فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۰۱ تا ۲٬۹۲۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
تجزیه و تحلیل کیفیت زمانی و مکانی آبهای زیرزمینی جلگه میناب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت آبهای زیرزمینی نقش به سزایی در مدیریت منابع آب ایفا می نماید. در این مطالعه آنالیز کیفیت آب زیرزمینی و ارزیابی وضعیت هیدروشیمی در سفره جلگه میناب با توجه به بررسی عناصر شیمیایی در آب زیرزمینی و با مد نظر قرار دادن ویژگیهای زمین شناختی انجام شده است. از تکنیکهای GIS جهت تهیه نقشه های مورد نیاز و جداول و دیاگرامها استفاده گردید. برای انجام مطالعات هیدروشیمی جلگه میناب در طی یک دوره ده ساله از اطلاعات مربوط به نمونه برداری آب چاهها که توسط شرکت آب منطقه ای تهیه شده، استفاده گردید. این داده ها در طی سالهای 1385- 1375 در دو فصل خشک(تابستان) و تر (زمستان) جمع آوری شدند، که در فصول خشک در بیشتر سالها فقط هدایت الکتریکی و کلر اندازه گیری شده است. به این منظور پس از بررسی آمار موجود، بر اساس نتایج کل دوره نمونه برداری، تغییرات زمانی و مکانی کیفیت در چاههای نمونه برداری بررسی شده است. و شاخص های مختلف کیفی در مناطق مختلف جلگه محاسبه و نمودارها و جدولهای لازم تهیه و ارائه گردید است. در این پژوهش همچنین آبهای زیرزمینی از نظر مصارف مختلف مورد بررسی قرار گرفته اند
تاثیر جهت دامنه های کوهستانی ایران بر تفاوت ارتفاع خط تعادل آب و یخ کواترنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عواملی که بر ارتفاع خط تعادل آب و یخ اثر می گذارد، مقدار انرژی دریافتی از خورشید است که به عوامل متعددی، از جمله زاویه تابش، عرض جغرافیایی، مقدار و جهت شیب دامنه ها و ... بستگی دارد. در این جا کوشش شده است با استفاده از زاویه تابش خورشید و روابط فیزیکی، میانگین انرژی دریافتی روزانه در طی سال بر سطوح ارضی، در هر مقدار شیب و در هر جهت جغرافیایی محاسبه شود. در مرحله بعدی، با در نظر گرفتن دمای ثابت صفر درجه سانتی گراد (برای برآورد برف مرز دایمی) و دمای پنج درجه (در برآورد ارتفاع خط تعادل آب و یخ) و مقایسه ( comparative ) مقدار انرژی دریافتی سطوح ارضی که شیب یکسان، ولی جهت جغرافیایی مخالف هم دارند، تفاوت مقدار انرژی دریافتی از خورشید آنها برآورد گردید و سپس مقدار تفاوت انرژی به تفاوت ارتفاعی تبدیل شد؛ و به این ترتیب، تفاوت ارتفاع خط تعادل آب و یخ در سطوح ارضی مختف به دست آمد. هر چند اعداد برآوردی ارتفاع برف مرز دایمی و خط تعادل آب و یخ، رقوم ارتفاعی هستند که با ارتفاع کنونی بسیاری از ناهمواریهای ایران منطبق نیستند، ولی با توجه به پایین بدن ارتفاع برف مرز دایمی و خط تعادل آب و یخ دورههای یخچالی کواترنری، می توان نتایج حاصله را به گذشته نیز تعمیم داد. از بررسی به عمل آمده، می توان چنین نتیجه گرفت: 1- در صورتی که افت محیطی دما، در هر صد متر افزایش ارتفاع 48 صدم سانتی گراد باشد، با کاهش 5 درجه تا 12 درجه سانتی گراد دمای ایران زمین در دوره کواترنری، ارتفاع برف مرز دایمی 1042 تا 2500 متر پایین تر از ارتفاع برآوردی بوده است؛ 2- بیشترین تاثیر جهت شیب سطوح ارضی بر تفاوت ارتفاعی خط تعادل آب و یخ، در دامنه هایی دیده می شود که امتداد کوهستانی آنها، غربی- شرقی باشد؛ 3- امتداد شمالی- جنوبی ناهمواریها، هیچ اثری بر تفاوت ارتفاع خط تعادل آب و یخ ندارد.
