این تحقیق به بررسی و مقایسه ی ساختارها و مؤلفه های گفتمان مدار موجود در داستان های کوتاه معاصر بزرگ سال و نوجوان پرداخته و سعی در بیان این مطلب دارد که تا چه حد و به چه منظور نویسندگان ادبی در آثار خود از این ساختارها و مؤلفه ها استفاده کرده و با پوشیدگی سخن می گویند. بر این اساس،10 داستان کوتاه بزرگ سال و 10 داستان کوتاه نوجوان انتخاب و بررسی شد. تعداد ساختارهای گفتمان مدار موجود در متن بر اساس الگوی ون لیوون، تعیین و شمارش شد. طول متن داستان ها نیز با استفاده از شمارش واحدهای پایانی مشخص گردید. در ادامه درصد به کارگیری مؤلفه ها در هر گروه از داستان ها محاسبه شد و هم چنین به منظور تعیین معناداری تفاوت میان این دو گروه از روش مجذور خی استفاده شد. نتایج حاصل به شرح زیر بود:1. در متون ادبی افزونه بر مؤلفه های مطرح شده در الگوی ون لیوون، مؤلفه های گفتمان مدار دیگری نیز دیده می شود که پنهان کاری را در پی دارد.2. تفاوت داستان های بزرگ سالان و نوجوانان در میزان استفاده از مؤلفه های گفتمان مدار معنادار نیست.3. استفاده از مؤلفه های ادبی در داستان های نوجوانان بیش از بزرگ سالان است.4. استفاده از ساختارهای گفتمان مدار موجود در متون ادبی بیشتر به منظور بیان ایدئولوژی به معنی بیان ارزش های اجتماعی و فرهنگی است.5. ادبیات هم می تواند به صورت ابزاری در دست جناح های مختلف برای بیان ایدئولوژی به معنی ترویج گرایش های گروهی قرارگیرد
هدف این مقاله بررسی نقش های جنسیتی و چگونگی القای آن ها به مخاطب، جایگاه اختصاص یافته به زنان از سوی نظام مردسالار، نقش های همسر و دختر، نگاه مرد و رابطه ی زن و طبیعت در داستان خاله سوسکه از قصّه های صبحی است. شیوه ی پژوهش بر اساس تمایز جنس و جنسیت و در چارچوب نظریه ی فمنیسم (زن گرا) است. به غیر از اشاره های بسیار مختصر در سه کتاب، تاکنون درباره ی این داستان نوشتاری پژوهشی انجام نگرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، گفتمان مردسالار در ساختن عناصر زیر نقش مهمی دارد: ساختن نقش های جنسیتی و ارزش ها و ملاک های مرتبط با آن ها؛ ارائه و القای آن ها به مخاطب از راه های گوناگون از جمله ادبیات کودک. گفتنی است موارد پیش گفته، نظام مردسالاری را در نظام اجتماعی فرهنگی تقویت می کند
مقاله حاضر به منظور درک و آشنایی با نقاشی کودکان و اهمیت شیوه بیانی آن در هنر بزرگسالی نگارش شده است. کودکاناز بدو تولد به شناخت محیط و پدیده های مادی جهان می پردازند. و طی این فرایند، تحت شرایط محیطی دوران رشد و همراه با یادگیری زبان، دنیای مادی و رویدادها محیط خود را به صورت تصاویری نمادین که در بر گیرنده مفهوم کلی، ذات و ماهیت اشیا می باشد را در ذهن ثبت می کنند. تصاویری ذهنی که ما به ازای خود در کودک کنشی عاطفی و هیجانی را نیز بر می انگیزد. نقاشی کودکان تصاویری است، به دور از بازنمایی ناظرمدارانه، تقلیدی است از واقعیت، که با تصویر ذهنی او مشترک است. میان تصویر ترسیمی و تصویر درونی تعاملی بی شمار برقرار است و بیانی است، برگرفته از ادراک فردی او. حفظ این احساس کودکانه و به کارگیری آگاهانه این شیوه بیانی، در بزرگسالی، می تواند رهنمون خلق آثاری بدیع و فردی باشد.
اندیشه ی خواننده ی نهفته یا درون کتاب، بر پایه ی این نگرش شکل گرفته که برای گفتن یک چیز، دو فرد لازم است و نویسنده یا مؤلف، برای آشکار ساختن معنای مورد نظر، روابطی را در اثر خود با خواننده ایجاد می کند. ایدن چمبرز بر این باور است که برای یافتن این خواننده، که او خواننده ی «نهفته»اش می خواند به روشی نیاز است که در داستان های کودک و نوجوان، کودک را در مقام خواننده به شمار آورد و او را در درون کتاب جای دهد. از همین رو، چمبرز روش پیشنهادی خود را برای این کار ارائه می دهد. از دیگر سو منتقدان ادبیات کودک در چند سال گذشته، به آثار داستانی احمد اکبرپور، توجهی ویژه داشته اند و کودکان و نوجوانان نیز از این آثار استقبال کرده اند. از همین رو، این پژوهش بر آن است تا بر پایه ی نظریه ی چمبرز، سه اثر داستانی اکبرپور را بررسی کند و خواننده ی درون این داستان ها را آشکار سازد