آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

1. تعریف شما از علم، (Science) و دین، (Religion) چیست؟
قبل از آنکه تعریف خودم را از علم بگویم، یک مطلب را تاکید مى‏کنم و آن این است که از زمانى که علم به صورت یک معرفت مستقل از فلسفه جدا شد، اختلاف نظر فراوانى در تعریف آن پدیدار شد. عده‏اى علم را رشته‏اى مى‏نامند که با واقعیات سروکار داشته باشد. و لذا آن را مرتبط با مشاهدات و ظواهر پدیده‏ها تلقى مى‏کنند، اما برخى دیگر آن را رشته‏اى معرفى مى‏کنند که با حقایق سروکار دارد. «ارسطو» علم را یک معرفت اثبات شده پیرامون علل اشیاء مى‏داند. «راجر بیکن‏» علوم تجربى را مبتنى بر مشاهدات و ریاضیات مى‏داند و علوم نظرى و استنباطى را در مرحله پس از آنها معتبر مى‏داند. «ویلیام اکامى‏» علوم را در دو دسته عقلانى و واقعى جاى مى‏دهد.
در نظر «فرانسیس بیکن‏» علمى بودن با استقرایى بودن روش معرفت مورد نظر همراه بود. «تامس هابز» علوم را با توجه به منشاء آنها تقسیم کرده،یک دسته را ناشى از واقعیت و یک دسته را ناشى از استدلال و عقل تصور مى‏کند. «دکارت‏» منشاء علم را منحصرا در عقل و استدلال عقلى سراغ مى‏گیرد. «گالیله‏» و «نیوتن‏» جنبه‏هاى تحلیل ریاضى و تجربى را در علم مورد تاکید قرار مى‏دهند. «اگوست کنت‏» نیز این مشى اثبات‏گرایى را در مورد علم تاکید دارند. «چارلز پیرس‏» (1914 - 1839) نوعى دیدگاه عملگرایانه از علم را مورد تاکید قرار مى‏دهد و «جان دیوئى‏» ضمن تاکید بر روش «پیرس‏»، علم را هم‏مرز با عقلانیت تلقى مى‏کند. «ویندل بند»(1915 - 1848)، بر این امر تاکید دارد که علوم در دو دسته طبیعى و فرهنگى قراردارند وبین آنها تفاوت واقعى وجود دارد. «پوانکاره‏» علوم و اصول علمى را مجموعه‏اى از قراردادها و میثاقها تلقى مى‏کند.
«کارل پیرسون‏» علمى بودن را مترادف با تشریحى بودن (و نه توضیحى بودن) تلقى مى‏کند. از نظر «دوهم‏» علم معرفتى است که به کشف روابط پدیده‏ها مبادرت مى‏کند. «همپل‏» کاربرد روش «فرضیه‏اى - قیاسى‏» را نهادى از علم (چه طبیعى و چه اجتماعى) تلقى مى‏کند. «تولمین‏» بر ماهیت تکاملى علوم (همانند بیولوژى) تاکید دارد. در مقابل «فاى رابند» به جاى جمع آورى داده‏ها و واقعیتها، تنوع فرضیات و تکثرى بودن و حتى بدون مرز بودن روشها را براى پیشرفت علوم ، اساس مى‏داند و....
این امور نشان مى‏دهد که دنبال کردن یک تعریف جهانشمول از علم، هم کارى ناممکن و هم تلاشى غیر ضرورى است. در نتیجه به نظر ما باید روى چارچوبى کلى‏تر از علم پیش رفت تا معارف بیشترى را دربرگیرد. لذا من عقیده دارم که هر نوع معرفت و یا هر عنصر از یک معرفت که قابلیت روشمندسازى و ارزیابى منطقى داشته باشد، علم محسوب مى‏شود. به عبارت دیگر ما علم را به نحوى به مطالعه علمى تحویل مى‏بریم. البته با توجه به تنوع روشها و نگرشها در مطالعات معارف مختلف مى‏توان گفت که تصورات مربوط به علمى بودن، تنظیم فرضیه‏ها و نظریه‏ها، چگونگى ارزیابى و آزمون تئورى‏ها، قلمرو موضوعات، چگونگى کاربرد تئوریها و امور مشابه در آنها متفاوت خواهد بود. در نتیجه علمى بودن ریاضیات با علمى بودن اقتصاد و با علمى بودن اقتصاد اسلامى تفاوت دارد. مثلا در علم اقتصاد، در موارد زیادى تئورى‏ها قابلیت آزمون تجربى دارند، ولى در اقتصاد اسلامى ابزار توضیح و تحلیل کارآیى بیشترى خواهد داشت.
در عین حال آزمون تئوریها در اقتصاد نیازمند به تحلیل رفتارهاى پیچیده مصرف کننده‏ها و تولید کننده‏ها و دولتمردان است که مى‏توانند جهت‏دار باشند، اما در فیزیک، محقق با جرم، وزن، فشار، انرژى، اندازه در مواد طبیعى سروکار دارد که بى‏طرف و غیرجانبدار هستند. براى تحلیل فیزیک و اقتصاد و حتى اقتصاد اسلامى ممکن است از قواعد ریاضى کمک گیریم، اما براى اثبات علم ریاضى از علوم دیگر کمک نمى‏گیریم. لذا نهایتا تفاوت در درجه علمیت مى‏تواند مربوط به عناصر خاص، قلمرو و ماهیت هر معرفت‏برگردد، اما ضابطه کلى علمیت‏یکسان باشد.
