آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۱۰۲

چکیده

دکارت عموماً به عنوان نخستین فیلسوف مدرن شناخته می شود. در زمان دکارت، اولاً شکاکیتی بنیادین و عمیق فراگیر شده بود و ثانیاً علمِ تازه سربرآورده نمی توانست تکیه گاهی در فلسفه زمان خود داشته باشد. آنچه دکارت را در موقعیت تأسیس فلسفه مدرن قرار می دهد، توجهی است که او در فلسفه خود، به بحران بنیادین علم برای انسان می کند: اگر انسان موجودی متناهی و جهان نامتناهی است، انسان چگونه می تواند به چیزی علم پیدا کند و به صحت (مطابقت) آن یقین داشته باشد؟ رویارویی دکارت با این بحران اساسی و عزم او برای دستیابی به اساسی استوار و پایدار برای علم، منجر به شکل گیری طرح تازه ای از حقیقت و اساسی تازه برای علم شد. دکارت تلاش می کند تا با سیری درونی در اندیشه خود، با شک در هرآنچه ممکن است و حتی بدیهی ترین امور، به تکیه گاهی شک ناپذیر برای علم دست یابد. دکارت این تلاش را با روایت اول شخص از سیر درونی خود، در رساله «تأملات» به سرانجام می رسد.

تبلیغات