فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۵۴۱ تا ۴٬۵۶۰ مورد از کل ۶٬۴۱۴ مورد.
منبع:
گردشگری شهری دوره ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
13 - 27
حوزههای تخصصی:
وجود یک صنعت می تواند در زمینه سازی و شکل گیری یک تصویر مناسب از شهر تأثیرگذار باشد. صنعت گردشگری در هزاره سوم از صنایع پاکی است که به یکی از پررونق ترین و پردرآمدترین صنایع جهان تبدیل شده است. درنتیجه می توان با استفاده از این صنعت اقدام به یک برند سازی شهری نمود، بافت تاریخی دزفول از مهم ترین بخش های هویتی شهر محسوب می شود و پیدایش آن پیرو اطلاعات از ساختارهای اقلیمی و فرهنگی است. برای بسیاری از شهرها این تغییر نگرش به بافت شهری و شکل گیری برند شهری به تأکید به روی صنعت گردش گری به عنوان موتور رشد اقتصادی و درنتیجه، احیای اجتماعی و کالبدی بافت تاریخی ش هری می شود. پژوهش حاضر ماهیت توسعه ای – کاربردی و ازنظر روش تحقیق (توصیفی – تحلیلی – کتابخانه ای – میدانی) است که از طریق تکنیک PROMETHEE اقدام به بررسی موضوع نموده است. همچنین شاخص های موردنظر در سه بعد تجاری (اقتصادی)، جامعه شناسی و فرهنگی بین 28 محله بافت تاریخی شهر دزفول تقسیم و توزیع گردیده است. همچنین جهت تحلیل و ترسیم از نرم افزارهای Pherafer، VISIO و VPAPRO استفاده گردیده است. بر اساس یافته ها تحقیق که حاصل بررسی سه بعد تجاری، جامعه شناسی و فرهنگی در بافت دزفول است محله سید محمد به عنوان الگو در صنعت گردشگری دزفول ازنظر شاخص های اشاره شده در بالاترین سطح قرارگرفته است. لذا نتایج نشان داده است در طرح برند سازی دزفول فضا به صورت صفحه ای نمی باشد بلکه محلات به صورت خطی بوده است. و ازنظر برند شاخص گردشگری نیز در بافت قدیم شهر دزفول معیار جامعه شناختی با 42 درصد بیشترین امتیاز را دارا می باشد. و محله قلعه شهر دزفول با میزان 733/0- درصد پایین میزان برند سازی گردشگری در هر سه بخش دارا می باشد.
تحلیل اقتصادی هزینه مرگ های ناشی از آلودگی هوا در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
188 - 197
حوزههای تخصصی:
اصلی ترین خسارت آلودگی هوا، اثرات منفی آن بر سلامت انسان و خصوصاً مرگ و میر منتسب می باشد. در این مقاله با استفاده از آخرین روابط میزان مواجهه با PM2.5 و تغییر مرگ و میر منتسب به آن، سعی در برآورد خسارات آلودگی هوای شهر تهران شده است. رویکردهای مختلفی برای محاسبه هزینه های آلودگی هوا و همچنین ارزش گذاری مرگ های منتسب به آلودگی هوا وجود دارد و هر کدام از این رویکردها دارای نقاط قوت و ضعف می باشد. در این مطالعه که در ادامه ی مطالعات قبلی نویسندگان مقاله جهت تعیین غلظت ها و تعداد مرگ و میر ناشی از آلودگی هوای تهران ارائه میشود، با توصیف سه روش متفاوت ارزش زندگی آماری (VSL)، ارزش یک سال زندگی (VOLY) و روش دیه اسلامی، خسارات ناشی از آلودگی هوای تهران بر سلامت شهروندان، برای سال های 1396 و 1397 برآورد شده است. بر اساس سناریوی کاهش میانگین سالیانه PM2.5 و رسیدن به غلظت حداقل µg/m3 2.4، تعداد 7377 مرگ زودرس در بزرگ سالان در سال 1396 را می توان به آلودگی هوای PM2.5 تهران نسبت داد. این برآورد برای سال 1397 برابر است با 6418. همچنین ارزش زندگی آماری (VSL) برای ایران برابر 381,212 دلار به دست آمد. با استفاده از رویکرد VSL، برآورد می شود که سطوح آلودگی PM2.5 تهران در سال های 1396 و 1397، خسارت 3.1 و 2.7 میلیارد دلار در سال را نسبت به پایین ترین سطح آلودگی ایجاد کرده است. این براورد بر اساس روش VOLY برابر 0.736 و 0.644 میلیارد دلار و اساس روش دیه اسلامی 0.609 و 0.504 میلیارد دلار برآورد شد.
ارزیابی و تحلیل، مؤلفه های استقرار کالبدی مؤثر بر عملکرد حرارتی مجتمع های مسکونی (مطالعه موردی: همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتقای عملکرد حرارتی مجتمع های مسکونی در آینده نزدیک، تبدیل به اصل مهمی در توسعه پایدار اقلیمی شهرها می شود؛ لذا این مطالعه باهدف بررسی مؤلفه ها و شاخص های هندسی استقرار کالبدی مؤثر بر عملکرد حرارتی، برای مرحله طراحی انجام پذیرفت. روش تحقیق، ترکیبی از روش های کیفی (توصیفی، تحلیلی و مشاهده ی میدانی) و کمی (داده های شبیه سازی انرژی) است. در تحلیل داده ها، از روش آماری؛ آزمون همبستگی، تحلیل واریانس، آزمون تفاوت میانگین و مقایسه با مدل مرجع بهره گرفته شده است. متغیر مستقل؛ مؤلفه های استقرار کالبدی (جهت قرارگیری، هم نشینی توده-فضا و ارتفاع) و متغیر وابسته (میزان مصرف انرژی سالانه) است. با شناسایی 4 گونه اصلی و زیرگونه های آن ها، درنهایت 15 گونه ی مجتمع های مسکونی در شهر همدان شبیه سازی انرژی انجام پذیرفت. یافته ها نشان می دهد که مؤلفه های استقرار کالبدی بر میزان مصرف انرژی به شدت تأثیرگذار است؛ به طوری که انتخاب جهت مناسب (شرقی – غربی) صرفه جویی مؤثری در اکثر الگوها بخصوص الگوی خطی دارد. تحلیل همبستگی بین شاخص های هندسی متأثر از شکل قرارگیری فرم توده -فضا و میزان مصرف انرژی، رابطه مستقیم و با شدت بسیار زیادی را نشان می دهد؛ بر این اساس، با مقایسه الگوها با مدل مرجع، الگوهای خطی با میانگین صرفه جویی انرژی 05/13% بهینه ترین و مجموعه الگوهای پراکنده با میانگین افزایش انرژی 86/5% ناکارآمدترین و الگوهای متمرکز و ترکیبی در میانه قرار دارد. تحلیل همبستگی بین متغیر ارتفاع (افزایش سطح هوای آزاد و H/W) و میزان مصرف انرژی نشان می دهد که؛ در 2 الگو از 6 الگوی موردمطالعه، افزایش مصرف و در 4 الگوی دیگر کاهش مصرف انرژی وجود دارد.
