فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی عوامل مؤثر در افزایش سن ازدواج در جوانان و راه حلهای مؤثر جهت رفع این مشکل پرداخته است. روش پژوهش، توصیفی بوده است. جامعه آماری، کلیه دختران بالای 25 سال و پسران بالای 27 سال ساکن شهر زاهدان و نمونه آماری 120 نفر از این جامعه بوده است. گروه نمونه به روش تصادفی در دسترس انتخاب شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات، از آمار توصیفی و آمار استنباطی،آزمون خی دو، استفاده شده است.
نتایج نشان داد که فرصتهای ازدواج برای دختران دارای تاخیر در ازدواج نسبت به پسران بیشتر فراهم بوده است و دختران مهمترین دلیل ازدواج نکردن خود را نیافتن فرد مورد علاقه و ادامه تحصیل معرفی کرده اند. پسران مشکلات اقتصادی و بیکاری را دلیل عدم ازدواج خود مطرح کرده اند. میزان امید برای ازدواج در آینده در پسران نسبت به دختران بیشتر است. همچنین نتایج نشان داد که دختران و پسران، کاهش انتظارات والدین را به عنوان راه حل عمده معضل ازدواج می دانند. در اولویت دوم پسران و دختران رفع مشکلات اقتصادی و بیکاری را به عنوان راه حل مطرح کرده اند.
کل گرایی در آینده پژوهی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی روانشناسی ارزیابی، سنجش وآمار
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی روش شناسی در علوم اجتماعی
- حوزههای تخصصی علوم انسانی روش شناسی علوم انسانی و طبیعی روش شناسی های حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر منابع تولید داده
- حوزههای تخصصی علوم انسانی چشم انداز آینده آینده علوم در ایران و جهان با تأکید بر علوم انسانی
اعتباریابی و مقایسه انتظارات خودکارآمدی شغلی در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه شهید چمران اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای تحقیق حاضر اعتباریابی و مقایسه انتظارت خودکارآمدی شغلی در دانشجویان پسر و دختر دانشگاه شهید چمران اهواز بود. برای این منظور به تدوین و اعتباریابی مقیاس راهنمای انتظارات خودکارآمدی شغلی برای دانشجویان دانشگاه شهید چمران نیز پرداخته شد. نتایج به دست آمده درباره پایایی کل مقیاس و همچنین درباره خرده مقیاسهای نیازمندیهای آموزشی، وظایف شغلی، مشاغل حیطه مردانه و مشاغل حیطه زنانه حاکی از پایایی بالای مقیاس می باشند. ضرایب روایی همزمان بین مقیاس انتظارات خودکارآمدی شغلی با مقیاس خودکارآمدی عمومی و با خرده مقیاسهای نیازمندیهای آموزشی و وظایف شغلی در کل نمونه و برای دانشجویان پسر و دختر همگی معنی دار بودند. همچنین، تحلیل واریانس عاملی با اندازه های مکرر بر روی عامل مشاغل ده گانه حیطه مردانه و زنانه از خرده مقیاس نیازمندیهای آموزشی در بین دانشجویان پسر و دختر تفاوت معنی دار نشان داد، اما این تفاوت در خرده مقیاس وظایف شغلی معنی دار نبود. به علاوه، میزان انتظارات خودکارآمدی شغلی دانشجویان در مشاغل ده گانه حیطه مردانه و زنانه، در مقایسه با خرده مقیاسهای نیازمندیهای آموزشی و وظایف شغلی، متفاوت می باشند
روایی نسخه فارسی پرسشنامه توانایی ها و مشکلات (sdq) (7)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی روایی نسخه فارسی پرسشنامه توانایی ها و مشکلات (SDQ) انجام شد.
روش: روایی نسخه های والد و آموزگار SDQ در یک نمونه 600 نفری از جامعه کودکان 12-6 ساله ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس، نتایج SDQ با نتایج معاینه کودکان توسط روانپزشک کودک و نوجوان و مصاحبه تشخیصی K-SADS مقایسه شد. داده های مربوط به هنجاریابی و نقاط برش محاسبه شد.
