فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
ژئومورفولوژیست ها، خواسته یا ناخواسته، عملاً با مسائل فلسفی و روش شناسی سروکار دارند؛ اما ممکن است همیشه، به شکلی صریح و روشن، به آن ها نپردازند. اگرچه شماری از نویسندگان در مقالات و کتاب ها به مسائل فلسفی و روش شناسی پرداخته اند، تا زمانی که به صورت فراگیر در ژئومورفولوژی مطرح نشود، اهمیت و همچنین مشکلات آن مشخص نخواهد نشد. همان طورکه ژئومورفولوژی در ابتدا بر اساس کارهای میدانی که مبنای فلسفه طبیعی بود شکل گرفت و یک بار دیگر ژئومورفولوژیست ها باید به دیدگاه های فلسفی، اهمیت بیشتری بدهند.، بار دیگر باید به دیدگاه های فلسفی اهمیت بیشتری دهد. فقط با نگاه عمیق تر به نگرش ها و دیدگاه ها درباره طبیعت، چشم اندازها، و لندفرم هاست که روش شناسی و فلسفه علم ژئومورفولوژی توسعه می یابد. بدون آگاهی از هستی و معرفت شناسی ژئومورفولوژی، این علم بی معنی خواهد بود. اگرچه از دیدگاه های فلسفی مانند تجربه گرایی در تجزیه و تحلیل لندفرم ها استفاده شده است، به کثرت گرایی در ژئومورفولوژی باید توجه بیشتری شود. در این مقاله، با استفاده از منابع معتبر متعدد، اهمیت توجه به فلسفه علم ژئومورفولوژی به روش تحلیلی نقد و بررسی شده است. چون یکی از چالش های آینده علم ژئومورفولوژی پرداختن بیشتر به استدلال های فلسفی و اندیشمندانه است، ارتباط متقابل بین فلاسفه علم و ژئومورفولوژیست ها می تواند آغاز این راه باشد.
واکاوی جزیره گرمایی رویه زمین در شهرهای ارومیه و تبریز و ارتباط آن با وردش های پهنه آبی دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
415 - 430
حوزههای تخصصی:
پایش مکانی و زمانی جزیره گرمایی شهری با داده های دورسنجی رو به افزایش است و یکی از مهم ترین دلایل آن ارائه اطلاعات مکانی بیشتر از دمای شهرها نسبت به داده های زمینی است. هدف از این پژوهش واکاوی اثر نوع پوشش زمین در منطقه خارج از شهر بر جزیره گرمایی شهری است. به این منظور ، از دمای رویه زمین مودیس در چهار برداشت روزانه برای برآورد شدت جزیره گرمایی شهرهای تبریز و ارومیه بهره گرفته شده است. به منظور بررسی اثر نوع پوشش حومه شهر بر شدت جزیره گرمایی، گونه های غالب پوشش زمین در اطراف این دو شهر جداگانه کندوکاو شد. همچنین ، بررسی وردش های زمانی گستره دریاچه ارومیه و ارتباط آن با شدت جزیر ه گرمایی از دیگر اهداف این پژوهش است. یافته ها نشان داد نوع پوشش حومه اثر چشم گیری د ر شدت جزیره گرمایی و سرمایی رویه دارد. هر کدام از دو شهر مورد واکاوی با توجه به نوع و تراکم پوشش اطراف آن رفتار متفاوتی را ، به ویژه در وردش های درون سالانه جزیره گرمایی ، نشان می دهند. تغییر نوع پوشش حومه بر جزیره گرمایی ارومیه اثر بیشتری نسبت به تبریز دارد. این شرایط در پیوند با تغییرات گستره دریاچه ارومیه نیز در شهر ارومیه چشم گیرتر است. یافته ها همچنین گویای این است که افت وخیز بیشتر دمای رویه زمین نسبت به دمای هوا جزیره گرمایی شدیدتری را نیز برای شهرها به دست می دهد.
ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر بارش و دما با استفاده از مدل های AR4 (مطالعه موردی: حوضه آبخیز قره سو، کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد سریع صنایع و کارخانه ها از یک طرف و جنگل زدایی و تخریب محیط زیست از طرف دیگر باعث افزایش روزافزون گازهای گلخانه ای در سطح زمین در دهه های اخیر شده است. افزایش گازهای گلخانه ای منجر به افزایش دمای اتمسفر در سطح جهانی می گردد که به گرمایش جهانی مرسوم می باشد. این اثرات منحصر به افزایش دمای اتمسفر نبوده و سایر متغیر های اقلیمی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد که به آن پدیده تغییر اقلیم گفته می شود. این مطالعه به منظور بررسی اثرات تغییر اقلیم بر حوضه «قره سو» در دوره های 30 ساله (2044-2015) و (2075-2045) انجام پذیرفته است. 10 مدل GCM از مجموعه مدل های AR4 جهت بررسی تغییرات اقلیم در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت.6 ایستگاه هواشناسی برای بررسی تغییرات دما و 9 ایستگاه نیز برای بررسی تغییرات بارندگی انتخاب شدند. بر اساس دقت مدل هایGCM در پیش بینی پارامترهای دما و بارش، این مدلها وزن دهی شده و بر اساس وزن آنها، الگوی متوسط برای تمام این مدل ها تعریف شد و تحت سناریوهای انتشار A2 وB1، داده های روزانه دما و بارندگی با استفاده از مدل LARS-WG تولید شدند. سپس با استفاده از روش IDW داده های هواشناسی به صورت منطقه ای تبدیل شدند. نتایج وزن دهی مدل های GCM نشان داد که در بین ده مدل به طور میانگین، مدل IPCLCM4.0 بیشترین دقت را در برآورد دما و مدل GISS-ER بیشترین دقت را در برآورد بارش در کل حوضه قره سو از خود نشان دادند. همچنین نتایج مربوط به بخش تغییرات پارامترهای اقلیمی دما و بارش نشان داد که فصل تابستان و بهار به ترتیب بیشترین مقدار افزایش دما را در دو دوره ی آینده نزدیک (2044-2015) و آینده دور (2074-2045) برای هر دو سناریو A2 و B2 خواهند داشت و فصل زمستان بیشترین مقدار کاهش بارندگی را دارد.
