامه ی سلامت روان (GHQ)، عملکرد شغلی پاترسون و ویژگی شخصیتی نئو گردآوری و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل آماری نشان داد که بین سلامت روان و عملکرد شغلی با ویژگی شخصیتی معلمان رابطه ای معنادار وجود دارد. تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از ابعاد ویژگی های شخصیت، ""برون گرایی""، ""روان رنجوری"" و ""وجدانی بودن"" ، سلامت روان و برون گرایی و روان رنجوری عملکرد شغلی را پیش بینی می کنند. برداشت کلی از این نتایج چنین بود که بهترین متغیر پیش بینی کننده برای سلامت روان و عملکرد شغلی، به گونه ی مثبت بعد برون گرایی بود. بررسی نتایج بیان گر ضرورت توجه به ویژگی های شخصیتی افراد در گماردن به مشاغل گوناگون بویژه حرفه ی معلمی می باشد.