حفاظت از جنگل، شاهکار خلقت
حوزههای تخصصی:
تحلیل مقایسه عملکرد شبکه های عصبی مصنوعی و مدل های رگرسیونی پیش بینی رسوب معلق : مطالعه موردی : حوضه آبخیز اسکندری واقع در حوضه آبریز زاینده رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های حائز اهمیت در مدیریت محیط در ژئومورفولوژی کاربردی حل مشکل برآورد رسوب یک سیستم رودخانه ای میباشد. هدف این مطالعه ارزیابی عملکرد مقایسه ای دونوع شبکه عصبی مصنوعی (مدل ژئومورفولوژیکی و مدل غیر ژئومورفولوژیکی) و دو نوع مدل رگرسیونی (مدل توانی ومدل غیر خطی چندگانه) برای پیش بینی بار رسوب معلق حوضه اسکندری در حوضه آبریز زاینده رود میباشد. مدل ها براساس آمار 104 حادثه وقوع همزمان ثبت شده دبی و رسوب طراحی شده اند. پارامترهای ژئومورفولوژیکی بکار رفته در مدل های مزبور شامل: نسبت ناهمواری، ضریب شکل و تراکم زهکشی می باشند. شبکه های عصبی مصنوعی طراحی شده از نوع انتشار برگشتی چهار لایه است. بهترین نتایج پیش بینی مربوط به روش شبکه عصبی مصنوعی ژئومورفولوژیکی با ضریب تبیین معنی دار 98/0 و جذر میانگین خطای 49/4 در مقایسه با روش شبکه عصبی مصنوعی طراحی شده بر اساس آمار جریان با مقادیر ضریب تبیین 96/0 و خطای35/5 میباشد. عملکرد روش های رگرسیونی با ضریب تبیین 893/0 و خطای66/8 برای روش چند متغیره غیرخطی ومقادیر ضریب تبیین 814/0 و خطای برآورد 05/15 برای روش غیر خطی ساده توانی ضعیف تر از شبکه های عصبی مشاهده گردید. تفاوت فاحش در شاخص های ارزیابی مدل های شبکه عصبی مصنوعی نسبت به روش های رگرسیونی در عملکرد مناسب آنها برای تعداد کم نمونه های مدل میباشد. بنابراین شبکه های عصبی مصنوعی به خصوص شبکه های ژئومورفولوژیکی به عنوان یک ابزار قوی پیش بینی شایسته بار رسوب یک سیستم پیچیده رودخانه ای معرفی میشوند.
آشکارسازی تغییرات ژئومورفیک مسیر رودخانه کارون، با استفاده از داده های GIS و RS (بازه شوشتر تا اروندرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود تأسیسات زیربنایی عمده و مهم کشاورزی، پروژه های عمرانی و صنعتی و شهری، و نیاز اجتماعات واقع در حاشیه رودخانه کارون به آب و رسوب این رودخانه، همچنین زیان های ناشی از تغییرات ژئومورفولوژیکی و تغییرات گسترده پیچان رودها در مسیر رودخانه کارون، سبب ایجاد نظریه بررسی شدت و نوع و میزان تغییرات این رودخانه شده است. محدوده مورد مطالعه، قسمتی از رودخانه کارون واقع در استان خوزستان است که به طول 364 کیلومتر از شوشتر آغاز می شود و تا اروندرود امتداد می یابد. در این پژوهش با استفاده از تصاویر ماهواره ای، لایه های GIS، مطالعات میدانی، بررسی آمار اقلیمی و هیدرولوژیکی، شدت و نوع تغییرات حاشیه رودخانه کارون به مساحت حدود 4000 کیلومترمربع بررسی شده است. تغییرات ژئومورفولوژیک این بازه از رودخانه به مدت 52 سال ـ از سال 1955 تا 2007 ـ مورد آنالیز قرار گرفته و از تصاویر ماهواره های Landsat، IRS، Terra، عکس های هوایی و نقشه های توپوگرافی استفاده شده است. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی مهم ترین اشکال ژئومورفیک ساحل رودخانه کارون و تعیین میزان تغییرات در طول دوره مطالعه است. نتایج بررسی نشان می دهد که در دورة مطالعه میزان تغییرات رودخانه افزایش پیدا کرده و طول رودخانه بیشتر شده است.