کاربست الگوی LEED-ND برای سنجش پایداری محیطی محله، مورد پژوهی: محله اقتصاد و سبز مشهد-سرچشمه گرگان
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار به عنوان مهم ترین هدف مطرح جنبش های محیط زیستی، امروزه پایداری جوامع کوچک را مهم ترین راه برای رسیدن به پایداری معرفی می کند. ازاین رو شکل گیری محلات پایدار را لازم دانسته و توجه توسعه را به توسعه محله ای جلب می کند. این در حالی است که بافت های شهری در دوران معاصر تغییر و دگرگونی های مختلفی را در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و محیطی شاهد بوده است که به دنبال آن اثرات زیادی بر کالبد محلات واردشده و کارایی آن ها را در پاسخگویی به نیاز ساکنان دستخوش تأثیر نموده است. مهم ترین این عوامل را می توان حاکمیت خودرو، گسیختگی بافت، عدم توجه به زمینه و بوم دانست که مشکلاتی چون افت پایداری محیطی، افزایش مصرف انرژی و کاهش رضایت سکونت را منجر گردیده است. بدین منظور برای فرآیند مشکل یابی و مشکل گشایی مذکور روش ها و الگوهایی معرفی شده اند که به سنجش پایداری می پردازند. یکی از الگوهایی که مستقیماً انرژی و محیط زیست را برای توسعه های محله ای مورد هدف قرار داده است. مدل الگوی مدیریت طراحی محیطی و انرژی در توسعه محله ای است که ضمن ارزیابی و مقایسه نواحی مختلف ازنظر پایداری محیطی، راهبردهایی برای توسعه محله ای سازگار با محیط زیست ارائه می کند. معیارهای این الگو بر اساس ترکیبی از اصول رشد هوشمند شهری، جنبش نوشهر باوری و ساختمان های سبز است. هدف این پژوهش سعی بر معرفی الگو و کاربست آن در محله های اقتصاد و سرچشمه شهر گرگان است. سؤال اصلی این پژوهش سنجش وضعیت پایداری محله بر مبنای الگوی LEED-ND بوده است. بدین سان در این پژوهش که از الگو واره های تحقیقی اثبات گرایی تبعیت می کند، از روش پژوهش کمی استفاده می شود. نتایج پژوهش بیانگر آن بود که محله اقتصاد به عنوان یک توسعه جدید شهری ازنظر پایداری محیطی امتیاز 33 و محله سرچشمه- سبز مشهد به عنوان یک محله تاریخی امتیاز 28 را کسب می کند که هر دو، حداقل امتیازهای پایداری این الگو را نیز کسب نکرده اند.
تبیین سیر تحول روابط بنادر سواحل مکران با نواحی پس کرانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
177 - 200
حوزههای تخصصی:
بنادر در طول تاریخ، جایگاه برجسته ای در توسعه مناطق پس کرانه ایداشته اند. بنادر سواحل مکران نیز با توجه به موقعیت راهبردی شان، ظرفیت گسترده ای برای تعامل با مناطق پس کرانه ای دارند. این بنادر طی دهه های اخیر، نتوانسته اند آن گونه که باید از فرصت های پیشِ رو بهره ببرند. همین امر موجب شده است محرومیت و نابرابری فضایی به خصوص در پهنه های پس کرانه محلی منطقه جنوب شرق ایران، بیش از سایر نقاط کشور دیده شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی سیر تحول تعاملات بنادر سواحل مکران با نواحی پس کرانه ای در طول 20 سال اخیر (بازه 1375-1395) است تا بر این اساس مشخص شود که بنادر سواحل مکران تا چه میزان توانسته اند طی دو دهه اخیر، تعاملات خود را با مناطق پس کرانه ای در سه سطح محلی، منطقه ای و ملی افزایش دهند. روش پژوهش کمّی و تکنیک مورد استفاده، تحلیل شبکه با استفاده از نرم افزار Gephi است. داده های مورد استفاده، شبکه تعاملات دوسویه کالایی میان بنادر سواحل مکران و کلیه شهرهای پس کرانه سرزمین ایران است. یافته های پژوهش نشان می دهد بندر چابهار طی دو دهه اخیر توانسته است به خوبی تعامل خود را با شهرهای پس کرانه ای در هر سه سطح ملی، منطقه ای و محلی ارتقا دهد. در عین حال بنادر دیگری همچون جاسک و پسابندر نیز توانسته اند جایگاه خود را نظام ساختار فضایی منطقه جنوب شرق تثبیت کنند و تعامل خود را با پس کرانه های محلی افزایش دهند. پیشنهاهای این پژوهش بر این موضوع تأکید دارد که بنادر سواحل مکران برای ارتقای نقش مؤثرتر خود بر پس کرانه های ملی و فراملی، لازم است ساختار فضایی خود را به سمت الگوی شبکه ای سلسله مراتبی شکل دهند. این الگو، درحقیقت مجموعه ای هم پیوند از عناصر ساختار فضایی را در قالب یک تعامل سلسله مراتبی شکل می دهد که بر مبنای آن، همه سطوح پس کرانه ای را از مقیاس محلی تا فراملی، در فرایند توسعه فضایی درگیر می کند.
