فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
انسان همواره به خویش اندیشیده است. اما نحوه این اندیشه در هر زمانی به گونه ای بوده است. پرسش این مقاله آنست که انسان معاصر خود را چگونه می یابد. پرسشها، دغدغه ها، امکانات و امتهای پیش روی او کدام است؟ بدون تردید اصول جهانشمول انسان معاصر نتیجه بسط و قوام یافتن تاریخ دوره جدید (مدرنیته) است. پیوستگی و همبستگی سرنوشت انسان معاصر مقتضی کوششی پیگیر از سوی همه متفکران سنتهای مختلف برای مواجهه با پرسشهای انسان معاصر است. فهم عمیق راه طی شده و شناخت ریشه های وضعیت کنونی و کوشش برای فهم سنتهای غیر مدرن در پرتو پرسشهای معاصر مهمترین تمهید برای ورود به عرصه گفتگو و هم فکری در باب مسایل انسان معاصر است. با این وجهه نظر میتوان این مقاله را درآمدی برای ورود به چنین عرصه ای تلقی کرد. در این مقاله سنت عرفان اسلامی، بخصوص مشرب ابن عربی و شارحان وی یکی از قدرتمندترین سنتهای غیر مدرن برای مواجهه با پرسشهای انسان معاصر تلقی شده، که توضیح این اشاره و ادعا مجالی دیگر می طلبد.
تأملات دکارتی
به سوی نوع جدیدی از نظریه پردازی پسا مدرن
منبع:
گفتمان بهار ۱۳۸۲ شماره ۷
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای ساختارگرایی و پساساختارگرایی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از قرن بیستم به بعد
ماده در فلسفه دکارت
منبع:
علامه ۱۳۸۲ شماره ۵
مقاله "بداهت" از کتاب "تئوری شناخت" برتراند راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
برتراند راسل معتقد است که در بحث از بداهت بهتر ایت از باورهای بدیهی سخن گفت نه قضایای بدیهی. زیرا بداهت را فقط از طریق مراجعه به فاعل شناسایی خاص یا رجوع به برخی وضعیتهای روانی و ذهنی میتوان تعریف کرد. معرفتی بدیهی است که از راه حواس حاصل آمده باشد و این معرفت تا لحظه احساس بدیهی نیست, پس این ماهیت قضیه نیست که آن را بدیهی میکند و چرا که این قضیه قبل از احساس همان قضیه بعد از احساس است. پس بداهت واقعی صفتی است که به فاعل آگاهی خاص در لحظههای خاص مرتبط است.
گفتمان سردبیر
دیدگاه لیوتار درباره امر با شکوه کانت
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۵۰
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
جهان- تصویر بررسی اجمالی ساختار مبانی معرفت از دید ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۶
حوزههای تخصصی:
در نظر ویتگنشتاین امکان معرفت و خطا هر دو تنها به وجود زمینهاى غیرقابل تردید وابسته است و این زمینه را نحوه معیشت انسان و بازیهاى زبانىاى که در آنها شرکت مىجوید فراهم مىآورند. ساختار این زمینه خاص تحت عنوان آنچه ویتگنشتاین آن را «جهان ـ تصویر»(world-picture) مىنامد قابل بررسى است. این مقاله به بررسى جهان ـ تصویر و شرح مختصر ویژگیهایى که ویتگنشتاین براى آن بر مىشمارد مىپردازد.
به نظر مىرسد ویتگنشتاین معتقد است که آن چیزى که نهایتا هر معرفتى و هر استدلالى به آن ختم مىشود از نوع نظر(seeing) نیست، بلکه از نوع عمل
(acting) است، اعمال غریزى(instinctive behaviour) انسان و اعمالى که، خصوصا در مراحل اولیه آموزش، از اطرافیانش با اعتماد صرف به آنان، تعلیم مىگیرد. این نحوه عمل فرضهایى(assumptions) را در خود دارد که کودک آنها را همراه با آنچه مىآموزد جذب مىکند. در این صورت، مبانى معرفت، یعنى همان امور یقینى، از جنس معرفت نیستند و بنابراین سخن از توجیه در مورد آنها بىمعناست. نوعا جهان ـ تصویرى که از این طریق شکل مىگیرد، امرى همگانى است و نه متعلق به فرد، و در عین حال نظامى همبسته است که اجزاى آن اتکاى دو جانبه بر یکدیگر دارند. و هر پژوهشى که از سوى شخص بخواهد صورت گیرد تنها بر این مبناى قطعى ممکن خواهد بود. اما این قطعیت به معناى مطابقت آنها با واقع نیست، بلکه مطابقت با واقع در این مورد اصلاً کاربرد روشنى ندارد. در عین حال تغییر در جهان ـ تصویر نیز امرى ناممکن نیست، هر چند تنها تحت شرایطى خاص روى مىدهد. تنوع جهان ـ تصویرها مسأله کیفیت مواجهه آنها را پیش مىکشد و اینکه آیا نوعى امر عینى که فیصله بخش اختلاف جهان ـ تصویرها باشد وجود دارد یا نه؟ در این خصوص تفسیرهاى مختلفى از رأى ویتگنشتاین شده است.
مرگ تراژدی و تولد عقل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
تعریفی که نیچه از تراژدی به دست میدهد، هیچگونه قرابتی با معنای متداول آن در تاریخ و بهویژه در عصر حاضر ندارد. درواقع نیچه تراژدی را نگاهی هستیشناسانه به حیات انسانی میداند. تفسیر نیچه از تراژدی بر فلسفه شوپنهاور و آرمانهای زیباییشناسانه ریشارد واگنر استوار است. این فیلسوف جوان، در آن زمان، شیفتة آرمانهای استادان بزرگش در فلسفه و موسیقی بوده است. نیچه نخستین تأمل انسان را، تأمل دربارة مرگ و فناپذیری وی میداند. انسان تنها جانداری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل رویآوری بشر به هنر است. خلاقیت وی برای فرار از مرگ, در هنر تجلی مییابد؛ و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است. این قالب بزرگ ادبی, در نخستین مرحلة ظهورش، در گروه همخوانان تجلی مییابد. گروه همخوانان با سرودهای نشئهآورشان, که «دیتیرامْب» نام دارد، موجوداتی هستند با نام «ساتیر» که به شکل نیمهانسان و نیمهبز روی صحنه ظاهر میشوند و «دیونوسوس», خدای شراب و وجد و سرمستی را در عیش و نوشها و شادمانیها همراهی میکنند. ساتیرها و دیونوسوس مظهر وحدت هستی ناپایدار و فناپذیرند. در این حالت وحدانی و بنیادین، انسان نسبتی حضوری با عالم و آدم و مبدأ شان پیدا میکند. اوج هنر تراژدیک در همین نسبت حضوری است که انسان هم فاعل شناسایی است و هم متعلق آن. تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست مییابد و برای غلبه بر فناپذیر بودنش و فایق آمدن بر حقیقت دهشتناک هستی زمینی پیدا میکند. از نظر نیچه, با ظهور نخستین بذرهای عقلگرایی, که نماد آن سقراط و سقراطگرایی است، مرگ تراژدی فرامیرسد.
تعریف نیچه از تراژدی, در مقایسه با تعریفی که در دورة روشنگری از تراژدی ارائه شده است و, مرگ تراژدی با ظهور عقلگرایی, که نیچه از آن با عنوان سقراطگرایی یاد میکند، موضوع این مقاله را تشکیل میدهد.
روشنفکرى و روند شکلگیرى آن و نقد هگل از آن
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا تبیینى تاریخى و مفهومى فشرده از روشنفکرى در غرب را ارائه کند. بدین منظور نخست نقطه مقابل آن؛ یعنى جهانبینى مسیحیت قرون وسطى توصیف شده است و سپس تحولات فرهنگى اجتماعى اواخر قرون وسطى که زمینهساز نهضت تجدید حیات فرهنگى (رنسانس) و اصلاح دینى (پروتستانتیزم) و بالاخره انقلاب علمى بودند، بیان گردیده و پس از ارائه گزارشى فشرده از نهضت تجدید حیات فرهنگى، نهضت اصلاح دینى و انقلاب علمى به عنوان عوامل تکوّن عصر روشنایى و روشنفکرى، به خود روشنفکرى، اهداف، ویژگیهاى روشنفکرى و روشنفکران پرداخته شده است. جهت ارائه بحثى انتقادى در این زمینه، نقد هگل از روشنگرى که در کتاب پدیدارشناسى روح مطرح شده است نیز گزارش مىگردد. قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، ابتدا روند روشنگرى در آلمان و مراحل مختلف آن توصیف و سپس نقد هگل از روشنگرى در دو مرحله مطرح شده است: الف) نقد او از موضع سلبى روشنگرى نسبت به ایمان مذهبى. ب) نقد او از دستاوردهاى ایجابى روشنگرى. هگل در مجموع روشنگرى قرن هیجدهم از نوع فرانسوى آن را روشنگرى کاذب و سطحى مىشمرد. اما قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، چگونگى و جایگاه روشنگرى در آلمان را بررسى مىکنیم و پیشاپیش خاطرنشان مىکنیم که پدیده روشنگرى در آلمان آن روزگار مانند پدیده روشنگرى در ایران امروز، امرى وارداتى، اجنبى و نامطلوب تلقى مىشده است.
تقدم وجود بر ماهیت از دیدگاه سارتر و هایدگر
حوزههای تخصصی:
تمایز میان وجود و ماهیت یکی از قدیمی ترین تمایزها در فلسفه است ، این تمایز ، کاربرد بسیار وسیع و پرفایده ای دارد . در سراسر تاریخ تفکر فلسفی ، گایه اندیشه ی اصالت وجود و گاهی اندیشه ی تقدم ماهیت حاکم بوده است. فلسفه ی وجودی ( اگزیستانسیالیسم ) با دفاع از انضمامی بودن وجود و تقدم آن در برابر آن چه که می توان آن را اصالت ماهیت فلسفه ی هگل نامید ، آغاز می گردد . ژان پل سارتر و مارتین هایدگر هر دو به نحوی نماینده ی تفکر مکتبی هستند که از آن به اگزیستانسیالیسم تعبیر می شود ...
نامه های فلسفی ولتر: سنتی بازیافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان یک نوع ادبی است که به مرور شکل ادبی خود را یافته است. اگر نگاهی به آثار ادبی گذشته فرانسه بیندازیم، ملاحظه خواهیم کرد که این نوع ادبی ریشه در سایر انواع نوشتار ادبی از جمله آثاری که به شکل نامه نوشته می شدند (نامه های ایرانی منتسکیو) و یا آثاری که جنبه فلسفی و انتقادی داشته اند (نامه های فلسفی ولتر) دارد. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر آثار بزرگانی چون ولتر و منتسکیو دو بحث roman و romanesque مسایل مربوط به تعامل و تقابل در این دو مقوله، مورد تحقیق قرار گیرد.