مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
تحلیل انتقادی روایت
حوزه های تخصصی:
یورش غزها به خراسان در دوره سنجردرسال 548ق، ازمهم ترین وقایعی است که راویان و گزارشگران هر کدام از زاویه خاصی بدان نگریسته و زوایای دید متنوعی را تولید کرده اند. این مقاله برای درک وتبیین اصالت ودقت درامر واقع روایت های واقعه غز، ازشاخص های روش تحلیل انتقادی روایت، بهره گرفته است تا نقش راوی،زاویه دید، تبار وریشه، زمان و مکان را در روایت های تاریخی نشان دهد، تاخواننده تاریخ بااستفاده ازاینروش نقد، معرفت لازم برای شناخت روایت هایی باشهرت روایی ومتواتر کسب نماید. هفده روایات مورد بررسی این پژوهش برگرفته ی سه سنخ از منابع یعنی تاریخ نگارانه، شاعرانه و منشیانه است.پژوهش حاضر نشان می دهدبه رغم آن کهاین روایاتِپسینی از ناحیه قوم مغلوب هستند، اما به نوعینمایان گر دوری تاریخ نگاری دوره سلجوقی از درباری بودن و همچنین تایید اثر عوامل درون ساختاری ـ از جمله سلطان ـ در این شکست می باشند.
تحلیل انتقادی روایت های فتح خوارزم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موقعیت تجاری، ثروت سرشار و وضعیت جغرافیایی برترخوارزم، موجب شد فاتحان مسلمان از همان سال های اولیه ی یورش به خراسان، به خوارزم توجه کنند.
حمله های شش گانه ی اعراب به خوارزم، در منابع تاریخی به صورت پراکنده و متفاوت روایت شده است. از سه لشکرکشی اول، داده های بسیار ناقصی دردست است که به دلیل محدود و یکتا بودن روایت، نقدپذیر نیستند. تنها ازسه حمله ی واپسین، روایت هایی با داده های متعدد و گاه متعارض در منابع نقل شده است، که یک حمله توسط یزید بن مهلب، و دو لشکرکشی دیگر به وسیله ی قتیبة بن مسلم انجام گرفت. این روایت ها با منشأهای متفاوت در چهار منبع مهم، یعنی آثار بلاذری، طبری، ابن اعثم و بیرونی، آمده است. روایت بیرونی، به دلیل منشأ آن، با روایت های سه گانه ی دیگر جهت گیری متفاوتی دارد. روایت های مورخان سه گانه ی نخست نیز، با وجود تفاوت درحجم داده ها، به دلیل تشابه درمنشأهای روایت، رویکردی طرفدارانه از حمله ی اعراب به دست می دهند. این مقاله درصدد است با بهره گیری از نقد روایت، به تحلیل انتقادی روایت های فتح خوارزم بپردازد.
براساس بررسی های انجام شده، به نظر می رسد مورخان سه گانه ی نخست، باوجود ارائه ی داده های متفاوت، به دلیل منشأ واحد خبر، نتوانسته اند روایت منصفانه ای از دو جناح قدرت ارائه کنند. آنان با موضع گیری طرفدارانه ی خویش درصدد مشروعیت بخشی به حملات قتیبه هستند. منابع، با خلط دو حمله ی قتیبه، از آن روایتی ارائه کرده اند که به علت بهره گیری ازروایت های متعدد، دارای ساختاری ناپیوسته و از نظر محتوا نامنسجم هستند.
تحلیل انتقادی روایت های منتخب پهلوی گرایان و طرفداران دکتر مصدق در باره واقعه 28 مرداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باره روند تکوین، شکل گیری و ماهیّت واقعه 28 مرداد 1332، روایت های گوناگونی، که گاه متعارض و کاملاً وارونه می نماید، ارائه شده است. در مقاله حاضر تلاش می شود، با تحلیل انتقادی روایت های برگزیده پهلوی گرایان و طرفداران دکتر محمد مصدق، دلایل و فرایندهایی ردیابی شود که، راویان را به کانون سازی، شخصیّت پردازی و برجسته سازی پیرامون واقعه 28 مرداد 1332 رهنمون ساخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، نگاه متفاوت راویان، که از زاویه دید ویژه ای نشئت می گرفته است، شبکه های معنایی و محتوایی گوناگونی را از واقعه 28 مرداد ارائه داده است؛ تاجایی که، گروهی از راویان، واقعه 28 مرداد را «کودتا» دانسته، آن را نکوهش کرده اند و شماری دیگر، آن را به مثابه «قیام و رستاخیز ملّی» مورد ستایش قرار داده اند. مدّعای پژوهش حاضر این است که: علایق، خاستگاه و جایگاه خانوادگی، عقیدتی- ایدئولوژیکی، سیاسی و اجتماعی راویان، زوایای دید و شبکه های معنایی و محتوایی گوناگونی را در آثار و نوشته های آنها پدید آورده؛ موجب شده است تا، در تحلیل گفتمانیِ دلایل بروز واقعه 28 مرداد، به برجسته سازی ها و حاشیه رانی ها، کانون سازی ها و شخصیّت پردازی های دلخواه دست بزنند.