یافته ها: نمرات به دست آمده از نسخه های والد وآموزگار SDQ در تمام قسمت ها با یکدیگر همبستگی مثبت داشتند. مقایسه نمرات شاخص های پرفعالیتی و نمره کلی مشکلات تشخیص های روان پزشکی نشان داد که SDQ از روایی مطلوبی برخوردار است. نقاط برش به دست آمده با مطالعات سایر کشورها هم خوانی داشت.
نتیجه گیری: نسخه فارسی SDQ از مشخصات روان سنجی قابل قبولی برخوردار است و می تواند برای یافتن مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان ایرانی ابزار غربالگری مناسبی باشد. لازم است مطالعه مشابهی نیز برای جمعیت نوجوانان انجام شود.
بررسی و مقایسه انواع هویت در ابعاد اعتقادی و روابط بین فردی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شهید چمران اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی وضعیت هویت از نظر نحوه توزیع افراد در چهار حالت هویت سردرگم، زودهنگام، مهلت خواه و کسب شده در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز طراحی و اجرا شد. فرضیه اصلی این پژوهش یعنی تفاوت معنی دار در فراوانی چهار نوع هویت ذکر شده در کل نمونه و دانشجویان دختر و پسر با استفاده از روش آماری مجذور خی مورد تحلیل قرار گرفت و فرضیه پژوهشی در کل نمونه و در دانشجویان دختر و پسر تأیید گردید. همچنین در ابعاد هویت – اعتقادی و روابط بین فردی در کل نمونه و دانشجویان دختر و پسر تأیید گردید. نتایج با توجه به دیدگاه اریکسون و مارسیا مورد بحث قرار گرفت.
بررسی یادآوری خاطرات در بیماران افسرده، مانیک و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی یادآوری خاطرات در بیماران افسرده، مانیک و افراد عادی بر اساس نظریه های یادآوری وابسته به خلق، یادآوری هماهنگ با خلق و نظریه شبکه تداعی می پردازد. مطابق یافته های قبلی پیش بینی می شد که بیماران افسرده خاطرات منفی را بیشتر از بیماران مانیک یادآوری کنند و بیماران مانیک نیز خاطرات مثبت را بیشتر از بیماران افسرده یادآوری کنند. در این زمینه پنج فرضیه مطرح شد: 1- بیماران افسرده، خاطرات منفی را بیشتر از خاطرات مثبت یادآوری می نمایند. 2- بیماران مانیک خاطرات مثبت را بیشتر از خاطرات منفی یادآوری می نمایند. 3- میزان یادآوری خاطرات مثبت و منفی در افراد بهنجار یکسان است. 4- میزان یادآوری خاطرات منفی در گروه افسرده بیشتر از گروه مانیک و بهنجار می باشد. 5- میزان یادآوری خاطرات مثبت در گروه مانیک بیشتر از گروه افسرده و هنجار می باشد.
برای آزمون فرضیه های فوق سه گروه 10 نفری (10 نفر افسرده، 10 نفر مانیک و 10 نفر بهنجار) انتخاب شد. پس از ثبت خاطرات یادآوری شده از سوی گروه های سه گانه و تحلیل آنها، نتایج نشان داد بیماران افسرده، خاطرات منفی را بیشتر از خاطرات مثبت و بیماران مانیک خاطرات مثبت را بیشتر از خاطرات منفی یادآوری می نمایند و میزان یادآوری خاطرات مثبت و منفی در افراد بهنجار یکسان است. همچنین از نظر یادآوری خاطرات منفی بین سه گروه (افسرده، مانیک و بهنجار) تفاوتی دیده نشد ولی از نظر یادآوری خاطرات مثبت، گروه افسرده با دو گروه مانیک و بهنجار تفاوت معنی داری نشان داد.
رابطه کیفیت زندگی والدین با عملکرد مدرسهای دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان 1386 ـ 1385
حوزههای تخصصی:
"هدف از این پژوهش، بررسی رابطه کیفیت زندگی والدین با عملکرد مدرسهای دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان است. روش پژوهش از نوع همبستگی است. برای اجرای این طرح ابتدا جامعه دانشآموزان مدارس دولتی شهر اصفهان مشخص و با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تعداد 494 دانشآموز و به همین تعداد والدین آنان انتخاب شدند. سپس پرسشنامه کیفیت زندگی والدین را والدین دانشآموزان و پرسشنامه عملکرد مدرسهای دانشآموزان را معلمان آنها پاسخ دادند.