مدل تغییرات مکانی بارش در زاگرس میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط بارش و ارتفاع به منظور برآورد میزان و نحوه تغییرپذیری بارش در مناطق کوهستانی، همواره از موضوعات مورد توجه اقلیم شناسان بوده است. در این تحقیق سعی شده است از طریق مدل رگرسیونی، بارش منطقه زاگرس میانی مدل سازی گردد. تمام داده های موجود بارندگی منطقه مورد مطالعه ـ اعم از سازمان هواشناسی (سینوپتیک، کلیماتولوژی و باران سنجی) و وزارت نیرو ـ گرد آوری شد، که پس از تبدیل داده های وزارت نیرو به تاریخ میلادی، کل ایستگاه هایی که دارای داده کامل بین سال های 1995 تا 2004 بودند انتخاب شدند. بدین منظور بارندگی به عنوان متغیر وابسته و ارتفاع، شیب، جهت شیب، طول و عرض جغرافیایی، فاصله از خط مبنای غربی، فاصله از خط الراس به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدند. دو متغیر فاصله از خط مبنای غربی و فاصله از خط الراس ها تاکنون مورد استفاده قرار نگرفته اند. مدل سازی از طریق متغیرهای مستقل معنادار انجام پذیرفت و با تقسیم منطقه به دو بخش رو به باد و پشت به باد و همچنین ترسیم نیمرخ های طولی بارش و ارتفاع، عمود بر خط الراس ها، نحوه تغییرپذیری مکانی بارندگی بررسی گردید. بدین ترتیب مشخص شد که با وجود هماهنگی نسبی بین بارندگی و ناهمواری، هسته بیشینه بارندگی بر محور مرتفعِ ناهمواری ها منطبق نیست. نتایج تحقیق نشان می دهد که رابطه معناداری بین فاصله از خط الراس و بارش وجود دارد و این موضوع در تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به معنی داری این متغیر (در سطح 99 درصد)، پیشنهاد می گردد در پژوهش های آتی برای مدل سازی تغییرات مکانی بارش در زاگرس و به ویژه زاگرس میانی، از این متغیر استفاده شود. همچنین به دلیل معنی دار نبودن متغیر مستقل فاصله از خط مبنای غربی، استفاده از آن در سایر پژوهش های مرتبط با مدل سازی تغییرات مکانی بارش در زاگرس میانی پیشنهاد نمی شود
تحلیل هم زمانی و هم مکانی روزهای بارش در استان کردستان
حوزههای تخصصی:
شناخت محدوده مکانی تشکیل جزیره گرمایی در شهر رشت
حوزههای تخصصی:
در اثر فعالیت های بشری و تغییر در سیمای طبیعی با ایجاد شهر تفاوت هایی از نظر درجه حرارت بین مناطق مرکزی شهر و حومه آن به وجود می آید، که به جزیره حرارتی معروف است. این پدیده به ویژه در شهرهای بزرگ مشهودتر است. هدف این تحقیق شناخت تفاوت دمایی مناطق مختلف شهر رشت و حاشیه اطراف به منظور تهیه نقشه دمایی شهر و امکان تشکیل جزیره دمایی در شهر رشت است که عرصه مطالعاتی این تحقیق نیز می باشد که برای انجام این تحقیق از آمار روزانه در ایستگاه های سینوپتیک موجود در حومه رشت (کشاورزی و فرودگاه) استفاده شد و برای ارزیابی حرارتی در قسمت های مختلف شهر نیز نه ایستگاه به کمک شهرداری رشت و اداره هواشناسی استان دائر و در طول جمع آوری داده های روزانه (بهمن 85 لغایت خرداد 1386) مورد استفاده قرار گرفته است نتایج حاصله از مقایسه داده های آمار نشان می دهد اختلاف دمایی معادل 5 الی 6.4 درجه سانتی گراد بین مرکز جزیره گرمایی با نواحی اطراف در شرایط حداقل دمایی و اختلاف دمایی معادل 3 الی 5.6 سانتی گراد در شرایط دمایی بیشینه به وجود می آید و هم چنین بیشینه اختلاف در سطح شهر مربوط به ایستگاه سبزه میدان است که در ماه خرداد در حداقل دما این اختلاف با 4.6 درجه سانتی گراد به دمای حداکثر می رسد و در همین ماه در حداکثر دما با اختلاف 2.97 درجه سانتی گراد به حداقل رسیده و ثبت گردیده است. نقشه های هم ارزش دمایی به صورت کنتوری و پهنه بندی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی ترسیم و مکان های احتمالی جزیره گرمایی مشخص شد.
