فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
اختلال عملکرد جنسی و وضعیت روانی در زنان
حوزههای تخصصی:
تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد: مطالعه ی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: در فرایند درمان و پیشگیری از بازگشت اعتیاد، حالت های هیجانی منفی و مثبت، و وسوسه از مهم ترین عوامل خطر بازگشت می باشد. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ی پلکانی اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه، مصاحبه ی تشخیصی ساختار یافته و ملاک های ورود، از میان بیماران مرد مبتلا به سوء مصرف مواد، سه نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در خلال ده جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش وسوسه از نسخه ی فارسی پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز (بک، 1993) استفاده شد. یافته ها: آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک به آزمودنی های پژوهش موجب کاهش چشم گیر نمرات وسوسه در مقیاس عقاید وسوسه انگیز شد، به طوری که نمرات در طی ده جلسه ی مداخله ی آموزشی کاهش قابل توجهی نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر کاهش معنادار و قابل توجّه شدت وسوسه ی آزمودنی ها بود. نتیجه گیری: آزمودنی های مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک می تواند در انتخاب راهبردهای مقابله ای با وسوسه مؤثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوء مصرف مواد دارد.
رابطه ی بین سبک های مقابله ی اجتناب شناختی - رفتاری و اختلال خوردن در دانشجویان دانشگاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر جهت بررسی رابطهی سبکهای مقابلهای شناختیرفتاری و انواع اختلال خوردن در دانشجویان دانشگاه انجام شده است.
روشکار: در این پژوهش توصیفی همبستگی، 200 نفر دانشجوی شاغل به تحصیل در نیمسال اول 89-1388 از میان دانشکدههای مختلف دانشگاه شهید چمران اهواز به صورت تصادفی مرحلهای انتخاب شدند. به منظور سنجش انواع سبکهای مقابلهی اجتنابی از مقیاس سبکهای مقابلهی اجتناب اجتماعیشناختی و برای سنجش اختلال خوردن از آزمون بازخورد اختلال خوردن استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام با سطح معنیداری 05/0>P انجام شد.
یافتهها:سبک مقابلهی اجتناب اجتماعیرفتاری با اختلال خوردن و زیرمقیاسهای آن یعنی رژیم غذایی (05/0>P)، پرخوری (01/0>P) و مهار دهانی (05/0>P) رابطهی مثبت معنیداری دارد. در این میان مقابلهی اجتناب رفتاری با مشکل پرخوری رابطهی مثبت معنیداری دارد. مقابلهی اجتناب اجتماعیشناختی با اختلال خوردن کلی (05/0>P) و دو زیرمقیاس مهار دهانی و پرخوری رابطه دارد (01/0>P) اما با رژیم غذایی رابطهی معنیداری نداشت. تحلیل رگرسیونی چندگانه نشان میدهد که از بین انواع سبکهای اجتنابی، سبک مقابلهی اجتناب اجتماعیرفتاری بهترین پیشبینیکنندهی انواع اختلال خوردن میباشد به طوری که اجتناب اجتماعیرفتاری میتواند 07/0 درصد واریانس خردهمقیاس رژیم غذایی،22 درصد واریانس پرخوری و 13 درصد واریانس مهار دهانی را تبیین کند.
نتیجهگیری: مبتلایان به اختلال خوردن از انواع سبکهای مقابلهی اجتنابی برای رویارویی با فشارهای روانشناختی استفاده میکنند و اختلال خوردن نیز نوعی سبک رویارویی با مشکلات زندگی است. سبک مقابلهی اجتنابی اجتماعیرفتاری بهترین پیشبینیکنندهی اختلال خوردن محسوب می شود.