روش تجزیه و تحلیل آماری دادهها تحلیل رگرسیون یک متغیری و رگرسیون چندمتغیری با روش قدم به قدم بود. یافتههای پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی والدین با عملکرد مدرسه دانشآموزان رابطه معنادار دارد و از بین مجموعه متغیرهای کیفیت زندگی سه متغیر تحصیلات والدین، رویدادهای نامطلوب زندگی والدین و تعداد فرزندان خانواده به ترتیب از مهمترین متغیرهای پیشبینیکننده عملکرد مدرسهای هستند. نتایج نشان میدهد که میتوان با در نظر گرفتن کیفیت زندگی والدین و مؤلفههای آن، عملکرد مدرسهای و مؤلفههایش را پیشبینی کرد.
"
اثربخشی آموزش معنا درمانی گروهی برامید به زندگی و سلامت عمومی بیماران دختر تالاسمی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی معنا درمانی به شیوه گروهی بر افزایش امید به زندگی و سلامت عمومی بیماران دختر نوجوانان تالاسمی ماژور شهر اهواز صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران دختر تالاسمی ماژور 15 تا 18 سال مراجعه کننده به بیمارستان ابوذر در بهار سال 1388 بود. که پیش آزمون بر روی تعداد 110 نفر از این مراجعه کنندگان اجرا شد و از بین آنها 46 نفراز افرادی که پایین ترین نمره در آزمون سلامت عمومی 28 GHQکه نمره 6 می باشد و پایین ترین نمره در آزمون امید به زندگی میلر که یک انحراف معیار زیر میانگین می باشد کسب کردند، بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند سپس افراد نمونه به صورت تصادفی ساده به دو گروه 23 نفری بعنوان گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری این پژوهش آزمون امید به زندگی میلر و سلامت عمومی28 GHQ بود و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و یک جلسه پیگیری بود. به گروه آزمایش طی 10 جلسه 1 ساعته فنون معنا درمانی آموزش داده شد. سپس، پس آزمون برای هر دو گروه (آزمایش و کنترل) اجرا گردید. در مرحله بعد پس از 1 ماه آزمون پیگیری امید به زندگی میلر و سلامت عمومی 28GHQ جهت سنجش ماندگاری آموزش های داده شده اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس (مانکوا) استفاده شد و نتایج تحقیق نشان داد که آموزش معنا درمانی می تواند باعث افزایش امید به زندگی و سلامت عمومی بیماران تالاسمی ماژور گردد (0001/0> P ). همچنین سنجش ماندگاری پژوهش نیز(0001/0> P ) همین نتیجه را نشان داده است.
رابطه سبک زندگی اسلامی با سلامت روان و میزان تاب آوری دانشجویان دانشگاه کاشان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین سبک زندگی اسلامی با سلامت روان و میزان تاب آوری دانشجویان دانشگاه کاشان بود. از میان جامعة آماری دانشجویان، 364 نفر به عنوان نمونه آماری، به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه سبک زندگی اسلامی کاویانی ILST، پرسش نامه سلامت روان GHQ-28 و پرسش نامه تاب آوری کانر و دیویدسون CD-RIS بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک زندگی اسلامی با سلامت روان و میزان تاب آوری دانشجویان دانشگاه کاشان، رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج فرضیه های جزیی این پژوهش نشان داد که بین سبک زندگی اسلامی و سلامت روان و میزان تاب آوری دانشجویان، با جنسیت آنان رابطه وجود دارد، از سوی دیگر، بین سبک زندگی اسلامی، سلامت روان و تاب آوری دانشجویان با تأهل و تجرد آنها نیز رابطه معنادار مشاهده شد. ازاین رو، با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت: سبک زندگی اسلامی موجب ارتقا سلامت روان و میزن تاب آوری دانشجویان می شود.
