هدف مقاله حاضر، بررسی دلایل و انگیزه های کاربران در استفاده از شبکه اجتماعی فیس بوک بوده است. برای دستیابی به این هدف، از نظریه استفاده و رضامندی استفاده شده است. جمع آوری داده ها در این مطالعه کمّی، با بهره گیری از روش پیمایش و پرسشنامه برخط، به عنوان یکی از روش های نوین نظرسنجی که بنیان آن بر استفاده از شبکه جهانی وب استوار است، صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را 130 نفر از کاربران شبکه اجتماعی فیس بوک در بر می گیرد که از طریق نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند انتخاب شده اند. یافته های به دست آمده از آزمون پرسش های پژوهش بیانگر آن است که این کاربران از میان نیاز های چهارگانه (سرگرمی، شناختی، اجتماعی و کسب هویت شخصی) برای رفع نیازهای اجتماعی و کسب هویت شخصی از شبکه اجتماعی فیس بوک استفاده می کنند. همچنین بر اساس نتایج پژوهش، بین ویژگی های جمعیت شناختی کاربران (جنسیت و تحصیلات) و انگیزه آنان رابطه معناداری مشاهده نمی شود.
"نویسنده در این مقاله میکوشد تا نشان دهد فهم متن مجموعههای تلویزیونی، حاصل عملکرد کدام نظامهای نشانهای است و در این میان نقش نظام نشانههای زبانی را برجسته میکند.
وی ابتدا نظامهای نشانهشناختی را به چهار گروه: تصویری، حرکتی، موسیقایی و زبانی تقسیم میکند و سپس با توصیف رمزگانهای فرعی زبان و رمزگانهای پیرازبانی نمونههایی از دلالتهای زبانی و پیرازبانی را در مجموعههای تلویزیونی مختلف ایرانی به عنوان شاهد ذکر میکند.
وی در ادامه به شرح متن تلویزیونی و دلالتهای معنایی در آن میپردازد و در پایان مقاله برخی اشکالات زبانی را در مجموعههای تلویزیونی داخلی برمیشمرد و راهکارهایی برای رفع آنها ارائه میکند.
"
این مطالعه پیرامون این پرسش محوری انجام شده است که اگر قرار باشد فیلمنامه ای با محوریت «شخصیت های مقدس معصومین مانند پیامبر و امامان» نگارش شود، آن فیلمنامه باید از چه الگوی تکنیکی و فرمی تبعیت کند. الگوهای طراحی فیلمنامه های سینمای کلاسیک عموماً بر الگوی ارسطویی استوار است که با توجه به مبانی فلسفی و خاستگاه های فرهنگیِ چنین الگوهایی، نمی تواند قالب ایده آلی برای طرح شخصیت های قدسی مانند معصومین قرارگیرد، زیرا اولاً، شخصیت های معصوم را نمی توان نشان داد؛ دوم این که شخصیت آنان ایستا و پایدار است که در تعارض با شخصیت پردازی در فیلمنامه نویسی است که شخصیت ها عموماً ناپایدار و دایم در حال تحوّل اند.
با توجه به ابعاد عدیده ساختار در فیلمنامه (مانند پیرنگ، ماجرا، شخصیت پردازی ، دیالوگ نویسی و...)، این مطالعه فقط بر بُعد «شخصیت پردازی» در فیلمنامه متمرکز شده که از طریق احصای مختصات تکنیکی و مقتضیات شخصیت پردازی در فیلمنامه، کارآمدی آن ها را در طرح شخصیت حضرات معصومین مورد ارزیابی قرارمی دهد. فرضیه این مقاله این است که قابلیت های تکنیکی فیلمنامه ها با الگوهای ارسطویی، عموماً، مناسب طرح شخصیت های زمینی اند و باید در ویژگی های ساختاری این الگوها از جمله اصل «شخصیت پردازی» تصرف کرد و قابلیت های نوینی را در ساختار فیلمنامه تعریف کرد، والّا شخصیت آنان از مراتب قدسیت به مراتب زمینی فروکاهیده خواهد شد.
