فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۴۱ تا ۳٬۲۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
پیش بینی تغییرپذیری افراد معتاد به تریاک از طریق طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی در تغییرپذیری افراد معتاد به تریاک بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی می باشد. برای انجام تحقیق 162 نفر از مردان مصرف کننده تریاک براساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های طرحواره ناسازگار اولیه یانگ، دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید و تغییرپذیری رودآیلند استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 1/38 % از واریانس تغییرپذیری توسط متغیرهای دلبستگی ایمن، دلبستگی اجتنابی و طرحواره های ناسازگار اولیه تبیین می شود. هم چنین، بین طرحواره های ناسازگار اولیه و دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه مثبت وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی ناایمن در بروز رفتارهای ناسازگار، با اصلاح افکار ناکارآمد و روابط سیستمی می توان انتظار داشت که تغییرپذیری معتادین به تریاک افزایش یابد.
اثربخشی آموزش ساهاجایوگا بر کنترل توجه/ بیش فعالی، استرس والدین، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای نارسایی توجه/بیش فعالی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش تمرینات ساهاجایوگا بر نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی، استرس والدین، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود که بر روی 20 دانش آموز ابتدایی با تشخیص نقص توجه/ بیش فعالی و 20 نفر از مادران این کودکان انجام شد. شرکت کنندگان به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. از مقیاس اسنپ چهار (فرم والدین)، مقیاس استرس والدینی آبیدین، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی هاشمی و کارنامه تحصیلی به ترتیب جهت تشخیص نشانه های نقص توجه/بیش فعالی، سنجش استرس والدین، تعیین باورهای خودکارآمدی تحصیلی و سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استفاده شد. از آزمون t مستقل و آزمون یومان ویتنی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در نشانه های نقص توجه/بیش فعالی، اکثر مولفه های استرس والدین بجز مولفه های پذیرندگی، احساس صلاحیت و دلبستگی و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد. اما یافته ها تفاوت معناداری در متغیر پیشرفت تحصیلی نشان نداد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد که برنامه تمرینی ساهاجایوگا بتواند به کاهش نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی، بهبود عملکرد این کودکان و کاهش استرس والدین کمک کند.
اثربخشی روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تداوم رفتارهای مراقبتی در مادران کودکان دچار بیماری های مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر بخشی روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تدوام رفتارهای مراقبی در مادران کودکان دچار بیماری های مزمن بود. بدین منظور تعداد 4 مادر حائز کودکانی با بیماری های مزمن به شیوه در دسترس از بیمارستان اسدآبادی شهر تبریز انتخاب شده و در هشت جلسه حدوداً 1 ساعته و دو بار در هفته آموزش روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت نمودند. این پژوهش از نوع طرح آزمایشی تک آزمودنی با استفاده از طرح خط پایه منفرد بود. در این پژوهش به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه رفتارهای مراقبتی استفاده شد. برای تحلیل نتایج، فرمول درصد بهبودی و اندازه اثر برای بررسی معناداری بالینی تغییرات به کار رفت. از این رو نتایج به دست آمده حاکی از تأثیر مداخله روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود رفتارهای مراقبتی است.
تحقیقات نشان می دهد. . .