بررسی تاثیر افت شنوایی بر مهارتهای سریع حرکتی دهانی سرعت گفتار و قابلیت فهم گفتار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"هدف: تاثیر منفی افت شنوایی بر مهارتهای حرکتی سریع اندام های گفتاری، سرعت گفتار و قابلیت فهم گفتار هر یک به تنهایی در افراد کم شنوا به اثبات رسیده است. بررسی نحوه این تاثیرگذاری در آستانه های مختلف شنوایی و چگونگی وجود ارتباط بین این سه متغیر گفتاری و ارتباط بین آزمون های موجود برای بررسی این متغیرها هدف این پژوهش می باشد.
روش بررسی: این مطالعه تحلیلی مقطعی بر روی 46 بزرگسال مبتلا به افت شنوایی (عمیق، شدید، متوسط- شدید) و 15 بزرگسال با شنوایی طبیعی انجام شده است. آزمودنیها به صورت تصادفی و از دبیرستانهای مخصوص افراد دچار افت شنوایی و دبیرستانهای طبیعی تهران انتخاب شدند. آزمون های مورد استفاده شامل بخشی از آزمون دیادوکوکینزیس دهانی فلچر که با تحلیل گر گفتاری دکتر اسپیچ نمونه های ضبط شده تحلیل می شوند، متن صد کلمه ای (برای سنجش سرعت گفتار بر حسب تعداد کلمات خوانده شده در دقیقه) و استفاده از روش شاخص رتبه ای برای تعیین رتبه قابلیت فهم گفتاری آزمودنی ها در خواندن متن بودند. سپس داده ها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج کلی حاکی از آن بود که با افزایش آستانه شنوایی، آزمودنیها مدت زمان بیشتری را صرف انجام تکالیف دیادوکوکینزیس دهانی کردند و از سرعت و قابلیت فهم گفتار آنها نیز کاسته شد. البته در مورد سرعت گفتار و توانایی دیادوکوکینزیس دهانی بین خود گروه های مبتلا به افت شنوایی، فقط تفاوت بین گروه مبتلا به افت شنوایی عمیق با دو گروه شدید و متوسط- شدید معنی دار بود (p<0.05). در ضمن در گروه مبتلا به افت شنوایی بین سرعت گفتار و مدت زمان صرف شده برای تکرار تکالیف دیادوکوکینزیس دهانی ارتباط منفی و معنی داری وجود داشت (p<0.02). اما در گروه شنوایی طبیعی هیچ گونه ارتباط معنی داری بین این دو مشاهده نشد (p>0.05). کلا بین دیادوکوکینزیس دهانی و قابلیت فهم گفتار و همچنین سرعت گفتار و قابلیت فهم گفتار نیز ارتباط معنی داری مشاهده شد (p<0.05).
نتیجه گیری : با توجه به تاثیر منفی افت شنوایی بر مهارت های سریع حرکتی دهانی، سرعت گفتار و قابلیت فهم گفتار و وجود ارتباط بین این سه متغیر، در مداخلات درمانی بر روی افراد دچار افت شنوایی، شاید بتوان به عنوان مثال با مداخله و بهبود دادن مهارتهای سریع حرکتی دهانی مانند تواناییهای دیادوکوکینزیس دهانی باعث بهبود بخشیدن به سرعت گفتار و یا حتی قابلیت فهم گفتار آنها شد.
"
مقایسه کارکردهای اجرایی بین سوء مصرف کنندگان هروئین، تحت درمان با متادون و هنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: استفاده مزمن از مواد مخدر با طیف گسترده ای از نواقص شناختی شامل دامنه توجه، شاهد بازداری، برنامه ریزی، تصمیم گیری و حافظه همراه است. در این راستا، هدف از این پژوهش، مقایسه کارکردهای اجرایی در مصرف کنندگان هروئین، متادون و گروه هنجار بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است. روش نمونه گیری دو گروه متادون و هروئین به صورت هدفمند بود و گروه شاهد به صورت تصادفی انتخاب شدند. جامعه آماری این پژوهش شامل مصرف کنندگان متادون و هروئین در شهر اصفهان در سال 1391 بود که به مراکز درمانی، نگهداری (کمپ) و کلینیک های روان پزشکی و ترک اعتیاد شهر اصفهان مراجعه می نمودند. در نهایت 75 نفر در سه گروه متادون (25 نفر)، هرویین (25 نفر) و گروه شاهد (25 نفر) با توجه به معیارهای وابستگی به مواد DSM-IV-TR (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) انتخاب شدند و بر اساس آزمون های نروسایکولوژی برج لندن و Stroop مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که عملکرد افراد گروه هنجار نسبت به دو گروه مصرف کننده هروئین و متادون در دو آزمون برج لندن و استرپ تفاوت معنی دار داشت (05/0 ≥ P)، اما دو گروه دیگر تفاوت معنی داری نداشتند.
