فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۲۱۶ مورد.
ضرورت
فلسفه ی زمان
درباره عالم و درباره یقین
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۷۸ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
اسطوره و متافیزیک
حوزههای تخصصی:
تحلیلی معرفتی از بساطت و غیریت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود در فلسفه کانت به مفهومی مقولی بدل می شود که با انکار عینیت وجود به مثابه کمال، در یک چرخش ذهن گرایانه جدایی ذهن و عین را نتیجه می دهد. اما خارجیت وجود مبنایی است که نمی توان به آسانی از آن عبور کرد؛ هرچند با مشکل بساطت و غیریت، و تاریخی و فراتاریخی بودن مواجه است. مسئله این است که چگونه باید از تنگنای این تعارضات عبور کرد. با فرض قاعده فرعیه، می توان ضمن نقد سفسطه، به اثبات وجود به مثابه امر مشترک میان عین و ذهن راه یافت. حقیقت هستی بسیط است و در بساطت اش سیطره مطلق بر هر کثرتی دارد و از همین رو به مثابه کل، تمام کثرات را در خود دارد و بدون استثنا برای همه هست. به این ترتیب، بر اساس تشکیک وجود، غیریت هستی را باید ناشی از حدود بساطت آن دانست. هرآنچه بهره مند از هستی است با هستی بسیط مواجه است، مواجهه ای که تکین و خاص است. هستی حقیقت بسیطی است که در مقام تحقق در دیگری حضور یافته و بساطت آن غیبت تلقی می شود، حال آنکه غیریت، چیزی جز تعین بساطتِ «هستی» نیست.
فلسفه، زبان، وجود
احد و ویژگی های آن در نظام فکری فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در جست وجوی گزارش و تحلیلی از دلایل اثبات احد و ویژگی های آن در نظام فکری فلوطین است. ابتدا به تبیین اساسی ترین دلایل فلوطین همچون بساطت محض و وحدت محض بر اثبات هستی احد پرداختیم که ویژگی مشترک همه آنها این است که فلوطین به نحو اِنّی به اثبات اصل نخستین بسیط می پردازد، به این معنا که چون موجودات مرکب وجود دارند، تبیین علّی آنها نیازمند به علت نخستین بسیط است. بخش دیگر مقاله به تحقیق در باب برخی از ویژگی های احد، همچون علیت فاعلی و غایی٬ فوق وجود و صفات وجود بودن٬ ایجادگری و فیضان و حضور همه جایی می پردازد.
تبیین توماس آکوئینی از نسبت میان زیبایی با خیر و حقیقت در چهارچوب بحث از صفات استعلایی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شرایط شکل گیری زیباشناسی جدید یا استتیک در دورة روشنگری، استقلال زیبایی از خیر و حقیقت بوده است. اما در فلسفة پیش از دوران تجدد، یعنی در دورة یونان باستان و قرون وسطی، زیبایی جدای از خیر و حقیقت فهم و تبیین نمی شد. این تفکیک ناپذیری در رویکرد مابعدالطبیعی و هستی شناختی به این سه معنای ارزشی ریشه دارد. یک نمونة برجسته از این رویکرد را نزد توماس آکوئینی می توان دید. توماس در بستر مبحث صفات استعلایی وجود مخلوق، به نسبت زیبایی با خیر و حقیقت می پردازد. وی می کوشد این سه گان را در دو مرتبة وجود مخلوق و مرتبة الهی با هم مرتبط سازد. از سوی دیگر، توماس با مرتبط ساختن این صفات با قوای شناختی و ارادی نفس، اساسی مابعدالطبیعی برای حیات اخلاقی و حیات نظاره گرانه فراهم می آورد که زیبایی در آن نقشی اساسی دارد.