مقایسه کارکرد اجرایی و شواهد عصب روانشناختی در اختلال وسواسی ـ اجباری و اضطراب فراگیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
علوم رفتاری ۱۳۸۶ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
"
چکیده مقاله:
مقدمه: منظور از پژوهش حاضر سنجش کارکرد اجرایی بیماران مبتلا به اختلالات وسواسی-اجباری و اضطراب فراگیر بود. روش: نمونه مورد مقایسه متشکل از سه گروه 22 نفری از مبتلایان به اختلالات وسواسی- اجباری، اضطراب فراگیر و افراد بهنجار با همتاسازی در متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و وضعیت تأهل بود. روش پژوهش از نوع پس رویدادی بوده است و داده های پژوهش پس از جمع آوری از طریق آزمون های اضطراب بک، افسردگی بک II، مقیاس وسواسی- اجباری ییل- برآون و آزمون دسته بندی کارتهای ویسکانسین با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: در سنجش کارکرد اجرایی با استفاده از آزمون ویسکانسین، گروه وسواسی عملکرد ضعیف تری را نسبت به دو گروه دیگر نشان داد، اما تفاوتی میان گروه های اضطراب فراگیر و بهنجار دیده نشد. بحث: به نظر می رسد که در اختلال وسواسی- اجباری، وجود نقائص عصب روان شناختی منجر به عملکرد ضعیف تر این بیماران نسبت به مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر و افراد بهنجار می شود.
"
مشکلات رفتاری دانش آموزان خانواده های تک والدی و دو والدی از دیدگاه معلمان آنها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تک والد بودن می تواند زمینه برخی از اختلال ها شده و بر سیر و پیش آگهی آنها اثر بگذارد؛ بنابراین بررسی مشکلات رفتاری در فرزندان این خانواده ها دارای اهمیت است. این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای مشکلات رفتاری کودکان خانواده های تک والدی و دو والدی انجام شده است.
روش: روش پژوهش پس رویدادی بود. در راستای دستیابی به هدف بالا، 100 دانش آموز (50 دختر و 50) پسر تک والدی مقطع ابتدایی شهر تهران (تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی) به صورت نمونه گیری در دسترس و 100 دانش آموز دختر و پسر خانواده دووالدی مقطع ابتدایی شهر تهران به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به وسیله پرسشنامه های رفتاری راتر (1964) مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس دوعاملی نشان داد مشکلات رفتاری در دانش آموزان تک والدی بیشتر از دانش آموزان دو والدی است. در نوع مشکلات رفتاری نیز تفاوت معناداری در پرخاشگری- فزون کنشی، اضطراب – افسردگی، رفتارهای ضداجتماعی و اختلال نارسایی بین دو گروه مشاهده شد. همچنین یافته های پژوهش حاکی از آن بود که تفاوت معناداری بین مشکلات رفتاری دختران و پسران وجود داشت. دختران در اضطراب- افسردگی و اختلال نارسایی توجه از مشکلات بیشتری برخوردار بودند.
نتیجه گیری: در خانواده های تک والدی یا پدر حضور ندارد یا به دلایلی مانند ناتوانی جسمانی و بیماری روانی قدرت کافی برای اداره خانواده ندارد، بنابراین نقش وی کم رنگ و شرایط خانواده به خانواده های تک والدی نزدیک می شود و در نهایت منجر به بروز مشکلات رفتاری در بین فرزندان این گروه شده است.
هنجاریابی مقیاس سنجش خودراهبری در یادگیری ، در مورد دانش آموزان دختر دبیرستانهای شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"پژوهش حاضر با هدف پایایی سنجی و اعتباریابی مقیاس خودراهبری در یادگیری فیشر و همکاران (۲۰۰۱) انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دبیرستانهای شهر اصفهان بود. بر اساس جدول کوهن و همکاران (۲۰۰۱) ۲۰۰ نفر از بین آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه خودراهبری بر روی آنها اجرا شد. پس از گردآوری داده ها، ضریب پایایی آزمون (۸۲/۰) محاسبه شد. تحلیل عاملی گویه های خودراهبری بیانگر آن بودکه بیش از ۶۳ درصد واریانس نمرات یادگیری خودراهبر (توسط چهارده عامل) با مقیاس تحت اعتباریابی، تبیین می شود. پس از شش بار چرخش عوامل، همبستگی میان هر گویه با هر عامل در بهترین حالت مشخص شد و بر اساس آن سه عامل مطرح شده توسط سازندگان تست، استخراج و نامگذاری گردید. در نهاِیت می توان از این مقیاس برای سنجش میزان خودراهبری در یادگیری دانش آموزان دختر جهت انجام پژوهش های گوناگون و انتخاب روش تدریس متناسب شرایط دانش آموزان استفاده کرد و دانش آموزان را به یادگیرندگانی مادام العمر تبدیل نمود.