مقایسه سبک های دلبستگی در افراد مبتلابه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :سبک دلبستگی ناایمن، یکی از عوامل مؤثر در بسیاری از آسیب های روانی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های دلبستگی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسه ای بود. نمونه ای به حجم 90 نفر شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با مصرف دارو)، 30 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (بدون مصرف دارو) و 30 فرد بهنجار از بین مراجعان مراکز درمانی دولتی و خصوصی خدمات روان پزشکی به روش نمونه گیری ملاک محور انتخاب شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. از پرسش نامه سبک های دلبستگی بزرگسال برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:تفاوت میان سبک های دلبستگی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با و بدون مصرف دارو) و افراد بهنجار از لحاظ آماری معنی دار بود (001/0 > P، 526/0 = F)؛ به این معنی که نمرات گروه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال پایین تر از گروه مقایسه در دلبستگی ایمن گزارش گردید. یافته ها نشان داد که در دلبستگی های دوسوگرا و اجتنابی، تفاوت معنی داری بین هر دو گروه دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار مشاهده شد. نتیجه گیری:در مجموع، نتایج حاکی از اهمیت نوع سبک دلبستگی در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بود. افراد دلبسته ناایمن جهت تجربه ویژگی های اسکیزوتایپال و ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال آسیب پذیر هستند.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری ( اجرای حضوری و اینترنتی) بر راهبردهای تنظیم هیجانی افراد با همبودی بی خوابی و افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بی خوابی حضوری و مبتنی بر اینترنت بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان افراد مبتلا به همبودی بی خوابی با افسردگی بود. طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری برای دو گروه آزمایشی و کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، چهل و پنج نفر از کارکنان و اساتید دانشگاه که در پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و پرسشنامه افسردگی بک نمره بالاتر از برش کسب کردند و از طریق مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاکهای تشخیصیDSM-5، افسردگی و بی خوابی داشتند، انتخاب شدند. با استفاده از گمارش تصادفی، در هر سه گروه، 15 نفر جایگزین شدند. گروههای آزمایش 6 جلسه درمان شناختی-رفتاری برای بی خوابی دریافت کردند. نتایج نشان داد اجرای حضوری پروتکل درمان درکاهش نمرات فاجعه سازی، افزایش قدرت درک دیدگاه دیگران و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی موثرتر از روش اجراء با استفاده از اینترنت بود. دو گروه آزمایشی در راهبردهای نشخوار فکری، تمرکز مجدد مثبت، ملامت دیگران و ملامت خویش با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشتند، اما در ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش بین سه گروه تفاوتی دیده نشد. بر اساس یافته های پژوهش هر دو شیوه اجرای درمان در بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان موثر است
مقایسه نشخوار فکری افسرده ساز در مبتلایان به اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری همپوشی هایی با یکدیگر دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه نشخوار فکری افسرده ساز و ابعاد آن در مبتلایان به اختلالات افسردگی اساسی، وسواسی- جبری و افراد بهنجار بود. مواد و روش ها:طرح پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری را کلیه بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی– جبری مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تبریز تشکیل دادند و از بین آن ها 30 نفر با تشخیص اختلال افسردگی اساسی و 30 نفر با تشخیص اختلال وسواسی- جبری با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته بر اساس ملاک های Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 5 thEdition (DSM-5)، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به همراه 30 نفر گروه شاهد همتا مورد بررسی قرار گرفتند. شرکت کننده ها به پرسش نامه نشخوار فکری افسرد ه ساز پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها:میانگین نمرات نشخوار فکری افسرده ساز در افراد مبتلا به دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بیشتر از افراد عادی بود (001/0 > P). همچنین، تفاوت معنی داری در میانگین نمرات نشخوار فکری افسرده ساز در بین مبتلایان به افسردگی اساسی و وسواسی- جبری مشاهده نشد (330/0 > P). نتیجه گیری:نشخوار فکری افسرده ساز مؤلفه مشترک در اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری به شمار می رود و می تواند در آغاز، دوام و شدت دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری نقش داشته باشد. این یافته در فرایند تشخیص و درمان دو اختلال می تواند قابلیت کاربرد داشته باشد.
سیگار و ریسک افسردگی
بر کم رویی ها غلبه کنیم
مقایسه فعالیت مکانیزم های مغزی-رفتاری در بیماران مبتلا به سوءمصرف مواد تحت درمان نگهدارنده و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی حساسیت مکانیزم های بازداری رفتاری، گرایش رفتاری و جنگ و گریز در بین معتادان تحت درمان نگهدارنده و افراد غیر مصرف کننده بود. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های علی-مقایسه ای است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه معتادان شهر اصفهان بودند که به یکی از مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده اند. نمونه ی انتخابی شامل 50 معتاد تحت درمان نگهدارنده و 50 نفر فرد سالم بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ی شخصیتی گری-ویلسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین معتادان تحت درمان نگهدارنده و گروه بهنجار تفاوت معناداری در میان مقیاس های BAS و FFS وجود دارد، اما تفاوت دو گروه در BIS معنی دار نبود. همچنین در خرده مقیاس های روی آوری، اجتناب منفعل، خاموشی و جنگ تفاوت معناداری بین دو گروه وجود داشت. نتیجه گیری: بررسی بنیادهای عصبی/ رفتاری در قلمرو اختلالات سوءمصرف مواد حکایت از تفاوت بین این گروه و افراد فاقد این اختلال دارند و می تواند ما را در شناخت بیشتر پایه های عصبی این اختلالات هدایت کند.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در کاهش نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانشناختی است که جهت درمان آن شیوه های متعددی وجود دارد. بنابراین شناسایی روش درمانی موثر و ماندگار از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو روش شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در کاهش علایم افسردگی بود.