بررسی ویژگی های شهر دوست داشتنی از نگاه کودکان مطالعه موردی:منطقه دو شهرداری قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره سوم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۹
59 - 68
حوزههای تخصصی:
امروزه با توسعه روز افزون، شهرهای کوچک و بزرگ فاقد فضاهای شهری مطلوب می باشند. سازگاری این فضاها با نیاز ساکنان، در کانون توجه کارشناسان قرار گرفته است. فضاهای شهری در برآورده ساختن نیازهای اجتماعی و فردی کودکان و نوجوانان شهر، نقش منحصر به فردی دارند.این فضاها بخش عمده ای از زمان و محیط زندگی روزمره ساکنان از جمله کودکان و نوجوانان را به خود اختصاص می دهند و از دیدگاه مهندسی علوم انسانی، ارتقای کیفیت این فضاها می تواند در سلامت و رشد قوای جسمی، تقویت تعاملات اجتماعی و همبستگی های گروهی و پرورش خلاقیت در کودکان و نوجوانان مؤثر باشد. این نوشتار می کوشد تا مبانی، ویژگی ها و فضاهای مورد نیاز برای ایجاد یک شهر دوست داشتنی از دیدگاه کودکان را بررسی کند. روش مورد استفاده در این مقاله، روش توصیفی_ تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای،اسنادی و بررسی های میدانی می باشد و جنبه کاربردی دارد. در این مقاله سعی شده از روش های مشارکتی مانند پرسشنامه، نقاشی،انشا و مصاحبه با 130 کودک قزوینی در مورد شهر و فضاهای شهری و همچنین فعالیت هایشان استفاده شود. در این راستا در گام نخست اطلاعات جامعی راجع به مکان های مورد علاقه و مکان هایی که کمتر مورد علاقه کودکان است، جمع آوری شد. در گام دوم به بررسی فعالیت های مورد علاقه کودکان پرداخته و در مرحله بعدی ویژگی های یک شهر دوست داشتنی از نگاه کودکان مورد بررسی قرار گرفته و در پایان برخی پیشنهادها برای رسیدن به ایده های کودکان بیان می شود.
سنجش و مقایسه میزان رضایتمندی ساکنان از سیستم سکونتی مطالعه موردی: مناطق 3 و 11 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۷
77 - 92
حوزههای تخصصی:
سنجش رضایتمندی سکونتی، که به عنوان جز مهم کیفیت محیط زندگی افراد شناخته شده، به مثابه ابزاری برای ارزیابی تصمیمات و سیاستگذاری های شهری است تا با مشخص کردن بازخورد آن ها، زمینه ای برای اقدامات و پیشنهادات آینده فراهم نماید. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر رضایتمندی سکونتی و سنجش میزان آن در دو محله از شهر تهران صورت گرفته است. برای این منظور از طریق بررسی رویکردهای پژوهشگران مختلف مدل عملیاتی سنجش رضایتمندی استخراج گردید، در این مدل معیارهای موثر بر رضایتمندی در پنج دسته معیارهای عینی فرد، عینی محیط، عینی مسکن، ذهنی فرد و ذهنی محیط طبقه بندی شده اند و از طریق روش پیمایشی و تبدیل این معیارها به سوالات پرسشنامه، میزان رضایتمندی محله1 (واقع در منطقه سه) و محله2 (واقع در منطقه 11) با یکدیگر مقایسه شده است. بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که در محله1 بیشترین و کمترین میزان رضایتمندی مربوط به معیارهای عینی مسکن و عینی محیط است و در محله2 مربوط به معیارهای ذهنی محیط و ذهنی فرد می باشد و بطور کلی میزان رضایتمندی در محله1 (بین سطح متوسط و راضی) بیشتر از محله2 (بین سطح ناراضی و متوسط) می باشد.
تحلیلی بر ریخت شناسی مجتمع های تجاری مطالعه موردی: مجتمع تجاری کوروش، منطقه 5 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ششم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
55 - 66
حوزههای تخصصی:
مجتمع های تجاری از جمله پدیده های نوین در توسعه شهری دهه های اخیر هستند که در سطح شهر تهران نیز مورد توجه جدی قرار گرفته اند. چنین پدیده هایی در شهر، دارای اثرات قابل توجه بوده و برای شناسایی اثرات و برنامه ریزی برای آنان ضروری است ماهیت پدیده و انواع گونه های آن مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که معیارهای دسته بندی مجتمع های تجاری در ادبیات جهانی چیست و معیارهای مطرح شده در خصوص گونه بندی مجتمع های تجاری تا چه اندازه منطبق بر مجتمع های تجاری در شهر تهران بوده است. بدین منظور مجتمع تجاری کوروش واقع در منطقه 5 شهرداری تهران به عنوان نمونه موردی این پژوهش انتخاب گردیده است. این مجتمع تجاری دارای ویژگی هایی نظیر کالای تخصصی، فضای تفریحی و ... است که مجموعه ویژگی های مجتمع های تجاری را همزمان دارد. در قالب فرایند و روش تحقیق این پژوهش، ابتدا معیارهای ریخت شناسی براساس ادبیات موضوع تدوین و تبیین شدند. باتوجه به معیارهای مطرح شده در مبانی نظری و ادبیات موضوع، از طریق پرسشنامه و برداشت محلی اقدام به جمع آوری و تحلیل اطلاعات گردید. تحلیل داده ها نشان داد که ریخت شناسی مجتمع تجاری کوروش، شامل ویژگی های چندگونه از مجتمع های تجاری است. وجود کالای تخصصی، حوزه زمانی موثر 40 دقیقه ، اولویت استفاده از فضای تفریحی به جای خرید و ساختار ترکیب صنوف، متفاوت از نمونه های جهانی است. بر این اساس، آنچه امکان ساخت مجتمع های تجاری با شرایط متفاوت از نمونه های جهانی را ممکن می سازد، ضوابط ساخت و ساز پیش بینی شده در طرح تفصیلی تهران و فقدان قوانین و ضوابط مختص مجتمع های تجاری است. با ارائه چند شاخص محدود، نظیر تراکم ساختمانی و ارتفاع ساختمان، نمی توان نسبت به احداث مجتمع های تجاری اقدام کرد. متغیرهایی نظیر حوزه کشش، تاثیرات و معیارهای فضایی موثر بر پیرامون مجتمع تجاری می توانند در ریخت شناسی مجتمع های تجاری اثرگذار باشند.
نگاهی دوباره به فرایند طراحی شهری و شناخت کلانشهر از دریچه ی تجربه ی حرکتی پیاده
حوزههای تخصصی:
انسان مدرن امروز در کلانشهر زندگی می کند، لذا طراح شهر بایستی بصورتی واقع بینانه و زمینه گرا، این بستر را بشناسد. این پژوهش نیز بر این مبنا، "فرایند شناختی" کلانشهر را از دریچه "تجربه" فردِ در حین "حرکت" و با دید از پایین به بالا و در متن زندگی عامه مورد توجه قرار داده است. این نوع شناخت، تجربه محور و تا حدی نسبی می باشد و با توجه به مختصات ویژه ی خود، رویکردی تفسیری- انتقادی را می طلبد. رهیافت این جریان دائمی شناختی، رسیدن به معنا و فهم کلانشهر است. معنا با فرایند طراحی شهری از طریق یک مدل شناختی تحلیلی ارتباط می یابد که محصول این پژوهش است. این مدل، مکملِ فرایند طراحی شهری، بر مبنای فهم انسان مدرن است و سعی در غنی سازی شناخت کلانشهر از دریچه ی معنا، بصورتی سازمان یافته دارد. مدل شناختی- تحلیلی، نگاهی تکمیلی به فرایند طراحی شهر دارد و تجربه ای جدید از فرایند را مطرح می کند.
«بررسی تفاوت های رضایتمندی سکونتی در بافت قدیم و بافت جدید» (نمونه موردی: محله خواهر امام و محله منظریه در شهر رشت)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۳
۳۷-۴۸
حوزههای تخصصی:
رضایت مندی سکونتی عامل مهمی در توصیف کیفیت زندگی ساکنان یک محیط مسکونی و همچنین عامل اصلی تحرک سکونتی است. چنانچه این نوع از رضایتمندی تأمین نگردد، محلات شامل ساکنانی خواهند بود که هیچ گونه حس تعلق و مسئولیتی در قبال محله زندگی خود نخواهند داشت، از این رو یا از محله مورد نظر نقل مکان نموده و یا به دلایلی چون مسائل اقتصادی مجبور به ادامه زندگی در آن محله با سطح نارضایتی بالا می باشند. این مقاله سعی دارد به بررسی تفاوت های رضایت مندی سکونتی در دو بافت متفاوت (قدیم و جدید) بپردازد و این مهم با شناسایی دقیق وضعیت کنونی هر محله بر اساس برداشت های میدانی، تدوین پرسشنامه و تکمیل آن ها توسط ساکنان هر محل و سپس تحلیل پرسشنامه ها از طریق تکنیک رگرسیون چند متغیره و با کمک نرم افزار SPSS، محقق می شود. دلیل انتخاب دو سایت منظریه و خواهر امام در شهر رشت به عنوان نمونه موردی پژوهش نیز تمایز آشکار میان این دو بافت است. این دو سایت دارای تفاوت های بارزی در نوع بافت، نوع ساکنان، نحوه معیشت و بسیاری از مسائل دیگر هستند. بافت نسبتاً جدید منظریه با سبک مدرن شهرسازی و بافت قدیمی محله خواهر امام با سبک کاملاً ارگانیک آن عاملی برای شناسایی نیازهای ساکنان هر بافت و اولویت های گوناگون آن ها در زمینه معیارهای رضایتمندی سکونتی است.
ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه آینده شهرهای هوشمند پایدار با تأکید بر مدیریت بهینه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
116 - 130
حوزههای تخصصی:
مقدمه بهینه سازی مصرف انرژی با توجه به نیاز پیچیده و فراوان شهرها به انرژی از یک طرف و بحران ناشی از مصرف سوخت های فسیلی در شهرها و پدیده گرمایش زمین از طرف دیگر، امری ضروری است. در این راستا توسعه شهرهای هوشمند و پایدار که عوامل مختلف پایداری را در شهرهای هوشمند در نظر می گیرند، نشان دهنده رویکردی مهمی برای صرفه جویی در مصرف انرژی و ترویج گذار به سمت انرژی پاک از طریق دیجیتالی شدن است. شهر هوشمند به معنای شهری است که ساخت آن بر اساس فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) توسعه داده شود؛ و توسعه پایدار شهری به عنوان «فرایند تغییر در محیطی است که توسعه اقتصادی را در عین حفظ منابع و ارتقای سلامت فرد، جامعه و اکوسیستم تقویت می کند». حجم زیادی از ادبیات بیان می کند که حوزه فناوری و چگونگی تأثیر ویژگی ها و قابلیت های سازمانی بر اجرای آن از جنبه اصلی شهرهای هوشمند است و جنبه های طراحی در این زمینه نادیده گرفته شده است. در حالی که شهرهای پایدار مفاهیم و اصول طراحی را در نظر گرفته و جنبه های هوشمند را نادیده می گیرند. از این رو، با ادغام این دو مفهوم می توان از شهرهای هوشمند پایدار صحبت کرد. شهر هوشمند پایدار، به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات برای برآوردن نیازهای ساکنان فعلی خود بدون به خطر انداختن افراد دیگر یا نسل های آینده است که دستیابی به توسعه پایدار شهری و بهبود کیفیت زندگی را تسهیل می کند. با این حال، سیاست گذاران و ذی نفعان مرتبط با شهر هوشمند فاقد توصیه های کاربردی بر مبنای پژوهش برای حمایت از توسعه شهر های هوشمند پایدار هستند. زمانی که دولت ها عوامل مختلفی را در سیاست های مرتبط با توسعه شهر های هوشمند پایدار در نظر نگیرند، ممکن است نتوانند خدمات باکیفیتی را به شهروندان ارائه کنند. در نتیجه هدف اصلی پژوهش، شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است و سؤال های پژوهشی در نظر گرفته شده در مقاله حاضر این است: عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی کدام است؟ عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر در توسعه شهر هوشمند پایدار کدام است؟ برای پاسخ به سؤال های مطرح شده، این مقاله نوعی مدل برای چگونگی راه حل های مرتبط با آن ها در دستور کار شهر هوشمند پایدار پیشنهاد می کند. نتایج این پژوهش کمک می کند تا مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری تصویری واضح از بخش توسعه شهر هوشمند پایدار داشته باشند.
مواد و روش هاهدف تحقیق حاضر، ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است. به همین دلیل از آزمون آماری دوجمله ای و روش دیمتل فازی استفاده شده است. هر دو جزء فنون کمی هستند و از داده های کمی برای تحلیل استفاده می کنند. آزمون دوجمله ای یک آزمون ناپارامتریک برای غربال عوامل است. با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون دوجمله ای اقدام به محاسبه سطح معناداری برای عوامل صورت می گیرد و عواملی که ضریب معناداری آن ها بیشتر از 05/0 باشد، حذف می شوند. دیمتل روشی است که جهت و شدت روابط مستقیم و غیرمستقیم میان عوامل موجود در یک سیستم پیچیده را از طریق محاسبات ماتریسی و نظریات مرتبط ریاضی شناسایی می کند. پژوهش حاضر از حیث هدف، اکتشافی (به دلیل شناسایی عوامل مؤثر پژوهش)؛ از منظر جهت گیری، کاربردی (کاربرد نتایج در تحلیل عوامل مهم توسعه شهر هوشمند پایدار) و از نظر روش شناسی آمیخته است. جامعه نظری پژوهش شامل اساتید، خبرگان و مدیران و کارشناسان است. همچنین روش نمونه گیری به صورت قضاوتی و بر اساس دانش و قضاوت تخصصی خبرگان است. درخور یادآوری است که حجم نمونه در این پژوهش 15 نفر است. مراحل پژوهش حاضر عبارت اند از:1) مرور پیشینه برای شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه شهر هوشمند پایدار2) غربال اولیه عوامل پژوهش با استفاده از آزمون بینم (Binominal Test)3) تعیین اثرگذارترین عوامل از طریق روش دیمتل فازی
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد ابتدا 20 عامل اثرگذار توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی با مرور تحلیلی پیشینه استخراج شدند. سپس با تحلیل آزمون دوجمله ای، 10 عامل آموزش و توانمندسازی شهروندان، کنترل سطح آلودگی، توسعه مشارکت های دولتی و خصوصی، سیستم های مدیریت ترافیک، توسعه نوآوری و کارآفرینی، جذابیت و رقابت شهری، مدیریت مصرف منابع، برنامه ریزی و سیاست های عمومی شهری، امنیت سایبری و مشارکت شهروندان دارای ضریب معناداری بالای 5 درصد بودند و از محاسبات حذف شدند. همچنین 10 عامل باقی مانده با استفاده از تکنیک دیمتل فازی مورد بررسی قرار گرفتند. تکنیک دیمتل، عوامل را از منظر اثرگذاری و اثرپذیری مورد ارزیابی قرار می دهد. با توجه به یافته های دیمتل فازی و شاخص خالص اثر، عوامل اینترنت پرسرعت (فناوری 5G)، تحقیق و توسعه، کلان داده ها، هوش مصنوعی و اینترنت اشیای سبز دارای اثرگذاری بیشتری در مقایسه با اثرپذیری بودند. عوامل اقتصاد دورانی، منابع انرژی تجدیدپذیر، سیستم های حمل و نقل هوشمند و ساختمان های سبز هوشمند و سیستم های مدیریت هوشمند انرژی، عوامل تأثیرپذیر هستند. نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان می دهد اینترنت پرسرعت (فناوری 5G) تأثیرگذارترین عامل بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. به کارگیری فناوری 5G سرعت دسترسی کاربران به حجم زیادی از داده ها را افزایش و زمان آن را کاهش می دهد. اینترنت اشیا می تواند از فناوری 5G به منظور مدیریت مصرف انرژی در شهر هوشمند پایدار بهره مند شود. بنابراین، فناوری 5G قادر است به خوبی پاسخ گوی نیازهای شهر هوشمند پایدار در جهت مدیریت مصرف انرژی باشد. تحقیق و توسعه دارای رتبه دوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تحقیق و توسعه با جذب سرمایه گذاری و نوآوری در محصولات و خدمات و تولید فناوری های پیشرفته به فعالیت های دانش بنیان و در نتیجه پیشرو بودن در زمینه سیاست های پایدار منجر می شود. بنابراین می توان با حمایت از همکاری میان دانشگاه و صنعت و همچنین، شرکت های مبتنی بر فناوری جدید (NTBFs)، گام بزرگی در این مسیر برداشت. کلان داده دارای رتبه سوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تعیین اطلاعات مفید در پروژه های توسعه شهر هوشمند مبتنی بر داده بسیار مهم است، زیرا شناسایی اطلاعات برای ارائه به مشتریان به طور مستقیم با ارزش و جذابیت یک سرویس مرتبط است. هوش مصنوعی دارای رتبه چهارم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. هوش مصنوعی به مدیریت تولید و مصرف انرژی در محیط های متغیر و بازار کمک می کند. ادغام هوش مصنوعی با شبکه های 5G و شبکه های حسگر، می تواند زمینه جدیدی را برای خدمات شهرهای هوشمند نسل آینده ایجاد کند. اینترنت اشیای سبز و به کارگیری آن دارای رتبه پنجم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. فناوری های اینترنت اشیا چالش های متعددی مانند افزایش مصرف انرژی و همچنین، زباله های الکترونیکی در شهرهای هوشمند را به همراه دارند. برنامه های شهر هوشمند باید سازگار با محیط زیست باشند، از این رو شهرهای هوشمند باید به سمت اینترنت اشیای سبز حرکت کنند. تحلیل این عوامل کلیدی به تصمیمات مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری برای سرمایه گذاری و فراهم کردن زیرساخت های لازم شهر هوشمند با توجه به مدیریت بهینه انرژی، کمک می کند.
تحلیل فضایی ابعاد تاب آوری منطقه ای در برابر بلایای طبیعی در استان آذربایجان شرقی با تاکید بر شهر مرند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۶
144 - 164
حوزههای تخصصی:
امروزه حوادث و بلایای طبیعی بیش از پیش جوامع انسانی را تهدید می کنند که در صورت نداشتن آگاهی و آمادگی، صدمه های جبران ناپذیری بر زندگی انسان ها، اعم از حوزه های سکونتی و دیگر ابعاد اقتصادی، اجتماعی، نهادی و کالبدی-محیطی دارد. هدف از این پژوهش تحلیل فضایی تاب آوری منطقه ای در برابر مخاطرات طبیعی در شهرستان های استان آذربایجان شرقی است. روش تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت جزو تحقیقات توصیفی - تحلیلی است. به منظور جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای استفاده شده است. در راستای انجام تحقیق از 25 شاخص در قالب 5 متغیراجتماعی،اقتصادی، بهداشتی و درمانی،خدماتی و زیرساختی و محیطی، استفاده گردیده است. در این پژوهش به منظور وزن دهی شاخص ها از تکنیک دلفی و به منظور تحلیل داده ها در راستای سطح بندی شهرستان های استان از تکنیک پرامیتی استفاده گردیده است.همچنین به منظور تحلیل تاب آوری فضایی استان آذربایجان شرقی از روش کریجینگ و نرم افزارArc - Gis بهره گیری شده است.نتایج پرامیتی نشان داد شهرستان های جلفا، مرند و تبریز در از نظر تاب آوری رتبه های اول تا سوم هستند. همچنین نتایج تحلیل کریجینگ نشان داد وضعیت تاب آوری مناطق موردمطالعه در نواحی شمال شرق و جنوب غرب استان در وضعیت نامناسب و نواحی مرکزی در وضعیت متوسطی قرار دارند و در مناطق شمال غرب در وضعیت بهتری هستند. و ارزیابی کلی نشان دهنده وضعیت تاب آوری بهتر نواحی مرکزی مانند شهرستان تبریز وبستان آباد و مرند است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بیش از 31.3 درصد از مساحت ساخته شده شهر مرند در برابر زلزله آسیب پذیری زیادی دارند که مساحتی برابر با 28.5 هکتار را شامل می شود. این مناطق در مرکز شهر و غرب شهر گسترده شده اند.
مدل سازی تأثیر زیست پذیری بر کیفیت زندگی مبتنی بر نظرسنجی عمومی مطالعه موردی: شهر دورود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
71 - 86
حوزههای تخصصی:
انسان ذاتاً موجودی کمال گرا است، بدیهی است این خصوصیت در زمینه محیط زندگی شهری نیز صدق کند. بشر همیشه به دنبال بالا بردن کیفیت زندگی خود و زیست پذیر کردن آن می باشد. در چند دهه اخیر بروز بحران های مختلف در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و کالبدی که ناشی از برنامه ریزی های نامناسب در سطح شهرها است منجر به تنزل کیفیت زندگی و پایین آمدن سطح زیست پذیری مخصوصاً در شهرهای کوچک شده است. بهبود کیفیت زندگی در جوامع شهری هدف غایی برنامه های شهری است اما در حال حاضر شرایط نامناسب زیست پذیری موجب نا برخورداری بخش عمده ای از هم وطنان از کیفیت زندگی مطلوب شده است. هدف از پژوهش حاضر مدل سازی ساختاری تأثیر زیست پذیری بر کیفیت زندگی در شهر دورود است. در این پژوهش که ماهیتی کاربردی دارد با روش تحلیلی توصیفی و با ابزار پرسش نامه محقق ساخته، تأثیر عوامل گوناگون از جمله اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی بر بهبود وضعیت زیست پذیری و تأثیر این شاخص بر کیفیت زندگی بررسی می شود. حجم نمونه پژوهش، با بهره گیری از فرمول کوکران،320 پرسش نامه محاسبه شد و برای استنباط های علمی مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون T به کار گرفته شد. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که عامل آموزشی، با ضریب رگرسیونی 72/0 بیشترین اثر را بر زیست پذیری و عامل زیست محیطی با وزن عاملی 82/0 بیشترین اثر را بر کیفیت زندگی در شهر دورود داشته اند. درنهایت زیست پذیری با ضریب رگرسیونی 98/0 تأثیر بسیار زیادی بر کیفیت زندگی در شهر دورود داشته است.
مدل سلسله مراتبی ارزیابی سازگاری روانی در جهت نیل به آسایش حرارتی و حس مکان در فضاهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هفتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
79 - 90
حوزههای تخصصی:
در راستای بسط مفهوم ادراک شهروندان و تفاوت آن با احساس در فضاهای شهری (که در ذیل پژوهش های روان شناسی محیط قرار می گیرد) در این مطالعه یکی از شاخه های ملموس تر از مفهوم آسایش، یعنی آسایش حرارتی، مورد تمرکز قرار گرفته است. این مقاله سعی دارد به مدل تجربی مرتبط با مطالعات سنجش سازگاری روانی حرارتی دست یابد تا در پژوهش های آتی بتوان آن را در چند نمونه موردی فضای شهری، با رویکرد مشارکتی و کسب نظرات افراد پیاده حاضر در فضا محک زد. پیش فرض اصلی این پژوهش عبارتست از این که: «به نظر می رسد بین سازگاری روانی برای رسیدن به آسایش حرارتی با سطوح مختلف حس مکان در فضاهای عمومی شهری ارتباط معنی داری وجود دارد» . روش تحقیق در گام نخست توصیفی و با تکیه بر مطالعات اسنادی است و در مرحله بعد، مدل تجربی ساخته شده با استفاده از فرآیند مفهوم سازی و پس از مطالعه مبانی و تجارب موفق جهانی استخراج شده است. ابتدا به وسیله 27 نفر از خبرگان امر(که در همه بخش های حس مکان، روان شناسی محیط و ادراک محیطی و آسایش حرارتی تا حدودی مسلط هستند) با استفاده از روش رفت و برگشتی دلفی تدقیق شده و سپس از طریق مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP رتبه بندی ابعاد، معیارها و زیرمعیار های موجود در مدل تجربی پرداخته شده و به کمک نرم افزار Expert Choice وزن هر کدام از معیارها در مقایسه با سایر معیارهای هم سطح خود به دست آمده و در واقع از طریق مدل تجربی سنجش مفهوم مورد بررسی، ارزش گذاری شده است تا ابزاری برای مطالعات میدانی این مدل فراهم آورد. ساختار این مدل نیز در دو بخش سنجش حس مکان و سنجش سازگاری روانی آسایش حرارتی تنظیم شده است. نتایج تحلیل سلسله مراتبی در بخش حس مکان نشان می دهد، وزن بعد روانی بسیار بیشتر از بعد مکانی است. در مورد زیر بعد های مربوط به بعد روان شناختی نیز بیشترین تأثیر مربوط به معیار رفتاری در یک فضای شهری است. بنابراین برنامه ریزی برای مدیریت رفتارها در فضای شهری عاملی بسیار مهم تر از برنامه ریزی کالبدی به منظور ارتقای آسایش ادراک شده شهروندان است. در زیر بعد رفتاری نیز مهمترین معیار مربوط به نوع فعالیت های موجود در محیط است و پس از آن میزان رفتارهای مشارکت جویانه قرار دارند. همچنین در بخش معیارهای مؤثر در سنجش سازگاری روانی نیز، بیشترین امتیاز با اختلاف زیاد مربوط به معیار طبیعی بودن و پس از آن مدت زمان حضور، سپس تجربه، انتظارات، کنترل ادراکی بر فضا، عوامل زیبایی شناسانه و حضور جمعیت هستند.
طراحی فرایند انسجام فضایی در برنامه ریزی منطقه ای
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اساسی در زمینه برنامه ریزی و توسعه منطقه ای، تفاوت مناطق در ابعاد مختلف است. پژوهش پیش رو، با تأکید بر ضرورت توجه به ماهیت انسجام منطقه ای سعی در معرفی رویکرد انسجام فضایی در برنامه ریزی منطقه ای دارد تا بتواند گامی در جهت کاهش ناپایداری های موجود و کاهش اثرات سوء ناشی از مدیریت چندگانه و متعدد مناطق بردارد. این پژوهش با هدف تأکید بر رویکرد انسجام فضایی در تکمیل برنامه ریزی فضایی پایدار، ارائه چارچوبی برای مشارکت وسیع و تحلیل تضاد میان توسعه های اقتصادی و نیازهای حفاظت از منابع را گامی مهم در این راستا می داند. پژوهش حاضر در این راه با تشریح عمده ترین نظریه های مربوط به انسجام فضایی، به ارائه مدل مفهومی در چارچوب فرایند رویکرد انسجام فضایی در برنامه ریزی به عنوان نتیجه تحقیق می پردازد.
