فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
81 - 92
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش دلبستگی به خدا در نشانه های افسردگی، اضطراب و استرس بیماران فشار خون انجام گرفته است. این پژوهش زیردسته تحقیقات کمّی است که از نظر هدف بنیادی و از نظر روش گردآوری یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمام بیماران فشار خون شهرستان خوی در بهار سال 1401 که توسط پزشک متخصص تشخیص این بیماری را گرفته بودند، می باشد. حجم نمونه شامل 150 نفر می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس از افرادی که به مطب پزشکان متخصص مراجعه می کنند و تشخیص این بیماری را دارند، انتخاب شدند و افراد به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه دلبستگی به خدا رووات و کرک پاتریک و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین دلبستگی به خدا با افسردگی، اضطراب و استرس بیماران فشار خون ارتباط معناداری وجود دارد (05/p <0). دلبستگی به خدا با ایجاد امید و هدفمندی و کاهش تنش باعث می شود فرد اضطراب و استرس کمتری را تجربه کرده و احتمال ایجاد افسردگی در افراد کمتر گردد.
مروری برکاربست باورهای معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان؛ یک مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۹۴-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ﻣﺮور ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت انجام شده در ﺣﻮزه کاربست باورهای معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از سال 1390 تا 1403 شمسی (2011 تا 2024 میلادی) بود. بر این اساس، جستجوی ﻣﻘﺎﻻت در ﭘﺎیﮕﺎه ﻫﺎی اﻃﻼﻋﺎﺗی ﻣﻌﺘبر داخلی و خارجی مانند مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، مگ ایران، نورمگز، پرتال جامع علوم انسانی، اریک، فرانسیس و تیلور، ساینس دایرکت و گوگل اسکالر با جستجوی کﻠﻤﺎت باورهای معرفت شناختی، یادگیری، پیشرفت تحصیلی و معادل آنها در انگلیسی اﻧﺠﺎم شد. ارزیابی کیفی مقالات با چک لیست صورت گرفت. در این مرور 70 مقاله شناسایی شد که بعد از بررسی عناوین، درنظرگرفتن معیار های ورود و خروج و بررسی کامل مقالات، در نهایت 20 مقاله وارد فرآیند مطالعه شد. بر اساس مرور پژوهش های انجام شده، تجزیه وتحلیل این اسناد بر 17 محور پایه تأکید داشت. محور های پای ه در قالب 3 محور فرعی «مهارت های تحصیلی»، «راهبردهای یادگیری» و «ابعاد انگیزشی» در زمین ه محور اصلی پژوهش، یعنی کاربست باور های معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سازمان دهی شدن د. بررسی محورهای موضوعی مطالعات حوزه کاربست باور های معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نشان می ده د پژوهشگران تنها به برخی از قلمروهای موضوعی که این نظریه می تواند بر آنها تأثیرگذار باشد، پرداخته اند. نیاز است پژوهش های بیشتری درباره باورهای معرفت شناختی و یادگیری دانش آموزان به ویژه در داخل کشور انجام شود.
پیش بینی نشخوار ذهنی بر اساس باورهای فرا هیجانی و تحریفات شناختی در بیماران دیالیزی با نشانگان افسردگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
102 - 116
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش باورهای فراهیجانی و تحریفات شناختی در پیش بینینشخوار ذهنی بیماران دیالیزی دارای نشانگان افسردگی انجام شد. این پژوهش از نظر روش جزء مطالعات توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق بیماران دیالیزی مراجعه کننده به مرکز دیالیز بیمارستان شهید مدنی شهرستان خوی با نشانگان افسردگی در شش ماه دوم سال 1402 به تعداد آنها150 نفر بود. نمونه آماری به روش هدفمند و براساس فرمول به تعداد 91 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده های مورد نیاز تحقیق شامل سه پرسشنامه استاندارد نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991)، باورهای فراهیجانی میتمانسگروبر و همکاران(2009) و تحریفات شناختی عبداله زاده و سالار(1389)بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که باورهای فراهیجانی مثبت با نشخوار ذهنی رابطه معکوس و معنی دار دارد (132/0-=β)، همچنین باورهای فراهیجانی منفی (140/0=β) و تحریفات شناختی فردی نیز (162/0=β) با نشخوار ذهنی رابطه مثبت و معنی دار دارند. ولی رابطه تحریفات شناختی اجتماعی با نشخوار ذهنی مورد تأیید قرار نگرفت. بنابراین باورهای فراهیجانی مثبت موجب کاهش نشخوار ذهنی و باورهای فراهیجانی منفی به همراه تحریفات شناختی فردی موجب افزایش نشخوار ذهنی بیماران دیالیزی با نشانگان افسردگی می شود.
