عنصر غالب در گونه ی غنائی و زیرگونههای آن، عاطفههای انسانی است و اساساً شاخص اصلیِ گونه ی غنائی در برابر انواع و گونههای ادبی دیگر، همین غلبه ی عنصر عاطفه است. عاطفههای انسانی، متکثر، متنوّع و تغییرپذیرند. شاعر مانند هر انسان دیگری دستخوش عواطف گوناگون است؛ ولی تفاوت شاعران با سایر انسان ها در این مورد، آن است که عواطف دیگر انسان ها ثبت نمی شود و حضور، تحول و یا تناقض جلوه های مختلف آن ها به واکاوی و مقایسه گذاشته نمی شود، درحالی که عواطف شاعران در سروده هایشان ثبت می شود و می تواند سرچشمه ی داوری های مختلف درباره ی آنان باشد. در این واکاوی ها همچنین می توان قوس تحولات عاطفی شاعران را نیز ترسیم کرد و یا دگرگونی های روانی، تغییر مشرب و تحول جهان بینی آن ها را مورد مطالعه قرار داد و حتی می توان تا زوایای روح و ضمیر شاعران نفوذ کرد؛ کاری که در پژوهش های ادبی ما کمتر دیده می شود. چنین کاری را نمی توان با مطالعه و بررسیِ موردی و صرفا با اتّکا بر نمونه های موردی از ابیات پراکنده ی سرایندگان عملی کرد. پژوهشی از این قسم، سازوکار علمی خود را دارد و زمینه ی مطالعه و بررسی وسیع تری را می طلبد.
در میان آفرینندگان آثار ادبی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، جایگاه ویژه ای دارد. این تمایز و برجستگی در گرو عوامل متعددی است از جمله این که حافظ در پدیدآوردن آثارش، شگردهای هنری فراوانی را به کاربسته که بسیاری از آنها به رفتار و کارکرد وی با زبان و شیوهی واژهگزینی و واژهچینی او بر روی زنجیرهی سخن مربوط است. حافظپژوهان بسیاری تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا خود را در جهان ذهن و زبان حافظ وارد کنند؛ اگرچه بسیاری از این تلاشها، به نتایج ارزشمندی دست یافته اما هنوز «ماجرای پایان ناپذیر حافظ» در آغاز راه است و هر روز شاهد تلاشهای پیگیر در شرح، تفسیر و گرهگشایی از منظورهای خواجه ی شیراز و به ویژه کشف رمز و راز ظرافتهای کلام وی هستیم و هرکس از زاویه ای دیگر به آثار وی مینگرد. توانمندی حافظ در فراخوانی و احضار واژگان بر روی زنجیرهی گفتار و نیروی تداعیگری ذهنی وی، بر کسی پوشیده نیست. در این مقاله برای نشان دادن گوشهای از این توانمندیها، کارکرد و پیوند هنری دو واژه یا اصطلاح «دل» و «زلف» در غزلیات حافظ بررسی شدهاست. در دیوان حافظ این دو واژه در حدود 78 مرتبه (در واحد بیت) با هم و مرتبط با یک دیگر به کار رفتهاند که در هر بار با تصویر و تعبیری متفاوت روبرو میشویم. دراین مقاله این کارکردهای هنری در 22 دسته تقسیم شده که بررسی و تحلیل آن ها از اهداف اصلی این مقاله است.
شعر حافظ چه راز و رمزی را در جان مایهه خویش نهان دارد که این گونه خیل مشتاقان را به سوی خویش می کشاند و دیوان اشعارش هر سال در شمارگانی فرامیلیونی، و در شکل و شمایل گوناگون و قد و قواره های مختلف به بازار کتاب عرضه می شود. این همه شرح های نوشته شده بر بیت ها و غزل ها و بر کل دیوان، دلالت بر کدام ویژگی شعری او دارد؟ این رمزناکی که شعرش را تا این حد شرح طلب کرده، در صورت کلام او تعبیه شده و یا در معنای آن نهفته است ، یا در هر دو ؟ شعر او چه تفاوت بنیادی و ماهوی و یا صوری و عرضی با شعر دیگر شاعران ما دارد که با چنین رویکرد شرح طلبانه ای روبه رو شده است ؟
سعدی و حافظ، دو شاعر بزرگ ایران و جهانند که در شعر فارسی عصر خویش و همه دورانها، تاثیری همیشگی، پایدار و همه جانبه داشتهاند و لطف و ذوق ایرانی و معنای شعر ناب فارسی و وسعت نفوذ شعر را در جامعه و پیوند شعر و زندگی را در سخن خورشیدی خود، جاودانه به تماشا گذاشتهاند. بیآنکه بتوان فضل تقدم و راهگشایی دورانساز سعدی را فراموش کرد، این مقاله سعی دارد که سعدی و حافظ را در همانندیها و تفاوتهای دورانی، شیوههای هنری و فکری آنان بهتر معرفی کند.