بررسی و تحلیل فضایی نابرابریهای اجتماعی درمناطق شهری با رویکرد شهر متراکم مطالعه موردی: شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره چهارم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۶
27 - 38
حوزههای تخصصی:
نابرابری های اجتماعی پدیده ای است که بر تمام مناسبات اجتماعی انسان ها تأثیر می گذارد. تحلیل فضایی توسعه، میزان نابرابری ها و محرومیت نواحی مختلف را مشخص و اولویت اقدامات برای ارتقای سطح زندگی را معلوم می کند. در ادبیات برنامه ریزی شهری دیدگاه های متفاوتی وجود دارند که سعی نموده اند تراکم را به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار در توسعه یافتگی مناطق معرفی نمایند. شهر متراکم یکی از الگوهای فرم پایدار می باشد که با هدف جلوگیری از گسترش شهر، به دنبال توزیع مناسب خدمات و تقویت شاخص های اقتصادی_اجتماعی در بین مناطق است. روش پژوهش توصیفی_تحلیلی است که در آن از آزمون همبستگی پیرسون، آزمون T و مدل های تصمیم گیری چند معیاره (TOPSIS,SAW,VIKOR) و C.V استفاده شده است. در این تحقیق شاخص های توسعه براساس پنج بعد و 44 متغیر تعریف شده اند و داده های تحقیق نیز از بلوک های آماری سرشماری سال1390 استخراج شده است. جامعه آماری پژوهش، 12 منطقه شهر بابل بوده که محدوده های آن منطبق بر تقسیمات کالبدی مرکز آمار ترسیم شده است. بر اساس نتایج پژوهش، توزیع و پراکنش شاخص های توسعه در شهر بابل نوعی عدم تعادل فضایی را نشان می دهد، به طوری که نزدیک به 8/25 درصد از جمعیت شهر در مناطق توسعه یافته (3، 4و10) ، 5/14 درصد جمعیت در مناطق با توسعه متوسط (7و12) و 5/59 درصد در مناطق ضعیف و کمتر توسعه یافته (1 ،2 ،5 ،6 ، 8 ، 9و11) ساکن هستند. همچنین نواحی مرکزی شهر از سطح توسعه یافتگی بیشتری نسبت به مناطق پیرامونی و نیمه پیرامونی برخوردار می باشند و تفاوت معناداری میان ضریب توسعه در بین مناطق براساس طبقه بندی تراکم ساختمانی دیده می شود؛ به طوری که میانگین این ضریب در مناطق متراکم بیشتر از مناطق کم تراکم است. در نهایت مناطق 3 و 4 به عنوان مناطق توسعه یافته و مناطق 6 و 9 به عنوان مناطق کمتر توسعه یافته شهر بابل مشخص شده اند.
تبیین کیفیت های مورد انتظار از رودخانه شهری به عنوان یک مکان عمومی پایدار (مورد شناسی: اصفهان، اردبیل، اهواز و رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
117 - 142
حوزههای تخصصی:
مردم با انگیزه های متفاوتی همچون ارتباط با طبیعت و گذراندن اوقات فراغت خود در فضاهای رودکنار شهری حضور می یابند؛ از این رو تبدیل همه فضاهای شهری مبتنی بر رودخانه ها به «مکان عمومی پایدار» می بایست در زمره رسالت های شهرسازی قرار گیرد. چنین مکان هایی، برای مطلوب ماندن در چرخه حیات خود و اثرگذاری بر شهر، رودخانه، مردم و محیط زیست باید کیفیت های متعددی داشته باشند؛ در پژوهش حاضر نیز نخست از طریق مرور ادبیات شاخص ها و معیارهای کیفیت، مکان های عمومی پایدار رودخانه محور شناسایی و استخراج شد و سپس با بررسی میدانی، نظرات مردم و کارشناسان در نمونه های موردی (رودخانه های بالیقلی اردبیل، زاینده رود اصفهان، کارون اهواز و زرجوب رشت) از طریق مشاهده، مصاحبه نیمه ساختار یافته و تکمیل پرسشنامه بسته، داده های لازم برای نظرسنجی شاخص ها و معیارها در نمونه های موردی گردآوری شدند و برای بررسی اعتبار نتایج، از آزمون اسمیرنف و t تک نمونه ای درجهت تبیین آن ها به کمک تحلیل عاملی در نرم افزار spss پرداخته شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که برآورده شدن انتظارات و پاسخ به انگیزه های حضور مردم، می تواند به موفقیت و مطلوبیت این مکان ها بیانجامد و سازنده اصلی کیفیت مکان های عمومی پایدار رودخانه محور را می توان در قالب پایداری، تاب آوری، انسان مداری، کارایی و اثربخشی، همگانی و بازبودن، نگهداری و پرورش، انسجام و ارتباط طبقه بندی کرد. در ذیل این شاخص ها، معیارها و سنجه های مرتبط به طور کامل گنجانده شده که ارزیابی نقاط ضعف و قوّت آن ها، برای بهبود وضع موجود یا راهنمایی عام برای توسعه های آتی در سه سطح کلان، میانی و تفصیلی، کارایی زیادی خواهد داشت. به عنوان یک نتیجه کلی می توان گفت کیفیت های موردنیاز، باید با اتکاء بر سازنده های مکان عمومی پایدار تأمین شوند و به محدوده رودکنار خلاصه نمی شوند.