زمان (2)
درآمدی تاریخی بر مابعدالطبیعه
حوزههای تخصصی:
زمان (3)
وحدت بینی و کثرت انگاری
حوزههای تخصصی:
تفتیش در هستی های محسوس و استنباط های متافیزیکی آن نزد افلاطون و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مرزبندی های فلسفی در مورد عالم حس و عالم غیر محسوس همواره یکی از تمایزات عمدة میان فیلسوفان بوده است. نتیجه این مرزبندی قرار دادن دو دسته از فیلسوفان در دو صف جدای از یکدیگر است. در یک طرف فیلسوفان مادی گرا قرار دارند که شعاع عالم هستی را صرفاً در عالم حس و ماده محدود می نمایند و در طرف دیگر صف فیلسوفانی قرار دارند که شعاع عالم هستی را فراتر از حس و ماده می دانند. آنچه ممکن است این تمایز را مضاعف نماید اختلاف در روش نشان دادن قلمرو عالم هستی است. یکی از رایج ترین شیوه ها در نشان دادن حد و مرز عالم هستی تأمل و تفتیش در عالم حس است. هدف پژوهش حاضر این است که روش تفتیش در عالم حس به منظور نشان دادن قلمرو عالم هستی مورد تحلیل قرار داده شود. نتیجه ای که در این پژوهش نویسنده نشان خواهد داد این است که روش تفتیش در حس نزد افلاطون و ابن سینا مورد استفاده جدی قرار داشته است و هر دو اندیشمند از طریق تفتیش در عالم حس استنباط های فلسفی متناسب با نظام فلسفی خود استخراج نموده اند. زیرا ابن سینا اگر چه همانند افلاطون در یکی از روش ها در نشان دادن شعاع عالم هستی که آن را فراتر از علم حس می داند بر تفتیش در عالم حس تأکید دارد اما با وجود آن نتیجه این تفتیش نشان دادن امر واقعی است که از آن به طبیعت مشترکه تعبیر می نماید چیزی که نزد افلاطون به ایده تعبیر می شود.
سرگشته در گستره بدایت تا نهایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژیلبر دیوران، شاگرد گاستون باشلار، برای بنا کردن «نقد اسطوره شناختی»، «نقد تخیل مادی» را که الهام گرفته از باشلار است رها می کند. در واقع، بین افکار گاستون باشلار و ژیلبر دیوران هم تداوم فکری و هم گسستگی فکری وجود دارد. این اختلاف فکری برای بهتر شناختن کار بدیع ژیلبر دیوران دارای اهمیت بسیار است زیرا به لطف تحقیقات و پیشرفت های علمی اواخر قرن گذشته، ژِیلبر دیوران توانست انقلاب و تحول باشلاری در نقد ادبی را به انتهای مسیر برساند. یکی از ویژگی های اصلی تفکر دیوران تداوم همیشگی افکارش می باشد. خواننده آثار ژیلبر دیوران، برخلاف گاستون باشلار، از میان نوشته ها با یک «تغییر» مواجه نمی شود. بلکه، می توانیم در کارهای ژیلبر دیوران یک پیوستگی و تداوم همیشگی را در روش های نقد ادبی مشاهده کنیم؛ برای مثال، اسطوره ویژگی مشترک و همیشگی در مطالعات و بررسی های گوناگون او می باشد؛ در واقع، اسطوره موضوع (تم) اصلی در تحقیقات اوست. با این حال، می توان در عمق این پیوستگی و تداوم همیشگی چندین شاخه روشمند را از دل آن بیرون کشید و آن را شاخه شاخه کرد ...
نفس شناسی در نظام فلسفی افضل الدین کاشانی
حوزههای تخصصی:
افضل الدین کاشانی فیلسوفی است دقیق النظر و صاحب رأی که در قرن ششم می زیسته است. او با ذوق سرشار خویش سعی کرده است با در هم تنیدن و تلفیق روش های حِکَمی رایج زمانی خویش (مشایی، اشراقی، عرفانی) به منهجی نو دست یازد. و بر آن اساس، ساختاری منسجم از تفکرات فلسفی و معرفتی خویش برسازد. وی در کنار اندیشیدن در باب نهادهای بنیادین حکمت، فلسفه و معرفت به طور عام، درباره نفس به طور ویژه و خاص اندیشیده است. دستگاه اندیشتاری او در باب نفس از انسجام و استحکام قابل قبولی برخوردار است و البته در موارد بسیاری ابتکاری است.