The Mediating Role of Psychological Resilience in the Relationship Between Job Burnout Dimensions with Job Satisfaction and Organizational Commitment
حوزههای تخصصی:
The purpose of this research was to examine the mediating role of psychological resilience in the relationship between dimensions of job burnout with organizational commitment and job satisfaction among teachers. This research was descriptive and correlational in nature. The statistical population included all teachers in District 2 of Zahedan city in 2025, from which 223 individuals (144 women and 79 men) were selected through Stratified random sampling. To collect data, the Maslash (1985) burnout questionnaire, Smith et al.'s (1969) job satisfaction questionnaire, Allen and Meyer's(1991) organizational commitment questionnaire, and Connor and Davidson's(2003) resilience questionnaire were used. For data analysis, SPSS-26 software (for descriptive statistics and Pearson correlation coefficient) and Smart PLS-4 (for path analysis ) were used. Results showed that there is a negative and significant relationship between dimensions of job burnout (emotional exhaustion and depersonalization) with psychological resilience, organizational commitment, and job satisfaction, while personal accomplishment has a positive and significant relationship with these variables. Path analysis indicated that psychological resilience plays a significant mediating role in the relationship between dimensions of job burnout (personal accomplishment, depersonalization, and emotional exhaustion) and job satisfaction, but does not have a significant mediating role in the relationship between these dimensions and organizational commitment. The research model was able to explain 68 percent of the variance in job satisfaction, 46 percent of the variance in organizational commitment, and 46 percent of the variance in psychological resilience.
Impact of Pilates Training on the Levels of Depression and Self-Esteem in School Teachers
حوزههای تخصصی:
Objective : It is crucial to prioritize the enhancement of teachers’ mental health within the education system. As a result, this study aims to examine the impact of a Pilates training course on the psychological and mental well-being of school teachers, encompassing aspects such as depression and self-esteem. Methods : The research was carried out using a quasi-experimental approach. The study involved 60 elementary school teachers who were chosen through convenience sampling and then randomly and equally divided into two groups - experimental and control. Data was collected using standard questionnaires. T tests and ANCOVA were used to analyze data. Results : The results showed that there is no significant difference in both depression and self-esteem in the pretest (both P>0.05). However, it was observed that experimental group had significantly lower depression and higher self-esteem compared to control group in the posttest (both P=0.001). Finally, the results of ANCOVA showed significant differences between experimental and control groups in both depression and self-esteem (both P=0.001). Conclusions : These findings indicate that it is possible to recommend Pilates exercise and movement activities as a way to improve mental health, self-esteem, satisfaction with life, efficiency, positive mood and reduce mental and emotional tensions in school teachers.
اختلالات مصرف مواد و رفتارهای خودکشی: مقایسه مواد غیر قانونی و متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
شیوع خودکشی در میان افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد همچنان یک مسئله مهم سلامت عمومی در سطح جهان است. مرور متون پزشکی نشان می دهد که هم اعتیاد به مواد و هم اعتیادهای رفتاری ارتباط نزدیکی با افزایش افکار و تلاش برای خودکشی دارند. یک بررسی نظام مند که آرمون و همکاران انجام دادند، نشان داد 35 درصد از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد افکار خودکشی را گزارش کردند، درحالی که 20 درصد در سال گذشته اقدام به خودکشی کرده بودند [1]. در بین افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری، افکار خودکشی در اختلال قمار (22/9) و اعتیاد جنسی (18/2) بالاترین میزان بود [2]. عواملی مانند سابقه اقدام به خودکشی قبلی، افسردگی و سوء مصرف چند ماده به طور قابل توجهی خطر خودکشی را افزایش می دهند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین و عدم حمایت خانواده نیز به افزایش آسیب پذیری کمک می کند [2].
