در دوره جاهلیت، حج و عمره به عنوان دو عبادت مستقل به شمار می-آمده و در دو زمان مختلف از سال (عمره در ماه رجب، و حج در ماه های حج) برگزار می شده است. پس از ظهور اسلام، این دو عبادت با همان وضع از سوی مردم انجام می پذیرفت تا آنکه در سال دهم هجری و در جریان حجه الوداع به فرمان پیامبر(ص)، عمره هم زمان با ادای مناسک حج برگزار و بر انجام توامان آن تا ابد تاکید شد. علی رغم تثبیت این حکم شرعی در روایات شیعه و سنی، در خصوص اصل تشریع عمره تمتع و نیز بقا یا نسخ آن اختلافاتی در روایات اهل سنت به چشم می خورد که این مقاله در صدد بررسی تطبیقی این موضوع در روایات شیعه و سنی و نیز داوری درباره اختلافات موجود است.
«شیعه جعفری»، لقبی است که با خواندن زندگی نامه امام صادقو یا برنامه هایی که در پیوند با سالگرد زادن یا درگذشت آن بزرگوار دیده یا شنیده می شود، بسامد فراوان دارد.
این نوشته کوتاه دامان در پی آن است تا با بازخوانی تاریخ پرفراز و نشیب فراگیری و پراکندگی حدیث میان مسلمانان دو سده نخست تاریخ اسلام، نشان دهد لقب یادشده ـ گرچه همواره در نوشته های نویسندگان دهه های نزدیک به امروز ما، با چاشنی خوش بینی و مثبت انگاری بازتاب یافته است ـ در بستری از ریشخند و دست اندازی شیعیان و آلوده به رنگ سرزنش و نکوهش به کار می رفته است و سرنوشتی چون دیگر واژه هایی داشته است که نخست ناخوشایند بوده اند و اندک اندک نمودی نو و شناسنامه ای دلپذیر یافتند.
برهان «معقولیت اعتقاد» از براهین اثبات وجود خداست. این برهان در غرب به شرطی پاسکال شهرت دارد اما بنیاد آن را میتوان در سخنان گهربار امام علی(ع) در نهجالبلاغه یافت و با توجه به متأثر بودن پاسکال از غزالی، عنوان «معقولیت اعتقاد» برای این برهان شایستهتر است. برهان «درجات کمال» نیز برهانی است که متألّهان مغرب زمین آن را در اثبات خدا به کار میبرند؛ این برهان بر قاعده امکان اشرف قابل انطباق است و میتوان آن را از برخی تعابیر نهجالبلاغه استنتاج نمود. همچنین سخنانی از امام با صراحت بر برهان حرکت دلالت دارد.
هدف از نگارش این مقاله، توجّه دادن به نقش مهم و تعیین کننده تعالیم گرانبهای پیشوایان شیعه در پیدایش و گسترش علوم عقلی، اعمّ از حکمت الهی و کلام اسلامی از رهگذر مطالعه در احادیث حکمی حضرت امام صادق(ع) و شرح آنهاست؛ احادیثی که با روش عقلی و استدلالی درباره کلّیّات جهان هستی و آغاز و انجام آن و توحید ذات خداوند و معرفت اسمای حُسنا و صفات عُلیای او به دقیق ترین وجه بحث می کند و پایه آنها بر ابحاث عامّه حکمت الهی نهاده شده و توجیه و تبیین آنها جز در پرتو نتایج حاصل از مباحث عامّه حکمت اسلامی امکان پذیر نیست.
در نتیجه این پژوهش، روشن خواهد شد که چرا اندیشه شیعی در مرتبه ای ممتاز در مجموعه آنچه «حکمت اسلامی» نامیده شده است، اهمّیّت دارد و چگونه ذخایر علمی تشیّع، زمینه و ساختار حکمت الهی را فراهم کرده و موجب گردیده است تا فضای عقلانی و اجتماعی ای به وجود آید که حکمای اسلامی در آن به تفکّر حکمی بپردازند. آنچه در این جا جلب نظر می کند، خلاقیت حکمی سخنان ائمه هدی(ع) به ویژه امام صادق(ع) و نقش آنها در تأملات و ژرف اندیشی حکمی دوره های بعد است.