فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۲۱ تا ۳٬۱۴۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
اضطراب مرگ از دیدگاه ابن سینا و الیس: رهیافتی مقایسه ای-التقاطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ویژگی تحقق پذیری قطعی مرگ برای همه افراد، این اضطراب را از دیگر اضطرابها همانند اضطراب سلامت [1]یا فوبیهای خاص که تحقق پذیریشان برای عموم مردم احتمالی است، متمایز کرده است. یکی از نظریه های پرکاربرد در بررسی نقش باورهای غیرواقع بینانه بر اضطراب ، نظریه عقلانی هیجانی آلبرت الیس است. بنابر نظر عقلانی هیجانی [2]الیس، استرس افراد غالبا با باورهای غیر منطقی مرتبط است که بطور کلی این فرایند نیز بر اساس حادثه ای ایجاد شده است .ابن سینا نیز به عنوان یکی از فلاسفه برجسته اسلامی قرون وسطی، اضطراب مرگ را ناشی از باورهای غیرواقع بینانه میداند.
نقد جماعت گرایی بر لیبرالیسم و ارزیابیِ آن از منظرِ ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب جماعت گرایی یکی از منتقدان اصلی نظریه اخلاقی سیاسیِ لیبرالیسم به شمار می آید. طبق نظر بنیان گذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیش فرض می گیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمی شود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ به ارث رسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوام بخش در هویتِ فرد ایفا می کنند، نادیده می گیرد و به غلبه شخصیت هایی میان مایه، خودخواه، و بیگانه با ارزش های جمعی دامن می زند. در این مقاله می کوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آن ها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعت گرایان را می پذیرد که اجتماع نقشی قوام بخش در شکل گیریِ هویتِ فرد ایفا می کند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمی داند و می کوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سده بیستم، که بهترین صورت بندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا می کند، به دلیلِ سازگاری با تاریخ گرایی و قوم مداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعت گرایان مصون است.
فلسفه سیاسی: کنشی لذت بخش یا فعالیتی حقیقت یابانه؟(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد تا از منظری متفاوت به نقد بخشی از سنت فلسفه سیاسی فیلسوفان معاصر بپردازد. در این راستا آنچه مورد تاکید است روی آوردن فلسفه و فلسفه سیاسی به آن چیزی است که از آن به کنش لذت بخش تابیر گردیده است. چنین کنشی ریشه های دراز تاریخی دارد و به روزگار یونان باستان و فیلسوفان پیشا سقراطی باز میگردد. به باور ما در هم آمیختگی مرزهای فلسفه و ادبیات و ارایه شدن سخن فلسفی یونانیان در قالب بلاغت و سخنوری و غلبه این ویژگی بر ارزش های معرفتی فلسفه که به اهنمام فیلسوفانی همانند سقراط و افلاطون از سخن فلسفی کمابیش رخت بسته بود بار دیگر با تاکید بر اصالت زبان و احیای آنچه روح دیونیزیوسی فلسفه خوانده می شود توسط نیچه به گفتار فلسفی باز گردید و به مبنایی رادیکال برای نقد سوبژیکتیویته و معرفت باوری فلسفی مبدل شد. فرض ما بر این است که فلسفه با اتخاذ کنشی لذت بخش و نزدیک گردیدن به سخن ادبی و هنری از تعهد اصیل خود در انکشاف حقیقت دور گردیده است. به دنبال این امر فلسفه سیاسی برخی از فیسوفان و اندیشمندان معاصر نیز دستخوش گرایش به کنشهای ذوقی-ادبی شده، از نقادی مثمر ثمر ایدئولوژی ها و تمهید عمل رهایی بخشی باز مانده است. این مقاله برای تایید مدعای خود، ضمن بررسی تاثیرات فلسفه نیچه بر چنین چرخشی، با ارایه تصویری کوتاه از دستاوردهای فروید ولاکان در متداول ساختن مفهوم لذت در اندیشه فلسفی، نشان می دهد که گرایش فلسفه سیاسی به کنش لذت بخش یا لیبیدوئیزه شدن فلسفه سیاسی چگونه نقادی سیاسی را از اهتمام به رهایی بخشی مثمر ثمر منصرف ساخته و به دلخوشی های روشن فکرانه، ذوقی و ادبی مبدل ساخته است. در این راستا اندیشمندانی چون رولان بارت، زیل دلوز واسلاوی ژیژک از همین منظر مورد توجه اند.
