خودگردانی فردی ایده ای است که با دو واکنش متفاوت صاحب نظران تربیتی روبرو شده است. در حالی که طرفداران این ایده آن را هدفی مثبت ارزیابی کرده اند که توانایی انتخاب آزاد و مستقل را در فرد ایجاد می کند، مخالفان آن بر این باورند که در نظر گرفتن خودگردانی فردی به عنوان هدفی تربیتی ممکن است منجر به جدایی فرد از جامعه شده و او را به سمت خودشیفتگی و عدم تبعیت از اصول و ارزش های جمعی سوق دهد. به نظر می رسد که منشاء این مخالفت ها، به سوء برداشت ها و اختلاف نظرهایی بر می گردد که درباره ی «مفهوم» و «درجه ی» خودگردانی فردی وجود دارد. در این مقاله، مدلی از خودگردانی بر اساس «مفهوم عقلانی» و «درجه ی حداقلی» آن معرفی شده است که می توان آن را به عنوان مدلی توجیه پذیر و متعادل از خودگردانی فردی پذیرفته شده، به مثابه «هدفی تربیتی» پیشنهاد کرد.
هدف: هدف این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش حل مساله شناختی- اجتماعی بر بهبود روابط بین فردی و ادراک خودکارآمدی کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری بود.
روش: به شیوه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پی گیری با گروه شاهد اجرا شد. نمونه پژوهش 30 دانش آموز دختر و پسر مراجعه کننده به مرکز اختلال یادگیری شهر اصفهان بودند که به وسیله مسؤولان مدارس ابتدایی که قبلاً با نشانگان ناتوانی های یادگیری آشنا شده بودند، شناسایی و سپس به مرکز ارجاع شدند. این دانش آموزان به وسیله گروهی متشکل از دو روان شناس، دو روان پزشک، دو کارشناس ناتوانی های یادگیری و یک کارشناس گفتاردرمانی، بر اساس نمره هوش در آزمون وکسلر، انحراف از میانگین کلاسی و فهرست وارسی ناتوانی های یادگیری DSM-IV-TR و آزمون های غیررسمی در سه حوزه خواندن، نوشتن و ریاضی برای شرکت در تحقیق انتخاب شدند. از این 30 نفر، 15 نفر به طور تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند. گروه آزمایش با دو روش SLAM و FAST در زمینه حل تعارضات بین فردی، شناخت و تنظیم هیجانات و مقابله با احساس تنهایی، طی ده جلسه متوالی (هفته ای یک جلسه)، تحت آموزش مداخله شناختی به شیوه حل مساله اجتماعی قرار گرفت، ولی در مورد گروه شاهد مداخله ای نشد.
یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد که شناخت و تنظیم هیجانات و آموزش حل مساله اجتماعی با شیوه شناختی، به طور معناداری عملکرد دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری را در زمینه افزایش حل مساله اجتماعی، کاهش رفتارهای نامطلوب پرخاشگری و کناره گیری و نیز تغییر اهداف اجتماعی بهبود می بخشد. نتایج همچنین نشانگر بهبود داوری دانش آموزان و افزایش خودکارآمدی اجتماعی آنان در زمینه سازگاری و افزایش رفتار دوستانه بود.
نتیجه گیری: از آنجا که دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری، علاوه بر مشکلات تحصیلی، افسردگی و تنهایی را تجربه می کنند و نسبت به دانش آموزان عادی از عزت نفس کمتری برخوردارند، مداخله فوق می تواند به بهبود روابط بین فردی آنها کمک کند.
در این تحقیق ارتباط مدیریت زمان و خود اثربخشی ادراک شده با اهمالکاری تحصیلی بین دانشجویان دانشگاه پیام نور اهواز مورد بررسی قرار گرفت. از بین دانشجویان مشغول به تحصیل 180 نفربه شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های-مدیریت زمان ترومن و هارتلی (1996) - خود اثربخشی ادراک شده شوارتز و جروسالم (2001) و اهمالکاری تحصیلی محقق ساخته (1387) استفاده به عمل آمد. نتایج نشان داد که بین متغیر مدیریت زمان و خود اثربخشی ادراک شده و اهمالکاری تحصیلی همبستگی منفی وجود دارد. تحلیل رگرسیون نشان داد که بین متغیرهای پیش بین (مدیریت زمان و خود اثربخشی ادراک شده) با متغیر ملاک (اهمالکاری تحصیلی) همبستگی چندگانه 553/R= معنی داری وجود دارد که در سطح 0001p</ معنی دار است و مقدار آن نیز از ضرایب همبستگی ساده هر یک از متغیرهای فوق الذکر با اهمالکاری تحصیلی بیشتر است. تحلیل رگرسیون با روش مرحله ای نیز نشان داد که مدیریت زمان و خود اثر بخشی ادراک شده با اهمالکاری تحصیلی همبستگی چندگانه معنی دار دارد و بهترین پیش بین اهمالکاری تحصیلی به شمار می روند.
