شناخت علایق، سلایق، نیازها و مصالح مخاطبان بخشهای خبری رادیو و تلویزیون از ضرورت های تولید این گونه برنامههاست. این از آن روست که نحوه تولید و تدوین برنامههای خبری در کشورما و اصولا جنس این گونه برنامهها با یکنواختی و سکونی همراه است که خطر ازدست دادن مخاطب را مضاعف میکند. لذا اهمیت شناخت آنچه بینندگان، ارزش خبری تلقی میکنند غیرقابل انکار است. این مقاله، با معرفی تحقیق به عمل آمده به منظور شناخت مخاطبان خبرخارجی در پنج کشور، میکوشد شیوه رمزگذاری و رمزگشایی اخبار خارجی در این کشورها را به بحث و بررسی بگذارد تا از این رهگذر، الگوی علمی و قابل اتکایی را جهت انجام پژوهشهای مشابه در سازمان صداوسیما ارائه دهد.
جنگ دوم خلیج فارس(عراق- کویت+ ائتلاف امریکایی) برای بررسی رابطه سانسور و لحن احساسی و انتقادی موجود در اخبار تلویزیون، فرصت منحصر به فردی را فراهم آورد. پخش اخبار تلویزیونی مربوط به این جنگ، نه ازجهت اعمال سانسور، که از جهت مزین بودن مطالب و تصاویر خبری به برچسب یا زیرنویس «سانسورشده»، منحصر به فرد و بیهمتا بود. در مجموع، 424 مطلب خبری تلویزیونی در طول جنگ دوم خلیج فارس مورد تحلیل محتوایی قرار گرفت. وجود یا فقدان برچسب یا زیرنویس «سانسور شده»، منبع اعمال سانسور و شبکه تولیدکننده از جمله سر مولفههایی بودند که در این تحلیل محتوایی مدنظر قرار داشتند. مطالب خبری همچنین براساس ظرفیت احساسی، میزان غلظت احساسی
(Emotional Intensity)و نیز لحن انتقادی مطلب در قبال منبع، درجهبندی شدند. نتایج بهدست آمده برحسب تفاوتهای بیننده محور و تولید کننده محور
(Production and Viewer-based differences)،مورد بحث قرار گرفتند. بحث اینکه آیا سانسور«کارآمد» است، مستلزم لحاظ کردن مولفههای مختلفی از جمله جنبه منفی خبر و غلظت و نحوه نگاه انتقادی به منابع است که با نوعی نتایج پیشبینی نشده همراه است.
جاذبه اصلی فیلم ها در درجه ی اول به چیزهایی که می بینیم بستگی دارد و فقط بعد از آن به شیوه ی دیدن آنها . البته برای دیدن درست و دقیق آنچه که قرار است ببینیم، به یک نظام دقیق بصری که بر اساس ضرورت های موضوع سازمان یافته است، نیازمند هستیم. بنابراین کارکرد اصلی تصویر و ساختمان بصری قاب فیلم آن است که بگذارد ما کنش و ماجرا یا هر چیزی دیگری را که در دنیای ورای این قاب می گذرد و اهمیت دارد ، ببینیم....
در این نوشتار با ارائه تعریفی روشن درباره محیط خارجی سازمان، گروههای ذی نفوذ داخلی و خارجی را نام برده ام و به تبیین نقش و اثر آنها در سازمان پرداخته ام، در اینجا کارکنان و سهامداران و هیات مدیره عوامل داخلی و مشتریان، رقبا، موسسه های مالی، رسانه های گروهی، اتحادیه های کارگری، گروهای ذی نفوذ خارجی و داخلی محیط و در انها تاثیر می گذارند....
