۱.
در این نوشتار، نویسنده شمهاى از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان مىدارد . همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیم پیکره اجتماع به تصویر مىکشد و از ظلمى که گذشتگان در حق او روا داشتهاند و بار سنگینى که امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهادهاند، شکوه مىکند . یگانه راه سربلندى و نشاط او را مکتب رهایى بخش اسلام مىداند و در خاتمه، نیکبختى زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است .
۲.
انسانهاى سترگ، هرچند شهره عام و خاصند و احوال و افکارشان، در معرض دید و کنکاش سایرین قرار دارد اما محسود حاسدان و مورد بغض بیماردلان نیز هستند . بزرگ موعود بشریت هم از این قاعده مستثنا نیست اما زهى شادى و سرور که غبار ظلمت و فسانه از بلور حقیقت پاک شدنى است نه ماندنى .
تشکیکى که در نسب «مهدى آل محمد» شده است نویسنده را بر آن داشت که آستین همتبالا زده و به اثبات تولد، حیات فعلى، علوى، فاطمى و حسینى بودن حضرتش بپردازد و با استناد به کتب خواص اهل سنت، راه انکار را بر عارف و عامى ببندد .
مساله «مهدویت» قضیهاى شخصى و ویژه گروه یا فرقهاى خاص از فرقههاى اسلامى نیست، بلکه عقیدهاى است که عموم مسلمانان در آن اشتراک دارند و اکثر مسلمانان (اعم از شیعه و سنى) بر این باورند که حضرت مهدى علیه السلام مردى از «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله و از «ذریه» آن حضرت است . چنانکه ایمان به آن امام به عنوان «منجى بشریت» از جمله مسائل مقبول نزد سایر امتهاستبه گونهاىکه مىتوان گفت: حضرت مهدى علیه السلام، موعود «امت» هاست تا زمین را از عدل و داد پر کند و در هم کوبنده نظامهاى فاسدى باشد که انسان و انسانیت را لگدمال کردهاند . همچنین حکومت جهانى وى شامل همه جنبههاى زندگانى بشر است و از بزرگترین و درخشندهترین پیروزیها و دست آوردهایى خواهد بود که انسانیت در طول تاریخ، به آن دستخواهد یافت .
از انگیزههاى پژوهش و نگارش در مورد «تبارشناسى حضرت مهدى علیه السلام» این است که بعضى از نویسندگان سنى مذهب همچنان در موضوع هویت و شناختخانوادگى نسب آن حضرت، شبهه افکنى مىکنند . برخى مىگویند: آن حضرت از فرزندان عباس (عموى پیامبر صلى الله علیه و آله) است، برخى دیگر مدعىاند که وى از نسل امام حسن مجتبى علیه السلام است و نام پدرش، عبدالله بوده و هنوز به دنیا نیامده است . گروهى دیگر سکوت اختیار کردند و بالاخره، گروه چهارم از میان اهل سنت - مانند عرفا و اهل کشف (2) - با اعتقاد شیعه اثنى عشریه موافقت کرده، بر این باورند که آن حضرت، نهمین فرزند حسین بن على علیهما السلام است که به دنیا آمده و در غیبتبه سر مىبرد . (3)
مقصد اصلى این مقال، تبیین نسب حضرت مهدى علیه السلام است و این که آن حضرت:
از «آل محمد» صلى الله علیه و آله و «امت» اوست;
بلکه از «ذوى القربى» و «عترت» و «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله است;
بالاتر این که از «فرزندان امام على علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام» و از فرزندان امام حسین علیه السلام و بالاخره نهمین فرزند آن حضرت است .
۳.
به موازات ضرورت حکومت، این پرسش اساسى مطرح است که مشروعیتحاکم از سوى چه منبعى اعطا مىشود؟ آیا دین در زمینههاى سیاسى و حکومتى، ارائه دهنده دیدگاه قابل اطمینانى است؟ در مقابل این پرسش برخى با استدلال به آیات، روایات، عقل و دلایل کلامى دیگر در صدد تفکیک و جداسازى دین از سیاستبرآمدهاند .
این مقاله درصدد استبا ارائه دقیق از دیدگاه قائلین به جدایى دین از سیاست، به نقد استدلالهاى آنها بپردازد، سپس دلیلهاى کاملى، اگر چه به اختصار، در زمینه عجین بودن اسلام، با سیاست ارائه دهد، که این اندیشه با اثبات ولایت مطلق پیامبر (ص) و امامان (ع) و سیر در تاریخ مبارزات رسولان الهى ثابتخواهد شد .
بنابراین با نقد دقیق ادله برخى از طرفداران نظریه جدایى دین از سیاست، به این نتیجه نائل مىشویم که جدایى دین از سیاست از دیدگاه عقل و شرع ممکن نیست، چه این که دین کامل و جریان آن در جامعه بدون حکومتى که از سوى دین ترویجشده باشد ناممکن است .
۴.
