مخالفت با فکر فلسفی و در معنائی عام تر عقل گرائی در فرهنگ اسلامی پیشینه ای دیرین دارد این مخالفت در ادوار مختلف تاریخی شدت و ضعف داشته اما همیشه وجود داشته است یکی از تجلیات این نگرش دیدگاهی است که امروزه به مکتب تفکیک معروف شده است مقاله حاضر نگاهی است مختصر وتحلیلی به مبانی این مکتب درجهت روشن تر شدن دعاوی آن
در یک معنای گسترده، هرگونه احساس، مشاهده و دریافت شخصی که آدمی را به گونهای با جهان ناپیدا و ماورای طبیعت و نیروهای غیبی حاکم بر انسان و دیگر موجودات عالم ماده مرتبط سازد و توجه آدمی را به آنها معطوف دارد، تجربه دینی خوانده میشود و تجربه دینی در معنای خاص آن عبارت است از گونهای ظهور یا تجلی خداوند بر شخص تجربهگر.
نویسنده با اشاره به ظهور مفهوم تجربه دینی در اواخر قرن هجدهم پرسشهایی را که در باب تجربه دینی مطرح است را عنوان میکند.
وی در ادامه با بیان انواع تجربه دینی، نظریه حضرت امام مبنی بر اینکه انسان دارای فطرت الهی است و عشق به کمالی در وجود همه انسانها نهفته است را مطرح نموده، نظریه یکی از معاصرین را که مدعی است: (پیامبر با گذشت زمان و تکرار وحی، به رسالت و غایت کار خود آشناتر و بصیرتر و در انجام وظیفه خود مصممتر شده است، درست همانگونه که یک دانشمند در مقام تجربه و آزمون چنین سیر تکاملی را طی میکند) مغالطهای بیش ندانسته است
نویسنده ضمن اشاره به تفاوت وحی با دیگر انواع تجربه دینی، ویژگیهای وحی از نظر امام خمینی(س) مبنی بر اینکه غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند یا اینکه از او الهام گرفتهاند، کیفیت نزول وحی را کسی نمیتواند بفهمد را طرح نموده به ارتباط بحث فطرت با تجربه دینی میپردازد و مینویسد: فطرت الهی انسانی منشأ دین است و این فطرت الهی، همان چیزی است که امروزه تجربه دینی یا آبشخور تجربه دینی میباشد.
نگارنده در بخش دیگری از مقاله با طرح این پرسش که آیا از طریق تجربه دینی و با تمسک به آن میتوان دلیل و برهانی برای اثبات وجود خدا ارائه داد یا نه؟ و اعلام اینکه پاسخ فیلسوفان دین غربی به این پرسش غالباً منفی است، میگوید: اگرچه برخی از اندیشمندان اسلامی معتقدند که فطرت، راهی برای شناخت خداست، اما نمیتوان با آن برهانی برای اثبات وجود خدا اقامه کرد، لکن امام خمینی(س) از جمله کسانی است که معتقدند فطرت الهی انسان برهانی بر وجود خدای سبحان است، و با توضیح نظریه حضرت امام اشکالات مطرح شده بر این برهان را پاسخ میدهد.
نویسنده در قسمت پایانی مقاله با بیان این نکته که امروزه در داخل کشور جمعی از نویسندگان قرائتی از دین را عرضه میدارند که در آن بر تجربه دینی در برابر شریعتمداری و تعبد و پایبندی به احکام دین تأکید میرود، تفاسیر گوناگونی را که ممکن است برای عبارت «تجربه دینی گوهر دین است» ارائه شود را مورد ارزیابی قرار میدهد.
مساله ی وحی از مسایل اساسی حوزه ی دین شناسی محسوب می شود و یکی از فصول مهم کلام جدید و فلسفه ی دین را به خود اختصاص داده و تحت عنوان « تجربه ی دینی » تفسیر و تحلیل می شود . فیلسوفان ، متکلمان و مفسران مسلمان نیز این موضوع را از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار داده اند و این نوشتار ، در پی تبیین نظر یکی از بزرگ ترین فیلسوفان مسلمان ، یعنی ابن سینا است و نظر او در این خصوص ، محور همه ی تفسیرهای فیلسوفان مسلمان و متکلمان عقل گرا در جهان اسلام محسوب می شود ...