شناسایی تیپ های بارشی زاهدان به روش تحلیل خوشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله داده های بارش روزانه زاهدان از اول ژانویه 1966 تا آخر دسامبر 2005 میلادی برای شناسایی تیپ های بارشی زاهدان بررسی گردید. ابتدا روزهای بارشی استخراج شده و هفت پارامتر بارشی و چهار پارامتر زمانی برای آنها تعریف گردید. سپس بر اساس پارامترهای بارشی و زمانی تعریف شده برای 901 روز بارشی، یک ماتریس 11*616 تشکیل شد. یک تحلیل خوشه ای پایگانی با روش ادغام وارد ( Ward ) روی ماتریس پارمترهای بارشی(7*616) اعمال گردید و بر اساس آن در زاهدان پنج تیپ بارشی شناسایی شد. تیپ های بارشی زاهدان عبارتند از: 1- تیپ بارش متوسط، شدید و پُر رخداد 2- تیپ بسیار کم بارش، خیلی کوتاه مدت، پُر رخداد و خیلی آرام 3- تیپ کم بارش، طولانی مدت و آرام 4- تیپ پُربارش، کم رخداد، طولانی دوام 5-تیپ خیلی پُربارش، کم دوام و خیلی شدید. این تیپ های بارشی بطور مشخصی ویژگیهای بارش در زاهدان را نمایش می دهند.
مطالعه میکرومورفولوژیک تکامل افق آرجیلیک در خاک های لسی نواحی مرطوب و نیمه مرطوب جنوب غرب استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر روی افق های آرجیلیک خاکهای لسی مناطق مرطوب و نیمه مرطوب جنوب غربی استان گلستان با رژیم های رطوبتی زریک و یودیک و حرارتی ترمیک و مزیک صورت گرفته است. خاکهای مورد مطالعه شامل گروه های بزرگ Hapludalfs و Haploxeralfs از راسته Alfisols میباشند. آبشویی، پایداری سطوح، پوشش گیاهی، ساختمان و زهکشی مناسب، شرایط مطلوبی را برای حرکت ذرات رس به عمق پروفیل خاک و تشکیل افق آرجیلیک فراهم نموده است. مهمترین عوارض میکرومورفولوژیک مشاهده شده پوشش های رسی و نواحی تخلیه آهک بودند. پوسته های رسی در بی فابریک های کریستالیتیک-لکه ای و لکه ای همراه با کانی های اسمکتیت و ورمی کولیت مشاهده شده اند. پوشش های رسی ضخیم و آرایش یافته همراه با کانی ورمی کولیت، فرم پرشدگی و هیپوکوتینگ آهک و حداکثر نواحی تخلیه آهک دیده شده است. کانی های رسی اسمکتیت و ورمی کولیت، خاصیت انقباض و انبساط و میزان بارش در مقدار پوشش های رسی موثر بوده است. غالب بودن کانی ورمی کولیت در افق های خوب توسعه یافته باعث کاهش خاصیت انقباض و انبساط و افزایش مقدار پوشش رسی شده است. مقدار بالای کربنات و بی فابریک کریستالیتیک در افق های زیرین ناشی از فرآیند تجمع مجدد آهک است که این فرضیه به وسیله کانال های پوشیده شده توسط کلسیت اثبات می شود. آنالیز هر یک از پارامتر های شاخص تکاملی MISECA نشان می دهد که پوشش های رسی و نواحی تخلیه آهک تاثیر گذارترین فاکتور ها در تحول افق های آرجیلیک مورد مطالعه بوده اند. نتایج همچنین نشان داده است که علاوه بر اقلیم، نوع و مقدار کانی های رسی نیز در تحول افق های آرجیلیک موثر بوده اند.