معمولا در برآورد تابع تولید، دو نهاده کار و سرمایه به کار میرود و نهاده مهم انرژی نادیده گرفته میشود. با حذف یک متغیر مناسب از یک معادله رگرسیون، در صورت همبسته بودن این متغیر با متغیرهای دیگر، برآوردهای ضریب معادله، اریب و ناسازگار خواهد بود. از سوی دیگر نبود رابطه بین متغیر حذف شده با دیگر متغیرها گرچه موجب نااریب و سازگار بودن ضرایب زاویه میشود ولی به علت اریب شدن واریانس این ضریب می باید نتایج استنباطهای آماری را با احتیاط به کار گرفت.از طرف دیگر، بررسی ضرایب اهمیت نهاده های تولید از جمله انرژی ممکن است برای تصمیم گیری های صحیح در برنامه ریزی های اقتصادی موثر باشد. با توجه به اهمیت بخش کشاورزی در اقتصاد ایران، در مقاله حاضر به برآورد تابع تولید دراز مدت این بخش پرداخته ایم. با توجه به تعریف تابع تولید که حداکثر ستانده از ترکیب نهاده ها را نشان می دهد، از تولید بالقوه (به جای تولید جاری)، نیروی کار و سرمایه در اشتغال کامل استفاده شده است. از آن جا که به دلیل ویژگی های خاص بخش کشاورزی ایران باید فرم تبعی خاصی که مناسبترین برازش بر داده های آماری را دارد تعیین شود، پس از بررسی انواع تابع، تابع کاب- داگلاس به عنوان بهترین برازش انتخاب شد. ویژگی مهم مطالعه حاضر در مقایسه با کارهای انجام شده قبلی که برخی به تخمین تابع تولید بدون نهاده انرژی و برخی به برآورد آن با وجود نهاده انرژی پرداخته اند، توجه به مسایل مربوط به سریهای زمانی است. در برآورد تابع تولید برای جلوگیری از به وجود آمدن رگرسیون کاذب ناشی از ناپایایی متغیرها، از روشهای همجمع بستگی استفاده شده است. با توجه به نقاط ضعف روشهای انگل - گرنجر و جوهانسن جوسلیوس، روش خودبازگشتی با وقفه های توزیعی (ARDL) را به عنوان روش تخمین به کار برده ایم، نتایج بررسی حاکی از آن است که در بخش کشاورزی، رابطه دراز مدت بین تولید و نهاده های نیروی کار، سرمایه و انرژی با ویژگی های مطلوب آماری وجود دارد. ضریب نهاده انرژی همانند دیگر ضرایب از نظر آماری معنی دار بوده و اثر درخور توجهی بر تولید بخش کشاورزی دارد.
در فصل تابستان اثر بارش های موسمی هندوستان بر جنوب شرق ایران قابل مشاهده است. این بارش ها تحت دو الگو قابل مطالعه هستند:در الگوی اول زبانه کم فشار موسمی در سطح زمین بخش هایی از کشور را در بر می گیرد و در شمال غرب یک سیستم پرفشار حاکم می گردد. در اثر برخورد و تقابل این دو سیستم فشار، جبهه نیمه ساکن روی ایران مستقر، و نفوذ هوای سرد شمالی به سمت کم فشار موسمی باعث صعود آن می شود. در الگوی نوع دوم زبانه کم فشار موسمی رطوبت را از اقیانوس هند و خلیج بنگال به جنوب شرق کشور حمل می کند و در اثر گرمایش زمینی، کم فشار حرارتی تشکیل شده در محل باعث صعود هوای مرطوب موسمی می گردد. هر دو الگو نیازمند تمرکز کم ارتفاع در سطح 500 هکتوپاسکال و واگرایی در سطح 200 هکتوپاسکالی هستند. چنانچه شرایط اولیه (ورود زبانه کم فشار موسمی) رطوبت را به ایران حمل کند ولی شرایط ثانویه (وجود کم ارتفاع در 500 هکتوپاسکالی و واگرایی در 200 هکتوپاسکالی) وجود نداشته باشد ریزش های جوی به وقوع نخواهد پیوست.