اثربخشی آموزش یکپارچه نگر توحیدی بر بهزیستی روان شناختی، عزت نفس و شادکامی زنان پس از تجربه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
123 - 156
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش یکپارچه نگر توحیدی بر بهزیستی روان شناختی، عزت نفس و شادکامی زنان پس از تجربه طلاق انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه زنان مطلقه در شهرستان سبزوار در زمستان 1401 بودند که 30 نفر به عنوان نمونه پژوهش به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه ی بهزیستی روانشناختی ریف، عزت نفس کوپر اسمیت و شادکامی آکسفورد، هیلز و آرگایل بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها حاکی ازاین بود که آموزش یکپارچه نگر توحیدی بر بهزیستی روان شناختی، عزت نفس و شادکامی زنان مطلقه تأثیر دارد (05/0›p)؛ لازم به ذکر است، ماندگاری اثر درمان بعد از دو ماه حفظ شده است (05/0›p). بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش یکپارچه نگر توحیدی باعث بهبود بهزیستی روان شناختی، عزت نفس و شادکامی زنان مطلقه گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
157 - 169
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه یک شهر تهران در سه ماهه پاییز سال 1402 بودند. در این پژوهش تعداد 34 فرد دارای اختلال اضطراب فراگیر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (17 نفر در گروه آزمایش و 17 نفر در گروه گواه). بیماران حاضر در گروه آزمایش درمان مبتنی بر ذهنی سازی را طی هشت هفته در هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (GADQ)، پرسشنامه نشخوارهای فکری (RQ) و پرسشنامه نگرانی ایالتی پنسیلوانیا (PSWQ) استفاده شد. داده ها با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر نشخوارهای فکری (0/001>P؛ 0/62=Eta؛ 52/19=F) و نگرانی (0/001>P؛ 0/58=Eta؛ 45/23=F) بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، درمان مبتنی بر ذهنی سازی با بهره گیری از آموزش مهارت ها و نگرش های بهنجار، تقویت انعطاف پذیری و مقابله با استرس، افزایش ظرفیت ارتباطی، پذیرا بودن نسبت به دیدگاه دیگران و ایجاد ذهنیت موفق می تواند به عنوان درمانی کارآمد در جهت کاهش نشخوارهای فکری و نگرانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مورد استفاده قرار داد.
اثربخشی ذهن آگاهی بر واکنش پذیری به استرس، تبعیت از درمان و بهبود زخم پای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
111 - 123
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیابت یک بیماری کشنده و خاموش است که سالانه باعث مرگ میلیون ها تن در جهان می شود این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی ذهن آگاهی بر واکنش پذیری به استرس، تبعیت از درمان و بهبود زخم پای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر گرگان انجام شد. روش: تحقیق حاضر نیمه آزمایشی و به شیوه پیش آزمون_ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی افراد مبتلا به دیابت نوع دو در انجمن دیابت شهر گرگان در سال 1402 تشکیل دادند و 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های واکنش پذیری به استرس، تبعیت از درمان و معیار زخم واگنر بود. گروه آزمایش درمان ذهن آگاهی را در 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کرد، اما گروه گواه تا پایان پژوهش هیچ مداخله روانشناختی دریافت نکردند. داده های پژوهش با تحلیل کوواریانس چندمتغیری و استفاده از نسخه 26 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که ذهن آگاهی بر واکنش پذیری به استرس، تبعیت از درمان و بهبود زخم پای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر گرگان اثربخش است (05/0>P). نتیجه گیری: درمان ذهن آگاهی منجر به کاهش واکنش پذیری به استرس، افزایش تبعیت از درمان و تسریع ترمیم زخم در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می شود. لذا می توان از این مدل درمانی به عنوان درمان کمکی جهت پیشگیری یا کاهش عوارض دیابت نوع 2 استفاده نمود.
High-Performance Computing Framework Based on Distributed Systems for Large-Scale Neurophysiological Data
حوزههای تخصصی:
Recent advancements in neurophysiological recording technologies have led to significant complexities in managing large-scale neural data, creating potential bottlenecks in the storage, sharing, and processing within the neuroscience community. To address these challenges, we developed the Big Neuronal Data Framework (BNDF), a distributed high-performance computing (HPC) solution. BNDF leverages open-source big data frameworks, Hadoop and Spark, to offer a flexible and scalable architecture. We tested BNDF on three large-scale electrophysiological datasets from nonhuman primate brains, demonstrating improved runtimes and scalability due to its distributed design. In comparative analyses against MATLAB, a widely used platform, BNDF showcased over five times faster performance in spike sorting, a common task in neuroscience. This significant speed advantage highlights BNDF’s potential to enhance the efficiency of neural data processing and analysis, making it a valuable tool for researchers navigating the complexities of modern neural datasets. Overall, BNDF represents a promising approach to streamline the handling of extensive neural data in the field of neuroscience.
اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر تاب آوری، ذهن آگاهی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۲۴۱-۲۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مواجهه درمانی روایتی یک درمان متمرکز بر ضربه-حافظه است. تاکنون اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر برخی متغیرها بررسی شده است ولی در مورد اثربخشی آن بر تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف مطالعه حاضر تعیین کارآمدی مواجهه درمانی روایتی بر تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی بزرگسالان (۱۸ تا ۶۰ سال) مبتلا به سوگ طولانی مدت بر اساس ملاک های تشخیصی DSM5-TR، در شهر قزوین در سال ۱۴۰۱ بود؛ که از بین آن ها ۱۶ نفر به عنوان افراد نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) که از نظر جنسیت همتا شده بود، گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلال سوگ طولانی مدت (SCIP) (هالی و همکاران، ۲۰۲۲)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، ۲۰۰۳)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۶) و پنج عاملی ذهن آگاهی (بائر و همکاران، ۲۰۰۶) بود. پروتکل مورد استفاده در این پژوهش برنامه جلسات مواجهه درمانی روایتی (شوئر و همکاران، ۲۰۱۱) بود. درمان به صورت ۵ جلسه ۹۰ دقیقه ای فردی برای هریک از افراد گروه آزمایش ارائه شد و داده ها از طریق نرم افزار SPSS ورژن ۲۴ و با استفاده از روش آماری t مستقل، در مورد تفاضل نمرات پیش-پس آزمون، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که مواجهه درمانی روایتی به طور معناداری تاب آوری (637/2- t=، 033/0 =P)، کیفیت زندگی (608/4- t=، 001/0 =P) و ذهن آگاهی (306/8- t=، 001/0 =P) را در افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت افزایش داده است. نتیجه گیری: می توان به کارگیری مواجهه درمانی روایتی را، با در نظر گرفتن ملاحظات بالینی، به منظور افزایش تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی بیماران پیشنهاد نمود
تدوین برنامه آموزش نظریه ذهن مبتنی بر شناخت اجتماعی و اثربخشی آن بر خودتنظیمی هیجانی نوجوانان با اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: در حوزه اختلال سلوک طیف گسترده ای از مداخلات بر آموزش والدین کودک تمرکز داشته است تا به دورن نوجوانی و اگر به اختلال سلوک در دوره نوجوانی توجه نشان داده نشود، این اختلال می تواند درآینده منجر به پیامدهای نامطلوبی گردد. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین برنامه آموزش نظریه ذهن مبتنی بر شناخت اجتماعی و اثربخشی آن بر خودتنظیمی هیجانی نوجوانان با اختلال سلوک بود. روش: روش پژوهش آمیخته (کیفی –کمی) بود. در بخش کیفی با تحلیل محتوا برنامه تدوین و اعتباریابی شد و بخش کمی شامل روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه همراه با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه بخش کیفی شامل مجموعه آثار و 30 متخصص بوده که براساس تحلیل محتوا منابع مورد نظر انتخاب شد و برای اعتبار یابی برنامه 10 متخصص با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و جامعه بخش کمی، شامل تمامی نوجوانان 12 تا 16 ساله با اختلال سلوک شهر اصفهان در سال 1402 بود، که 24 نوجوان با اختلال سلوک با روش نمونه گیری هدفمند از کانون اصلاح و تربیت انتخاب و به شیوه تصادفی در 2 گروه آزمایش (12 نفر) و گواه (12 نفر) گمارش شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم هیجانی گراس و جان (2003) بود. برنامه آموزشی در 12 جلسه 45 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و اندازه گیری مکرر تحلیل با استفاده از نرم افزار SPSS.26 تحلیل شد. یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد که برنامه تدوین شده روایی محتوایی قابل قبولی دارد. یافته های بخش کمی نشان داد که برنامه آموزش نظریه ذهن مبتنی بر شناخت اجتماعی موجب بهبود خودتنظیمی هیجانی (01/0 >p) نوجوانان با اختلال سلوک شده است. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود اجرای برنامه آموزش نظریه ذهن مبتنی بر شناخت اجتماعی در اولویت آموزشی درمانگران با اختلال سلوک قرار گیرد.
رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن: نقش میانجی کیفیت خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۱۲-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن با میانجی گری کیفیت خواب بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آم اری شامل افراد مراجعه کننده دارای میگرن به کلینیک های نورولوژی استان گیلان در سال 1402-1403 بود. 200 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل خواجه احمدی و همکاران (1394)، دشواری در تنظیم هیجان (DERS) گراتز و رومر (2004)، کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989)، پرخاشگری (BPAQ) باس و پری (1992) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). دشواری در تنظیم هیجان بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب بر پرخاشگری اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری اثر غیر مستقیم دارد (05/0>P). در نتیجه کیفیت خواب می تواند در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن نقش میانجی ایفا کند.
پیش بینی فرسودگی شغلی بر اساس انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با میانجی گری تاب آوری کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۸۲-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با فرسودگی کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس به تعداد 1600 نفر در سال 1403 بود که 250 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها توسط پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال (2010، CFI)، ارگونومی شناختی شفیعی (1401)، فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1981،MBI ) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، CD-RISC) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود. بر این اساس انعطاف پذیری شناختی، ارگونومی شناختی و تاب آوری بر فرسودگی شغلی در کارکنان اثر مستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). همچنین انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی بر فرسودگی شغلی با میانجی گری تاب آوری در کارکنان تأثیر غیرمستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). ازاین رو، با اعمال برنامه ها و مداخلاتی برای افزایش انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی و همچنین تاب آوری می توان از فرسودگی شغلی در کارکنان کاست.
The Effectiveness of Emotionally Focused Couple Therapy on Self-Differentiation and Intolerance of Uncertainty in Couples Seeking Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the effectiveness of Emotionally Focused Couple Therapy (EFCT) on differentiation of self and the reduction of intolerance of uncertainty in couples seeking divorce. Methods: The research method was quasi-experimental with a pretest–posttest control group design. The statistical population consisted of couples seeking divorce in Tehran, from which 30 couples were selected through convenience sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group underwent a 10-session EFCT intervention, each session lasting 90 minutes, while the control group did not receive any intervention. Findings: Findings showed that Emotionally Focused Couple Therapy significantly increased differentiation of self and reduced intolerance of uncertainty in couples seeking divorce. Conclusion: These results suggest that by focusing on core emotions and emotional interactions, it is possible to improve interpersonal relationships and facilitate more informed decision-making in marital relationships. Accordingly, the use of EFCT is recommended in psychological interventions related to divorce crises.
