در این مقاله، با بیانی تحلیلی به شباهت قابل توجهی پرداخته شده است که بین یکی از طرح های معمار معاصر و مشهور غربی لئون کرایر (Ieon Krier) با یکی از معروف ترین آثار معماری دوره اسلامی ایران وجود دارد. چنین شباهتی، در دو راستا، یکی کیفی و اجمالی و دیگرای کمی و تفصیلی، مورد تشریح قرار گرفته؛که پس از معرفی مختصر توضیحات اولیه ارائه می گردد.
باغ ایرانی مظهر قدرتمند معنوی است. مفهوم مقدس گیاه در دوران قبل از اسلام و بعد از آن به نوعی باغها را تصویر بهشت بر زمین معرفی می کرده باعث شده که در جای جای این سرزمین ما شاهد باغهای زیبایی باشیم. یک نمونه از این باغهای زیبا مجموعه باغهای بهشهر در استان مازندران است. استانی که خود مجموعه ای از باغهای زیبای خداوند است. در این مقاله ابتدا این باغها از نظر تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته شده اند و سپس بطور اجمالی تغییراتی که در هر دوره بر روی این باغها به وجود آمده مطرح شده است و در نهایت نقشه هایی برای سیستم آبرسانی و مجموعه باغها ارائه شده است.
در این مقاله کوشش شده تا پس از مرور و اخذ برخی اصول کلی نظریه زبانشناسی ساختاری از آموزه های برگرفته در جهت تحلیل کالبد شهر استفاده شود نوعی از تحلیل که در این چهارچوب مورد اشاره قرار می گیرد تحلیل ساختاری و دستوری نامیده شده است بدین معنا که می توان باتعریف تشخیص و تجزیه و تحلیل جمله های کالبدی به واخوانی سیر تغییر واحیانا جرح فضاهای تاریخی و ترکیبات کالبدی موجود در شهر پرداخت رویکرد این روش در ارائه تحلیل فضایی کالبدی این قابلیت را داراست که گسست های فضایی را در قالبی ساختاری معنا کند و بی معنا شدن ترکیب کالبدی را به شکلی ساده تاویل نماید به این ترتیب مقاله ابتدا به حوزه تعریف متن حروف واژه عبارت و جمله وارد می شود و ترکیب و چیدمان این عناصر را نیز بعنوان عاملی برای ایجاد یک کل و معنا دار ساختن آن دنبال می کند سپس با آوردن یک مثال به چگونگی استفاده از این شیوه که شاید بتواند ابزاری برای تحلیل کالبدی محسوب گردد اشاره شده است
گسترش شهرها طراحان ، برنامه ریزان و کارشناسان امور شهری را به مطالعه بیشتر در ابعاد گوناگون توسعه مناطق شهری و تجزیه و تحلیل وجوه گوناگون مدیریت شهری ، به منظور ارائه راهکارهای نوین ، واداشته است . ارتقای توانایی شناخت و تبادل اطلاعات برای تدوین طرح بهبود فضاهای پیچیده شهری نیازمند دانش و مهارت ویژه ای است . بنابر این ، دیگر نقش سنتی متخصصان امور شهری برای این امر نه کافی است و نه می تواند راه حل مناسبی برای معضلات و پیچیدگی های عصر حاضر باشد ...
سبک زندگی، اصطلاحی است که در بطن خود، مؤلفه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را م یپروراند، تأثیر عمیقی در الگوهای رفتاری و گرایش های ذهنی افراد جامعه داشته و تأثیر فراوانی در شک لگیری فضای سکونت دارد. این گفتمان مکا نگزینی و فضای سکونت در رابطه سبک زندگی به عنوان موضوعی جدید و قابل تأمل در چند دهه معاصر مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان در حوزه های مختلف علوم و م نجمله در عرصه معماری و شهرسازی بوده است. یکی از مصادیق و جلوه های تجلی سبک زندگی، کیفیت مکا نگزینی و فضای زیست بوده که به تبع آن معماری خان هها را تحت شعاع قرار داده است. هدف از تدوین این پژوهش میزان اثربخشی فرهنگ غرب در سبک زندگی مردم شهر همدان در دوره اواخل قاجار بوده و به تبع آن، میزان تأثیرگذاری آن را در عرصه معماری خانه ها بازنمایی کرده است. روش تحقیق پژوهش به لحاظ روش تحقیق، از نوع تحلیل تاریخی، تفسیری است. منابع اطلاعاتی پژوهش بر اساس مطالعات کتابخانه ای و میدانی بوده و روش انتخاب نمونه های میدانی بر اساس نمون هگیری هدفمند بوده است. جهت انتخاب نمونه ها تمامی خانه های مربوط به اواخر دوره قاجار که دارای اسناد مطالعاتی بوده و امکان مطالعات میدانی فراهم بود مورد بررسی قرار گرفت و از میان نمونه ها، شش خانه انتخاب شد که دارای بیشترین تحول در عرصه معماری، با توجه به تغییر سبک زندگی صورت گرفته بود. مبنای سنجش و گزینش نمون هها بر اساس بیشترین میزان تأثیرپذیری و تحول آنها در سه سطح کلان، میانی و خرد معماری انجام پذیرفت. نتایج تحقیق نشان دهنده تغییرات سبک زندگی در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده که به تبع این تغییرات، معماری خان هها را تحت شعاع قرار داده است. این تغییرات در مرحله اول در معماری خانه های طبقه اعیانی و تجار به منصه ظهور رسیده است. بازنمایی تحول فضا در معماری این خان هها در قالب تحول در عرصه های کلان، میانی و خردفضا صورت گرفته است. در عرصه کلان فضا، سادگی فرم و حذف حیاط های چندگانه قابل ملاحظه است. در عرصه تحولات میانی ، تحول در سازماندهی فضای داخلی و توسعه و بسط فضای داخلی مطرح بوده و در عرصه خرد فضا، اهمیت نمادین برخی از عناصر معماری شامل ستون، پله، و تزیینات مورد توجه بوده است.
