فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۳٬۳۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
عدالت و خودکامگی در اندیشه سیاسی ایران باستان
حوزههای تخصصی:
مبادی هستی شناسی و معرفت شناسی نگاه نمادین به جهان
حوزههای تخصصی:
گفتمان های انتظار
منبع:
حصون ۱۳۸۶ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
گرایشهای سیاسی در جهان عرب
منبع:
سیاست خارجی ۱۳۶۶ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
اسلام و تروریسم
مطالعه تطبیقی نظریه ولایت فقیه و اندیشه سیاسی فارابی عزیز جوان پور هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بحث انگیز ترین نظریه هایی که در طول تاریخ از سوی اندیشمندان اسلامی عرضه شده، نظریه ولایت فقیه است. این تئوری، در آثار عالمان شیعه طرح شده است ولی میان فیلسوفان و متکلمان مسلمان نیز، نظریه هایی نضج یافته که به احتمال زیاد ریشه در اندیشه های شیعی داشته است.
این مقاله درصدد است با بررسی تطبیقی میان آرای فقهای شیعه درباره مقوله حکومت و اداره جامعه مسلمین در دوره غیبت و فلسفه سیاسی فارابی، نشان دهد که نظریه آن حکیم با تئوری ولایت فقیه تفاوت چندانی ندارد و این نظریه، نه فقط مبانی قابل قبول نقلی دارد، بلکه از پایه هایی عقلانی و فلسفی نیز برخوردار است.
باید توبه فرهنگی کنیم
حوزههای تخصصی:
به نظر آقای سروش جامعه ما نیاز به نقد اخلاقی دارد و باید از میراث گذشته خود توبه فرهنگی کند. اخلاق با تئوری درست نمیشود و نیاز به اصلاح ساختارها و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جدیدی است.
حقیقت و ناباوری ذهن
حوزههای تخصصی:
بازشناسی فردگرایی و پیامدهای آن
منبع:
راهبرد یاس ۱۳۸۵ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
بازسازی مناظره لیبرال ها و جماعت گرایان بر مبنای انتقادات سندل بر لیبرال دموکراسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که «جماعت گرا» نامیده می شوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژه ای خود بنیاد و ماهیتا انتخابگر نمی تواند شان ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارایه تصویری مغشوش از نسبت فرد و جامعه باعث ضعف و نارسایی در تعریف ارزش های انسانی نظیر عدالت، آزادی، برابری و فضیلت های اخلاقی شده است. همچنین متفکران جماعت گرا ایده هایی نظیر مفهوم خود غیر زمینه مند، بی طرفی دولت، جهانشمول دانستن ارزش های لیبرال را مورد نقد و ارزیابی قرار داده اند؛ به عنوان نمونه، سندل ریشه زوال جمهوریت گرایی آمریکایی را در لیبرالیسم رویه مند به عنوان نتیجه طبیعی چنین ایده آل هایی جستجو می کند. در مقابل لیبرال ها هم تلاش کرده اند جواب شایسته ای ارایه کنند که منجر به بحث و نزاع آکادمیک بین این دو گروه شده است. این مباحثات ذیل مناظره جماعت گرایان و لیبرال ها تداوم یافته است. نوشتار حاضر به بازسازی انتقادات سندل بر لیبرالیسم اختصاص یافته است.
مرجعیت و سیاست در عراق پس از اشغال؛ با تاکید بر اندیشه آیت الله سیستانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر، تلاشی در جهت بررسی نقش مرجعیت در تحولات سیاسی عراق امروز و چگونگی تعامل مرجعیت با ساختار سیاسی ـ اجتماعی آن کشور است. نویسنده مرجعیت را به عنوان عاملی تاثیرگذار و کنشگری فعال در تاریخ حیات سیاسی عراق با چارچوب تحلیلی ساختار کارگزار بررسی می کند. همچنین با استفاده از رهیافت واقع گرایی انتقادی، در تحلیل تحولات سیاسی عراق از رابطه میان کارگزار ـ مراجع ـ و ساختار داخلی و خارجی عراق، نوعی درک پویا به ما می دهد و ما را از اولویت دادن به یکی از دو عنصر ساختار و کارگزار در این کنش دیالکتیکی منع می نماید، و در نتیجه، بینشی مورد قبول به ما عرضه می کند. سقوط رژیم بعث در سال 2003 فرصتی را در اختیار شیعیان قرار داد تا با توجه به اکثریت جمعیتی و محرومیت آنها از مشارکت در حکومت در زمان رژیم بعث، زمام امور را به دست گیرند که در نتیجه این کسب قدرت سیاسی شیعیان، قدرت مراجع دینی چون آیت الله سیستانی نیز افزایش یافت.
موج نوین سکولار زدایی
حوزههای تخصصی:
سکولاریزاسیون (عرفى شدن) به عنوان یک پدیده اجتماعى، معمولاً همزاد مدرنیسم یا نوگرایى شمرده مىشود و بسیارى از دانشمندان غربى و غربگرا اظهار داشتهاند که سرنوشت کلیه جوامع بشرى با افول و زوال دین همراه خواهد بود. اما این نظریه در چند دهه اخیر تا حدود زیادى با شکست مواجه شده و تحقیقات فراوان نشان مىدهد که جوامع اروپایى و غیر اروپایى، رویکرد جدیدى را به دین یا نهادهاى دینى تجربه مىکنند و به اصطلاح پدیده «سکولارزدایى» در حال رخ نمودن است. مقاله حاضر، که توسط یکى از نظریهپردازان جامعهشناسى دین به رشته تحریر درآمده است، یکى از تازهترین آثار در این زمینه است.
بررسی نسبت اخلاق و دین
حوزههای تخصصی:
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی: بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم «لاکلائو» و «موفه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متأخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند. «لاکلائو» و «موفه» از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند. نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک، به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یک جانبه آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی سعی دارند یک جانبه گرایی اندیشه مارکسیسم کلاسیک را که در تعین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده سرمایه داری متأخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم. برای نیل به این هدف از روش تحلیل مقایسه ای مفاهیم سود خواهیم جست. به این منظور به بحثی درباره مرکززدایی از جامعه در اندیشه پسامارکسیسم خواهیم پرداخت که جایگزین موجبیت اقتصادی در شکل گیری نظم اجتماعی شده است. در ادامه به ایده تضاد خواهیم پرداخت که نقطه مشترک هر دو دیدگاه مارکسیسم و پسامارکسیسم است. مارکسیسم کلاسیک، سیاست را در ایده تضاد طبقاتی می نگریست که در کمونیسم نهایی، نزاع طبقاتی مرتفع می شد و یک جامعه بی طبقه حاصل می شد. اما پسامارکسیسم لاکلائو و موفه با اشاره به بی پایان بودن عرصه نزاع های سیاسی، تضاد را عنصر همیشگی جامعه می داند و تلاش سیاست دموکراتیک رادیکال را در حفظ این تضاد نشان می دهد.