در پژوهش حاضر تاثیر آموزش راهبردهای خود نظم دهی شناختی و انگیزشی در پیشرفت تحصیلی و کاهش مشکلات روان شناختی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 272 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی رشته های علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی به طور تصادفی در چهار گروه قرار گرفتند. به دو گروه به مدت هشت هفته آموزش در مورد مبانی نظری و عملی راهبردهای شناختی و انگیزشی ارائه گردید و دو گروه دیگر هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. ارزیابی آزمودنیها در پیشرفت تحصیلی از طریق مقایسه معدل آزمودنیها دردو نیمسال تحصیلی، وضعیت تحصیلی توسط پرسشنامه مشکلات تحصیلی خود ساخته، میزان اضطراب توسط مقیاس اضطراب کتل و راهبردهای شناختی و انگیزشی از طریق مقیاس MSLQ مورد سنجش قرار گرفت. نتایج بررسی نشان می دهند که از لحاظ وضعیت تحصیلی دانشجویانی که آموزش دیده بودند پس از اتمام آموزش مشکلات کمتری را گزارش کردند، تاثیر پیش آزمون در تجزیه و تحلیل میزان اضطراب گزارش شده توسط آزمودنیها مشهودتر است، بدین معنی که هر چند تفاوت معنادار در اضطراب بین گروههای آزمایش و گواه مشاهده می گردد ولیکن کمترین اضطراب در گروه آزمایش بدون پیش آزمون وجود دارد. استفاده از راهبردهای شناختی و انگیزشی تفاوت بین گروههای آزمایش و گواه در دو مولفه از راهبردهای انگیزشی یعنی خود کارآمدی و ارزش گذاری درونی و یک مولفه از راهبردهای شناختی یعنی خودنظم دهی معنادار است. در زمینه پیشرفت تحصیلی تفاضل معدل کل دانشجویان در نیمسال اول و دوم معنادار نیست یا به عبارت دیگر راهبردهای انگیزشی و شناختی تاثیر معناداری در پیشرفت تحصیلی دانشجویان نداشته است
مقاله حاضر به توصیف ویژگیهای زبانی دو کودک دوقلو عقب مانده ذهنی و منزوی به لحاظ اجتماعی و فیزیکی پرداخته است.از آنجا که وضعیت این دو کودک از جمله موارد بسیار نادری است که از سوی زبانشناسان و روانشناسان زبان گزارش شده است یافتههای مقاله هم به لحاظ توصیفی و هم به لحاظ نظری حائز اهمیت است.دادههای زبانی بررسی شده حاکی از آن است که با وجود بهره هوشی کم و ارتباط زبانی اندک آن دو کودک با دیگران توانش زبانی شکل گرفته در آنها چشمگیر است.لیکن دانش و معلومات غیر زبانی آنها بسیار محدود است.این یافتهها مؤید فرضیه"حوزهای بودن"ذهن است، زیرا براساس آن فرضیه توانائیهای ذهنی هر فرد هر کدام حوزهای مستقل است و نارسائی در یک حوزه الزاما به کاستی در حوزه دیگر نمیانجامد.همچنین یافتهها همسو با تفکر"عقلگرائی دکارتی"است که مدعی است(بخشی از)دانش زبان فطری و ذاتی است.فرضیه و تفکر فوق الذکر از مبانی روش شناختی و فلسفی زبانشناسی زایشی میباشد
چکیده
علوم شناختی بعد از چند دهه کناره گیری نسبی از مساله شناخت حیوانات مجددا به این مقوله علاقه نشان داده است. طی 2 دهه اخیر مقالات عدیده ای درباره شناخت در سایر جانداران به ویژه نخستی ها به چاپ رسیده است. این مقالات حکایت از آن دارند که به غیر از نخستی های عالی تر، سایر جانداران از تقلید به معنی اخص کلمه عاجزند. اما نخستی ها تا حدی قادر به درک قصدمندی و تقلید رفتار دیگران بوده و در آنها یادگیری اجتماعی و نوعی فرهنگ ساده وجود دارد. با این حال شواهد علمی درباره احتمال وجود تئوری ذهن، توانایی انجام نیرنگ و فریب آگاهانه و انتساب حالات ذهنی به دیگران از جمله هم نوعان متناقض، مبهم و ناکافی هستند. این مقاله به جمع بندی شواهد معاصر می پردازد.