امروزه سطح پایین حس مکان و کمرنگ بودن احساس تعلق و هویت ساکنان در بسیاری از مناطق شهری، به خصوص در بافت های تاریخی، به واسطه دگرگونی ها و تغییرات نامتناسب با بستر، روح و غریزه آدمی، مسئله ای مهم در بحث چگونگی برخورد با بافت های تاریخی است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم چندبعدی حس مکان و شناسایی عوامل تشکیل دهنده آن در محله تاریخی امامزاده یحیی به عنوان محله ای رو به زوال می پردازد. بدین منظور برای سنجش حس مکان و ارزیابی عوامل مؤثر بر آن از ابزار پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده و با استفاده از آزمون همبستگی به کشف رابطه معنادار، شدت و جهت رابطه میان آن ها پرداخته شده است. نتایج نشان داد که درمجموع، حس مکان ساکنان محله امامزاده یحیی در سطح پایینی قرار دارد و از جمله دلایل آن می توان به نارضایتی ساکنان از عوامل کالبدی، اجتماعی ، فعالیتی و معنایی در محله اشاره کرد. همچنین آزمون همبستگی نشان داد میان حس مکان ساکنان و احساس افتخار آن ها به حضور در محله، رابطه معناداری وجود دارد (05/0 P < ) و سطح بالای حس مکان باعث می شود تا ساکنان با شدت بیشتری خود را اهل محله خویش بدانند و متناسب با آن، انگیزه تداوم سکونت و ماندگاریشان در محل زندگی ارتقا یابد. در مقابل نحوه پیدا کردن مسیرها توسط ساکنان در این محله، رابطه معناداری با بُعد وابستگی به مکان برقرار نکرده است (156/0 r = و 05/0 P> ). همچنین نتایج حاکی از این است که وجود ابنیه تاریخی در محله امامزاده یحیی به رغم علاقه مندی ساکنان به آن (76/4 = میانگین)، به خودی خود موجب تقویت حس مکان در ساکنان نمی گردد و تنها یکی از توانمندی های موجود محسوب می شود. ازاین رو می توان به کمک آن و سایر توانمندی های موجود، با برنامه ریزی های مدبّرانه، راه رسیدن به سطح بالاتری از حس مکان، تعلق به مکان و هویت مکان را هموارتر کرد.
گرایش به کاربرد نماد ، نشانه و رمز همواره با نوع بشر همراه بوده است. دیرپا ترین آنها را در آثار انسان های نخستین که به دلایل تکنیکی بیشتر در قالب نقاشی های دیواری است دیده ایم و در جامعه ی امروزی دیگر کمتر بستری را می توان یافت که در آن نشانی از نمادها و نشانه ها نباشد زیرا که نماد و نشانه برای بروز و ظهور، بستری جز ذهن خلاق خالق خود نمی طلبد، . اما نشانه نیز به عنوان یکی از اقسام رابطه، برای برقراری ارتباط نیازمند جامعه ای پویا ست که طرف دوم این ارتباط اند. میزان کاربرد نماد و نشانه در جایگاه های مختلف و گستردگی و تنوع اقسام آن از جمله مواردی است که همواره بر پیچیدگی کشف معنای حقیقی آن افزوده است. و این شناخت نادرست همواره تگنای این ارتباط بوده است. مقاله در پاسخ به دو سوال نماد و نشانه چیست و جایگاه کاربرد آنها در معماری کجا ست؟و تفاوت کاربرد نماد و نشانه در دوره های صفوی و معاصر در چیست؟سعی بر آن دارد تا با اشاره به انواع نشانه و ارائه ی دسته بندی از جایگاه های کاربرد نماد و نشانه در آثار معماری، به بررسی تطبیقی آثار دو دوره ی معماری ایران بپردازد. در این راستا با استفاده از ترکیب روش های تحقیق استدلال منطقی و تفسیری- تاریخی به بحث پیرامون انواع نشانه، جایگاه های کاربرد آن در معماری و تحقیق در نمونه های موردی پرداخته شده است. در انتها با مقایسه ی دو دوره ی صفوی و معاصر به بررسی تفاوت ها و شباهت ها و روند کاربرد نماد و نشانه در بستر معماری خواهیم پرداخت.
در این مقاله اصل کلیت به عنوان یکی از اصول و مفاهیم محوری در شهر مورد بررسی قرار میگرید بر مبنای جهان بینی کلیت نگر اشیا و رویدادهایی که از طریق حواس در ک میشوند در ارتباط با یکدیگر و نمایانگر چهره ها و تجلیات یک حقیقت غایی اند با تعریف کل به اجزا در مجموعه ای از روابط بسته به جایگاهی که از ناظر در فرایند مشاهده و ادارک اجزاء و روابط ارائه میگردد تعاریف مختلفی از اصل کلیت شکل می گیرد کلیت در دیدگاه عینیت گرا مجموعه روابط بصری میان اجزا و در رویکرد ذهنی مجموعه روابط میان اجزا و ذهنیات ادراک کننده آن تعریف می گردد نوشتار باارائه ساختاری کل به جز ابتدا کلیت در معنی عام تعریف کلیت و خواص آن و جهان بینی کلیت نگر) در مرتبه ای خاص( منشا و گونه های ادراک آن) و نهایتا در سطحی خاص تر ( اصل کلیت در شهر ) به بررسی این دو رویکرد در تعریف شهر به عنوان یک کل از دیدگاه طراحی شهری می پردازد