یکى از محورهاى اصلى شبیخون فرهنگى دشمن، طرح شبهات در زمینه معارف و آموزههاى دینى مىباشد . از آنجا که دین، مدعى پىریزى یک حکومتبر مبناى ارزشها و احکام دینى است، این تهاجم در عرصه حکومت و سیاست دینى شدیدتر است . از این رو، نویسنده در این مقاله به نقد و بررسى شبهات سکولاریستى در عرصه دین، سیاست و حکومت پرداخته است .
طرح شبهات در زمینه معارف و آموزههاى دینى در سطح برخى از محافل فرهنگى به شکل گسترده و همهجانبه، یکى از مهمترین اهداف تهاجم فرهنگى دشمن به شمار مىرود . یکى از محورهاى اصلى این تهاجم، عرصه حکومت و سیاست دینى است . شدت این تهاجم در این عرصه نسبتبه بسیارى از عرصههاى دیگر بیشتر مىباشد . دلیل اصلى این تهاجم سنگین، این است که دین، مدعى پىریزى یک سیاست و حکومتبر مبناى باورها، ارزشها و احکام دینى است . دشمن به خوبى مىداند که با تشکیل چنین حکومت و سیاستى، جایى براى مطامع و منافع او باقى نمىماند . از این گذشته، ضدیت نظام دینى را با منافع استکبارى و مفاسد طاغوتى، بعد از تشکیل حکومت دینى در ایران در مقام عینیت و واقعیت تجربه کرده است . دلیل اصلى مخالفت پیوسته دشمنان داخلى و خارجى، با نظام مقدس جمهورى اسلامى همین است . ما در اینجا به نقد و بررسى پارهاى از شبهات سکولاریستى که در این عرصه (دین، سیاست و حکومت) مطرح شده است مىپردازیم .
مطالعه تجربی دین یکی از اضلاع دین پژوهی است که دین را در قالب رفتار بررسی و به دام تجربه می اندازد روش شناسی محیط ایدئولوژیک یکی از روشهای مطالعه تجربی دین مبتنی بر مبادی ای فراپست مدرنیستی است این روش شناسی در واکنش به حصر گرایی مدرنیسم و تکثر بدون رجحان (نسبی گرایی افراطی) دیدگاه های در پست مدرنیسم متولد شده است و هر نوع مفهوم سازی در خصوص رفتار دینی را بر اساس درکی دگر سان از مشاهده گر و مشاهده شده در قالب یک محیط ایدئولوژیک می فهمد و امکان دیالکتیک تجربی میان دیدگاه های مختلف در خصوص رفتار دینی را فراهم می سازد در این روش شناسی مفهوم سازیها در خصوص رفتار و تجارب دینی از طریق دیالوگ در چهار چوب محیط ایدئولوژیک بین مشاهده گر علمی و موضوع دینی مشاهده شده ساخته می شوند که به یک تجربه گرایی دیالکتیکی در بین دیدگاه ها در خصوص دین منتهی میشود روش شناسی تجربی این الگو پیش فرضهای غیر تجربی هنجاری و جامعه شناختی هر مفهوم سازی و یافته پژوهشی در خصوص دین را آشکار می سازد و از این روی داد محدودیت و در عین حال بی همتایی هر دیدگاهی را مفروضه خود قرار می دهد الگوی محیط ایدئولوژیک عقلانیتی متکثر نه منفرد و سلطه جویانه عینیتی متوازن و نه بدون سوگیری و دیالکتیکی تجربی و نه صرفا مفهومی و هر منوتیکی تجربی و نه شخصی و سازمان نایافته را در دین پژوهی ارتقا می دهد و بر اساس روشن سازی تجربی سوگیری هر دیدگاهی در خصوص دین امکان تسهیل صلح دمکراسی و انسجام مفهوم سازیها را می کاود در این مقاله مطالعات عمده تجربی در خصوص دین نیز بر اساس این روش شناسی مرور شده اند
یکى از راههاى حل تعارض علم و دین، تشکیک در حجیت معرفتشناختى تجربه و حس است که نویسنده محترم مقاله «اعتبار تئوریهاى علمى»(2) این رویکرد را برگزیده است. ناقد محترم در این نوشتار کوتاه در صدد است نشان دهد که چنین رویکردى منجر به تشکیک در خود دین نیز مىشود. بنابراین، راه حل مناسبى براى حل تعارض علم و دین نیست.
شایان ذکر است که چاپ این دست مقالات که در مقام نقد نویسندگان مجله رواق اندیشه مىباشد لزوما به معناى تأیید محتوى آن از سوى مجله نیست بلکه تنها به منظور ایجاد فضاى نقد و مناظره، چنین مقالاتى امکان چاپ مىیابند.
