هدف: پژوهش حاضر جهت بررسی تاثیر آموزش مدیریت والدین براساس برنامه فرزندپروری مثبت (3P) در کاهش شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله ای دانش آموزان پسر 7 تا 10 ساله شهرستان نهاوند انجام شده است.
روش: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و جامعه مورد مطالعه آن دانش آموزان پسر 7 تا 10 ساله دبستان های پسرانه شهرستان نهاوند است. نمونه گیری به روش خوشه ای انجام شد و مادران 24 نفر از کودکانی که براساس سیاهه رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(ODD) تشخیص داده شده بودند، انتخاب شده، به دو گروه آزمایش (12 n=) و کنترل (12 n=) تقسیم شدند. سپس برنامه فرزندپروری مثبت به مدت 2 ماه در 8 جلسه آموزشی 120 دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد.
یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، پس از پایان جلسات آموزش برنامه فرزندپروری مثبت، براساس ارزیابی جداگانه والد و معلم، کاهش معناداری در نمرات شدت علائم اختلال نافرمانی مقابله ای پیدا کرده است (01/0P <).
نتیجه: آموزش برنامه فرزندپروری مثبت سبب کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان مبتلا به این اختلال می شود.
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش رویکرد تصویرسازی ارتباطی بر افزایش رضایتمندی زناشویی انجام شده است. به این منظور 29 زن از میان 34 زن داوطلب متاهل انتخاب شده در دانشکده روان شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی به شیوه جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گروه کنترل، قرار گرفتند. آموزش فنون رویکرد تصویرسازی ارتباطی بر روی گروه آزمایش انجام شد اما گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. طرح پژوهشی مورد استفاده در این تحقیق، طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. میزان رضایت زناشویی آزمودنی ها به وسیله پرسشنامه 47سوالی انریچ ENRICH)) اندازه گیری شد و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از اثربخشی آموزش فنون تصویرسازی ارتباطی در افزایش رضایت زناشویی زنان بود. فرضیه های اول ، دوم و سوم تحقیق در مؤلفه های آموزش فنون تصویرسازی ارتباطی بر رضایت زناشویی، ارتباط و حل تعارض با 05/0P< اطمینان مورد تایید قرار گرفتند. اما فرضیه چهارم یعنی مؤلفه رضایت جنسی در این پژوهش مورد تایید قرار نگرفت.
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی امکان پیش بینی موفقیت و شکست رابطه زناشویی در زوج های متقاضی طلاق و عادی با استفاده از سبک های دلبستگی بزرگسالی و نگرش های مذهبی انجام گرفته است.
مواد و روش ها: این پژوهش به روش مورد- شاهد طراحی شد. نمونه شامل 49 زوج (98 نفر) متقاضی طلاق و 52 زوج (104 نفر) عادی بود. در این پژوهش برای انتخاب نمونه طلاق از جامعه زوج های متقاضی طلاق به روش نمونه در دسترس و برای انتخاب نمونه عادی از روش نمونه گیری خوشه ای- تصادفی استفاده شد. همه زوج ها به وسیله پرسش نامه سبک های دلبستگی بزرگسالی Hazan و Shaver و پرسش نامه جهت گیری مذهبی آذربایجانی مورد سنجش قرار گرفتند. در این پژوهش برای تحلیل داده ها علاوه بر روش آمار توصیفی، روش تحلیل ممیز به کار بسته شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده، فرضیه پژوهش را مبنی بر توان پیش بینی سبک دلبستگی ایمن، عقاید و اخلاق در پیش بینی موفقیت رابطه زناشویی تأیید کردند. این نتایج الگوی ارایه شده در این پژوهش را با جزئیات آن مورد تأیید قرار داد.
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش مؤید این است که موفقیت و شکست در رابطه زناشویی را میتوان از طریق متغیرهای سبک دلبستگی و نگرش های مذهبی پیش بینی نمود؛ هر چه زوجین دارای سبک دلبستگی ایمن بالاتر و سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرای پایین تری باشند و همچنین از نظر نگرش های مذهبی در سطح بالاتری باشند، احتمال موفقیت در رابطه زناشویی آن ها بالاتر است.