تفسیر سورآبادی (سورابانی)، معروف به تفسیرالتفاسیر ، تفسیری است فشرده و کامل از قرآن مجید به زبان فارسی، اثر ابوبکر عتیق نیشابوری، که درحدود ۴۷۰ تا ۴۸۰ هجری تألیف شده است. قصه ها، بخش ها، نسخه ها و سرانجام کل این اثر به صورت های گوناگون انتشار یافته و صورتِ کاملِ آن در پنج مجلد، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی در سال ۱۳۸۱ به طبع رسیده است. در این مقاله کوشیده ایم کاستی ها و اشکالات این تصحیح را نشان دهیم و ضرورت تصحیح دوباره آن را یادآور شویم. در این راستا، افزون بر متن چاپی سیرجانی، از سه نسخه قونیه (مورخ ۷۲۳ تا ۷۲۵)، دیوان هند (مورخ ۷۳۰) و لایدن (مورخ ۷۶۹) بهره برده ایم و نشان داده ایم که ناشناخته بودن نسخه یا نسخه های اساس، معرفی نشدن نسخه ها و ویژگی های آن ها، نامعلوم بودن شیوه تصحیح و انتقادی نبودن آن، ناقص ماندن بخش نسخه بدل ها، بی توجهی به تحولات آوایی و ضبط واژه های مشکول، افتادگی ها و بدخوانی ها و برخی لغزش ها در تصحیح واژه های کم کاربرد مهم ترین اشکالاتِ این چاپ بوده است. این ایرادات به حدی است که معنی و مفهوم برخی واژه ها دگرگون شده و با آنچه مؤلف درصدد بیان آن بوده اختلاف پیدا کرده است.
تفسیر رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تَفسیرِالقُرآن از مهم ترین و برجسته ترین تفسیرهای شیعه به زبان فارسی است. اهمیت و ارزش والای این اثر سبب شده تا برخی آثار، مانند تفسیر جِلِاء الاذهان و جَلاء الاحزان فی تَفسیر القُرآن ، از آن تأثیر بپذیرند. اگرچه تفسیرهایی که به زبان فارسی تألیف شده اند معمولاً از زبان عربی و قرآن کریم تأثیر بسیار گرفتند، در متن تفسیرها واژه های فارسیِ بسیاری دیده می شود که برخی از آن ها منحصربه فرد و برخی در دوره های دیگر بسیار کم کاربرد بوده است. باتوجه به اینکه بسیاری از پژوهشگران و فهرست نگاران بر این باورند که تفسیر جِلِاء الاذهان و جَلاء الاحزان تلخیصی از تفسیر رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان است، نگارنده بر آن شده ضمن معرّفی مختصری از دو تفسیر یادشده، موارد اختلاف برخی از واژه ها و ترکیب های به کاررفته در متن تفسیرها را نشان دهد.
هلیم غذایی است رقیق که از گوشت تهیه می شود. این واژه را با املای حلیم نیز می نویسند. در این یادداشت کوشیده ایم که دریابیم کدام یک از دو املای هلیم و حلیم کهن تر و اصیل تر است. برای این کار به منابع پیشین نگریسته ایم و درستی و نادرستی دیدگاه های درج شده در آن ها را سنجیده ایم. همچنین به کاربردهای این واژه در متن های کهن اشاره کرده ایم و سیر تحول این واژه و ریشه آن را به دست داده ایم.
در کتاب های مرجع و پژوهش های معاصران «سنتور» غالباً سازی ایرانی و کهن معرفی شده و برای اثبات این مدعا شاهدها و تصویرهایی از آن آورده اند. در نوشته پیش رو، با بررسی این شاهدها و همچنین اسناد و منابع دیگر، درستی و نادرستی این مدعا را بررسی کرده ایم و کوشیده ایم با جست وجو و پژوهش در اسناد و شاهدهای متقن، علاوه بر نتیجه گیری درباره این مدعا، حدود تاریخی قدمت سنتور در متن های فارسی را تخمین بزنیم.