"
اثربخشی دارودرمانگری و رفتاردرمانگری در بیخوابی مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی دارو درمانگری و رفتاردرمانگری در زنان مبتلا به بی خوابی مزمن صورت گرفت.
روش: جامعه مورد پژوهش تمام زنان مراجعه کننده به یکی از کلینیکهای خواب در شهر تهران، طی یکماه، با شکایت بی خوابی مزمن بود. نمونه شامل 26 نفر از مراجعه کنندگان بود که بطور تصادفی در دو گروه 13 نفره (برای دارودرمانگری و رفتاردرمانگری) جایگزین شدند. هر دو گروه قبل از مداخله مورد ارزیابی روانشناختی قرار گرفتند. سپس افرادِ گروه رفتاردرمانگری افراد طی 4 جلسه تحت آموزش تنش زدایی عضلانی تدریجی، تصویرسازی ذهنی، موسیقی آرام بخش و بهداشت خواب قرار گرفتند و افراد گروه دارودرمانگری افراد تحت دارو درمانی با داروهای خواب آور به مدت 4 هفته قرار گرفتند و پس از 4 هفته مجددا هر دو گروه مورد ارزیابی روانشناختی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل شاخص شدت بی خوابی، مقیاس خواب آلودگی اپوورث، پرسشنامه وقفه تنفسی خواب برلین و پرسشنامه افسردگی بکبود.
یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد هر دو نوع مداخله می تواند باعث بهبودی بی خوابی شود اما در مقایسه با یکدیگر رفتاردرمانگری اثربخشی بیشتری در بهبود بی خوابی، نسبت به دارودرمانگری دارد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان رفتاردرمانگری را همراه با دارودرمانگری و حتی به عنوان جایگزینی مناسب برای درمان بی خوابی مزمن پیشنهاد کرد.
تاثیر آموزش شناختی بر مسند مهارگذاری،انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شاهد
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر آموزش شناختی بر مسند مهارگذاری، انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شاهد شاغل به تحصیل در مقطع متوسطه (سال تحصیلی 1380-1379) در شاهین شهر (شهرستان برخوار و میمه اصفهان) انجام گردید. نمونه مورد مطالعه شامل 100 دانش آموز شاهد (50 پسر و 50 دختر) بود که به صورت تصادفی انتخاب و در گروههای آزمایشی و گواه جایگزین گردیدند. ابزارهای مورد استفاده شامل سه پرسشنامه جمعیت شناختی، مسند مهارگذاری راتر و انگیزه پیشرفت هرمنس و یک برنامه آموزش شناختی بود. در این پژوهش از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه استفاده گردید. بنابراین، با توجه به طرح مذکور ابتدا پرسشنامه های جمعیت شناختی، مسند مهارگذاری و انگیزه پیشرفت به عنوان پیش آزمون بر روی کلیه آزمودنیها اجرا گردید. پس از آن برنامه آموزش شناختی بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید، در حالیکه گروه گواه هیچ گونه آموزشی را دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات آموزشی پرسشنامه های مسند مهارگذاری و انگیزه پیشرفت به عنوان پس آزمون بر روی کلیه آزمودنیها اجرا گردید. همچنین از میانگین نیمسالهای اول و دوم تحصیلی به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی آزمودنیها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که آموزش شناختی تاثیر معنی داری بر افزایش درجات مسند مهارگذاری درونی (F=81.03, P<0.01) و افزایش نمرات انگیزه پیشرفت (F=370.37, P<0.01) داشته است. همچنین این نتایج بیانگر این بود که آموزش شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر معنی دار نداشته است
" بررسی مقایسه ای ویژگی های شخصیتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری و دختران غیرفراری "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی مقایسه ای ویژگی های شخصیتی و شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری و دختران غیرفراری شهر تهران است. در این پژوهش، دو فرضیه مورد بررسی قرار گرفته است: 1) نیمرخ شخصیتی دختران فراری متفاوت از دختران غیرفراری است. 2) شرایط اجتماعی و اقتصادی دختران فراری متفاوت از دختران غیر فراری است. بدین منظور تعداد 90 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که از این تعداد، 45 نفر دختر فراری و 45 دخترغیرفراری بودند. نمونه دختران فراری از زندان و مراکز نگهداری بهزیستی و دخترانی که یک بار سابقه فرار داشتند و تحویل به خانواده می شدند، انتخاب گردید و نمونه دختران غیرفراری با خصوصیاتی شبیه دختران فراری از دبیرستان های دخترانه منطقه 6 تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. نتایج به دست آمده بعد از انجام بررسی های لازم با استفاده از 2 پرسشنامه (آزمون شخصیت 16 عاملی کتل و پرسشنامه شرایط اجتماعی و اقتصادی) فرضیه اول را رد و فرضیه دوم را تایید کرد.