چندى پیش دولت از تدوین و تنظیم یک لایحه جدید و تسلیم آن به مجلس خبر داد که «مبارزه با جرم پولشویى» نامیده مىشود . امروزه پولشویى موضوع گفتگوى بسیارى از محافل اقتصادى و سیاسى مىباشد . پولشویى عبارت است از تطهیر و قانونى جلوه دادن عواید حاصل از رفتارهاى مجرمانه . پولشویى به دلیل رشد چمشگیر جرایم و اعمال خلاف در سطح جهان توسعه بسیارى یافته استبه طورى که یکى از معضلات حاد جوامع جهانى محسوب مىشود .
مقاله حاضر به بررسى مفهوم پول شویى و مسائل مرتبط با آن و اقدامات انجام شده در سطح بینالمللى و کشورهاى مختلف در راستاى مبارزه با پولشویى و در نهایتبه بررسى و ایرادات وارد بر لایحه مبارزه با جرم پولشویى مىپردازد .
۵.
در جهانى که امروزه حیات فردى و اجتماعى خویش را در آن سپرى مىکنیم، چنان پیوندها و ارتباطات شدت یافته که گویا همه انسانهاى موجود در جوامع متعدد، داراى یک فرهنگ و عقیدهاند . در حالى که ما با انواع مختلف فرهنگها و عقاید و مذاهب و ادیان، اعم از الهى و غیرالهى مواجه هستیم . تا زمانى که این گونه پیوند و ارتباط میان جوامع انسانى وجود نداشت و افراد با زندگى ساده بدوى، بدون آشنایى با عقاید دیگران به زندگى خود ادامه مىدادند، با این فرهنگ خو گرفتند که حقیقت در عقیده و فرهنگ و مسلک آنها منحصر و محدود است و هیچ سخنى از کثرت حقایق در میان نبود . در آن روزگار، محور بحث، «انحصار گرایى ادیان» (exclusivism) و «شمولانگارى» (inclusivism) بوده است .
اما تدریجا این دیوار مرتفع تخریب و برخى از وجوه اشتراک میان ادیان، موجب تحول این بحثشد و مدتى نگذشت که بحث مزبور جاى خود را به موضوع «تکثرگرایى ادیان» داد . این نکتهاى است که از بررسى پیشینه بحثبه خوبى به دست مىآید .
نکته حایز اهمیت، این است که بحث مزبور در دین اسلام چه جایگاهى دارد و متفکران اسلامى چه موضعى در قبال آن گرفتهاند . آنچه که در این نوشتار بدان پرداخته مىشود، تبیین همین مساله است .
البته چون سخن در این مقوله بسیار است، هدف نگارنده بر این است که پس از بیان معنى پلورالیزم و ذکر تاریخچه و مبانى آن به نحو اجمال، دیدگاه سه متفکر بزرگ معاصر را مورد بحث قرار داده و موضع آنان را تبیین نماید .
۶.
انسانمدارى یکى از مؤلفههاى مهم عصر امروز مىباشد که موجب جدا شدن دین از پیکره زندگى انسان امروزى شده است . سر این جدایى را در عواملى چند مىتوان جستجو کرد . متونى که به عنوان دین به مسیحیان عرضه مىشود داراى مسائلى چون آلوده شدن تمام انسانها توسط گناه حضرت آدم، که مسیح با کشته شدن خود، انسانها را پاک مىکند، مساله قربانى، خرید و فروش بهشت و ... هست که نه تنها قابل پذیرش نیستبلکه عقل ستیز است . از طرف دیگر تدریس فلسفه مدرسى در کلیسا که اندیشه جدید را بر نمىتابید، از بین رفتن انسان به عنوان محور جهان و روشن نبودن معنا و مراد از دین، امورى بود که بشر را به بىدینى سوق داد و بشر تمام تلاش خویش را انجام داد تا بتواند جایگاه خود را در نظام کیهانى بیابد، اما به مسیرى رفت که چیزى جز فراموش کردن فلسفه خلقتخویش، افتادن در منجلاب مادى، غرق شدن در فساد، فحشا و از بین رفتن آرامش انسان نبود .
یکى از مؤلفههاى مهم عصر حاضر انسانمدارى است، در این نوشتار آنچه انسان امروزى به دنبال آن مىباشد - یعنى، آزادى از هر قید، مخصوصا قید دین - مورد بررسى قرار مىگیرد; آنگاه عواملى که به اعتقاد نگارنده موجب چنین تفکرى شده است تبیین مىشود و سپس این نکته مورد بحث قرار مىگیرد که آیا بشر به آنچه مىخواسته رسیده است؟ آیا آنچه امروز به عنوان تکنولوژى در اختیار بشر است همان چیزى است که به دنبال آن بود یا خواسته و یا ناخواسته به سمت دیگرى سوق پیدا کرده است؟ یعنى، از بندى رها شده به قید دیگر گرفتار آمده که بشر را تهدید مىکند .