بررسی قابلیت های ژئوتوریستی ناحیه ی مرنجاب
حوزههای تخصصی:
برآورد عمق و فاصلة مناسب زهکش های زیرزمینی بر اساس کیفیت زه آب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش سنتی حاکم بر طراحی سیستم های زهکشی، اهداف زهکشی را منحصراً افزایش عملکرد محصول و بهبود شرایط محیط توسعة ریشه میداند و اثرات زیست محیطی طرح های زهکشی را مورد بررسی قرار نمیدهد. امروزه در نگرش جدید، اهداف کشاورزی و زیست محیطی توأماً در طرح های زهکشی مورد بررسی قرار میگیرند. عمق و فاصلة زهکش های زیرزمینی از پارامترهای مهم در طراحی سیستم های زهکشی میباشند که تعیین مناسب آنها در عملکرد مطلوب سیستم زهکشی نقش مهمی را ایفا میکند. در این تحقیق از مدل آزمایشگاهی و مدل عددی Visual MODFLOW جهت شبیه سازی جریان آب و انتقال نمک به سمت لوله های زهکشی استفاده گردیده و تأثیر عمق و فاصلة زهکش ها بر مقدار و کیفیت زه آبها در هر دو مدل مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس داده های حاصل از مدل آزمایشگاهی و شبیه سازی عددی جریان برای عمق ها و فواصل مختلف زهکش ها، رابطه ای ارائه و واسنجی گردیده است که بر مبنای آن شاخص های کیفیت شیمیایی زه آب (EC و TDS) میتوانند با توجه به عمق و فاصله زهکش ها، بار هیدرولیکی، میزان تغذیه و مقادیر شاخص های شیمیایی جریان ورودی تغذیه کننده و آب زیرزمینی تعیین شوند. صحت سنجی این رابطه با مقایسه بار هیدرولیکی حاصله با مقادیر مشاهداتی به ازای استقرارهای مختلف زهکش ها بر اساس دو شاخص آماری جذر میانگین مربعات خطا (RSME) و ضریب تعیین (R2) انجام پذیرفت که مقادیر میانگِین به دست آمده برای این شاخص ها به ترتیب برابر 154/0 سانتی متر و 994/0 دقت قابل قبول آن را نشان داد
بررسی تغییرات مکانی پرفشار جنب حاره در بارش های تابستانه نیمه جنوبی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"به منظور شناسایی ارتباط مکانی سیستم پرارتفاع جنب حاره با بارش های تابستانه نیمه جنوبی ایران، داده های بارش روزانه ایستگاه های سینوپتیک نیمه جنوبی ایران در دوره 1987 تا 2005 مورد بررسی قرار گرفت و شش دوره بارش فراگیر انتخاب گردید. بعد از بررسی نقشه فشار سطح زمین و ارتفاع ژئوپتانسیل در ترازهای 700، 500 و 300 هکتوپاسکال در روزهای بارش انتخاب شده، دو الگوی متفاوت شناسایی گردید. در الگوی نوع اول، در نتیجه حرکت چرخندی سیستم موسمی، رطوبت اقیانوس هند و دریاهای مجاور به سطوح پایین تروپوسفر انتقال می یابد. در سطوح میانی، ناوه غربی به سمت نیمه جنوبی ایران گسترش یافته و سبب عقب نشینی زبانه پرارتفاع جنب حاره به عرض های پایین می شود. همچنین محور زبانه پرفشار جنب حاره تقریبا به حالت غربی - شرقی قرار می گیرد. در بارش های این الگو حداکثر کاهش ارتفاع ژئوپتانسیل به ترتیب در ترازهای 300 و 500 هکتوپاسکال اتفاق می افتد و به علت تضعیف سیستم جنب حاره در سطوح میانی تروپوسفر ضخامت لایه همرفت تا تراز 500 هکتوپاسکال ادامه می یابد. در الگوی نوع دوم، سیستم موسمی به سمت ناحیه مطالعه ما گسترش یافته و همراه با نزدیک شدن کم فشارهای موسمی بارش های شدیدی رخ داده است.