تاثیر آموزش شناختی ارتقاء امید بر توانمندی های شخصیتی مراجعین افسرده خو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش شناختی ارتقاء امید بر نیمرخ و میزان توانمندیهای شخصیتی افراد مبتلا به افسرده خویی بود.
روش: آزمودنیهای پژوهش 40 نفر از مراجعین مبتلا به اختلال افسرده خویی بودند، که پس از انتخاب، به طریق واگذاری تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابتدا آزمون ارزشهای فعال در عمل (VIA-IS) به عنوان پیش آزمون در هر دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش، 6 جلسه آموزش شناختی ارتقاء امید دریافت نمود. گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان آزمون ارزشهای فعال در عمل مجدداً به عنوان یک پس آزمون اجرا گردید.
یافته ها: این پژوهش نشان داد که اثر آموزش شناختی ارتقاء امید در توانمندیهای شخصیتی گروه آموزش گیرنده به شکل معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که آموزش شناختی ارتقاء امید مداخله ی مؤثری برای ایجاد بهبود در توانمندیهای مربوط به فضائل خرد، شجاعت، انسانیت، عدالت، خویشتن داری و تعالی مراجعین می باشد.
مقایسه مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، هوش هیجانی، باورهای جنسیتی و رضایت ازجنس دختران و پسران دبیرستانی و سهم هر یک از این متغیرها درپیش بینی پیشرفت تحصیلی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر وضعیت دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی را در برخی متغیرهای روانشناختی مقایسه کرده و قدرت پیش بینی کنندگی هریک از متغیرها را در میزان پیشرفت تحصیلی آنها بررسی می کند. 5062 نفر از دانش آموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستان از 6 استان کشور به شیوه نمونه گیری تصادفی مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل؛ پرسشنامه ها و مقیاس های مفهوم خود مارش(SDQ)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی MJSES مورگان و جینگ، پرسشنامه هوش هیجانی بار- ون، پرسشنامه محقق ساخته باورهای جنسیتی و پرسشنامه محقق ساخته رضایت از جنس بوده است. پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نیز براساس معدل آخرین نیمسال تحصیلی آنها اندازه گیری شده است. یافته ها نشان داد، دختران گروه نمونه، در مقایسه با پسران، مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، هوش هیجانی پایین تر ورضایت از جنس کمتری داشته اند. همچنین دختران گروه نمونه در مقایسه با پسران باورهای کلیشه ای جنسیتی کمتری داشته اند. نتایج بررسی نیز بیان کننده آن بود که، در گروه دختران تنها مفهوم خود و خودکارآمدی تحصیلی توانسته است پیشرفت تحصیلی آنها را پیش بینی کند، اما در گروه پسران به ترتیب متغیرهای مفهوم خود، خودکارآمدی تحصیلی، باورهای جنسیتی، رضایت از جنس و هوش هیجانی بخشی از واریانس پیشرفت تحصیلی را پیش بینی کردند.