تاثیر ممیزی املاک برعمران شهر زابل
حوزههای تخصصی:
استقرار و بهنگام سازی پایگاه داده املاک یک موجودیت زیرساختی و ماندگار برای درآمدزایی شهرداری ها بوده و در امر پایش توسعه شهرها یک ابزار کلیدی محسوب میشود. دسترسی به اطلاعات دقیق و بهنگام وضعیت املاک یکی از مهم ترین پیش نیازهای تصمیم سازان و تصمیم گیران عرصه برنامه ریزی شهری است. با پیشرفت فناوری اطلاعات در دهه های اخیر سازوکار سنتی نگهداری اطلاعات املاک نیز جای خود را به سامانه های رایانهای اطلاعات مکانی داده اند و صدور هرچه عادلانه تر و دقیق تر عوارض نوسازی املاک جز با پیاده سازی یک سامانه مبتنی بر پایگاه داده امکان پذیر نیست.در این پژوهش روند و نتایج ممیزی بالغ بر 3300ملک در شهر زابل در سال 1400مورد بررسی قرار گرفته است. در مرحله میدانی مساحی و تکمیل فرمهای ممیزی انجام و سپس نرم افزاری با قابلیت های ورود داده،نمایش داده، تعریف فرمول محاسبه عوارض، تهیه گزارش و صدور فیش طراحی گردید. به موازات آن نرم افزار GISنیز پس از داده آمایی و رفع خطاهای ترسیمی نقشه ها پیاد هسازی شد. تحلیل آماری این پایگاه داده پیرامون شاخص های تعداد ملک، مساحت و مجموع بدهیها در هر محله حاکی از آن است که وجود یک همبستگی خطی با ضریب 0/9میان این شاخص ها برقرار است. تهیه نقشه توزیع بدهی در شهر زابل از دیگر نتایج انجام این طرح بود. به موجب این طرح بالغ بر 4990میلیون ریال فیش عوارض نوسازی برای املاک صادر گردید که در قیاس با بودجه آن شهرداری در سال1400مبین آن است که این درآمد می تواند به عنوان یک منبع درآمد مستمر سهم قابل ملاحظه ای از کسری بودجه شهرداری ها را تأمین نماید.
مدل سازی مکانی پارامترهای کیفی آب بر اساس سازندهای زمین شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
137 - 117
حوزههای تخصصی:
کشور ایران با متوسط بارندگی سالیانه کمتر از240 میلی متر، جزء مناطق خشک و نیمه خشک جهان است. بدین منظور در این تحقیق با انتخاب حوضه ایزدخواست به عنوان نمونه ای از حوضه های داخلی زاگرس برای بررسی رابطه بین سازندهای زمین شناسی و پارامترهای کیفی آب و مدل سازی مکانی از مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) استفاده شده است که در این مدل از پارامترهای مختلف کیفیت آب (EC، TDS، SAR، CL، Na، K، SO4) به عنوان متغیرهای وابسته و سازندهای زمین شناسی به عنوان متغیر مستقل استفاده شده است. ارزیابی میزان کارایی مدل در حوضه آبریز بر اساس ضریب تعیین (R2) انجام شد که نتایج نشان داد این مدل با قدرت تغییر پذیری مکانی بالا و ضریب تعیین بالاتر از 80/0 تأثیر سازندهای مختلف بر منابع آبی را در نقاط مختلف و مناطق بحرانی با بیش ترین آثار منفی به خوبی مشخص کرده است . در اغلب پارامترهای کیفی مانند سدیم، پتاسیم، کلر و هدایت الکتریکی بیشترین میزان همبستگی مربوط به غرب حوضه می باشد که رسوبات تبخیری موجود در حوضه از جمله گنبد نمکی در این قسمت از مهم ترین سازندهای تغییر کیفیت آب می باشند. همچنین وجود رابطه معنی دار پارامترهای کیفی آب با سطح اساس حوضه یا دریاچه های فصلی، نشان دهنده شسته شدن و حمل این رسوبات به این نقاط توسط آب های جاری می باشد که این سازندها به دلیل سست بودن، خود را به صورت بدلندها و تپه ماهورها در منطقه نشان داده اند.
شبیه سازی تأثیر تغییر مورفولوژِی محل تلاقی شبکه زهکشی بر الگوی فرسایش و رسوبگذاری رودخانه سیمینه رود همدان با استفاده از مدل عددی فلوئنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
112 - 129
حوزههای تخصصی:
به دلیل پیچیدگی های هیدرولیکی، بررسی محل تلاقی که از اجزا مهم مورفولوژیکی سیستم های رودخانه بوده از جنبه های رسوبگذاری، فرسایش و ملاحظات زیست محیطی دارای اهمیت زیادی است. با توجه به وجود محدودیت های آزمایشگاهی و عدم کاربرد مدل های سه بعدی در سطح گسترده، امکان بررسی جامع این پدیده تاکنون میسر نشده است. هدف از این تحقیق شبیه سازی تأثیر تغییر مورفولوژِی محل تلاقی شبکه زهکشی بر الگوی فرسایش و رسوب گذاری رودخانه سیمینه رود همدان با استفاده از مدل عددی فلوئنت است. نتایج شبیه-سازی مدل عددی نشان داد که به علت انحراف جریان در ساحل سمت چپ، ابتدا میکرو گردابه ها در ساحل سمت راست و در انتهای جریان ، میکرو گردابه ها با وسعت بزرگتری تشکیل می شود. بررسی تنش رینولدز 130 در محل تغییر مورفولوژی مقطع عرضی رودخانه، از همگرا به و اگرا نشان می دهد که به علت تغییر و افزایش سرعت جریان، تشکیل میکرو گردابه ها به سرعت و شدت بیشتر در ساحل سمت راست باعث انحراف جریان و افزایش رسوب گذاری در ساحل چپ و افزایش سرعت و فرسایش در ساحل راست رودخانه می شود. تداوم چنین فرایندی موجب تغییر در الگوی فرسایش و رسوب گذاری در بستر و کناره ها، تشکیل جزایر رسوبی، تحول در مسیر و مورفولوژی مقاطع عرضی رودخانه به شکل شریانی، و در نهایت انحراف و مئاندری شدن آن می شود. در حالی که در محل تلاقی همگرا به واگرا، به دلیل افزایش ناگهانی سرعت جریان و ثابت ماندن فشار در قسمت معبر تنگ شدگی تشکیل میکروبه گردابه ها بر خلاف مقاطع دیگر به صورت قرینه در دو ساحل سمت چپ و راست تشکیل می شود
پیش نگری بارش و دمای شرق کشور با استفاده از مقیاس کاهی ترکیبی دینامیکی-آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف ارائه چشم اندازی از اقلیم استان های محور شرقی کشور در دهه های آینده جهت برنامه ریزی کلان و اتخاذ روش های سازگاری و کاهش پیامدهای گرمایش جهانی انجام شده است. مطالعه حاضر با استفاده از مقیاس کاهی ترکیبی دینامیکی-آماری شامل مدل منطقه ای اقلیمی RegCM4.5.11 به عنوان مدل دینامیکی و عامل تغییر به عنوان مدل آماری و با بکارگیری داده های شرایط مرزی مدل گردش کلی CanESM از سری مدل های CMIP5 بر روی متغیرهای بارش و دما در منطقه شرق کشور از جمله استان های خراسان رضوی، جنوبی و سیستان و بلوچستان انجام گرفت. پس از انتخاب پیکر بندی بهینه مدل منطقه ای RegCM ، برونداد مدل منطقه ای RegCM به روش عامل تغییر پس پردازش آماری شد. مدل ترکیبی یادشده برای مقیاس کاهی برونداد مدل گردش کلی برای دو دوره آینده نزدیک (2021-2049) و آینده دور (2099-2071) با استفاده از دو سناریوی RCP4.5 و RCP8.5 بکار گرفته شد. نتایج این تحقیق در مورد دما برای دوره آینده نزدیک حاکی از افزایش سالانه 2/4 درجه ای در سناریوی RCP4.5 و 5/5 درجه در سناریوی RCP8.5 می باشد. در دوره آینده دور نتایج نشان دادند که دمای سالانه 2/5 درجه در سناریوی RCP4.5 و 9/8 درجه در سناریوی RCP8.5 افزایش می یابد. اگر در فرآیند مقیاس کاهی ترکیبی، سناریوی متوسط به عنوان میانگین پیش نگری ها در نظر گرفته شود، در آنصورت تغییرات بارش شرق کشور در آینده نزدیک بین 11- تا 15- درصد و در آینده دور بین 8- تا 149+ درصد نسبت به دوره دیدبانی خواهد بود. علیرغم اینکه تعداد اندکی از سناریوها، افزایش بارش را برای منطقه پیش نگری کرده اند، اما به نظر می رسد هر گونه اثرات افزایش بارش به دلیل افزایش دمای پیش نگری شده در منطقه بلااثر شده و منطقه در آینده درگیر تنش آبی خواهد شد که نیازمند اتخاذ روش های سازگاری و کاهش پیامدهای گرمایش جهانی در منطقه است.
تحلیل آماری شکل ژئولوژیک نبکاهای بیابانهای ساحلی همجوار خلیج فارس به منظور تثبیت ماسه های روان و تغییرات کاربری نبکازارها (مطالعه ی موردی: هرمزگان، سیریک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
176 - 196
حوزههای تخصصی:
ونه های گیاهی تشکیل دهنده نبکاها از عناصر مهمی اند که ماسه های روان را تثبیت نموده و قابلیت زنده مانی در زیر رسوبات بادی را دارند. این تحقیق با هدف تحلیل آماری خصوصیات ژئومورفولوژیک و تلماسه های رسوب نبکاها به منظور تثبیت ماسه های روان در منطقه سیریک استان هرمزگان انجام شد. در پژوهش حاضر، 3 منطقه، در هر منطقه 5 منطقه معرف و در هر منطقه معرف، 10 ترانسکت 1000 متری با فاصله 500 متر از یکدیگر و به طور عمود بر هم قرار داده و جمعا 241 نبکا برداشت شد. در هر نبکا، ارتفاع نبکا، طول نبکا و قاعده نبکا، قطر تاج پوشش، حجم نبکا، قطر قاعده نبکا و مساحت تثبیت ماسه نبکا اندازه گیری گردید. همچنین برای تعیین میزان تغییرات سطح نبکازارها در طول دوره 30 ساله نیز از تصاویر ماهواره لندست 8 سنجنده OLI مربوط به سال های 1990 و 2020 استفاده و با نرم افزار ENVI3/5 اقدام به تعیین نبکاهای منطقه و سایر کاربری های موجود شد. نتایج نشان داد بین متغیرها در سه منطقه مورد نظر اختلاف معنی دار در سطح 95 درصد وجود دارد. با افزایش ارتفاع گیاه در سیریک از 7/1 تا 2/2 متر، حجم تلماسه رسوب 15 تا 72 متر مکعب افزایش و در منطقه میشی نیز با افزایش ارتفاع گیاه از 65/1 تا 5/3 متر، حجم رسوب از 15 تا 45 متر مکعب افزایش داشته است.
ارزیابی تغییرات ذخیره آب زیرزمینی با استفاده از داده های ماهواره GRACE در آبخوان دشت روانسر در استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
43 - 23
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات آب زیرزمینی در نواحی خشک و نیمه خشک از اهمیت ویژه ای برخوردار است.افت سطح آب در آبخوان های استان کرمانشاه به قدری شدید بوده به طوری که در دهه های اخیر به حدود10 متر در برخی نقاط رسیده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی داده های ماهواره GRACE جهت برآورد ذخیره ی آب زیرزمینی آبخوان روانسر در استان کرمانشاه می باشد. لذا در این پژوهش ضمن بررسی سطح ایستابی چاه های مشاهداتی آبخوان روانسر و نیز پهنه بندی مکانی این تغییرات با استفاده از روش کریجینگ در نرم افزار GIS وضع موجود منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس به منظور ارزیابی داده های ماهواره GRACE کدنویسی الگوریتم های JPL,GFS,CSR,CRI در محیط محاسبات ابری گوگل ارث اینجین صورت گرفت و پس از آن تغییرات ماهانه و سالانه ی آب معادل مایع (LWE) محاسبه گردید. همچنین مقدار رطوبت خاک(SM) از مدل هیدرولوژیکی GLDAS برآورد گردید و با کسر مقدار رطوبت خاک از مقادیر برآوردی ماهواره GRACE میزان تغییرات ذخیره ی آب زیرزمینی در مقایسه با مقادیر مشاهداتی آن به دست آمد. این پژوهش نشان داده است که نه تنها می توان از داده های ماهواره GRACE در برآورد میزان تغییرات ذخیره ی آب زیرزمینی در آبخوان ها استفاده نمود بلکه داده های مذکور از دقت قابل قبولی نیز برخوردار م ی باشند. مقایسه ی نتایج الگوریتم های مختلف نشان داد که الگوریتم JPL با ضریب همبستگی 73/0، بیشترین همبستگی را با داده های مشاهداتی داراست. ضمناً مقادیر تغییرات ذخیره ی آب زیرزمینی برآوردی از ماهواره GRACE در مقایسه با مقادیر مشاهداتی نشان دهنده ی کاهش ذخیره ی آب زیرزمینی معادل 8/1- سانتی متر بر اساس الگوریتم JPL بوده است.
واسنجی مدل هیدرولوژیکی IHACRES با استفاده از الگوریتم های بهینه سازی چندهدفه عنکبوت اجتماعی و جستجو و نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۸
81 - 105
حوزههای تخصصی:
ﻣﺪلﻫﺎى ﺑﺎرش - رواﻧﺎب به عنوان یکی از اﺑﺰارﻫﺎى ﺳﺎده و در ﻋیﻦ ﺣﺎل کﺎرآﻣﺪ، در ﻣﺪلﺳﺎزىﻫﺎى ﻫیﺪروﻟﻮژیکﻰ کاربرد فراوان دارند. ایﻦ ﻣﺪلﻫﺎ ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﻃﻼﻋﺎت ورودى از ﻗﺒیﻞ دﻣﺎ، ﺑﺎرش، ﺗﺒﺨیﺮ - ﺗﻌﺮق و اﻃﻼﻋﺎت ﺗﻮﭘﻮﮔﺮاﻓﻰ ﺣﻮﺿﻪ، رژیﻢ ﺟﺮیﺎن را ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از رواﺑﻂ ریﺎﺿﻰ ﺷﺒیﻪﺳﺎزى ﻣﻰکﻨﻨﺪ. در پژوهش حاضر، ﻗﺎﺑﻠیﺖ اﻟﮕﻮریﺘﻢهای بهینه سازی عنکبوت اجتماعی و عملیات جستجو و نجات در واﺳﻨﺠﻰ ﻣﺪل ﻫیﺪروﻟﻮژیکﻰ IHACRES ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺷﺒیﻪ ﺳﺎزى ﺑﺎرش - رواﻧﺎب ﺣﻮﺿﻪی رودخانه ی اعظم هرات در استان یزد مورد ارزیابی قرار گرفته است. اﻟﮕﻮریﺘﻢهای ﺑﻬیﻨﻪ ﺳﺎزى ﻓﻮق ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭼﻨﺪﻫﺪﻓﻪ ﺑﺮاى واﺳﻨﺠﻰ شش ﭘﺎراﻣﺘﺮ ﺳﺮاﺳﺮى ﻣﺪل IHACRES اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪند. ﺗﻮاﺑﻊ ﻫﺪف در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه در ایﻦ پژوهش ﺷﺎﻣﻞ دو ﺷﺎﺧﺺ ﻧﺶ - ﺳﺎﺗکﻠیﻒ و نش - ﺳﺎﺗکﻠیﻒ ﻟﮕﺎریﺘﻤﻰ بوده ﺗﺎ ﺑﻪ وﺳیﻠﻪ ی آﻧﻬﺎ ﻋﻤﻠکﺮد ﻣﺪل در ﭘیﺶ ﺑیﻨﻰ دﺑﻰﻫﺎى ﺣﺪاکﺜﺮى و ﺣﺪاﻗﻠﻰ مشخص گردند. ﭘﺲ از واﺳﻨﺠﻰ و ﺻﺤﺖ ﺳﻨﺠﻰ ﻣﺪل، از آن ﺑﺮاى ﺷﺒیﻪﺳﺎزى ﺳیﻼب برای دوره ی زمانی 2005- 2004 در ﺣﻮﺿﻪ ی ﻣﺬکﻮر اﺳﺘﻔﺎده ﮔﺮدیﺪ و ﻗﺎﺑﻠیﺖ ﻣﺪل ارزیﺎﺑﻰ ﺷﺪ. ﻧﺘﺎیﺞ ﻧﺸﺎن داد کﻪ اﻟﮕﻮریﺘﻢهای بهینه سازی عنکبوت اجتماعی و عملیات جستجو و نجات به ترتیب معادل 8۱/۰ و 69/0، ﻋﻤﻠکﺮد خوب و قابل قبولی را در واﺳﻨﺠﻰ ﻣﺪل داﺷﺘﻪاﻧﺪ. در نهایت مشاهده شد که اﻟﮕﻮریﺘﻢ بهینه سازی عملیات جستجو و نجات برای واسنجی مدل فوق مناسب تر می باشد. ﻫﻤﭽﻨیﻦ، آﻧﺎﻟیﺰ ﺣﺴﺎﺳیﺖ ﭘﺎراﻣﺘﺮﻫﺎى ﻣؤﺛﺮ ﻧﺸﺎن داد کﻪ ﺿﺮیﺐ رواﻧﺎب ﺳﻄﺤﻰ، ﺣﺴﺎسﺗﺮیﻦ ﭘﺎراﻣﺘﺮ ﺳﺮاﺳﺮى ﻣﺪل IHACRES ﺑﻮده اﺳﺖ.
بررسی و پهنه بندی آسیب پذیری آبهای زیرزمینی، با کمک روش DRASTI و الگوریتم های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
108 - 87
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مدل های DRASTIC و فازی ،پتانسیل آلودگی آبخوان و همچنین پهنه بندی کیفیت آب زیرزمینی با شاخص GQI دشت تبریز بررسی و مورد ارزیابی قرار گرفت.در این ارزیابی، از نرم افزار Arc map و همپوشانی هفت لایه اطلاعاتی: عمق سطح آب، تغذیه خالص، محیط آبخوان، جنس خاک، توپوگرافی، محیط غیر اشباع، هدایت هیدرولیکی بهره گیری شد.نتایج بررسی ها و ارزیابی ها با استفاده از مدل در استیک نشان داد که، شاخص آسیب پذیری 57 تا 165 است که در تقسیم بندی توصیفی در طبقات بدون خطر آلودگی تا خطر آلودگی زیاد قرار می گیرد. نتایج حاصل از مدلسازی فازی نیز نشان داد که47درصد از مساحت دشت ،دارای آسیب پذیری زیاد است . نقشه های ترسیمی نیز نشان می دهد که در هر دو نقشه حاصل از دور روش مورداستفاده ، قسمت های شمال غربی تا جنوب غربی که محل قرار گیری شهر تبریز می باشد، بیشترین پتانسیل و قسمت های جنوب غربی کمترین پتانسیل برای آلودگی را دارا می باشد. در نهایت ،با استفاده از شاخص GQI و بر اساس استاندارد شرب WHO و با بهره گیری از ده پارامتر: هدایت هیدرولیکی، کلر، کلسیم، بیکربنات، منیزیم، پتاسیم،کل جامدات محلول، سدیم، سولفات و سختی کل ، شاخص کیفی منطقه مورد مطالعه بررسی شد و نتیجه حاصل نشان داد که کیفیت آب در قسمت های پر خطر(شمال غربی و جنوب غربی آبخوان) که بر اساس دو مدل پیشین شناسایی شده ،دارای کمترین شاخص کیفیت نسبت به قسمت های جنوب شرقی آبخوان می باشد.
بررسی تاثیر تکتونیک فعال بر تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل ایرانی مکران (مطالعه موردی: چابهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
230 - 250
حوزههای تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در شمال سواحل دریای عمان و جنوب شرقی ایران در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. یکی از روش های جدید جهت مشاهده ی حرکات زمین ساختی و زمین لرزه ها استفاده از دانش مورفوتکتونیک می باشد. پیشینه تحقیق نشان می دهد که مکران یک منشور برافزاینده بزرگ است که در طی دوران سنوزوئیک در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی پاکستان شکل گرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی میزان تاثیر فعالیتهای تکتونیکی بر تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل جنوب شرق ایران است. روش تحقیق شامل مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، عملیات میدانی، آزمایشگاهی، جمع بندی نتایج و نتیجه گیری نهایی بوده است. طبقه بندی سنگهای کربناته با استفاده از روش دانهام1 (1962)، و نامگذاری رخساره های رسوبی با استفاده از روش فلوگل2 (2010)، انجام شد. نتایج این تحقیق معرف یک ستون چینه نگاری به منظور ترسیم نوسانات نسبی سطح آب دریاست که منجر به شناسایی دو گروه رخساره رسوبی کربناته و سیلیسی آواری گردید. مدل بازسازی شده محیط رسوبی موید بخش های بالایی و میانی حاشیه ساحلی می باشند. از دیگر نتایج این تحقیق، تغییرات ژئومورفولوژیکی شاخصی است که از شرق به غرب منطقه مشاهده می شود. تغییر شکل چشم اندازهای ژئومورفولوژیکی، شواهد تکتونیکی و زمین شناسی نشان داد که تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل چابهار، ناشی از فرآیندهای رسوبگذاریآ اثر امواج و تحت تاثیر فعالیت های تکتونیکی است.
پتانسیل تاثیرگذاری فورانِ آتشفشان های بزرگ قرن بیستم بر روی تغییر دمای ایستگاه های منتخب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعالیت آتشفشانی می تواند از طریق ایجاد اختلال در ورود تابش خورشید نوسانات آب و هوایی ایجاد کند. در این پژوهش سعی شده تا اثر فعالیت های آتشفشانی عمده دنیا بر روی تغییرات دمایی در ایران واکاوی شود. برای رسیدن به این منظور ابتدا 16 ایستگاه هواشناسی دارای آمار بلند مدت در سطح ایران انتخاب و از سازمان هواشناسی کشور سری زمانی بلند مدت دما دریافت شد. در ادامه برای انتخاب آتشفشان های عمده از شاخص VEI و DVI استفاده و شش آتشفشان عمده انتخاب شدند. برای بررسی تاثیر فعالیت های آتشفشانی عمده بر روی دمای در ایران از تکنیک های SEA و رگرسیون خطی چندگانه بهره برده شد. نتایج نشان داد که بعد از فوران های آتشفشانی عمده می توان اثرات کاهشی دما را با تاخیر زمانی صفر، یک و دو ساله مشاهده کرد و بیشترین شدت کاهش دما در سال اول بعد از وقوع آتشفشان مشاهده شد. مقایسه سه متغیرِ دمای میانگین، دمای میانگین حداقل و دمای میانگین حداکثر نشان داد که فعالیت های آتشفشانی بیشترین تاثیر کاهشی را بر روی دمای میانگین حداکثر دارند. نتیجه بررسی برای تفکیک فصول نیز مشخص کرد که در زمستان شدت اثرگذاری کاهشی بیشتری رخ می دهد ولی در تابستان اثر کاهشی آتشفشان ها مدت زمان بیشتری دوام دارد. در نهایت یافته های این تحقیق نشان می دهد که به طور میانگین در سال وقوع فوران آتشفشان های عمده کاهش ۶۷.۰- درجه سانتی گرادی، در سال اول بعد از فوران آتشفشان ها میزان کاهش 1- درجه سلسیوس و در تاخیر زمانی دو ساله میانگین کاهش دما 0.47- درجه سلسیوس مشاهده شده است. از این رو می توان تایید کرد که فوران آتشفشان های عمده بر روی دمای ایران تاثیر گذار بوده و باعث کاهش دما در ایران شده اند.
تعیین نوع رابطه بین شروع آستانه همزمان رواناب و فرسایش با خصوصیات شیمیایی خاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق تعیین رابطه بین شروع همزمان آستانه رواناب و فرسایش و خصوصیات شیمیایی خاک در کاربری های مختلف سازند گچساران به کمک رگرسیون تک متغیره انجام گرفت. سپس نمونه برداری شروع همزمان رواناب و فرسایش در 6 نقطه و با 3 تکرار و در شدت های مختلف بارش 75/0، 1 و 25/1 میلی متر در دقیقه در سه کاربری مرتع، منطقه مسکونی و اراضی کشاورزی به کمک دستگاه شبیه ساز باران انجام شد و به همین تعداد نمونه-برداری شروع همزمان آستانه رواناب و فرسایش، نمونه برداری از خصوصیات شیمیایی خاک مانند ماده آلی، شوری خاک، اسیدیته خاک و کربنات کلسیم انجام گرفت. به منظور انجام تحلیل های آماری از نرم افزار SPSS و EXCEL استفاده گردید. نتایج نشان داد در مجموع در سازند گچساران و در هر سه کاربری مرتع، کشاورزی و مسکونی و در هر سه شدت 75/0، 1 و 25/1 میلی متر در دقیقه، ماده آلی خاک در سه مورد رابطه منفی و در شش مورد رابطه مثبت با شروع همزمان آستانه رواناب و فرسایش از خود نشان داد و شوری خاک نیز در نه مورد رابطه منفی از خود نشان داد و اسیدیته خاک نیز در هفت مورد رابطه منفی و در دو مورد رابطه مثبت از خود نشان داد و کربنات کلسیم خاک نیز در شش مورد رابطه منفی و در سه مورد رابطه مثبت با شروع همزمان آستانه رواناب و فرسایش از خود نشان داد.
بررسی ژئومورفولوژیکی کواستای تکتونیکی نگور(کوه تولکی) و نقش آن بر گسترش سکونت گاه های شهری و روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلفی در رابطه با عارضه کواستا در ایران وجود دارد. برخی مخالفان با ذکر دلایل زمین شناختی معتقدند کواستا وجود نداشته و برخی دیگر عوارض موجود را شبه کواستا می نامند. اما نویسندگان بر این باورند که هر دو عارضه کواستا و شبه کواستا وجود داشته و عوارض ژئومورفولوژی به فرم وابسته اند. بنابراین با استفاده از RS و GIS اقدام به تأیید علمی این نظریه شده و ژئومورفولوژی بزرگترین کواستای جنوب شرق کشور به نام کواستای نگور که عامل اصلی تأمین منابع آبی و گسترش سکونتگاه های شهری و روستایی بوده تحلیل گردیده است. نتایج حاصل از تداخل سنجی راداری ماهواره سنتینل1 در دو سری پردازش بین سال های 2018، 2019و2020 در نرم افزارSNAP نشان داد که این عارضه قسمتی از سواحل بالاآمده بوده و تشکیل آن حاصل دو نوع حرکت بالاآمدگی حاصل از فرورانش پوسته دریای عمان به زیر ایران و عملکرد گسل عرضی در بالاآمدن پیشانی کواستا است. بنابراین در این دوره زمانی، حداکثر بالاآمدگی کواستا در قسمت پیشانی آن 8/2سانتی متر و حداقل بالاآمدگی آن در محل لولای کواستا 4میلی متر محاسبه شده است که نویسندگان برای اولین بار نوع جدیدی از فرآیند تشکیل کواستا را در ایران و جهان ارائه داده اند. از آنجایی که ارتفاع پیشانی کواستا از سطح جلگه ساحلی 545 متر بوده و هیدروژئومورفولوژی و اقلیم منطقه را تحت تاثیر خود قرار داده، طبق محاسبه شاخص پوشش گیاهیSAVI با تصاویر ماهواره سنتینل2، بیشترین میزان پوشش گیاهی در پایین دست مسیر جریان آبراهه کاتاکلینال بوده که رواناب حاصل از بارندگی در آبگیرهایی انسان ساخت به نام هوتک ذخیره شده و نیازهای آبی و کشاورزی منطقه را تامین می نمایند.