در این نوع الگو ناوه جریانات غربی به سمت حوضه دریای مدیترانه گسترش یافته و سبب عقب نشینی زبانه پرارتفاع جنب حاره به سمت شمال آفریقا می شود و هسته پرارتفاعی از آن جدا شده و بر روی ایران باقی می ماند. در چنین شرایطی سیستم پرارتفاع به لایه های بالاتر انتقال می یابد و شرایط برای صعود هوای مرطوب موسمی و ایجاد بارش های همرفتی ایجاد می شود. در بارش های این الگو حداکثر کاهش ارتفاع ژئوپتانسیل در تراز 700 هکتوپاسکال رخ داده و ضخامت لایه همرفت نسبت به الگوی اول کمتر بوده و تا بالاتر از تراز 700 هکتوپاسکال می رسد"
بررسی همدیدی و ترمودینامیک رگبار موجد سیلاب 24/6/88 در استان خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران، رژیم بارش بیشتر از نوع زمستانی است و بارش های تابستانی، اندک و به صورت اتفاقی رخ میدهند، در این پژوهش، بارش های ایجادکنندة سیل در استان خراسان رضوی را- که در تاریخ 24/6/88 اتفاق افتاد و در شهر درگز و دیگر شهرهای استان سیلاب به وجود آورد- بررسی کرده ایم. برای شناسایی این رگبار مخرب، داده های بارندگی ایستگاهای همدید و اقلیم شناسی را در روز یادشده استفاده کرده ایم؛ بعد از تعیین مقدار بارندگی، ویژگیهای ترمودینامیک رگبار مورد نظر را با استفاده از داده های رادیوسوند و نمودار اسکیوتی ایستگاه مشهد تحلیل کرده ایم؛ در نهایت، با استفاده از داده های جو بالا- که از مرکز ملی پیش بینی محیطی و مرکز ملی مطالعات تحقیقات جوی ایالات متحده گرفته شده- تحلیل همدید جهت پدیدة مورد نظر را انجام داده ایم. بدین منظور، نقشه های فشار تراز پانصد هکتو پاسکال و همچنین نقشه های فشار تراز دریا برای دو روز قبل از رگباری و روز رگباری را به صورت شش ساعته ترسیم کردیم. تحلیل همدیدی نقشه ها بیانگر آن است که سامانة ایجادکننده این رگبار در اثر حرکت رو به شمال و شرق پرفشار آزور، و عقب نشینی شاخة جنوبی آن در اثر عمیق شدن ناوة کم فشار قطبی ایجاد شده و نیز اندرکنش با کم فشار گنگ ، ناپایداری و رگبار را ایجاد کرده است.
