فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
وجود دانش فنی و نظری برای تشخیص خندق ها، به تمیز مناطق خندقی روی نقشه توپوگرافی و مدل رقومی آن کمک می کند. به هر حال، توانایی استفاده از نقشه ی توپوگرافی( مدل رقومی ارتفاعی) برای شناسایی موقعیت خندق ها نیازمند دانش لازم در مورد فرآیند خندق زایی و فراوانی خندق ها است. تحقیق حاضر به منظور مدل سازی مناطق مستعد خندق زایی در حوضه رودخانه دیره انجام شده است. مواد و روش های مورد استفاده در این تحقیق شامل استفاده از لایه های مدل رقومی ارتفاع (DEM) و لایه های ثانویه استخراج شده از آن، شاخص توان آبراهه ای ((SPI، کاربری اراضی، آبراهه ها، لیتولوژی و راههای موجود در حوضه و جمع آوری داده های میدانی بوده است. داده های مذکور در محیط ARC GIS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصل از آن توسط آزمون کای اسکویر بررسی شد. براساس نتایج به دست آمده از این تحقیق در حوضه ی آبریز دیره از مجمو ع 8 عامل بررسی شده، 5 عامل(شیب، انحنای افقی شیب، کاربری اراضی، فاصله از جاده ها، لیتولوژی) به عنوان عوامل مؤثر در تولید خندق شناسایی شدند. از میان این پنج عامل، کلاس شیب 0 تا 1/4 درجه که از مجموع مساحت حوضه دیره حدود 22/33 درصد آن در این فاصله قرارگرفته است بیشترین تأثیر تولید خندق را در این حوضه دارد.
امکان سنجی نواحی مستعد کشت پسته در شهرستان دامغان با استفاده از رهیافت ویکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پسته با ارزش اقتصادی بسیار بالا نقش ویژه ای در صادرات غیر نفتی ایران دارد و شناسایی مناطق مستعد کشت آن در سطح کشور، زمینه را برای برنامه ریزی های لازم در مورد آن فراهم خواهد کرد. از آنجایی که هر یک از محصولات کشاورزی، شرایط اقلیمی و محیطی خاصی را می طلبد، لذا کارشناسان، توجه ویژه ای به آمایش سرزمین داشته و بر پایه مدل های اکولوژیکی- سرزمینی، منابع زمین را با روش های مناسب؛ شناسایی، ارزیابی و به منظور اهداف خاصی، قابلیت سنجی می نمایند. هدف از این تحقیق، شناسایی پتانسیل توان اکولوژیکی مناطق کشت پسته در شهرستان دامغان می باشد که در این راستا، با در نظر گرفتن نیازهای اکولوژیک پسته، شاخص های توپوگرافی (ارتفاع، شیب)، زمین شناسی، بارش، رطوبت نسبی و دما، تهیه و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است و سپس با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) مبتنی بر روش ویکور و به کمک محیط نرم افزاری ArcGIS مدل سازی و تحلیل فضایی اطلاعات صورت گرفته و بر اساس آن اراضی شهرستان دامغان از نظر قابلیت کشت پسته، ارزیابی و طبقه بندی شده است. نتایج تحقیق نشان دهنده کارایی روش ویکور در سنجش قابلیت اراضی برای کشت پسته بوده و بر اساس آن شهرستان دامغان به پنج بخش بسیار مناسب، مناسب، متوسط، ضعیف و نامناسب تقسیم شده است. اراضی بسیار مناسب و مناسب، بر روی هم 96/68 درصد و اراضی متوسط، 76/21 درصد که بر روی هم، این اراضی، عمدتاً در دهستان های قهاب رستاق، قهاب صرصر، حومه و دامنکوه قرار دارند و اراضی ضعیف و نامناسب، 24/9 درصد از مساحت شهرستان را به خود اختصاص داده است که عمدتاً در دهستان های رودبار، تویه دروار و نوارهای بسیار باریکی از دهستان های دامنکوه و حومه را به خود اختصاص داده است.
پیش بینی تغییرات فصلی پارامترهای اقلیمی مناطق حفاظت شده در سال های 2011 تا 2039 با مدل HadCM3 (مطالعه موردی در استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت و برنامه ریزی در مناطق حفاظت شده ایران، مستلزم داشتن اطلاعات کافی از تغییرات آب و هوا، منابع آب و خاک و شرایط رشد و توسعه اکوسیستم ها و زیستگاه های حیات وحش در آینده است. اقلیم یکی از ستون های شکل گیری و اساس تغییرات این زیست بوم ها محسوب می شود. در پژوهش حاضر، داده های HadCM3 با استفاده از مدل LARS-WG و تحت سه سناریوی B1، A2 و A1B در منطقه حفاظت شده لشکردر ملایر در استان همدان ریز مقیاس نمایی شد. سپس تغییرات پارامترهای بارش، کمینه دما، بیشینه دما و تابش در سال های 2011 تا 2039 برای فصول مختلف پیش بینی گردید. نتایج نشان داد که بیشترین تغییرات بارش در فصول بهار و زمستان و بیشترین تغییرات مربوط به دما در فصول تابستان و بهار رخ می دهد. بیشترین تغییرات ساعات آفتابی در فصل تابستان و کمترین تغییرات در فصل پاییز و زمستان رخ خواهد داد. بارش در اکثر ماه ها روند افزایشی داشته که بیشترین آن در ماه های مارس، آوریل و دسامبر و کمترین آن مربوط به ماه های می و ژانویه است. پارامترهای هواشناسی دمای کمینه و دمای بیشینه در تمام ماه ها روند افزایشی خواهند داشت. تغییرات ساعت آفتابی در ماه های آوریل، اوت، سپتامبر و دسامبرکاهشی و در بقیه ماه ها افزایشی است. به طور کلی نتایج نشان می دهد با تغییر سناریوهای اقلیمی که ریشه در مدیریت انسانی دارد پارامترهای هواشناسی در فصل زمستان روند کاهشی بیشتری نسبت به سایر فصول خواهند داشت. این درحالی است که فصل تابستان همواره دارای روند افزایشی در این پارامترهاست. بنابراین شرایط رشد و نمو و فنولوژی گیاهان، حاصلخیری ماهیانه و سالیانه، متابولیسم میکروبی خاک و شرایط رطوبتی زیست بوم تغییر یافته، بنابراین لزوم تغییر برنامه های مدیریتی در 30 سال آینده این منطقه حفاظت شده ضرورت می یابد.
ارزیابی و پیش بینی مسیر بهینه گسترش شهری سنندج با استفاده از سلول های خودکار- مارکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز به برنامه ریزی و مدیریت مناسب، برنامه ریزان شهری را به ترکیب اطلاعات زمانی و مکانی برای شناخت و یافتن الگوها و مدل های رشد و پیش بینی شهری ترغیب کرده است. در این تحقیق به منظور شبیه سازی و پیش بینی گسترش شهر سنندج، از ترکیب مدل سلول های خودکار، زنجیره ای مارکوف و رگرسیون لجستیک، استفاده شده است. سپس با استفاده از داده های سال های 1998 و 2006 و همچنین عکس های ماهواره ای، گسترش شهر سنندج برای سال 2014 شبیه سازی شده است. بر این اساس با استفاده از مدل زنجیره ای مارکوف و اعمال محدودیت ها و فاکتورهایی چون ظرفیت های توسعه میان افزا، شیب، حریم و بستر رودخانه، زمین های کشاورزی و... توسعه افقی آن برای سال 2022 پیش بینی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در شبیه سازی رشد کنونی شهر سنندج تا سال 2014، اراضی بایر و کوهستانی بیشترین مقدار (655 هکتار) تبدیل به کاربری شهری را داشته اند. برای پیش بینی اراضی مورد نیاز توسعه افقی، توسعه میان افزا به عنوان اولویت اول، سپس زمین های خارج از محدوده شهری در اولویت های بعدی در نظر گرفته شده است. پیش بینی می شود جهت غالب توسعه افقی، جنوب غربی، شمال غربی و به مقدار محدودتر، در جهات دیگر باشد. در سال 2022 همچنان اراضی بایر و کوهستانی بیشترین تغییر را به اراضی شهری خواهند داشت. نتایج تحقیق حاکی از کارایی بالای مدل سلول های خودکار- زنجیره ای مارکوف در پایش روند توسعه شهر در سال های گذشته و پیش بینی شهری برای سال های آتی بر اساس الگوی رشد سال های گذشته است.
تحلیل مقایسه ای مدل های آماری و شبکه عصبی مصنوعی جهت برآورد حجم رسوبات نبکا (مطالعه موردی: نبکاهای درختچه گز در کویر ابراهیم آباد سیرجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط موجود در درون سیستم در قالب مدل های متعددی جمع بندی می شوند که این مدل ها ابزاری مهم جهت تبیین پدیده هایی هستند که در سیستم ها دیده می شوند. ازاین رو مدل سازی به عنوان ابزاری جهت درک ارتباطات اکوژئومورفولوژیکی پیچیده که در سیر تکامل ناهمواری و پوشش گیاهی حاکم می باشد می تواند در مدیریت تغییرات محیطی یا انسانی در سیستم های مناطق خشک و نیمه خشک مؤثر واقع شود. چشم اندازهای نبکایی ازجمله سیستم های اکوژئومورفیک پیچیده در مناطق بیابانی هستند که در اثر تجمع رسوبات بادی در اطراف گیاهان شکل می گیرند. هدف این پژوهش مدل سازی حجم رسوبات نبکا با روش های آماری و شبکه عصبی است. بدین منظور خصوصیات مورفومتری نبکاها و مورفولوژی گیاهی شامل، ارتفاع نبکا، قطر قاعده نبکا، حجم نبکا، قطر تاج پوشش و ارتفاع گیاه به روش طولی اندازه گیری گردید. سپس از بین روش های ساده رگرسیونی روش توانی به دلیل برخورداری از R² بالاتر انتخاب گردید. همچنین شبکه مورداستفاده جهت مدل سازی از نوع شبکه های پیش خور با الگوریتم آموزشی پس انتشار خطا می باشد. تابع آموزشی استفاده شده در شبکه Trainlm و تابع انتقال از نوع log sig می باشد. جهت آموزش شبکه از 75% داده ها و جهت آزمون شبکه از 35% داده ها استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که مدل شبکه عصبی مصنوعی با ضریب تبیین 926/0 و میزان خطای 16/1 نسبت به مدل رگرسیونی با ضریب تبیین 868/0 و میزان خطای 3/3 از برتری بیشتری جهت برآورد حجم رسوبات نبکاهای مطالعاتی برخوردار است.