تحلیل انتقادی روایت های سقوط بغداد به دست مغولان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال هجدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
191 - 222
حوزه های تخصصی:
سقوط بغداد به دست هلاکوخان مغول (م 663ق) در سال 656ق، رویداد بسیار مهمی است که به خلافت عباسیان پایان داد و تحولات مذهبی، سیاسی و فرهنگی چشمگیری را به دنبال داشت. این مقاله، با بهره گیری از تکنیک های تحلیل روایت، به تحلیل انتقادی هفت روایت منتخب درباره سقوط بغداد پرداخته است؛ تا ضمن گزارشی از نقش راوی و چگونگی کانون سازی و توالی و گسستِ روایت ها، بکوشد از طریق ارائه روایت نزدیک به واقع نشان دهد که روایت ها چگونه و تا چه اندازه در طول زمان تحول یافته اند. روایت های مورد بررسی در این پژوهش، در سه گونه: روایتِ پیروزنگارانه، انحطاط نگارانه و داستان واره دسته بندی شده اند. این پژوهش، نشان می دهد که عواملی چون نزدیکی به مرکز قدرت و مذهب راوی و نیز نگاه سرگرم کنندگی و یا عبرت گیری او به رویداد، در شکل گیری هرکدام از روایت ها نقش داشته است.
یک رویداد، یک مورخ، سه روایت تحلیل انتقادی روایت های کسروی از قیام شیخ محمد خیابانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قیام های پسامشروطه موضوع خوبی برای اظهارنظرها و روایت های متفاوت، متعارض و متقارب فعالان و ناظران سیاسی است. هریک از آنها از زاویه دید، ساخت ذهنی، ایدئولوژی، مصالح گروهی و ملی بدان نگریسته و قضاوت کرده اند. یکی از مهمترین فعالان عرصه روایت نگاری قیام خیابانی، سیداحمد کسروی است که از او، دو روایت تاریخ نگارانه و یک خاطره نگارانه باقی مانده است. این مقاله درصدد است با بهره گیری از رویکرد تحلیل انتقادی روایت مایکل تولان، به کالبد شکافی روایت های سه گانه کسروی و آبشخور فکری و سیاسی او از قیام خیابانی بپردازد. روایت نخست کسروی دارای دو سطح تحلیل است: سطح اول، تحلیل جامعه شناختی تاریخی است، او با مشروطه خواهی آذربایجانیان، آزادی خواهی آنان و فعالیت حزب دموکرات و زمینه های قیام ایشان رویکردی همدلانه دارد؛ سطحی دیگر، رویکرد روان شناسی فردی و انگیزه شناسانه است که تحلیلی بدبینانه و تقلیل گرایانه از خیابانی و قیام او ارائه می دهد. هرچند کسروی خود مدعی است که رویکرد تاریخی به واقعه دارد و از رویکرد سیاسی دور است؛ اما دو سطح نگرشی تحلیلی و روایی او نشان می دهد تحت تأثیر نگرش اندیشه های میهن دوستی است و نگران از دخالت بیگانگان. در زمان نگارش این متن(1302)کسروی مورخی نامدار نیست. اما در روایت دوم، که در تاریخ هجده ساله آذربایجان آمده، قیام را گام مهمی در فعالگری مثبت و مشروطه خواهانه خیابانی دانسته است. در روایت سوم که خاطره نگارانه صرف است، در دو روایت پیشین تجدید نظرکرده، در سطح انگیزه شناسانه فردی نیز در تمجید از خیابانی قلم زده است. تغییر مکانی یعنی مهاجرت کسروی از تبریز به تهران، گذر از وضعیت تاریخ نگارانه مبتدی به تاریخ نگاری حرفه ای، گذر از میهن دوستی به ملی گرایی معتدل، سپس به ملی گرایی تندروانه، فروکش کردن احساسات رقیبانه و... زمینه ها یی بود که کسروی را واداشت تا در سه مقطع زمانی سه روایت متفاوت ارائه دهد.