با این همه این حکیم والامقام در جامعه علمی و فلسفی ما کاملاً ناشناخته و قدرش نامعلوم مانده است. همه آنچه درباره او انجام گرفته، به جز تصحیح و تحقیق و چاپ مجموعهآثار او، به شرح حال نویسی و تمجیدهای تشریفاتی از او منحصر است. حال آنکه کندوکاو در اندیشه های او و صید مرواریدهای سفته شده و به عزلت نشسته در مجموعه آثار و رسایلش کاری لازم و واجب می نماید. نگارنده بر خود فرض دانست تا در ضمن یک پروژه تحقیقاتی و علمی گامی فراتر نهد و از معرفی شناسنامه ای به معرفی علمی این شخصیت مهم فلسفی ـ عرفانی مبادرت ورزد. از این رو، به عمده ترین مسأله مورد دغدغه کاشانی، یعنی بحث نفس، توجه کرده تا پاره ای از زوایای نهفته و خاک گرفته اندیشه ها و آرای او را بازشکافته، گزارش، شرح، تفسیر و تحلیل نماید.
ز افسانه گری ای دل دانش نشناس
پیوسته قرین شک ندیم وسواس
تا تو تهی از عقل و پر از پنداری
فربه نهای، از فریب داری آماس
«بابا افضل کاشانی»
بررسی و نقد دیدگاه اصالت زمان شخص گرای برایتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی و نقد دیدگاه اصالت زمان شخص گرای برایتمن است. در این تحقیق با روش توصیفی- انتقادی، نخست فلسفه شخص گرایی معرفی گردیده، سپس دیدگاه اصالت زمان شخص گرای برایتمن و چیستی شخص بررسی و در نهایت به نقد این دیدگاه پرداخته شده است. یافته ها نشان می دهند که برایتمن، مفهوم پردازی نوینی از «خود» ارائه می دهد. «خود» از دید او تجربی است؛ امّا نه تنها با «خود» تجربی هیوم و طرفداران وی متفاوت است؛ بلکه این دیدگاه را دارای اشکالات اساسی هم می داند. برایتمن «خود» تجربی را «شخص» می خواند. از دید وی «شخص»، «خود» اخلاقی است و دلالت اخلاقی دارد. البته دیدگاه برایتمن هم معایبی دارد که ناشی از تصوّر او از تجربه است؛ عدم پایبندی برایتمن به استلزامات منطقی تصوّر خود از تجربه، ناسازگاری آن با اصول پدیدارشناسی مورد قبول خود، نقض خصلت ارتباط به عنوان یکی از ویژگی های مهمّ تجربه و شخص، فراهم آوردن زمینه برای خطای تجربه، شک گرایی، انتزاع گرایی و محدود کردن اخلاق به اخلاق ذهنی، از کاستی های عمده تصوّر او هستند.
ما بعد الطبیعه در جهان اسلام
حوزههای تخصصی:
جایگاه هستی شناسی و شناخت شناسی ماتقدم در تفسیری از جوهر در مفهوم ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبش های فلسفی دوره جدید، و به طور خاص نوع قرن هجدهمی آن، با کانت آغاز شد و سپس کم و بیش متأثر از جذبهکانتی ادامه یافت. به این شیوه فلسفهارسطو به اتهام غیر نقدی بودن و جزمیت به محاق فراموشی می رفت. در حقیقت ادعا شد که فلسفه ارسطو شناخت را بر پایه تجرید صور معقول یا ماهیت از اشیا بیرون از ذهن توضیح می دهد، و لذا متضمن پژوهش شرط های ماتقدم بر تجربه نیست. بنابراین اعتبار شناخت و آگاهی را از اعتبار چنین شرط هایی پژوهش نمی کند.
مقاله حاضر پژوهشی است که روشن می نماید فلسفه ارسطو بر پایه تجرید ماهیت از ظرف خارج استوار نیست بلکه شرط های ماتقدم تجربه را به شیوه مخصوص به خود پژوهش می کند، زیرا شرط ها یا اصل هایی که در متافیزیک وی پژوهش می شود، اصل ها و مبادی «موجود بماهو موجود» است که ماتقدم بر هر تجربه است. این اصل ها و مبادی به نوعی متضمن در تعریف ماهیت هستند. از آنجا که چیستی مرکب از صورت وماده است، این اصل ها و مبادی انضمامیت جهان را مشعر داشته و بنابراین ارزش های تجربی را تأکید می کند. از این منظر، جوهر به مثابه یک نظام هستی شناسی ماتقدم تبیین می شود که شناخت شناسی بر آن استوار است.