Components of Collective Coping in Families Facing Chronic Illness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore the core components of collective coping in families managing the challenges of chronic illness, focusing on how emotional, relational, and social processes interact to sustain resilience. Methods and Materials: A qualitative research design was employed using semi-structured interviews with 20 family members of patients living with chronic illness in Ireland. Participants were recruited through purposive sampling to ensure variation in roles, including spouses, parents, adult children, and siblings. Interviews were conducted either face-to-face or via secure online platforms, with each lasting between 60 and 90 minutes. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Transcripts were analyzed thematically using NVivo software version 14, following an iterative coding process of open coding, categorization, and theme development. Reflexivity and peer debriefing were used to enhance credibility and trustworthiness. Findings: Four overarching themes emerged, each encompassing multiple subthemes. Emotional solidarity captured shared emotional expression, empathic support, hope maintenance, anxiety management, and the protection of vulnerable members. Collaborative problem-solving included shared decision-making, role and task distribution, resource pooling, adaptive planning, and conflict resolution. Meaning-making and resilience reflected reframing illness as a shared challenge, strengthening family identity, engaging in collective spiritual practices, and narrative sharing. External support and community connection encompassed reliance on social networks, healthcare partnerships, institutional support, peer networks, and advocacy. Collectively, these themes highlighted coping as a relational and communal process rather than an individual endeavor. Conclusion: The findings underscore that coping with chronic illness within families is fundamentally collective, rooted in shared appraisals, collaboration, and external resource integration. Recognizing these dynamics offers valuable insights for healthcare professionals and policy makers seeking to design family-centered interventions that enhance resilience and well-being.
Spousal Support and Marital Satisfaction: The Mediating Role of Gratitude Expression(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the direct and indirect relationships between spousal support and marital satisfaction, with gratitude expression as a mediating variable. Methods and Materials: A descriptive correlational design was employed with 370 married individuals from Armenia, selected based on the Morgan and Krejcie sampling table. Data were collected using standardized instruments for marital satisfaction, spousal support, and gratitude expression. Analyses were conducted in two stages: Pearson correlation analysis in SPSS-27 to examine bivariate associations, and Structural Equation Modeling (SEM) in AMOS-21 to test the hypothesized mediating model. Model fit was evaluated using established indices, including χ²/df, GFI, AGFI, CFI, TLI, and RMSEA. Findings: Pearson correlations revealed that spousal support was significantly associated with both marital satisfaction (r = .58, p < .001) and gratitude expression (r = .51, p < .001), while gratitude expression was also correlated with marital satisfaction (r = .46, p < .001). SEM demonstrated acceptable model fit (χ²/df = 1.93, GFI = 0.93, AGFI = 0.91, CFI = 0.96, TLI = 0.95, RMSEA = 0.049). Direct effects showed that spousal support positively predicted marital satisfaction (β = 0.37, p < .001) and gratitude expression (β = 0.44, p < .001), while gratitude expression also predicted marital satisfaction (β = 0.29, p = .001). The indirect effect of spousal support on marital satisfaction through gratitude expression was significant (β = 0.13, p = .002), confirming partial mediation. Conclusion: Findings underscore the dual importance of supportive behaviors and gratitude expression in shaping marital satisfaction. Spousal support enhances satisfaction both directly and indirectly by fostering gratitude, suggesting that couples who both provide support and express appreciation are more likely to sustain fulfilling relationships.
Comparison of the Effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy and Solution-Focused Therapy on Marital Quality of Life and Sexual Communication Intelligence in Couples with Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Solution-Focused Therapy (SFT) on marital quality of life and sexual communication intelligence in couples experiencing marital conflicts. Methods: This study was applied in terms of its objective and employed a quasi-experimental design with a pretest-posttest structure, a two-month follow-up, and a control group for data collection. The statistical population consisted of all couples aged 25 to 40 who had marital conflicts and visited counseling and psychology clinics in District 13 of Tehran in 2023. From this population, 45 couples were selected using purposive sampling. The research instruments included the Sexual Communication Intelligence Questionnaire (Dehkordi et al., 2021) and the Marital Quality of Life Questionnaire (Babci et al., 1995), which were completed by the couples. One group underwent Solution-Focused Therapy in eight 90-minute sessions, while the other group received Acceptance and Commitment Therapy in ten 90-minute sessions. Data analysis was conducted using repeated measures ANOVA in SPSS software. Findings: The results indicated that Acceptance and Commitment Therapy had a positive effect on marital quality of life and sexual communication intelligence. Additionally, Solution-Focused Therapy was also effective in improving these two components (p < .05). Conclusion: The findings of this study demonstrate the effectiveness of both therapeutic approaches—Solution-Focused Therapy and Acceptance and Commitment Therapy—on marital quality of life and sexual communication intelligence. A comparison of the two methods revealed that Acceptance and Commitment Therapy was more effective than Solution-Focused Therapy.