نتیجه گیری: مصرف متادون و هروئین موجب تغییر ساختار و عملکرد نواحی مغزی به خصوص قشر فرونتال و پره فرونتال می شود و در نتیجه باعث نقص در کارکردهای نروسایکولوژی (عملکردهای اجرایی) این نواحی می گردد. با الهام از این یافته ها می توان برنامه های توان بخشی تخصصی برای آماده سازی این افراد جهت ورود دوباره به زندگی فردی، شغلی و اجتماعی طراحی نمود.
اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری وسواس مادران بر اختلالات رفتاری کودکان آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
نقش ترس از حرکت در مزمن شدن درد افراد مبتلا به دردهای عضلانی – اسکلتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ترس از حرکت در مدل های معاصر روان شناختی ایجاد درد مزمن، نقش محوری پیدا کرده است و ادعا می شود که می تواند زمینه ساز مزمن شدن درد باشد. این درد بر شرایط زندگی بیمار اثرات منفی می گذارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ترس از حرکت در مزمن شدن درد در مبتلایان دردهای مزمن عضلانی اسکلتی بود. مواد و روش ها: در این مطالعه پس رویدادی (علمی - مقایسه ای) تعداد 170 نفر بیمار مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک ارتوپدی بیمارستان آتیه تهران، به روش تصادفی انتخاب و به سه طبقه با ترس پایین، متوسط و بالا از حرکت طبقه بندی شدند و شاخص های مرتبط با درد در آنها با استفاده از آنالیز واریانس یک راهه و با استفاده از نرم افزار SPSS16 در این سه گروه مقایسه گردید. یافته ها: افراد مبتلا به دردهای مزمن که ترس بالایی از حرکت نشان می دادند، نمرات بالاتری در همه مقیاس ها، به غیر از برآورد فرد از شدت درد در هفته جاری و هفته آینده، کسب کردند. به علاوه، تحلیل رگرسیونی نشان داد که نمرات آزمودنی ها در مقیاس نشانه های اضطراب در نتیجه درد و پرسش نامه آگاهی و گوش به زنگی در برابر نشانه های درد، بهترین پیش بینی کننده نمرات آزمودنی ها در مقیاس ترس از حرکت می باشد. نتیجه گیری: ترس از حرکت در افراد مبتلا به دردهای مزمن بیشتر تابع متغیرهای روان شناختی مرتبط با اضطراب اختصاصی درد است تا شدت درد و این متغیر می تواند پیش بینی کننده ناتوانی حرکتی در آینده باشد که از لحاظ بالینی نکته ارزشمندی در کنترل دردهای مزمن است.