شناسایی پهنه های همگن جریانی بر اساس جابه جایی های فضایی و الگوهای سفر مطالعه موردی: منطقه کلانشهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره چهارم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۴
61 - 76
حوزههای تخصصی:
الگوهای مختلف جابجایی فضایی، حاصل تأثیر عوامل مختلف سکونت، اشتغال و سطح درآمدند. در واقع نسبت به درجه انحراف از میزان رضایت افراد از ارائه این قبیل عناصر، پراکندگی و جابجایی های فضایی اتفاق افتاده و الگوهای مختلف فضایی شکل می گیرد. بر این اساس، در سطح منطقه کلانشهری تهران با توجه به نحوه پراکندگی این عناصر، انواع مختلفی از جابجایی های فضایی و الگوهای سفر شکل گرفته است. شناسایی پهنه های همگن جریانی در این منطقه، علاوه بر آنکه درکی از ساختار فضایی منطقه به دست می دهد، می تواند موجب برنامه ریزی برای الگوهای بهینه جابجایی فضایی در سطح منطقه شود. از این رو، در این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی _ تحلیلی و با استفاده از ابزار تحلیل شبکه، بر اساس داده های مرتبط با جریان سفر افراد در سال 1385 به عنوان در دسترس ترین و مستندترین آمار موجود تا زمان انجام پژوهش، به شناسایی پهنه های همگن جریانی و ویژگی های آنها پرداخته شده است. در این راستا چگونگی برقراری پیوندهای ارتباطی میان شهرها در سطح منطقه کلانشهری و شکل گیری سطوح مختلفی از کانون های جذب و تولید سفر، راهنمای این پژوهش بوده است. نتایج یافته های حاصل از این مطالعه، به شناسایی سه پهنه همگن در سطح منطقه کلانشهری تهران منجر شده است که در هر یک از پهنه ها جابجایی های صورت گرفته بیشتر و منسجم تر از سایر پهنه ها بوده است. پهنه نخست به مرکزیت کلانشهر تهران و کلانشهر کرج، بیشترین سطح از میزان روابط و جابجایی ها را به خود اختصاص داده و همچنین پیوندهای قوی تری را با سایر پهنه ها برقرار کرده است، اما پهنه های شرقی و غربی به دلیل فاصله زیاد از یکدیگر رابطه جریانی قوی را با همدیگر شکل نداده اند.
بررسی تأثیر احداث پل عابر پیاده مکانیزه در کاهش تصادفات و افزایش ایمنی عابران کم توان (مطالعه موردی: شهر اصفهان)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱
49-58
حوزههای تخصصی:
فراهم کردن امکان استفاده عموم مردم از پیاده روی، یکی از ارکان دستیابی به حمل ونقل پایدار به شمار می رود. با توجه به اینکه درصد قابل توجهی از تلفات ناشی از تصادفات رانندگی مربوط به عابران پیاده و مخصوصاً کودکان و افراد مسن است، مسأله ایمنی عابران پیاده کم توان خودنمایی می کند. پل های هوایی عابر پیاده برای بالا بردن امنیت جسمانی عابران و جلوگیری از اختلاط سواره و پیاده احداث می شوند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان ارتباط تصادفات عابران دو گروه سنی کم توان با ساعات تصادف و سن آن ها است، همچنین تأثیر پل های عابر پیاده مکانیزه در کاهش تصادفات عابران ارزیابی و تخمین زده می شود. در این مقاله به گردآوری آمار تصادفات عابر پیاده سال های 1391 تا 1395 در دو گروه سنی کودکان و سالمندان شهر اصفهان پرداخته و با استفاده از مطالعات میدانی و استفاده از روش رگرسیون لجستیک، مدل عبور از پل با توجه به سن حاصل گردیده است. نتایج این تحقیق نشان دادند میزان تصادفات عابر پیاده با سن و ساعات تصادف رابطه معنی داری دارند. به نظر 76/ می رسد مکانیزه شدن می تواند به افزایش عبور عابران از پل های عابر کمک نماید، کاربران بیش از 64 سال با میانگین 8 30 درصد افراد پل عابر را مؤثر / درصدی در مطالعه میدانی بیشترین استقبال از مکانیزه کردن پلها را داشته اند ولی کماکان 2 نمی دانند. سرعت خودروهای عبوری و نرده های محدودکننده زیر پل عابر از عوامل مؤثر در عبور عابران از روی پل های عابر پیاده است. وجود آسانسور در کنار پل های عابر پیاده می تواند کمک شایانی به عبور ناتوانان از روی آن ها بکند.
تحلیلی بر تاب آوری اقتصادی و نهادی در برابر سیلاب (موردشناسی: محلات شهر ایذه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
103 - 124
حوزههای تخصصی:
مخاطرات رخ داده در سراسر جهان، آسیب پذیری محیط ساخته شده ما را منعکس می کند و نمایان گر نتایج تأسف آور فجایع هستند؛ به همین دلیل با افزایش بحران ها، تاب آوری شهری و هوشمندی استراتژیک مورد توجه و دقت نظر مدیران شهری قرار گرفته است. به عنوان هدف پژوهش، ابعاد تاب آوری اقتصادی و نهادی در سطح محلات اکبرآباد و بهشت آباد شهر ایذه در برابر سیلاب سنجیده شدند. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و بررسی های میدانی است. برای دستیابی به اهداف تحقیق، شاخص هایی در دو بخش و 11 دسته، شامل: «آگاهی و دانش، مهارت، عملکرد سازمان، اعتماد، بستر نهادی، روابط نهادی، عملکرد نهادی، میزان خسارت، توانایی جبران خسارت، بازگشت به شرایط عادی و بیمه بلایا» استخراج شد. برای کشف روند الگو درجهت طبقه بندی شاخص های تاب آوری در برابر سیل، از آزمون های تی تک نمونه ای، تی مستقل و آزمون فریدمن استفاده شده است. جامعه مطالعاتی در سطح 2 محله موجود مصوب مورد خطر سیل با روش نمونه گیری تصادفی ساده 384 نفر از سرپرستان خانوار ساکن این محلات برگزیده و پرسشنامه استاندارد بین آن ها توزیع شد. در ادامه نیز برای بررسی وضعیت اثرات تاب آوری سیل در محلات موردمطالعه، از تحلیل رگرسیون و شاخص های درمانی، بیمارستانی، راه شریانی، آتش نشانی و نوع ساخت وساز استفاده و همچنین برای وزن دهی به شاخص های موردمطالعه و داده های فضایی از روش خودهمبستگی فضایی ابزار Weights Manager موجود در نرم افزار Geoda و محیط نرم افزار ArcGis استفاده شد. نتایج نشان می دهد که قسمت های قابل توجهی از این بافت دو محله مصوب سیل خیز در شهر ایذه در بازه های تاب آوری خیلی ضعیف و ضعیف قرار دارند. نتایج تحلیلی محلات مصوب نشان می دهد دسترسی به مراکز آتش نشانی و مدیریت بحران، مراکزی درمانی و بیمارستانی و همچنین نحوه قرارگیری بافت شهر ایذه و به ویژه محلات اکبرآباد و بهشت آباد نیازمند بازنگری در اولویت های بررسی است.