Examining the Relationship Between Psychological Abnormalities and Emotional Interactions with Emotional Divorce with the Mediating Role of Religious Beliefs in Couples with Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the relationship between psychological abnormalities and emotional interactions with emotional divorce, with the mediating role of religious beliefs in couples experiencing marital conflicts. Methods: The research method was descriptive and correlational. The statistical population of this study included all couples visiting counseling centers in the city of Neka (Neda-e-Zendegi Counseling Center, Phoenix Counseling Center, Amin Counseling Center, Imam Ali Social Work Counseling Center, and Mental Health Counseling Center) during the first six months of 2022, totaling 686 individuals (343 couples). Using the Krejcie and Morgan table, the sample size was calculated to be 246 individuals, and through a convenience sampling method, those who were interested in participating in the study were selected as the sample. They responded to questionnaires on psychological abnormalities by Najarian and Davoodi (2001), emotional interactions of couples by Brok and Bretman (1995), emotional divorce by Gottman (1995), and religious beliefs by Najafi (2006). Data analysis was performed using the Kolmogorov-Smirnov test, Pearson correlation test, and structural equation modeling with SPSS and AMOS software. Findings: The findings showed that psychological abnormalities had a positive effect on emotional divorce and a negative effect on religious beliefs. Additionally, emotional interactions had a negative effect on emotional divorce and a positive effect on religious beliefs. Furthermore, religious beliefs had a negative effect on emotional divorce in couples. On the other hand, the results indicated that religious beliefs played a mediating role in the relationship between psychological abnormalities, emotional interactions, and emotional divorce in couples. Conclusion: This study highlights the indirect effect of psychological disorders and emotional interactions on emotional divorce, with religious beliefs playing a mediating role among couples experiencing marital conflicts. The findings suggest that strengthening religious beliefs may help reduce emotional divorce, emphasizing the need for interventions that promote emotional well-being and healthy marital dynamics.
نقش میانجیگر حافظه هیجانی در تبیین روابط علی بین تجربه ترومای پیچیده و حساسیت اضطرابی با بهزیستی روان شناختی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی حافظه هیجانی در رابطه علی بین تجربه ترومای پیچیده و حساسیت اضطرابی با بهزیستی روان شناختی در دانشجویان بود. روش شناسی: این پژوهش به روش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. 350 دانشجوی دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1403–1402 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه ترومای دوران کودکی، مقیاس حساسیت اضطرابی، مقیاس حافظه هیجانی، و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف بود. داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که تجربه ترومای پیچیده و حساسیت اضطرابی هر دو به صورت مستقیم تأثیر منفی معناداری بر بهزیستی روان شناختی دارند. حافظه هیجانی به طور معناداری این روابط را میانجی گری می کند. مسیرهای غیرمستقیم نیز معنادار بودند، به طوری که حافظه هیجانی رابطه بین ترومای پیچیده و حساسیت اضطرابی با بهزیستی روان شناختی را تعدیل می کرد. مدل اصلاح شده از برازش قابل قبولی برخوردار بود و 53 درصد از واریانس بهزیستی روان شناختی را تبیین کرد. نتیجه گیری: حافظه هیجانی می تواند به عنوان یک سازوکار کلیدی در توضیح اثرات روان شناختی ترومای پیچیده و حساسیت اضطرابی بر بهزیستی روانی در نظر گرفته شود. نتایج پژوهش بر لزوم استفاده از مداخلات مبتنی بر اصلاح و پردازش حافظه هیجانی در جهت ارتقای سلامت روان دانشجویان تأکید دارد.