یکى از وظایفى که هر دینى بر عهده متدینان خود مىنهد، دفاع از آن دین است. این وظیفه در اسلام به نحو مؤکّد است؛ زیرا دین اسلام دین فطرت و عقل است. بنابراین، علاوه بر شرع اسلام، عقل و فطرت نیز این وظیفه را بر عهده مسلمین مىگذارد. یکى از وجوه دفاع از دین دفاع در برابر افکار و آراى رقیب است. متدین باید در برابر افکار و آراى رقیب بتواند چنان دفاعى از دین خود بنماید که معقولیت دیندارى خود را نشان دهد.
علم جدید غرب یکى از همین رقباى دین شمرده مىشود که از جهاتى چند، رقیب دین شمرده شد؛ از جمله:
1ـ ارائه توصیفى از واقعیات مغایر با توصیف دین از آنها؛
2ـ ادعاى ایجاد سعادت و بهشت دنیوى با تسریع در رشد تکنولوژى و تغییرات فوقالعاده در شیوه زندگى بشر.
در مقابل، متدینان به روشهاى مختلفى تلاش کردند در برابر این رقیب جدید و تازه نفس، از دین دفاع کنند و حتى به رقیب بتازند. یکى از قویترین و مهمترین این روشها خدشه در اعتبار تئورىهاى علمى است. در همین راستا، یکى از نویسندگان در مقاله «اعتبار تئوریهاى علمى» تلاش کرده است این اعتبار را زیر سؤال ببرد. وى با خدشه در اعتبار معرفت حسى و تجربى و با استمداد از آراى کوهن و فایرابند در فلسفه علم، در نهایت چنین نتیجه مىگیرد:
«از این جهت، وقتى که نظریات علمى، از اعتبار نظرى برخوردار نیستند، در صورتى که میان یک نظریه علمى با یک نظریه فلسفى، عرفانى، دینى،... تعارض مطرح شود، نمىتوان با اعتماد به آن نظریه علمى، نظریه رقیب را از صحنه خارج نموده و آن را باطل دانست.»(3)
وى براى این منظور استقراگرایى و ابطالگرایى را نقادى نموده و به آراى نسبىانگارانه کوهن و فایرابند نگاه مثبت دارد.
به نظر مىرسد این رویکرد به علم بیش از آن که به نفع دین باشد، به نفع رقباى دیگر دین، از قبیل اومانیسم و لیبرالیسم باشد. در این نقد به توضیح همین نکته مىپردازیم.
در جهانى که امروزه حیات فردى و اجتماعى خویش را در آن سپرى مىکنیم، چنان پیوندها و ارتباطات شدت یافته که گویا همه انسانهاى موجود در جوامع متعدد، داراى یک فرهنگ و عقیدهاند . در حالى که ما با انواع مختلف فرهنگها و عقاید و مذاهب و ادیان، اعم از الهى و غیرالهى مواجه هستیم . تا زمانى که این گونه پیوند و ارتباط میان جوامع انسانى وجود نداشت و افراد با زندگى ساده بدوى، بدون آشنایى با عقاید دیگران به زندگى خود ادامه مىدادند، با این فرهنگ خو گرفتند که حقیقت در عقیده و فرهنگ و مسلک آنها منحصر و محدود است و هیچ سخنى از کثرت حقایق در میان نبود . در آن روزگار، محور بحث، «انحصار گرایى ادیان» (exclusivism) و «شمولانگارى» (inclusivism) بوده است .
اما تدریجا این دیوار مرتفع تخریب و برخى از وجوه اشتراک میان ادیان، موجب تحول این بحثشد و مدتى نگذشت که بحث مزبور جاى خود را به موضوع «تکثرگرایى ادیان» داد . این نکتهاى است که از بررسى پیشینه بحثبه خوبى به دست مىآید .
نکته حایز اهمیت، این است که بحث مزبور در دین اسلام چه جایگاهى دارد و متفکران اسلامى چه موضعى در قبال آن گرفتهاند . آنچه که در این نوشتار بدان پرداخته مىشود، تبیین همین مساله است .
البته چون سخن در این مقوله بسیار است، هدف نگارنده بر این است که پس از بیان معنى پلورالیزم و ذکر تاریخچه و مبانى آن به نحو اجمال، دیدگاه سه متفکر بزرگ معاصر را مورد بحث قرار داده و موضع آنان را تبیین نماید .