تحولات گسترده و عمیق در سیاست، فرهنگ و فناوری آینده خبر و اطلاعرسانی را با ابهاماتی مواجه ساخته است. این ابهامات و نیز جاذبه و ضرورت پیشبینی آینده متاثر از این تحولات بنیادی، مدیران خبری رادیو و تلویزیون را به تشکیل میزگردها، انجام تحقیقات و بررسیهایی به ویژه درخصوص تاثیر پیشرفت فناوری برخبر، رابطه خبر و تجارت و پیشبینی وضعیت خبر در قرن بیستویکم واداشت. دریکی از این پژوهشها تحت عنوان«خبر در قرن آینده» که توسط پروفشور مایکل شادسون جامعه شناس و استاد دانشگاه انجام گرفت. پاسخهایی برای پنج موضوع بحثانگیز در مقوله خبر در قرن بیستویکم ارائهشد که این مقاله دربردارنده خلاصهای از آنهاست. این موضوعات بقا یا عدم بقای حرفهخبرنگاری، سلاطین خبر، تاثیر مخرب یا سازنده فناوریهای جدید اطلاعات بر تقویت دموکراسی، تاثیر این فناوریها برمحلی سازی خبر و نقش آنها در برابری دسترسی به اطلاعات را شامل میشود.
پژوهش پیش رو به روزنامه نگاری صلح، که مفهومی به نسبت تازه در ادبیات روزنامه نگاری جهان محسوب می شود، می پردازد. هدف اصلی این پژوهش کمک به تبیین و ارتقای سطح ادبیات موضوعی روزنامه نگاری صلح است. در این میان، به تبیین شاخص ها و ارزش های این شیوه روزنامه نگاری پرداخته ایم، تا میزان بهره گیری شش روزنامه سراسری کشور (کیهان، رسالت، اطلاعات، همشهری، اعتماد، یاس نو) را از ارزش های صلح، در جنگ میان نیروهای ائتلاف و عراق در فروردین 82 بسنجیم. در این پژوهش، نظریه گالتونگ و چهار مؤلفه اصلی روزنامه نگاری صلح (راه حل گرایی، فرایندمداری، حقیقت گرایی و مردم گرایی) را مبنا قرار دادیم و دو بایسته اساسی را یعنی «موازین حرفه ای» و «اصول اخلاقی» به آن افزودیم؛ بنابراین ادعای نظری ما این است که چهار مؤلفه ذکر شده باید با دو بایسته موازین اخلاقی و حرفه ای رابطه ای دوسویه داشته باشند و استمرار آن می تواند زمینه صلحی پایدار توسط رسانه ها را فراهم کند. پس از استخراج و تعریف ارزش ها و مؤلفه های مربوط به روزنامه نگاری صلح با روش تحلیل محتوا نمونه ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که میزان استفاده از مؤلفه های مربوط به روزنامه نگاری صلح در دوره مورد بررسی بسیار پایین است و هرچند به مؤلفه مردم گرایی در مقایسه با سایر مؤلفه ها بیشتر توجه شده، اما به نظر می رسد این امر در جنگ عراق برخاسته از نوعی مجاورت معنوی میان ایران و عراق باشد. از طرف دیگر، انعکاس مظلومیت مردم عراق در شش روزنامه مورد بررسی کاملاً یک سویه و محدود به جنگ است و کمتر برای روشن کردن ابعاد و دامنه های جنگ تلاش شده است. روزنامه ها خبرنگار اعزامی به عراق نداشته اند و گزارش های توصیفی کمتری به چاپ رسانده اند و به جای گزارش های تحلیلی و تحقیقی ترجیح داده اند ابتدا فقط به مسئله و خبر درگیری میان دو طرف بپردازند.
"این مقاله به بررسی عملکرد رسانه در جنگهای دهههای 60 ، 70، 80 و پس از آن میپردازد و به این نکته اشاره دارد که از آغاز توسعة مطبوعات در پایان قرن نوزدهم و از طریق رشد سایر رسانههای گروهی و ارتباطی در صد سال بعد (رادیو، فیلم، تلویزیون و اینترنت)، رسانهها نقشی بحثبرانگیز در طول جنگ بازی کردهاند. کارکرد رسانه را در این دوران میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1ـ دهههای 60 و 70، دهههایی هستند که رسانه آزادانه به فعالیت خود میپردازد و در انتقال اخبار جنگ، هیچ گونه سانسوری اعمال نمیکند. در واقع رسانهها به خصوص تلویزیون با نوعی انفعال نسبت به ارزشهای سیاسی نظام حاکم، تصاویر واقعی و عینی جنگ را در معرض دید مخاطبان قرار میدهند.
2ـ پس از گذشت دهههای 60 و 70 با شکست کشورهایی مانند امریکا در مقابل ویتنام و… دولتمردان سیاسی رژیمهای خودکامه و رژیمهای دموکرات به دلیل اثرگذاری رسانهها بر افکار عمومی آزادیهای رسانهای را محدود کردند.
بررسی این کارکردها نشان میدهد که به هر ترتیب نقش رسانه در طول دهه 90 و پس از آن به نقشی پراهمیت برای نظامهای حاکم تبدیل شده است.
"