تحلیل همدید بارش های سنگین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش یکی از سنگین ترین و فراگیرترین بارش های کشور (روزهای 12/8/1373 تا 17/8/1373)، جهت آگاهی و شناخت سازوکارهای موثر بر رخداد این گونه رویدادهای فرین بررسی شد. در این دوره حدود نیمی از ایستگاههای کشور بارش چشمگیری داشتند. جهت تحلیل این رویداد، رویکرد محیطی به گردشی انتخاب شد. بعد از ترسیم نقشه های همبارش روزهای مورد مطالعه، نقاط اوج بارش و مراکز ثقل آنها به دست آمد و سپس الگوهای گردشی اصلی و منابع رطوبتی در زمان این رویدادها استخراج شد. تحلیل نقشه های فشار تراز دریا نشان داد که الگوی پرفشار اروپا - کم فشار عراق در رویداد این بارش ها موثر بوده است. در این زمان زبانه ای از پرفشار اروپا و دریای سیاه از شمال غرب کشور نفوذ کرده و با کم فشار عراق شیو شدیدی را موجب شده است. به نظر می رسد تحت این شیو شدید فشار و همچنین ادغام رودبادهای جنب حاره ای و جبهه قطبی بر روی عراق، فرود عمیق بر روی قبرس، تغذیه رطوبتی خلیج فارس در ترازهای 925 و 850 هکتوپاسکال، تغذیه رطوبتی دریای سرخ و مدیترانه و سیاه در ترازهای بالاتر، این بارش های سنگین اتفاق افتاده است.
بررسی برخی خصوصیات رشدی و کیفی نهال¬های پیوندی ارقام گلابی آسیایی (Pyrus serotina Rehd.) بر پایههای بذری گلابی اروپایی در شرایط آب و هوایی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی ژئومورفولوژیکی توسعه شهری در قلمروی حوضه های زهکشی سطحی مطالعه موردی: کلان شهرتهران.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوعات مربوط به مطالعات ژئومورفولوژیکی از منظر ارزیابی در کلان شهر تهران که طی نیم قرن گذشته توسعه یافته، متعدد است. بررسی حوضه های زهکشی سطحی و آبراهه های آن یکی از این موضوعات میباشد. تغییر مسیر آبراهه ها و مسیل های طبیعی بدون توجه به اصول و فرایندهای ژئومورفولوژیکی در شهر تهران میتواند آثار زیانباری را به ساکنان شهر وارد کند. در حال حاضر زهکشی شهر تهران از طریق سه محدوده 1- حوضه های منتهی به کانال سیل برگردان غرب و رودخانه کن؛ 2- حوضه های منتهی به کانال ابوذر و مسیل باروتکوبی؛ 3- حوضه های شهری منتهی به زمین های زراعی جنوب شهر(محدوده صالح آباد) انجام میشود.
در این مقاله حوضه های مذکور همراه با شبکه آبراهه ها قبل از توسعه فعلی شهر به کمک نقشه های توپوگرافی سال 1343، عکس های هوایی دو دوره مختلف و نقشه های زمین شناسی ترسیم و سپس محدوده کلیه حوضه های کوهستانی و شهری در وضعیت کنونی با استفاده از نقشه های توپوگرافی سال1380 و با توجه به تغییرات شبکه زهکشی تعیین شد. حداکثر آبدهی هر حوضه از طریق روش استدلالی و به کمک منحنیهای شدت، مدت، فراوانی ایستگاه های مهرآباد و سعدآباد برای دوره های بازگشت 2، 5، 10، 25، 50 و100 ساله محاسبه گردید. با استفاده از خصوصیات فیزیوگرافی، نوع سامانه زهکشی و محاسبات هیدرولوژیکی آنها و از طریق مقایسه این خصوصیات با ماهیت تلفیقی حوضه ها، محدودیت های ژئومورفولوژیکی توسعه در قلمروی حوضه های زهکشی سطحی ارزیابی شد.
روش تحقیق بر پایه روش تحلیلی استوار است. ابزار اصلی این تحقیق سامانه اطلاعات جغرافیایی در قالب نرم افزارArc GIS میباشد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که تلفیق حوضه ها، تغییر مسیر آب های سطحی و تبدیل آنها به کانال های مصنوعی باعث افزایش آبدهی، به خصوص در دوره های بازگشت بالاترشده و در نتیجه افزایش میزان مخاطره سیلاب های شهری را به دنبال دارد. قطع مسیرآبراهه های اولیه و ایجاد الگوی جدید آبراهه ای در قلمروی کلان شهر تهران بدون توجه به اصول و معیارهای ژئومورفولوژیکی انجام شده است. بنابراین توجه به الگوی فضایی و جایگیری آنها در تطبیق با چشم انداز کلی حوضه ها از طریق بهکارگیری اصول ژئومورفولوژیکی به منظور توسعه پایدار و کاهش مخاطرات ضرورتی قطعی است.