برآورد حداکثر بارش محتمل در حوضه های آبی با استفاده از مدل GSDM (حوضه آبی جهان بین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رگبارهای منفرد از مهمترین منابع تامین کننده آب و موثر در عملیات های آبخیزداری و آبخوان داری به ویژه در مناطقی با اقلیم نیمه خشک و کوهستانی می باشند. داشتن برآورد دقیق از ارتفاع بارش در رگبارهای منفرد از گام های اساسی درمدیریت ریسک مرتبط با منابع آب است.در این مطالعه به منظور برآورد رگبارهای منفرد در حوضه جهان بین از مدل GSDM استفاده شده است.داده های استفاده شده در این مدل شامل داده های عناصر هواشناسی ،رقومی و آب قابل بارش می باشد.براساس نتایج استخراجی از مدل مذکور مقادیر برآوردی حداکثر بارش محتمل حوضه با درنظر گرفتن شرایط بهینه سینوپتیکی و ترمودینایکی ریزش های جوی در شرایط بهینه بین 126 تا 350 میلی متر در نوسان است.براساس مدل GSDM حداکثر بارش حوضه در مناطق دشتی حوضه 126 و در ارتفاعات به 350 میلی متر می رسد.این مقدار در مقایسه با بارش های ثبت شده حوضه؛در خروجی آن و در دامنه جنوبی ارتفاعات (ایستگاه جونقان)به میزان230 میلی متر ثبت گردیده؛ قابل مقایسه می باشد.
ارزیابی و تهیه ی نقشه ی وضعیت بالفعل و بالقوه بیابان زایی با تأکید بر معیار فرسایش بادی با استفاده از مدل MICD در جنوب غربی شهرستان هیرمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیابان، اکوسیستم زوال یافته ای است که استعداد تولید طبیعی گیاه در آن کاهش یافته یا از بین رفته است. برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی و تهیه ی نقشه ی مربوط به آن مدل های مختلفی ارایه شده است که می توان به مدل جهانی FAO-UNEPاشاره کرد. در ایران نیز چند مدل منطقه ای، جهت ارزیابی وضعیت بیابان زایی ارایه شده است. در این تحقیق از روش بسط یافته ی طبقه بندی نوع و شدتبیابان زایی در ایران، MICD برای ارزیابی وضعیت کنونی و ذاتی بیابان زایی در جنوب غربی شهرستان هیرمند استفاده شد. برای این منظور واحدهای کاری موجود در منطقه به عنوان نقشه ی پایه برای ارزش دهی به عوامل و شاخص های مورد استفاده قرار گرفت و سپس با ارزش دهی به شاخص ها و جمع امتیازات مربوط به آنها در هر واحد کاری و براساس جداول مبنا، اقدام به طبقه بندی بیابان زایی گردید وآنگاه نقشه های مربوط به وضعیت کنونی و ذاتی بیابان زایی در هر یک از کاربری ها در محیط GISترسیم شد. نتایج نشان داد که منطقه ی مورد بررسی از نظر وضعیت کنونی بیابان زایی در 4 کلاس کم، متوسط، زیاد وخیلی زیاد یا شدید و از نظر قابلیت بالقوه یا ذاتی در 3 کلاس کم، متوسط و زیاد بیابان زایی قرار می گیرد.
مدل سازی فرونشست دشت نیشابور با استفاده از سری های زمانی و تکنیک DINSAR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرونشست حرکت سطح زمین به سمت پایین نسبت به یک دیتوم مانند سطح دریا است. این تغییرات ارتفاع می تواند در اثر فعالیت های انسانی مانند تونل سازی، معدن کاوی، استخراج آب های زیرزمینی، استخراج نفت و گازهای طبیعی و همچنین فعالیت های گسل ها به وجود آید (عباسی سلمان پور، مجله گسترش صنعت). این پدیده در صورت عدم مدیریت صحیح می تواند خسارات جبران ناپذیری را برای مناطق دچار این پدیده ایجاد کند. شناسایی مناطق فرونشست و برآورد نرخ آن مسلماً نقش بسزایی در مدیریت کنترل این پدیده خواهد داشت. یکی از مناسب ترین روش های شناسایی پدیده فرونشست استفاده از تکنیک تداخل سنجی تفاضلی رادارای (D-INSAR) است. در این تحقیق، منطقه دشت نیشابور در بازه ی زمانی بین سال های 2003 تا 2010 مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی نرخ فرونشست از داده های SAR مربوط به سنجنده ASAR که در C باند تهیه شد، استفاده شده است. مقدار جابه جایی با استفاده از داده های GPS در ایستگاه نیشابور با مقدار جابه جایی به دست آمده با استفاده از داده های ASAR مورد مقایسه قرار گرفت و تفاوت معناداری ندارند. مقدار جابه جایی در مختصات ایستگاه نیشابور با استفاده از داده های ASAR در سال های 2003-sep-27 تا 2004- nov-20 به مقدار 7- سانتی متر ، 2004-oct-16 تا 2005-jul-23 به مقدار 4- سانتی متر، 2005-jun-18 تا 2007-nov-10 به مقدار 18- سانتی متر، 2007-nov-10 تا 2008-jul-12 به مقدار 5/4- سانتی متر، 2008-jul-12 تا 2009-Aug-01 به مقدار 7- سانتی متر، 2009-Aug-01 تا 2010-Sep-25 به مقدار 7- سانتی متر برآورد شد و همچنین رابطه ی بین فرونشست و مقدار تغییرات سطح چاه پیزومتری (برداشت آب زیرزمینی) نشان می دهد که به ازای هر 3 سانتی متر افت سطح چاه پیزومتری 816/0 سانتی متر فرونشست خواهیم داشت.