وقتی فیلسوفان می خندند
مبادی مابعد الطبیعی هنر
فلسفه سیاسی کلاسیک
بحران دینی در عصر روسو
فهم دینی کرکگور از «سوبژکتیویته»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است فهم دینی کرکگور از «سوبژکتیویته» با استناد به گفته های او به ویژه در دست نوشته ها و سایر نوشته هایش تبیین شود. او مفاهیم کلیدی نظیر «مسیحیت»، «حقیقت»، «شور»، «خدا»، و «ایمان» را برای توصیف و تبیین «سوبژکتیویته» به کار می برد. برای مثال تلقی وی از مسیحیت به مثابه «سوبژکتیویته» با تلقی رایج و عمدتاً تاریخی از مسیحیت که عمدتاً درک ابژکتیو از آن دارند کاملاً متفاوت است. مسیحیت از نظر این متفکر عمدتاً در قالب آموزه ها مطرح می شود و چیزی که برای او حائز اهمیت است مسیحی شدن است، نه این که مسیحیت چیست. کرکگور به دنبال آن است که در برابر سوبژکتیویته فلسفی (معرفت شناختی) فلسفه مدرن نظیر تفکر دکارتی و کانتی موضعی انتقادی اتخاذ کند. باید گفت که کرکگور با سوبژکتیویته سروکار دارد، نه سوبژکتیویسم که یک مسئله معرفت شناختی است و او علاقه ای به آن ندارد. بنابراین هدف این مقاله این است که ماهیت دینی سوبژکتیویته و فهم دینی از آن را در نوشته های این متفکر دانمارکی نشان دهد.
نظریه بازی های تکاملی و ارزیابی مجدد از ایده«پیشرفت در نظریه بازی ها»؛ بررسی از منظر روش شناسی علم اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد پیدایش نظریه بازی های تکاملی و گسترش بهره گیری از آن بیانگر گونه ای تغییر در ابزارهای مورد استفاده متخصصان نظریه بازی ها و اقتصاددانان باشد؛ چه آنکه برخی به این نظریه در برابر نظریه بازی های کلاسیک به عنوان نوعی پیشرفت می نگرند.این مقاله در پی آن است که نخست تفاوت های مبنایی مطرح میان نظریه بازی های کلاسیک و نظریه بازی های تکاملی را به تصویر کشانده و دوم اینکه به این پرسش پاسخ دهد که «آیا نظریه بازی های تکاملی را می توان نوعی پیشرفت در برابر با نظریه بازی های کلاسیک تلقی نمود؟» این پژوهش بر پایه رویکرد نظری و با تمرکز بر برخی آثار موجود در حوزه فلسفه علم اقتصاد، روش شناسیِ علمِ اقتصاد، تاریخ نظریه بازی ها و فلسفه علم صورت گرفته است.نتیجه مقاله قابل تفکیک به دو ایده به هم مرتبط است؛ نخست آنکه پیدایش نظریه بازی های تکاملی و تداوم بهره گیری از آن در پژوهش های اقتصادی، در چارچوب رویکردهای خوش تعریف فلسفه علم قابل تحلیل نیست. ثانیاً، به نظر می آید تبیین های فایرابند و مک لاسکی در این موضوع از ‘روایی’ بهتری برخوردار باشد.
آیا بشر ترقی کرده است؟
منبع:
مهرسال ششم ۱۳۱۷ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
مقوله امنیت چونان همکاری بین فرهنگ ها
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۷۸ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
الحاد، شک، یا ایمان؟
حوزههای تخصصی:
پرده آخر
کندوکاوی پیرامون فرجام شناسی از دیدگاه پل تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی، از دل مشغولی های دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش به شمار می آید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی می یابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالی تر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ابدی. ابدیت در اندیشة وی، امری نیست که در آینده به آن دست یابیم بلکه اکنون و در حیطة کامل هستی حضور دارد. تیلیش بنا بر رویة خود که به کاربردن برهان بر مسئلة خدا را عین نفی آن می داند، با نقد سه رویکرد تناسخ، بینابین و برزخ در اثبات معاد، با بیان رابطة زمان و ابدیت و تبیین حیات الهی و با پیونددادن حیات ابدی موجودات با حیات الهی، جاودانگی موجودات را به اثبات می رساند. همچنین روشن خواهد شد که تبیینی که تیلیش از معاد ارائه می دهد از عناصر موجود در معاد دینی، همچون بهشت و جهنم، حادثة واپسین، و معاد جسمانی، خالی بوده و با معاد دینی در تعارض است، همچنین محذورات و پیامدهای ناخوشایندی نیز به دنبال دارد
درآمدی بر هنر رمزی
منبع:
سروش اندیشه ۱۳۸۱ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
آیا بشر ترقی کرده است (2)
منبع:
مهرسال ششم ۱۳۱۷ شماره ۳
حوزههای تخصصی: