شاهنامهدر عین تعدد و گستردگی منابع، به صورتی منظم ومنسجم در یک کلّ یگانه و یک پارچه سروده شده است. انعکاس این انسجام و یک پارچگی را در پنجاه دوره حکومتی در کلّ اثر می توان مشاهده کرد. دوره های پادشاهی از ساختاری هم آهنگ و مشترک برخوردار است. محقق با این فرض که آغاز حکومت در شاهنامهدارای ساختاری یک پارچه و یک سان است به روش تحلیلی و تطبیقی به بررسی و تطبیق این دوره های پادشاهی پرداخته است. برآیند حاصل از پژوهش نشان می دهد که ساختار آغاز حکومت ها در شاهنامهاز هشت الگوی مشترک پیروی می کند. سعی فردوسی در اثر پای بندی و استواری به این الگوهاست. گویا این شیوه برای بیان تفکّر اصلی شاهنامهبه صورت خط یا رشته ای در خلال اثر کشیده شده و موقعیّت های مهم را به هم پیوند داده است. این الگوها عبارت اند از:1- بر تخت نشستن پادشاه؛ 2- مجلس آراستن؛ 3- سخن رانی کردن؛ 4- منشور حکومت پادشاه؛ با نام یزدان آغازکردن؛ 5- فرّه ایزدی داشتن؛ 6- آفرین خواندن بزرگان پادشاه را؛ 7- مدّت حکومت پادشاه.
هدف پژوهش حاضر این است که با رویکرد روایت شناسی باختینی یعنی منطق گفت وگویی به بررسی شاهنامه فردوسی بپردازد. منطق گفت وگویی نوعی روایت است که به بررسی روابط بین دیدگاه های مختلف ازطریق گفت وگو می پردازد و یگانه راه تعامل را گفت وگو می داند. منطق گفت وگویی با مفاهیمی نظیر «چندصدایی»، «دگرآوایی» و «کارناوال» تکمیل می شود. از لوازم ضروری زندگی کارناوالی خنده است؛ در شاهنامه به سه نوع «خنده» برمی خوریم که یک نوع آن به خنده ای که مدنظر باختین است نزدیک است و آن خنده ای است که مفهوم مسخره کردن و تحقیر را می رساند. انواع دیگر خنده عبارت اند از: «خنده» شادمانی و «خنده»ای که تمثیلی از طبیعت است. در فرجام نیز به تفاوت ها و شباهت های بین خنده کارناوالی و خنده شاهنامه پرداخته شده است، تا مطابقت نظریه منطق گفت وگویی با شاهنامه سنجیده شود. در این پژوهش تلاش شده تا واژه «خنده» و مشتقات آن با بهره گیری از روش تحلیلی توصیفی در شاهنامه بررسی و براساس نظریه منطق مکالمه باختین سنجیده شود و تفاوت ها و شباهت های آن با «خنده» کارناوالی باختین تبیین شود.