ارتباط ماهیت بشر و نظریه سیاسی یکی از مباحث مهم در مطالعه تحلیلی هر نظریه سیاسی است. اندیشمندان سیاسی معمولاً مشروعیت نظریه خویش، درباره سیاست و حکومت را بر تبیینی خاص از ماهیت انسان ها بنا می نهند. پژوهش حاضر، آرای سیاسی فارابی، از اندیشمندان مهم سیاسی جهان اسلام، را از این دیدگاه بررسی می کند. نظریه سیاسی فارابی خصلتی جهان شمول دارد و این امر به دلیل برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه می دهد. در نظریه سیاسی فارابی، انسان ها به دلیل ماهیت خویش، برای رسیدن به سعادت نیازمند حضور در اجتماع هستند. در نتیجه تلقی او با تلقی های مدرن فردگرایانه از سیاست و حکومت در تعارض است. فارابی معتقد است انسان، برای شناخت سعادت به غیر خودش نیاز دارد و این نیاز، صرفاً از طریق ارتباط با عقل فعال، که خودش مخلوق خدای عالم یا همان سبب نخستین است، برآورده می شود. به این ترتیب، نظریه سیاسی فارابی ارتباط ویژه و مشخصی با مسئله توحید دارد. نظریه های سیاسی مدرن، عمدتاً به موضوع حاکم یا امام در اجتماعات سیاسی توجهی نمی کنند. اما اینکه چه کسی باید حکومت کند، برای فارابی اهمیت بسیاری دارد و نظریه او در این زمینه وام دار برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه کرده است.
"یکی از مهمترین ابعاد هر بحران، تأثیرهای روانی آن بر افراد بحرانزده است. بررسیها نشان میدهد مردم در هنگام بحران، احساسات متفاوتی مانند ترس، اضطراب، هراس، نومیدی، از دستدادن تمرکز و کنترل و ... را تجربه میکنند. این مسائل موجب میشود افراد درگیر بحران، با مسائل و مشکلات مختلفی مواجه شوند که نادیده گرفتن آنها، موجب گسترش ابعاد بحران و ناکارآمدی اقدامات انجامشده برای مدیریت و کنترل آن را درپی خواهد داشت.
مقاله حاضر ضمن واکاوی عوارض روانشناختی بحرانها، به تبیین نقش رسانه در کاهش این نوع عوارض پرداخته است. همچنین در این مقاله محورهایی مانند اصول و مبانی ارتباطات بحران، ویژگیهای مهم پیام اثربخش در شرایط بحرانی، عوامل مؤثر بر افزایش اعتماد مردم بحرانزده نسبت به پیامهای رسانهای و ... مورد بررسی قرار گرفته است.
" "بحران، رسانههای گروهی، عوارض روانشناختی بحران، مدیریت پیامرسانی، نیازهای روانیـ اجتماعی
"
انسجام خانوادگی بهعنوان مفهومی که نشاندهنده رابطه میان والدین و فرزندانی است که خانه پدری خود را پس از ازدواج ترک کردهاند، توسط بنگستون و رابرت، در رد نظریه فروپاشی خانواده هستهای، مطرح شد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر متغیرهای ساختاری بر دو بعد انسجام (ارزشی و کارکردی) در این نظریه است. با روش نمونهگیری خوشهای، 256 نفر از فرزندان ازدواجکرده سه منطقه شهر تهران که حداقل یکی از والدین آنها در قید حیات بودند، انتخاب و تحقیق به روش پیمایش به اجرا درآمد. نتایج نشان میدهد اگرچه میزان انسجام ارزشی و کارکردی در خانوادههای تهرانی در حد متوسط است، ولی با شرایط بحرانی فاصله دارد. بهعلاوه، این مقادیر نشان میدهد که جامعه ما با وضعیت معمول خود که در آن حمایتهای متقابل خانوادگی بسیار بالاست، تفاوت زیادی کرده است. همچنین، روابط دومتغیره حاکی از آن است که از میان مؤلفههای ساختار خانوادگی که متغیر مستقل تحقیق محسوب میشوند، فقط متغیر برخورداری والدینی با انواع انسجام ارزشی و کارکردی رابطه معناداری برقرار کرده است. روابط همبستگی موجود نشانگر آن است که پسران نسبت به دختران کمتر حمایت والدین را دریافت میکنند، ولی در حمایت از والدین و انسجام ارزشی یا باور به مسئولیتها و وظایف، تفاوت معناداری با دختران ندارند. همچنین، براساس مدلرگرسیونی، 4,25 درصد واریانس متغیر انسجام کارکردی مادران، 4,11 درصد تغییرات انسجام کارکردی پدران، 2,11درصد تغییرات متغیر انسجام کارکردی فرزندان ازدواجکرده و 4,55 درصد واریانس متغیر انسجام ارزشی، توسط مؤلفههای ساختار خانواده تبیین شدهاند. درنهایت، تحلیل مسیر متغیرهای وابسته نشان میدهد که ضرایب تأثیر غیرمستقیم متغیرهای ساختاری بسیار ضعیف است.
"این مقاله به این نکته میپردازد که به نظر می رسد میان ریاضیات و ارتباطات اقناعی – نوشتار و بخصوص زبان گفتاری – در حالت عمومی وجه اشتراک ناچیزی برقرار باشد. درحالیکه علم ریاضیات از ماهیت عینی برخوردار است در حالیکه کلام در بر دارنده عناصری ذهنی نظیر خصلت صدا، آهنگ کلام، تماس چشمی، شخصیت، زبان بدنی و امثال آن است.
اما برخلاف آنچه به نظر میآید این دو قلمرو همانندی بسیاری با یکدیگر دارند. موفقیت سخنرانی شفاهی قبل از هر چیز به میزان دقت ساختار آن متکی است و ریاضیات هم که تماما با دقت سر و کار دارد. بنابراین آنقدر هم عجیب نخواهد بود اگر فکر کنیم که با بکارگیری مفاهیم ریاضی در ارائه شفاهی می شود به نحو چشمگیری بر کارامدی و اثرگذاری آن افزود
"
مقاله حاضر به بررسی رابطه بین میزان کیفیت زندگی و تأثیر هویت دینی بر آن، در شهر یاسوج پرداخته است. تحقیق با روش پیمایشی و با نمونه ای به حجم 400 نفر با ابزار پرسشنامه در پانزده محله شهر یاسوج انجام گرفت. بر اساس یافته های تحقیق، اکثریت شهروندان یاسوجی از سطح متوسط و بالایی از کیفیت زندگی برخوردار بودند. بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی نیز نشان داد: شهروندان به ترتیب در بعد سلامت جسمانی، سلامت روابط، سلامت محیط زندگی و سلامت روانی بیشترین نمره را کسب کرده اند. همچنین، در زمینه دینداری، بیش از دو سوم (2/88 درصد) از افراد دارای دینداری قوی بودند. هر 4 بعد هویت دینی (مناسکی، اعتقادی، احساسی و پیامدی) رابطه مثبت و معناداری با کیفیت زندگی داشتند. در بین متغیرهای زمینه ای نیز، بجز وضعیت تأهل که نشان داد افراد متأهل از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند، دیگر متغیرهای جمعیتی رابطه معناداری با کیفیت زندگی نداشتند.