محمد رضا پهلوی در 8 خرداد 1331 به منظور مبارزه با هرگونه تهدید خارجی و یا سرکوب مخالفان سلطنت، فرمان تأسیس سازمان کوک را صادر نمود. اعضای این سازمان که در آغاز خود را تابع مرام برادری می دانستند، با تأسیس جمعیت های وابسته به خود، بر این باور بودند که با توسعه فعالیت خود در سطح شهرها و روستاها، به تأمین منافع ملی یاری برسانند. مهمترین مسئله ما در مقاله حاضر ضمن تعمق در مناسبات تشکیلاتی سازمان کوک، بررسی عملکرد این سازمان و جمعیت های وابسته به آن از منظر تأمین اهداف یاد شده در بالا می باشد. با استفاده از اسناد آرشیوی و نیز با کمک روش های توصیفی و تحلیلی، به این نتیجه می رسیم که سازمان کوک نه تنها از اهداف تعریف شده در ابتدای تأسیس خود، فاصله گرفت، بلکه به شبکه ای از مناسبات شخصی به منظور تحصیل هر چه بیشتر قدرت بدل شده بود.
در این مقاله کوشیده شده است پرتوهایی بر قابلیت ها و ویژگی های گفتمان سازِ اسناد در تاریخ میانه ایران افکنده شود. از میان اسنادی که اغلب با مشخصه مکاتیب و منشآت از این دوره تاریخی و مشخصا سده های 7 و 8 ه ق در دست است، سوانح الافکار رشیدی از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که از سوی یکی از چهره های متنفذ این دوره تاریخی نگاشته شده است؛ چهره ای که افزون بر مقام سیاسی واجد نقش های علمی و معرفتی زمانه خود نیز به حساب می آید، چرا که طبیب نامداری در روزگار خود بوده است و نگارنده یکی از مهم ترین تواریخ مربوط به دوره ایلخانیان. در این مقاله اسناد این مجموعه با تاکید بر مطالعه ویژگی گفتمانی اسناد مورد مطالعه و موشکافی قرار می گیرد.