روش: جهت بررسی هدف تحقیق 20 نفر از مبتلایان به افسردگی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه شناخت درمانی رفتاری و تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری جایگزین شدند. آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل کردند. جهت بررسی نتایج از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که هر دو روش درمان در کاهش علایم افسردگی موثر بودند. گرچه در کاهش نشانه ها بین دو روش تفاوت معناداری مشاهده نشد، اما تفاوت دو گروه در مرحله پیگیری معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج بیانگر این واقعیت است که اثر بخشی رفتاردرمانی شناختی با گذشت زمان پایدارتر از تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری می باشد.
سطح انگیزش، خودپنداشت و نگرش نسبت به خواندن در دانش آموزان نارساخوان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از رایج ترین اختلال های یادگیری در دانش آموزان، نارساخوانی است که پیامدهای منفی بسیاری به دنبال دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه انگیزش، خودپنداشت و نگرش خواندن در دانش آموزان مبتلا و غیرمبتلا به نارساخوانی بوده است. روش: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی تحلیلی - مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی 93-1392 بود که تعداد 108 نفر از آنها (54 آزمودنی کودکان غیرمبتلا به نارساخوانی و 54 آزمودنی کودکان مبتلا به نارساخوانی) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی، 1388)، پرسش نامه انگیزش خواندن (ویگفیلد و گاتری، 1997)، خودپنداشت خواندن (آهلووالیا، 1961) و نگرش خواندن (مک کنا و کر، 1990) استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین کودکان مبتلا و غیر مبتلا به نارساخوانی حداقل در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0P<). نتایج تحلیل واریانس نشان داد که میانگین نمرات کودکان مبتلا به نارساخوانی در تمام مؤلفه های انگیزش، خودپنداشت و نگرش خواندن به طور معناداری بالاتر از نمرات کودکان غیر مبتلا به نارساخوانی است (001/0 < P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد مشکلات تحصیلی دانش آموزان نارساخوان بر جنبه های روان شناختی آنها تأثیر منفی دارد که ضرورت دارد مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی موسیقی درمانی و نوروفیدبک بر کاهش درد افراد مبتلا به اختلال نشانه جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان اثربخشی و مقایسه موسیقی درمانی و نوروفیدبک به عنوان دو روش غیرتهاجمی، بر کاهش درد بیماران اختلال نشانه جسمانی انجام گرفته است. روش: گروه نمونه در این پژوهش 86 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور تهران بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند و بر اساس شکایات دردهای جسمانی و تشخیص پزشکان انتخاب شدند. همه آزمودنی ها به مقیاس سنجش دردهای نشانه جسمانی ساکاتا و تاکاتا پاسخ دادند. سپس در گروه مداخله موسیقی درمانی و نوروفیدبک قرار گرفتند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس بررسی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که نوروفیدبک در مقایسه با موسیقی درمانی تأثیر قابل ملاحظه ای بر کاهش درد افراد مبتلا به اختلال نشانه جسمانی به ویژه کاهش سردرد داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت نوروفیدبک با توجه به تأثیری که بر امواج مغزی دارد می تواند در تنظیم و کاهش دردهای روان نتی مؤثر باشد.
تأثیر درمان ترکیبی خانواده درمانی، گروه درمانی و متادون درمانی بر بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف تأثیر درمان ترکیبی خانواده درمانی، گروه درمانی و متادون درمانی بر بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد در مرکز درمانی آموزشی و پزشکی قدس انجام شده است. روش: در این مطالعه ده نفر بیمار تحت درمان متادون در مرکز آموزشی درمانی و پزشکی قدس به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه، مصاحبه بالینی توسط روانپزشک، خانواده درمانی و گروه درمانی توسط روانشناس بالینی بوده است. یافته ها: نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داده است که درمان ترکیبی خانواده درمانی، گروه درمانی و متادون درمانی بر درمان اعتیاد بیماران مبتلا به سوء استفاده از مواد تأثیر داشته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه، لذا برنامه ریزی و انجام روش های درمانی فوق برای درمان بیماران مبتلا به سو مصرف مواد در مراکز روانپزشکی پیشنهاد می شود.
تأثیر مداخلات هیجان محور و شناختی بر کاهش استرس بیماران CABG از طریق افزایش فرکانس رزونانسHRV(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر مداخلات هیجان محور و شناختی برافزایش فرکانس رزونانس تغییرپذیری ضربان قلب (HRV) و کاهش استرس بیماران به دنبال جراحی عروق کرونر قلب بود.
روش:مطالعه حاضر از نوع کوشش های بالینی تصادفی (RCT) بود. تعداد 75 بیمار جراحی شده عروق کرونر قلب(CABG)از بین بیماران شرکت کننده در برنامه بازتوانی مرکز قلب تهران انتخاب شدند. این بیماران به صورت تصادفی در سه گروه 25 نفری مداخله ای 1) مداخلات هیجان محور، 2) مداخلات مختلط (هیجان محور و شناختی)، 3) گروه کنترل (مداخلات متعارف بیمارستانی) قرار گرفتند. هر سه گروه پیش از مداخلات از نظر استرس و فرکانس رزونانس با استفاده از خرده مقیاس استرس آزمون DASS-21 و دستگاه پایشHRV مورد ارزیابی قرار گرفتند.هر سه گروه به مدت 5 هفته تحت مداخلات روان شناختی متناسب با گروه بودند و پس از مداخلات دوباره به وسیله همان ابزار و مقیاس ها مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند.
یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد دو گروه مداخله ای اصلی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری را در استرس نشان داده اند. این کاهش هم از نظر آماری (05/0>P) و هم از نظر بالینی معنادار بود. گروه مداخله ای مختلط در مقایسه با گروه مداخله ای هیجان محور کاهش معنادار بیشتری را نشان داد.نتایج حاصل از HRV بیماران نیز حاکی از این بود که گروه های مداخله ای اصلی افزایش معناداری (01/0>P) در فرکانس رزونانس نشان داده اند.
نتیجه گیری:مداخلات روان شناختی می توانند موجب کاهش هیجان های منفی و استرس و افزایش فرکانس رزونانس HRV حول و حوش 1/0 هرتز و متعاقباً افزایش تغییرپذیری ضربان قلب(شاخص سلامتی و بهبود)در بیماران کرونری شوند.
تأثیر توان بخشی شناختی رایانه یار بر بهبود کنش های اجرایی و عملکرد خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی رایانهیار بر بهبود کنشهای اجرایی و عملکرد خواندن دانشآموزان نارساخوان انجام شد. روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان نارساخوان مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی 94-1393 بود که از بین آن ها 30 نفر با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. برای جمعآوری دادهها از ویرایش چهارم مقیاس هوش وکسلر کودکان (وکسلر، 2003)، آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما (کرمینوری و مرادی، 1387) و نسخه نرمافزاری آزمون مرتب کردن کارتهای ویسکانسین (شاهقلیان و همکاران، 1390) استفاده شد. برنامه توان بخشی شناختی رایانهیار، در طی 11 جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد، درحالی که گروه کنترل، آموزشی دریافت نکردند. یافتهها: تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که در مرحله پسآزمون بین کنشهای اجرایی و عملکرد خواندن گروههای آزمایش و کنترل تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج نشان داد روش توان بخشی شناختی رایانهیار باعث بهبود کنشهای اجرایی و عملکرد خواندن و مؤلفههای آن ها شده است (001/0p
مقایسه سبک های دفاعی من در افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تمایز قائل شدن میان افراد مبتلا به اختلال جسمانی سازی و اضطرابی همواره مورد توجه روانشناسان بالینی بوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه سبک های دفاعی من در بین افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی، اضطرابی و افراد عادی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام افراد مبتلا به اختلال های جسمانی سازی و اضطرابی مراجعه کننده به کلینیک های دولتی و خصوصی سطح شهر تهران در سال 1391 و همچنین افراد عادی ساکن این شهر بود. برای دستیابی به این هدف، 90 نفر (30 بیمار جسمانی-سازی، 30 بیمار اضطرابی و 30 نفر از افراد عادی) از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک های دفاعی (DSQ) پاسخ دادند. افراد گروه عادی علاوه بر مقیاس نامبرده به مقیاس افسردگی اضطراب استرس (DASS-21) نیز پاسخ دادند. برای تحلیل داده های پژوهش حاضر، از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که اختلاف میانگین نمرات سبک دفاعی رشدنایافته بین هر سه گروه معنادار بود. علاوه بر این، میانگین نمرات سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک نیز بین گروه های افراد عادی، بیماران اضطرابی و جسمانی سازی دارای تفاوت معنادار بودند. البته سبک های دفاعی رشدیافته و نوروتیک میان گروه های بیماران اضطرابی و جسمانی سازی تفاوت معناداری نداشتند. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان از بررسی سبک های دفاعی برای تمیز اختلالات اضطرابی و جسمانی سازی استفاده کرد. به عبارت دیگر، سبک های دفاعی من باید کانون توجه بالینی در درمان اختلالات جسمانی سازی و اضطرابی قرار گیرند.