بررسی وضعیت اجتماعی نوجوانان نزد همسالان خود و ارتباط آن با مشکلات رفتار ارتباطی و افسردگی
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق «وضعیت اجتماعی » 1022 نوجوان 14-11 ساله و همبستگی آن با «مشکلات رفتار ارتباطی و افسردگی » مورد بررسی قرار گرفته است . همچنین وضعیت اجتماعی نوجوانان در گروههای «مشهور » ، «طرد شده » ، «موردغفلت » و «متناقض» با مشکل رفتار ارتباطی و افسردگی مورد بررسی قرار گرفته است . بدین منظور از آزمودنی ها خواسته شد تا پرسشنامه دوستی مبتنی بر روش جامعه سنجی و مقیاس افسردگی را تکمیل نمایند . به علاوه معلمین دانش آموزان پرسشنامه مشکلات روان شناختی «راتر» را در مورد نوجوانان تکمیل کردند. نتایج نشان میدهد آزمودنی هایی که توسط همسالان خود در مقوله های منفی برگزیده شده اند در مقیاسهای روان شناختی نیز نمرات بالایی کسب کرده اند. « دانش آموزان طرد شده » در مقایسه با دیگر گروهها نمرات بالایی در مقیاس افسردگی و روانشناختی داشتند. با وجود این، نوجوانان دارای مشکلات رفتاری در پرسشنامه دوستی، توسط همسالان خود به عنوان «رهبر» انتخاب شدند. بنظر می رسد که نوجوانان دارای مشکلات رفتاری به منظور جلوگیری از انزوای اجتماعی خود درصدد یافتن افرادی هستند که ویژگیهای رفتاری مشابه خود دارند تا از این طریق فعالیت اجتماعی خود را حفظ نمایند
تأثیر درمان نگهدارنده متادون بر سلامت روانی معتادان به تریاک و هروئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین جنس، سن و وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی با باورهای مذهبی کودکان انجام شد. بدین منظور مصاحبهها و نقاشیهای 122 کودک 6 تا 11 ساله که با استفاده از روش نمونهبرداری طبقهای انتخاب شدند، دربارة باورها و مفاهیم مذهبی بررسی شدند. نتایج نشان دادند که کودکان در ترسیم خداوند از نور بیش از سایر نمادها استفاده کردند. در تداعی آزاد نیز صفت نیکخواهی پروردگار بیش از سایر صفتها مطرح شد. دختران خداوند را بیشتر به صورت نمادها و پسران بیشتر انسانگونه ترسیم کردند. در توصیف کارهای خداوند کودکان 6 تا 7 ساله بیشتر جنبههای مثبت و خنثی، کودکان 10 تا 11 ساله بیشتر جبنههای منفی و کودکان 9 تا 10 سال بیشتر بر جنبه قدرت مطلق خداوند اشاره کردند. کودکان با وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی پایین بیشتر به هنگام نیاز و در زمانهای خاص دعا میکردند در حالی که کودکان با وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی بالا دعاکردن در مکانهای خاص و به صورت دائم را ترجیح میدادند. با توجه به نتایج پژوهش، استلزامهای آموزش مذهبی و مفاهیم مرتبط با آن مورد بحث قرار گرفتند.
"
تأثیر طرحواره درمانی گروهی بر باورهای اختلال خوردن و احساس شرم در دختران نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی گروهی در کاهش باورهای مرتبط با اختلال خوردن و احساس شرم در دختران نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی بود.
این پژوهش به روش نیمه تجربی و با استفاده از گروه کنترل، اجرای پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام گرفت. نمونه آماری شامل 40 دختر نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و مصاحبه تشخیصی از بین مراجعه کنندگان به مراکز بهداشتی و مشاوره و روان درمانی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گیری شدند. سپس گروه آزمایش در 12 جلسه طرحواره درمانی گروهی شرکت نمودند. هر دو گروه پرسشنامه های باور اختلال (کوپر و همکاران, 1997) و شرم درونی شده (کوک، 1991) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل نمودند. در پایان نتایج بین دو گروه به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد مقایسه قرارگرفت.
نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون در گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پیش آزمون و پیگیری در گروه کنترل پایین تر است.
یافته های این پژوهش اثربخشی طرحواره درمانی گروهی درکاهش باورهای اختلال خوردن و احساس ش رم در دختران نوجوان م بتلا به بی اشتهایی عصبی را مورد تأیی د قرار داده و لذا می تواند در تعیین مداخلات بالینی و برنامه های درمانی دراین زمینه مفید واقع شود.