ارزیابی و پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از الگوریتم تطبیقی MABAC و ANP (مطالعه ی موردی: شهرستان نیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
136 - 155
حوزههای تخصصی:
شهرستان نیر با توجه به وضعیت زمین شناسی، فیزیوگرافی، اقلیمی و انسانی، عمده شرایط لازم جهت شکل گیری حرکات لغزشی را داراست و لذا هدف تحقیق حاضر، پهنه بندی خطر زمین-لغزش در این شهرستان می باشد. در این مطالعه ابتدا، عوامل مؤثر جهت ایجاد لغزش در منطقه شناسایی شدند و سپس نسبت به تهیه ی لایه های اطلاعاتی در سامانه اطلاعات جغرافیایی اقدام گردید. در مرحله بعد وزن دهی عوامل مورد بررسی، با استفاده از روش ANP و در محیط نرم افزار Super Decision انجام گردید و تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از روش MABAC به عنوان یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره، انجام شد. در نهایت، نقشه ی حاصله در پنج رده ی با خطر بسیار کم تا خطر بسیار زیاد طبقه بندی گردید. با توجه به نتایج مطالعه، عوامل کاربری اراضی، لیتولوژی، شیب و طبقات ارتفاعی بیشترین ضریب وزنی را به خود اختصاص دادند. همچنین، نتایج مطالعه نشان داد؛ به ترتیب 93/171 و 38/312 کیلومتر مربع از مساحت محدوده، در طبقات بسیار پرخطر و پرخطر، قرار دارند. لذا، می توان گفت که نتایج حاصل از این مطالعه، حاکی از توان بالای شهرستان نیر، از لحاظ رخداد حرکات لغزشی می باشد و مناطق بسیار پرخطر و پرخطر در سازندهایی با زیربنای سنگ سخت به همراه مواد رسوبی و سست سطحی، کاربری های زراعی و مرتع، شیب های 35-20 درصد و ارتفاعات بیش از 1500 متر قرار دارند. به علاوه، نتایج مطالعه نشلن داد که استفاده تلفیق روش های ANP و MABAC ، از دقت نسبی بالایی جهت مطالعه ی زمین لغزش برخوردار است.
نقش جهت دامنه در تولید رواناب و رسوب سازند های گچساران و آغاجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهت شیب به طور مستقیم یا با تأثیرگذاری بر سایر عوامل محیطی باعث تغییرِ فرایندهای هیدرولوژیکی خاک به ویژه پتانسیل تولید رواناب و رسوب می شود. در این تحقیق، به منظور بررسی حساسیت به فرسایش جهت های اصلی دامنه نهشته های سازند گچساران و آغاجاری، بخشی از حوضه آبخیز کوه گچ و مرغا در شهرستان ایذه به ترتیب با مساحت 1202 و 1609 هکتار انتخاب شد. این تحقیق به منظور تعیین رواناب و رسوب تولیدی در 16 نقطه و با 3 بار تکرار در سازندهای گچساران و آغاجاری و در شدت های مختلف 1 و 25/1 میلی متر در دقیقه در چهار جهت شمالی، جنوبی، شرقی، و غربی به کمک دستگاه باران ساز کامفورست انجام شد. در این تحقیق از نرم افزارهای SPSS و EXCEL برای تحلیل داده های حاصل از شبیه ساز باران استفاده شد. بیشترین میزان رسوب در هر دو سازند گچساران و آغاجاری در شدت های 1 و 25/1 میلی متر در دقیقه مربوط به دامنه های شرقی است و بیشترین میزان رواناب در سازند آغاجاری مربوط به دامنه شمالی و در سازند گچساران مربوط به دامنه جنوبی است. میزان رسوب تولیدی نیز در سازند آغاجاری در هر دو شدت یادشده بسیار بیشتر از سازند گچساران است. اما میزان رواناب تولیدی در سازند گچساران بسیار بیشتر از سازند آغاجاری نشان داده شد.