پیش بینی میزان درآمد حاصل از دریافت عوارض شهری شهرداری ها با استفاده از مدل شبکه عصبی (مطالعه موردی: شهر زابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اداره ﻣﻄﻠﻮب ﺷﻬﺮﻫﺎ و اراﺋﻪ ﺧﺪﻣﺎت ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﮐﻨﺘﺮل و ﻫﺪاﯾﺖ ﭘﺮوژه ﻫﺎی ﻋﻤﺮاﻧﯽ، ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻋﻤﺎل ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺻﺤﯿﺢ، ﻣﺴﺘﻠﺰم اﻋﺘﺒﺎرات و درآﻣﺪﻫﺎی ﮐﺎﻓﯽ و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺻﺤﯿﺢ آن ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ عوارض از مهم ترین منابع بهینه شهرداری ها در کشورهای پیشرفته جهان است که بابت اداره شهر از درآمدها، اموال، دارایی و مصرف اشخاص حقیقی و حقوقی دریافت می گردد و صرف خدمات شهری می شود. شهرداری ها عمده هزینه های ارائه خدمات خود را از محل دریافت عوارض مختلف از شهروندان تامین می نمایند، در این راستا شهرداری ها به دنبال ایجاد منابع درآمدی پایدار هستند. اهمیت عوارض شهری تا بدان حد است که امروزه به عنوان یکی از درآمدهای شهرداری ها مورد توجه قرار می گیرد،که نقش محوری در جهت بالا بردن کیفیت زندگی در محیط های شهری و ارائه خدمات عمومی ایفا می کند. از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺸﮑﻼت ﺷﻬﺮﻫﺎی ﮐﺸﻮر رﯾﺸﻪ در ﻧﻈﺎم ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ درآﻣﺪ و ﻫﺰﯾﻨﻪ آﻧﻬﺎ دارد بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر پیش بینی میزان درآمد حاصل از عوارض پرداختی به شهرداری ها است که به صورت موردی شهر زابل مورد بررسی قرار می گیرد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش مدل شبکه عصبی از نوع پیش خور (MFNN) با الگوریتم پس انتشار خطا (BP) است که داده ها در این مدل آموزش دیده اند تا در جهت پیش بینی میزان درآمد شهرداری زابل مورد استفاده قرار بگیرند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که میزان عوارض دریافتی توسط شهرداری زابل روند رو به رشدی را در پی داشته و طبق پیش بینی انجام شده توسط مدل شبکه عصبیANN)) 6945416783میلیارد ریال شهرداری زابل در آذر ماه سال 92 از طریق دریافت عوارض درآمد کسب خواهد کرد.
محاسبه ی بعد فرکتال در حوضه های زهکشی و رابطه ی آن با برخی خصوصیات ژئوموفولوژیکی حوضه (مطالعه موردی:حوضه های آبریز شمال تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آبراهه ها مسیرهای شاخه ای کاتوره ای هستند که پخش آب را بر روی سطح ناهموار زمین میسر می سازند . بسته به خواص ژئومورفولوژیکی و توپوگرافی منطقه، آبراهه ها خواص جهان شمول آماری بخصوصی از خود نشان می دهند. این خواص جهان شمول در خصوصیات آماری و فرکتالی شکل ظاهری این آبراهه ها کد گذاری می گردند. در این مقاله مقدار بعد فرکتالی برای آبراهه های شمال تهران، همچنین مورفولوژی آبراهه ها و حوضه های آبریز با اندازه گیری کمیت های مختلفی از قبیل: انتگرال هیپسومتریک، نسبت کشیدگی، شاخص رودخانه اصلی و میزان پیچ وخم جبهه کوهستان مورد تحلیل قرارگرفته است. برای این منظور داده های موردنیاز در محیط GIS و نرم افزار Arc Mapوارد شدند، و از نرم افزار Spss نیز برای تحلیل های آماری استفاده شد. نهایتاً روابط همبستگی و رگرسیونی بین برخی خصوصیات مورفولوژیکی و بعد فرکتال محاسبه گردید. نتایج نشان داد که روابط معنی داری بین این متغیرهای مورفولوژیکی و بعد فرکتال شبکه ی زهکشی در زیرحوضه های مورد مطالعه وجود دارد. نتایج بررسی ها نشان داد که بعد فرکتال شبکه ی زهکشی زیرحوضه های موردبررسی از روش سیستم شمارشی و ضرایب هورتون، با حداقل بعد فرکتال در زیرحوضه دره چشمه یورد و حداکثر آن در زیرحوضه ولنجک، دارای میانگین بعد 128/1 برای تمامی زیرحوضه ها می باشد. بررسی شاخص انتگرال هیپسومتریک نیز نشان داد که همه ی زیرحوضه ها دارای توپوگرافی جوان و پستی وبلندی زیادی هستند.
رتبه بندی نواحی روستایی براساس میزان رضایت از کیفیت زندگی با استفاده از مدل تصمیم گیری کوپراس (مطالعه موردی: دهستان نورآباد، بخش مرکزی شهرستان دلفان، استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه کیفیت مکان زندگی انسان، یکی از مهم ترین حوزه های پژوهش های برنامه ریزی مکانی- فضایی در کشورهای مختلف است. این اهمیت، به دلیل تأثیرگذاری روزافزون پژوهش های کیفیت زندگی در پایش سیاست های عمومی و نقش آن به عنوان ابزاری کارآمد در مدیریت و برنامه ریزی مکانی است. هرچند ارتقای کیفیت زندگی در مقیاس های فردی و اجتماعی در سکونتگاه های روستایی، از دیرباز مورد توجه برنامه ریزان بوده است، اما در دهه های اخیر و با اولویت یافتن اهداف اجتماعی توسعه و تدوین آن ها در قالب برنامه های توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی دربارة کیفیت زندگی، به ادبیات توسعه و همچنین برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های کلان کشورهای پیشرفته راه یافته است. هدف این پژوهش، سنجش و اولویت بندی شاخص های کیفیت زندگی در محدودة روستاهای دهستان نورآباد، شهرستان دلفان استان لرستان، با استفاده از شاخص های عینی و ذهنی است. داده ها با استفاده از پیمایش میدانی جمع آوری شدند. براین اساس، 240 خانوار از روستاهای مورد مطالعه به شیوة تصادفی ساده برای مطالعه انتخاب شدند. درادامه، از مدل تصمیم گیری کوپراس و شیوه های تحلیلی مربوطه، برای رتبه بندی شانزده روستای مورد مطالعه براساس میزان رضایت از کیفیت زندگی استفاده شد. نتایج نشان می دهد 9/39 درصد از ساکنان این روستاها، از شاخص های کیفیت زندگی ذهنی، کاملاً ناراضی و تنها 78/1 کاملاً راضی هستند. همچنین، براساس مدل تصمیم گیری کوپراس می توان گفت روستاهای خلیفه آباد، اکبرآباد و ظفرآباد، به ترتیب بالاترین و روستاهای هاشم آباد، سبزه خانی و محمدرضاآباد، به ترتیب پایین ترین سطح کیفیت زندگی را از دید جامعة نمونه دارند.
به کارگیری روش تصمیم گیری چند معیاره در تعیین اراضی مناسب به منظور استفاده از منابع آب شور در اجرای طرح های پرورش آرتمیا در محیط های خشک و بیابانی (مورد مطالعه: پلایای سیاه کوه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق خشک و بیابانی به دلیل دارا بودن منابع گوناگون از جمله منابع فراوان و بدون استفادة آب های بسیار شور و نامتعارف، در سال های اخیر در کانون توجه برای اجرای طرح های توسعه ای و کسب منافع اقتصادی قرار گرفته است. اجرای هرگونه طرحی در این مناطق، بدون توجه به شرایط خاص محیطی حاکم و ضرورت نگاه ویژه به اجرای این گونه طرح ها در اراضی مناسب، به گونه ای که از آثار و پیامدهای مخرب آنها جلوگیری کند، اجتناب ناپذیر است. این تحقیق با هدف تعیین اراضی مناسب استفاده از منابع آب شور در پرورش آرتمیا، در پلایای سیاه کوه یزد انجام گرفته است. به همین منظور و برای تعیین عوامل مهم، ارزشگذاری و اولویت بندی آنها و تعیین اراضی مناسب از فرایند تحلیل سلسله مراتبی به مثابة یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره استفاده شد. بر اساس نتایج حاصل از پرسش نامه، معیارهای محیط زیستی، فنی و اقتصادی و اجتماعی معیارهای اصلی در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد که در مناطق بیابانی، بهترین و مناسب ترین عرصه ها از دیدگاه کارشناسان، لحاظ کردن رخساره های ژئومورفولوژی مناسب به مثابة اراضی پایة ارزیابی دیگر معیارها و شاخص هاست و دیگر معیارها از جمله فنی و اقتصادی و اجتماعی، در درجه های بعدی اهمیت قرار گرفت.
شبیه سازی رواناب و بار رسوب حوزه آبخیز رودخانه هراز مازندران با بهره گیری از الگوی SWAT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به احداث سد در خروجی حوضة آبخیز هراز با مساحت 401 هزار و 927 هکتار، شبیه سازی رواناب و رسوب حاصل از بارش حایز اهمیت است. برای این منظور، از الگوی SWAT استفاده شد. واسنجی الگو به منظور شبیه سازی رواناب برای سال های 1995 تا 2004 انجام گرفت و با استفاده از نمایه های آماریR2، NS و MSE ارزیابی شد. نتایج نشان داد مقادیر آماره ها به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ 80/0، 77/0 و 93/20، چلاو 75/0، 73/0 و23/1، رزن 79/0، 75/0 و 91/5 و پنجاب 68/0، 55/0 و 7/2 بود. همچنین، واسنجی رسوب در ایستگاه کره سنگ برای سال های 2002 تا 2006 صورت گرفت و به ترتیب مقادیر آماره ها 61/0، 60/0 و 60 هزار تن به دست آمد. به منظور اعتبارسنجی نتایج، این الگو برای سال های 2005 تا 2009 اجرا شد. مقادیر ضرایب آماریR2،NS و MSE به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ 87/0، 75/0 و 17/10، چلاو 83/0، 77/0 و 21/0، رزن 81/0، 72/0 و 34/1 و پنجاب 75/0، 70/0 و 67/0 بود. برای اعتبارسنجی بار رسوب نیز از آمار سال های 2007 و 2008 استفاده شد که به ترتیب مقادیر 68/0، 53/0 و 136 هزار تن به دست آمد. نتایج نشان دهندة زیاد بودن دقت شبیه سازی دبی جریان به ترتیب در ایستگاه های کره سنگ، رزن، پنجاب و چلاو است.
ارزیابی زمین ساخت حوضه های آبریز با استفاده از اختصاصات ژئومورفولوژیک در قالب الگوی TecDEM (مورد مطالعه: حوضه آبریز رودک در شمال شرق تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت نواحی زمین ساختی فعال، به ویژه در زون های ساختاری همگرا به سبب قابلیت مخاطره آمیز بودن شایان توجه آنها اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، به دلیل محدودیت های فیزیکی، بررسی های میدانی در این نواحی با توپوگرافی خشن و متعارض، دشوار است. در این پژوهش، با استفاده از روش های دورسنجی، ژئومورفومتری و کارهای میدانی، اختصاصات مورفومتریک و ژئومورفولوژیک حوضة رودک در شمال شرق تهران در قالب الگوی TecDEM که در نرم افزار متلب[1] اجرا شده، از داده های رقومی (الگوی رقومی ارتفاع) استخراج و تجزیه و تحلیل شده است. در این الگو، از شاخص های نو مانند چولگی و کشیدگی نمودار هیپسومتری، شاخص فرورفتگی q، شیب S و نقشة همپایة IsoBase MAP بهره گرفته شده است. نتایج بررسی و تجزیه و تحلیل عناصر ساختاری مورفوتکتونیکی استخراج شده مانند نیمرخ طولی رودخانه، جهت های جریان، مورفولوژی حوضة آبریز، نقطه های عطف و تغییر شیب، منحنی های هیپسومتری و مقدار کشیدگی و چولگی آن که حاصل کنش و واکنش نیروی های زمین ساختی است، بیان کنندة تغییرات مورفوتکتونیکی فعال حوضه و کنونی آن است. نتایج بررسی ها در قالب الگوی TecDEM، پژوهش های میدانی و شواهد به دست آمده از طریق داده های ایستگاه ژئودینامیک گرمابدر، درستی الگو را در نشان دادن شرایط نئوتکتونیک مناطق نشان می دهد.
ارزیابی و پهنه بندی خطر ریزش با استفاده از مدل VIKOR (مطالعه موردی: حوضه آبخیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناپایداری دامنه ها و ریزش ها از خطرات اصلی در مناطق کوهستانی است. حوضه آبخیز آق لاقان چای با داشتن چهره کوهستانی و با توجه به وضعیت زمین شناسی، لیتولوژی و اقلیمی، عمده شرایط لازم جهت شکل گیری حرکات ریزشی را دارد. این پدیده همه ساله موجب به مناطق مسکونی، تخریب راه ارتباطی و رسوب زایی گسترده و پر شدن مخزن سد یامچی و بستر رودخانه از رسوب می شود. بنابراین هدف تحقیق حاضر تهیه نقشه پهنه بندی خطر ریزش است. در این مطالعه ابتدا با بررسی های میدانی و مطالعه منابع، دوازده عامل به عنوان عوامل مؤثر برای ایجاد ریزش در منطقه شناسایی شدند. این عوامل شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از آبادی، بارش، تعداد روز های یخبندان، نوسان دما، کاربری اراضی و خاک است. سپس لایه ها اطلاعاتی توسط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه گردید. تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از روش ویکور به عنوان یکی از روش های تحلیل تصمیم گیری چند معیاره، انجام شد. در نهایت نقشه پهنه بندی در پنج طبقه با خطربسیار کم تا بسیار زیاد تهیه شد. طبق نتایج به دست آمده 12 درصد از مساحت حوضه در طبقه بسیار پرخطر و 48 درصد در طبقه پرخطر قرار دارد. طبقه بسیار پرخطر و پرخطر درمنطقه کوهستانی قسمت شمالی و جنوب غربی حوضه مورد مطالعه قرار دارد. این مناطق خطراغلب دارای شیب های بالای 40 درصد، دیواره های عمودی و پرتگاهی و سنگ های آتش فشانی و آذرین هستند. به طور کلی نتایج مطالعه نشان می دهد که حوضه آق لاقان چای دارای توان بسیار بالا از لحاظ رخداد حرکات ریزشی است. لذا انجام اقدامات حفاظتی، آبخیزداری و مدیریتی در حوضه مطالعاتی ضروری به نظر می رسد.
پهنه بندی مناطق دارای پتانسیل آتش سوزی در جنگل ها با استفاده ازروش های تصمیم گیری چند معیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگل ها یکی از منابع طبیعی مهمی هستند که انسان برای ادامه حیات به آن وابسته است. امروزه جنگل ها به دلایل مختلفی از قبیل گرم شدن زمین، بی دقتی گردشگران و سوزاندن عمدی درختان توسط افراد محلی برای ایجاد اراضی با قابلیت کشت، دچار آتش سوزی شده و بخش زیادی از آن ها از بین می روند. از فواید مهم جنگل افزایش میزان نفوذ پذیری آب در خاک و ذخیره آن، جلوگیری از فرسایش خاک، تصفیه هوای آلوده و زیستگاه گونه های گیاهی و جانوری مختلف است. بدیهی است که نبود جنگل مشکلات زیادی را برای زندگی بشر ایجاد می نماید. برای حفظ این منبع مهم و ارزشمند باید از وقوع این حادثه تا حد امکان جلوگیری شود و در صورت وقوع آن به هر دلیلی باید از پیشرفت و گسترش آن جلوگیری گردد. این پیشگیری از آتش سوزی و مهار آن در زمان وقوع، نیازمند تعیین مناطق پر خطر آتش سوزی و ایجاد تمهیدات لازم برای جلوگیری از گسترش آن است. تاکنون مطالعات مختلفی در رابطه با تهیه نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی جنگل ها انجام شده است که از روش تلفیق خطی وزن دار، نقشه های معیار با هم جمع شده که نتایج مطلوبی حاصل گردیده است. در این پژوهش با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره و تحلیل های مکانی مورد نیاز، نسبت به پیش بینی مناطق با ریسک باﻻی آتش سوزی اقدام گردید. روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP) یکی از پرکاربردترین روش های وزن دهی است که به طور گسترده استفاده می شود و دلیل آن سادگی روش و ساختار سلسله مراتبی آن است که با شکستن مسایل پیچیده به ساده و مقایسه دودویی معیارها با هم به محاسبه وزن ها می پردازد. در این مقاله از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) برای وزن دهی و برای تلفیق لایه ها از دو روش فازی و میانگین وزنی مرتب شده (OWA) با کمیت سنج های مفهومی فازی، استفاده شده و نتایج حاصل از آن با استفاده از روش جمع کیفی(QS) با یکدیگر مقایسه گردید. به نظر می رسد استفاده از روش AHP-OWA برای پهنه بندی منطقه مورد مطالعه از نظر میزان خطر آتش سوزی نسبت به روش فازی از دقت بالاتری برخوردار است. در نهایت بهترین QS برای روش AHP-OWA با آلفای 4 به دست آمد که با توجه به قرار گرفتن درصد قابل توجهی از پهنه های آتش سوزی اتفاق افتاده در مناطق پرخطر و بسیار پرخطر و دقت 0874/0، QS این روش مقدار بالاتری را نسبت به روش فازی گاما نشان می دهد که بیانگر تفکیک بهتر بین پهنه های خطر و در نتیجه نقشه های پهنه بندی خطر با دقت بالاتری تولید می شود.
کاربرد شاخص های کمی ژئومورفومتریک در شناسایی پهنه های مستعد زمین لغزش با استفاده از مدل SVM (مطالعه موردی: آزادراه خرم آباد – پل زال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و نحوه پراکنش فضایی لندفرمی به منظور درک و ارزیابی تحول آن ها، مطالعات پایداری دامنه ای و برنامه ریزی منطقه ای آن ها در آینده، از نیازهای اساسی در علم ژئومورفولوژی کاربردی است. اهمیت مطالعه لندفرم ها به حدی است که امروزه موضوع مطالعه ژئومورفومتری به عنوان زیررشته ای از ژئومورفولوژی ارائه می شود. ژئومورفومتری به اندازه گیری کمی سطوح و لندفرم ها بر اساس تغییرات ارتفاعی تحت تأثیر تابع فاصله می پردازد. شاخص های ژئومورفومتریک ویژگی های شکل عوارض زمینی را به صورت کمی بیان می دارند. این تحقیق با تأکید بر استفاده از شاخص های ژئومورفومتریک و الگوریتم SVM به شناسایی سطوح مستعد زمین لغزش در آزادراه خرم آباد – پل زال به عنوان یکی از راه های ارتباطی مهم کشور می پردازد. شاخص های مورداستفاده شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، وضعیت گسل ها، شبکه زهکشی و کاربری اراضی است که به همراه شاخص های ژئومورفومتریک شامل انحنای پروفیل، انحنای پلان و انحنای کلی با استفاده از رویکرد هوش مصنوعی و توابع خطی و چندجمله ای الگوریتم SVM در شناسایی سطوح مستعد لغزش استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد استفاده از شاخص های ژئومورفومتریک، انحنای پلان، پروفیل و کلی توانسته ویژگی های شکلی سطوح را به صورت کمی مشخص نماید و درنتیجه نقش مهمی در افزایش دقت شناسایی سطوح مستعد لغزش داشته است. با توجه به به هم ریختگی و زبری سطوح لغزشی شاخص های ژئومرفومتریک کارایی خوبی در شناسایی پهنه های لغزشی داشته اند. ارزیابی دقت با استفاده از داده های پیمایش زمینی ضمن تأکید این مطلب نشان می دهد تابع چندجمله ای در شناسایی سطوح مستعد لغزش، دقت بیشتری نسبت به تابع خطی الگوریتم SVM داشته است که علت آن می تواند رفتار غیرخطی وقوع لغزش در منطقه مطالعاتی است و بنابراین تابع غیرخطی الگوریتم بهتر توانسته احتمال وقوع لغزش را مشخص نماید.
بررسی و تحلیل گسترش ناتو به سمت شرق و تسلط ایالات متحده آمریکا بر منطقه راهبردی اوراسیا با استفاده از مدل تحلیلی SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناتو به عنوان یک پیمان نظامی، پس از فروپاشی شوروی توانست با تغییر کارویژه های خود و با نگاه ویژه به رویکرد تسهیل مسائل سیاسی و اقتصادی غرب، وارد عرصة جدیدی از تعامل های دفاعی- امنیتی شود. این سازمان، با به کارگیری شورای همکاری آتلانتیک شمالی و طرح مشارکت برای صلح، وارد حیات خلوت روسیه شد. این عملکرد ناتو که با هدف نفوذ سیاسی، اقتصادی، امنیتی، به ویژه برای تسلط بر منابع انرژی طراحی شده بود، کم کم برای تسلط بر منطقه، به غرب پاسخ مثبت داد. اکنون این سازمان، برای صلح، همة کشورهای شوروی سابق را زیر چتر طرح مشارکت ناتو درآورده است و از این راه، سعی دارد به طور کامل به این کشورها نفوذ کند. می توان گفت غرب و ناتو توانسته اند با مشارکت در پروژه های اقتصادی به ویژه انرژی، جای پای مناسبی در منطقه پیدا کنند. به نظر می رسد کشورهای روسیه، چین و ایران با وجود مخالفت با روند یک جانبه گرایی ایالات متحده آمریکا و نگرانی برای حضور ناتو و غرب در منطقه نتوانسته اند گام های تقابلی بردارند. اگرچه با همگرایی حول محور سازمان همکاری شانگهای، درصدد نشان دادن قدرتی منطقه ای هستند، گام مؤثری برای تقابل با غرب از طرف آن ها مشاهده نشده است. در این بررسی- که با استفاده از مدل SWOT انجام شده است- قوت ها، فرصت ها، تهدیدها و ضعف های ناتو در منطقه مطالعه شده و راهبردهای چهارگانة استخراج شده با تحلیلی مناسب ارائه شده است. درنهایت، راهبرد مورد نظر برای کشورهای رقیب نیز ارزیابی شده است.
تحلیلی بر میزان توسعه یافتگی بخش بهداشتی و درمانی شهرستان های استان کردستان با استفاده از روش تاپسیس خطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابعاد مهم توسعه جوامع؛ توسعه سلامت و به عبارتی میزان و کیفیت دسترسی افراد جامعه به خدمات بهداشتی و درمانی است. از آنجا که هرگونه برنامه ریزی جهت ارائه خدمات به مناطق نیازمند؛ ارزیابی وضع موجود می باشد، هدف این مقاله بررسی عمیق تر تفاوت میان شهرستان های استان کردستان به جهت دسترسی به مراکز بهداشتی و درمانی و تعیین میزان توسعه یافتگی در این زمینه است تا در بعد کاربردی نتایج این پژوهش در تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های منطقه ای و محلی مورد استفاده مسئولین قرار گیرد. روش مطالعه توصیفی- تحلیلی و موردی و روش گردآوری بصورت کتابخانه ای است که 36 شاخص در سه بخش نهادی؛ نیروی انسانی و تخصصی از طریق سالنامه آماری 3931 واطلاعات مرکز آمار ایران گردآوری شده اند. داده ها براساس تکنیک تاپسیس خطی و از طریق نرم افزار اکسل محاسبه و جهت ترسیم نقشه از نرم افزار GIS استفاده شده است.یافته ها نشان می دهد شهرستان های سنندج و سقز برخوردار؛ شهرستان های قروه؛ بیجار؛ مریوان و بانه نیمه برخوردار و شهرستان های دیواندره؛ کامیاران؛ دهگلان و سروآباد به عنوان شهرستان های غیر برخوردار شناخته شده اند. نتایج پژوهش بر مبنای تعداد جمعیت نشان می دهد؛ 36 درصد جمعیت استان کردستان از خدمات بهداشتی محروم؛ 2/0 درصد نیمه برخوردار و 44 درصد جمعیت از خدمات بهداشتی بطور نسبی برخوردارند.نتایج بخوبی نشان دهنده این موضوع است که در میان شهرستان های استان؛ توزیع خدمات بهداشتی متناسب با توان ها و نیازهای جمعیتی توزیع نشده اند. لذاپیشنهاد می گردد ارزیابی توسعه سلامت حتی الامکان هم زمان در مقیاس سلسله مراتب روستا؛ شهر؛ شهرستان و استان صورت پذیرد تا علاوه بر تبیین تفاوت های ناحیه ای؛ تفاوت های درون ناحیه ای نیز روشن و مرتفع گردد.
پیش بینی دماهای ماهانه ایستگاه های منتخب استان اصفهان با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیش بینی دما یکی از مهمترین پیش بینی های هواشناسی است. امروزه بخشهای کشاورزی و صنعت وابستگی زیادی به شرایط دمایی(آب و هوا)دارند. دما نیز در کنار بارش یکی از فراسنج های بسیار مهم آب و هوایی است و از عوامل اصلی در پهنه بندی و طبقه بندی آب و هوایی به حساب می آید. هدف از انجام این تحقیق پیش بینی میانگین دمای ماهانه ایستگاه های منتخب استان اصفهان میباشد که پس از تعیین موقعیت و بررسی دوره آماری موجود سه ایستگاه همدید ازن سنجی اصفهان، شرق اصفهان و کاشان انتخاب شدند. برای بررسی و پیش بینی دمای ماهانه از مدل شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. شبکه های عصبی مصنوعی توانایی زیادی در شبیه سازی و پیش بینی عناصر جوی وآب و هوایی دارند. شبکه عصبی مصنوعی یکی از قدرتمندترین مدلهایی است که قادر به دریافت و نمایش پیچیده روابط ورودی و خروجی داده ها می باشد. یکی از پرکاربردترین مدلهای شبکه عصبی مدل پرسپترون چند لایه(MLP) میباشد. برای تعیین بهترین ورودی های شبکه پس از سعی و خطای بسیار در نهایت ساختاری با استفاده از میانگین دمای 7 ماه قبل برای پیش بینی دمای ماه بعدی انتخاب گردید. بدین ترتیب دمای ماهانه برای 24 ماه آینده پیش بینی شد که در این حالت بهترین همبستگی را بین داده ها نشان داد .بدین منظور از نرم افزار مت لب 2013 استفاده شده و برنامه نویسی در این محیط صورت گرفت. در تمام ساختار های شبکه از یک لایه پنهان متشکل از 30 نرون استفاده شد. تمامی ایستگاه ها با یک لایه پنهان به جواب رسیدند و نیازی به افزایش تعداد لایه های پنهان تشخیص داده نشد. برای آموزش شبکه از الگوریتم مارکوارت –لونبرگ استفاده شد و تمامی شبکه ها با تابع محرک تانژانت هیپربولیک به جواب مطلوب رسیدند.در نتیجه میتوان گفت استفاده از این مدل در پیش بینی دمای ماهانه موفقیت آمیز بود.