"بررسی اثر بخشی هیپنوتیزم درمانی در درمان مبتلایان به اختلال سردرد تنشی مزمن "
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی هیپنوتیزم درمانی در درمان مبتلایان به سردرد تنشی مزمن و تأثیر آن بر اضطراب بیماران فوق به صورت تک موردی (طرح خط پایه چندگانه در بین آزمودنی ها) صورت گرفته است. بدین منظور، سه بیمار مبتلا به سردرد تنشی مزمن از بین مراجعه کنندگان به یک مطب مغز و اعصاب انتخاب و خط پایه آنها به وسیله مقیاس درجه بندی دیداری درد و پرسشنامه اضطراب بک تعیین گردید (نمونه های در دسترس). آنگاه بیمار اول پس از یک هفته خط پایه، بیمار دوم پس از دو هفته خط پایه و بیمار سوم پس از سه هفته خط پایه در نه جلسه یک ساعته مورد مداخله هیپنوتیزم درمانی قرار گرفتند. ارزیابی اثرات مداخله در پایان هر جلسه به وسیله ابزارهای پژوهش مورد سنجش قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که شدت درد و نمرات اضطراب هر سه بیمار در مرحله مداخله نسبت به خط پایه کاهش قابل توجهی داشته و پس از یکماه پیگیری برای هر سه بیمار پایدار بوده است.
میزان شیوع اضطراب امتحان و تاثیر مقابله درمانگری بر کاهش میزان آن و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر دبیرستانی
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی میزان شیوع اضطراب امتحان و تاثیر مقابله درمانگری بر کاهش اضطراب امتحان و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر سال سوم دبیرستانهای شهرستان سقز بود. به این منظور به شیوه تصادفی 20 درصد (160 نفر) از دانش آموزان دختر سوم دبیرستان انتخاب شدند. از طریق آزمون اضطراب امتحان اسپیلبرگر و مصاحبه بالینی، 41 نفر از آنان مضطرب شدید شناخته شدند. 40 دانش آموز به طور تصادفی در گروههای آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش (20 نفر) به مدت ده جلسه یک و نیم ساعته، مقابله درمانگری را تجربه کردند و در نهایت هر دو گروه مجدداً به آزمون اضطراب امتحان اسپیلبرگر پاسخ دادند. داده های پژوهش به کمک آزمونهای درصد فراوانی، t مستقل و تحلیل کواریانس، تجزیه و تحلیل گردیدند. یافته ها نشان داد که میزان شیوع اضطراب امتحان در بین دانش آموزان دختر سال سوم تجربی شهرستان سقز 62/25 است، نتایج تحلیل آزمون تی بر تفاضل نمرات پیش و پس آزمون و تحلیل کواریانس نشان داد بین گروه آزمایش و گواه در میزان کاهش اضطراب امتحان تفاوت معناداری وجود دارد. بین اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی برقرار بود، همچنین نتایج آزمون t بر تفاضل پیش آزمون و پس آزمون پیشرفت تحصیلی تفاوت معناداری را بین گروه آزمایش و گروه گواه نشان داد.
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، برشدت علائم اختلال وسواسی- جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ بر کاهش علائم اختلال وسواسی- جبری، بوده است.
روش: بدین منظور تعداد 20 نفر از مراجعان مبتلای داوطلب، به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، انتخاب، و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و کنترل (10نفر) گمارش شدند. برای گروه آزمایش 12 جلسه گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، به صورت هفتگی اجرا شد، اما گروه کنترل در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. پرسشنامه ی وسواسی- جبری ییل براون در مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، منجر به کاهش معنی دار شدت نشانه های وسواسی- جبری گروه آزمایش، نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون شده است. نتایج پیگیری سه ماهه نیز حاکی از تداوم معنادار اثربخشی مداخله بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که گروه درمانی مبتنی بر مواجهه و جلوگیری از پاسخ، می تواند به عنوان روش مؤثری در بهبود نشانه های اختلال وسواسی- جبری به کار رود.