مکان یابی مناطق مستعد چشمه های کارستی حوضه کبگیان با استفاده از الگوریتم آنتروپی بیشینه شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارزیابی و بررسی توانایی مدل آماری آنتروپی شانون در تعیین مناطق مستعد حضور چشمه در حوزه آبخیز کارستی کبگیان یاسوج بوده است. برای انجام این پژوهش، 384 نقشه حضور چشمه انتخاب شدند که به دو دسته 70 درصد (269 مکان چشمه) برای مدلسازی و 30 درصد (115 مکان چشمه) برای ارزیابی تقسیم شدند. همچنین 17 لایه تاثیرگذار بر منابع آب زیرزمینی شامل عوامل فیزیوگرافی، هیدرولوژیک، هواشناسی، توپوگرافی و زمین شناسی، تهیه و مورد استفاده قرار گرفتند. تمامی اصلاحات، آماده سازی لایه ها، طبقه بندی و تجزیه و تحلیل ها و استخراج نقشه های موردنظر با استفاده از نرم افزارهای ArcGIS® 10.5، PCI Geomatica® 2018، SAGA GIS، MaxEnt® 3.3.3، Google Earth Pro 9 و Excel 2016 انجام گردید. نتایج ارزیابی مدل آنتروپی شانون نشان دهنده دقت خیلی خوب این مدل با سطح زیر منحنی ROC برابر با 7/82 درصد است. همچنین نتایج نشان داد که فاکتورهای ارتفاع، فاصله عمودی تا شبکه کانال، بارش، موقعیت توپوگرافی و پوشش گیاهی به ترتیب بیشترین تاثیر و فاکتورهای برآیند بردار، جهت دامنه، انحناء دامنه، تراکم گسل و تراکم خطواره کمترین تاثیر را در تعیین مناطق دارای پتانسیل حضور چشمه در این منطقه دارند. شاخص سنگ شناسی حوضه تاثیر میانه در پیش بینی مدل، داشته است. طبق نقشه پتاسیل حضور چشمه، نواحی با پتانسیل زیاد، متوسط و کم، به ترتیب، 1894، 21795 و 63637 هکتار از سطح حوضه را دربرگرفته است که به ترتیب، 2/2، 25 و 8/72 درصد از حوضه را شامل می شود.
پهنه بندی حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل های نسبت فراوانی و شاخص آماری در حوضه آبخیز اوغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر در ایجاد پدیده زمین لغزش و تعیین مناطق دارای پتانسیل زمین لغزش در حوضه آبخیز اوغان با استفاده از روش نسبت آماری و شاخص آماری انجام شده است. به این منظور مهم ترین عوامل موثر در زمین لغزش مانند درجه شیب، جهت شیب، انحنای سطح، انحنای نیم رخ، طبقات ارتفاعی، شاخص رطوبت توپوگرافی، شاخص وضعیت توپوگرافی، بارش، کاربری اراضی، زمین شناسی، فاصله از گسل، فاصله از شبکه آبراهه، فاصله از جاده بررسی و خصوصیات مربوط به هر یک از آن ها شناسایی شدند. به این منظور موقعیت زمین لغزش های رخ داده در منطقه با استفاده از تصاویر گوگل ارث و بازدید های گسترده میدانی که با استفاده از دستگاه موقعیت یاب جهانی صورت گرفت، شناسایی گردید. برای اعتبار سنجی مدلها از منحنی ROC و سطح زیر منحنی ROC استفاده شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مدل شاخص آماری برای دادههای تعلیمی و اعتبارسنجی به ترتیب مقادیر 925/0 و 916/0 را به خود نسبت میدهد و در مقایسه با مدل نسبت فراوانی کارایی بهتری برای تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش دارد که بر طبق آن 91/34، 51/28 و 59/36 درصد از مساحت حوضه و 42/5 ، 46/20 و 72/35 درصد از جمعیت منطقه مورد مطالعه به ترتیب در معرض خطر خیلی کم - کم، متوسط و زیاد- خیلی زیاد زمین لغزش قرار دارند. هم چنین عوامل زمین شناسی و بارش به عنوان مهم ترین عوامل موثر در وقوع زمین لغزش های منطقه معرفی گردیدند.
ارزیابی مخاطره زمین لغزش در ارتباط با توسعه شهری پاوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد شتابان جمعیت شهری پاوه و توسعه شهری آن در سال های اخیر از موضوعات مورد توجه برنامه ریزان شهری منطقه بوده است. هدف از این پژوهش بررسی تأثیرات فرم و فرایندهای ژئومورفولوژیکی در توسعه شهری و تحلیل مخاطرات محیطی پاوه است. در این راستا با مطالعات میدانی فرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژیک منطقه شناسایی و نقشه ژئومورفولوژی منطقه در مقیاس 25000/1 تهیه گردید. مهم ترین محدودیت های ژئومورفیک توسعه فیزیکی شناسایی شد و وضعیت بخش های مختلف شهر پاوه در ارتباط با این محدودیت ها مورد تحلیل قرار گرفت. مخاطره زمین لغزش به عنوان عامل محدودکننده مهم با استفاده از مدل ویکور بررسی شد. نتایج حاکی از آن است که محدودیت های توپوگرافی و در راس آن ها شیب زیاد، دره های یالی، آبراهه ها و مخاطره زمین لغزش مهم ترین موانع در راه توسعه فیزیکی پایدار شهر پاوه هست. پهنه بندی مخاطره زمین لغزش نشان داد که بیش از 43 کیلومتر مربع از منطقه مورد مطالعه در محدوده خطر زیاد واقع شده است و این در حالی است که 41 درصد از سطح کنونی شهر پاوه بر روی مناطق ناپایدار واقع شده است. شیب زیاد، وجود رسوبات منفصل و هوازده، نزدیکی به خطوط گسلی و جاده، توان بالای آبراهه و از بین رفتن پوشش گیاهی احتمال وقوع ناپایداری های دامنه ای را در بخش های شمالی شهر پاوه، دامنه شرقی دوریسان و نوریاب افزایش داده است. تخطی از مقررات ساخت و ساز شهری و خروج فرایندهای ساخت و توسعه از قیود برنامه ریزی شهری، مانعی برای تحقق توسعه پایدار شهری در پاوه خواهد بود و در نتیجه ضریب ریسک مخاطرات دامنه ای را در این منطقه بالا برده است.