نقش تغییرات ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک ها در طول دامنه ها در فرسایش پذیر شدن خاک های کوهستان ها (با تأکید برفرسایش خندقی ): دامنه های شمال غربی سبلان (ازاهر تا مشکین شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درمحدوده های کوهستانی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکها، متأثر از تفاوت در ویژگیهای عناصر دامنه ای متفاوت است. عناصر دامنه ای علاوه بر تأثیرگذاری به این ویژگیها، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر حساسیت فرسایش پذیری خاکها نیز تأثیرمیگذارند. به لحاظ تغییرات سریع در ویژگیهای خاکها درطول دامنه ها، توجه به تأثیراین تغییرات در میزان فرسایش پذیری خاکها و همچنین توجه به تمامی آنها در اعمال هرگونه اقدامات حفاظتی خاک از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
هریک از ویژگیهای خاک، یعنی بافت، ساختمان خاک، مقادیر کربن آلی، میزان هدایت الکتریکی، pH، رطوبت خاک متأثر از عناصر دامنه ای، به نحوی در فرسایش پذیری خاکها و یا حاصلخیزی آنهامؤثرند. به لحاظ اهمیت این تأثیرات، با هدف بررسی فرسایش توده ای خاک در محدوده مطالعه شده، به عنوان یک منطقه کوهستانی (واقع در جغرافیایی َ15 038 تا َ30 038 عرض شمالی وَ 00047 تا َ380 47 طول شرقی، بین اهر و مشکین شهر). سعی شده است تا نقش عناصر دامنه ای در تعیین ویژگیهای اصلی خاک و در نهایت در میزان فرسایش پذیری آن مورد بررسی قرارگیرد. در این مطالعه ابتدا با استفاده از نمونه های برداشت شده از بخش های مختلف منطقه، ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکها در طول دامنه ها مورد تحلیل قرارگرفته و با استفاده از روش های آماری، نقش عناصر دامنه ای در طویل شدن خندق ها بررسی شده است. نتایج این بررسی ها نشان می دهد که نقش عناصر دامنه ای در تغییر ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی و همچنین نقش طول دامنه در طویل شدن خندق ها تعیین کننده است.
جستاری پیرامون سختی اقلیم زمستانی تبریز و ارتباط آن با نوسانات شمالگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نوسان های شمالگان» الگوی تغییر دهنده و مسلط اقلیمی در زمستان های نیمکرة شمالی است. در این تحقیق با استفاده از داده های مربوط به متغییرهای اقلیمی فصل زمستان و شاخص نوسانات فشار سطح دریا در شمالگان ارتباط پیوند از دور بین الگوی مذکور با سختی زمستان در تبریز بررسی شده است. برای اثبات اثر پیوند از دور بر سختی زمستان از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج حاصل از محاسبه ضرایب همبستگی پیرسون نشان از وجود ارتباط پیوند از دور بین نوسانات شمالگان و سختی زمستان در تبریز است. پس از محاسبه «شاخص سختی زمستان» تبریز روند پولی نومیال تغییرات آن ترسیم شد که روندی رو به کاهش را از خود نشان میدهد. روند نزولی شاخص مذکور مبین کاهش شدت و سختی زمستان های تبریز در سال های اخیر و ملایم تر شدن اقلیم زمستانی آن است. روند نزولی متغییرهای اقلیمی روزهای برفی و روزهای یخبندان و روند افزایشی درجه حرارت زمستانی تبریز نیز دیگر دلایل کاهش سختی زمستان در تبریز هستند. با توجه به ضرایب همبستگی معنا داری که بین شاخص نوسانات شمالگان و متغییرهای اقلیمی دما، روزهای برفی، روزهای یخبندان و شاخص سختی زمستان محاسبه شده است، میتوان الگوی نوسانات شمالگان را عامل تعیین کنندة سختی یا ملایمت زمستان های تبریز دانست.