هدف: این پژوهش، بررسی ارتباط بین باورهای معرفت شناختی (باور به ساده بودن دانش، قطعیت دانش، منبع دانش، توانایی ذاتی یادگیری، یادگیری سریع)، باورهای انگیزشی (باور به کارآمدی شخصی، جهت گیری هدفی تسلطی، عملکردی، بیرونی) و تعیین سهم هر یک از آنها در پیش بینی درگیری شناختی دانشجویان بود. روش: بدین منظور 316 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز (201 دختر و 115 پسر) با روش نمونه گیری تک مرحله ای، به طور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و راهبردهای انگیزشی در یادگیری در آنها اجرا شد. داده ها با روش های آماری تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که درگیری شناختی با متغیرهای خودکارآمدی، جهت گیری هدفی تسلطی، عملکردی و قطعیت دانش همبستگی مثبت معنا دار؛ ولی با جهت گیری هدفی بیرونی، یادگیری سریع و توانایی ذاتی یادگیری همبستگی منفی معنا دار دارد. همچنین، نتایج حاکی از آن بود که بهترین عامل پیش بینی کننده درگیری شناختی دانشجویان، متغیر انگیزشی خودکارآمدی است و متغیرهای جهت گیری هدفی تسلطی، قطعیت دانش، جنسیت (مؤنث بودن) و توانایی ذاتی یادگیری دررده های بعدی قرار دارند. البته توانایی ذاتی یادگیری با درگیری شناختی همبستگی منفی داشت و نقش اش بازدارنده بود.
مطالعات متعددی به نقش عوامل خانوادگی بر رفتارهای جنسی نوجوانان اشاره کرده اند. با توجه به اهمیت رفتارهای جنسی در نوجوانی و لزوم بررسی ها ی دقیق تر، در مطالعه ی حاضر، به بررسی کیفی نقش عملکرد خانواده در پیشگیری و یا بروز رفتارهای جنسی نوجوانان در شهرستان زاهدان پرداخته می شده است. روش پژوهش مطالعه ی کیفی و جامعه ی آماری آن، دانش آموزان سال اول، دوم و سوم دبیرستان شهر زاهدان بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند ابزار مصاحبه سازمان یافته، 20 دانش آموز از مدارس دخترانه و پسرانه شهر زاهدان، با تناسب مساوی، و توجه به اینکه نیمی از افراد هر گروه دارای رفتار جنسی بودند، انتخاب شدند.
نتایج به دست آمده نشان داد که عملکرد خانواده از جمله: گرمی و پذیرش در روابط والدین و نوجوان، کنترل نوجوان به شیوه ی متقاعد سازی و ساخت خانواده(خانواده ی طبیعی، عدم اعتیاد والدین و یا درگیری والدین در رفتارهای مخاطره آمیز) در پیشگیری از رفتارهای مخاطره آمیز جنسی در نوجوانان مهم است. بررسی عامل جنسیت نشان داد که روابط گرم همراه با پذیرش و داشتن الگوی مثبت و مؤثر برای پسران، از مهم ترین عوامل محافظتی رفتار جنسی نوجوانان به شمار می آید
هدف از این پژوهش بررسی تاثیرآموزش راهبردهای یادگیری و مطالعه فراشناختی بر انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 87-86 می باشد. تحقیق حاضر آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون است که، با گروه کنترل و یک گروه آزمایش انجام پذِِِیرفته است. جامعه مورد مطالعه این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران که در سال تحصیلی87-1386 مشغول به تحصیل بودنده اند تشکیل می دهد.حجم نمونه در این پژوهش 56 نفر از دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. در مرحله پیش آزمون میانگین هر دو گروه آزمایش و کنترل در راهبردهای یادگیری و مطالعه و انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی برابر بود. پس از ارائه 10 جلسه آموزش راهبردهای فراشناختی به گروه آزمایشِ، نتایج پس آزمون انگیزش پیشرفت نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود دارد و در این مقایسه نمره ی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بیشتر بوده است.