تعریف از دین نیز (جز در اصول کلى) همانند علم (البته نه به گستردگى آن)، یکسان و جهانشمول نمى‏باشد و هر محقق مى‏تواند با توجه به متافیزیک حاکم بر اندیشه خود و با حفظ اصول کلى یادشده تعریفى از دین داشته باشد. طیف دیدگاهها در مورد مذهب به نحوى وسیع است که برخى حتى مذهب را با خرافات مترادف مى‏گیرند (به اندیشه هراکلیتوس و همعصران وى در یونان قدیم و حتى عصر جدید مى‏توان رجوع کرد). آکویناس با وجودى که چند عنصر عقیدتى در دین را منحصر به فرد و ایمانى مى‏داند، اما در عین حال ارتباط دین و فلسفه را بسیار تنگاتنگ مى‏داند. «تامس پین‏» و «تامس جفرسن‏» و پیروان آنها، مذهب را یک پدیده طبیعى مى‏دانند. «هولباخ‏» عقیده دارد که مذهب عناصر مستقلى ندارد که وجودى مستقل از علم داشته باشد. کانت مذهب را در عنصر عقلى محض خلاصه مى‏کند. هگل مذهب را جایگزینى براى فلسفه مى‏خواند. فوئرباخ مذهب را نوعى فرافکنى از خصوصیات انسانى مى‏داند. «کرکگارد» عقیده به یک مذهب جهانشمول دارد.
دورکهم مذهب را نظامى از عقیده و عمل مرتبط با امور مقدس دانسته و مؤثر در ایجاد و حفظ همگرایى اجتماعى مى‏داند. «سانتایانا» مذهب را پل مابین جادوگرى و علم تلقى مى‏کند. «کاسیرر» مذهب را یک معرفت استعاره‏اى در مقابل علم به عنوان یک معرفت نمادین معرفى مى‏کند. «پل تیلیخ‏» مذهب را دغدعه نهایى انسانها مى‏نامد. «برایت وایت‏» مذهب را با تعهد و تسلیم اخلاقى مرتبط مى‏داند. برخى، نوشته‏هاى کتاب آسمانى و سنت پیام‏آورنده آن را، مذهب مى‏دانند. عده‏اى اصولا دین را «تجربه دینى‏» مى‏دانند. گروهى دین را «ایمان و عقیده دینى‏» تلقى مى‏کنند. عده‏اى مکتب مورد عمل در جوامع اسلامى را دین اسلام قلمداد مى‏نمایند. عده‏اى حتى کم‏تر از این، دین را کار نیک مى‏نامند و گروهى دین را محبوب‏ترین امور زندگى مى‏دانند (مانند ماتیو آرنولد). برخى عقیده به امور مجرد را دین مى‏دانند (مثلا ادوارد تایلور).
به عقیده ما با وجودى که ارائه تعریف جامع از دین دشوار مى‏باشد در عین حال مى‏توان آن را به صورتى ترکیبى بیان کرد; زیرا دین به طور اساسى پدیده‏اى همه بعدى است که ضمن عقیده به ماوراءالطبیعه، جهان را هدفدار، قاعده‏مند و با عناصرى سازگار تلقى مى‏کند، با نظامى اخلاقى و تجربه خاص دینى و عمل مربوط به آن (مرتبط با کتاب و سنت) همراه بوده، پاداش و توبیخ اخروى را اعمال مى‏نماید و هدف غایى آن هدایت‏بشر به سوى سعادت دنیا و آخرت و سرانجام کمال معنوى است.
ذکر دو مطلب در مورد تعریف کلى فوق حائز اهمیت است. یکى این است که قاعده‏مندى اقتضاء مى‏کند که در هر حوزه سازگارترین عناصر گردآورى شوند. لذا با وجودى که عقیده به ماوراءالطبیعه جزیى از دین است، اما تمامى امور ماورایى را نمى‏پوشاند یا با وجودى که کتاب و سنت اصلى‏ترین ادبیات آن است، در عین حال تمامى عناصر آنها لزوما جزء دین نیست; زیرا بخشى از آنها به امورى عادى پرداخته و مربوط به مقطع خاصى است. دوم اینکه با وجود اینکه توجه به تمام ابعاد دین، تعریف کامل آن است، ارتباط خالصانه انسان و خداوند نقش محورى دارد. کنار گذاشتن بخشى از دین، به منزله ارائه دین بطور ناقص و عمل دینى کم پاداش، مى‏باشد.
2. تعریف شما از علم دینى، (Religious Science) چیست؟ آیا تعاریف دیگرى وجود دارد؟
این سؤال در واقع در برگیرنده دو سؤال و متضمن جواب مثبت‏به یکى از آنها است. سؤال ضمنى این است که آیا اصولا علم دینى وجود دارد؟ که سؤال کننده در واقع جواب داده است که آرى ، علم دینى وجود دارد. سؤال دوم این است که تعریف علم دینى چیست؟ ما نیز عقیده داریم که علم دینى وجود دارد، اما آن را در یک قالب خاص در نظر داریم. به این صورت که پاسخ را با توجه به دو هدف و انتظار خود از علم دینى ارائه مى‏نماییم. یک هدف و انتظار ما از علم دینى این است که با حفظ استقلال عناصر هر کدام، چنان پیوندى بین امور علمى و امور دینى ارائه شود که دین تلطیف‏کننده جوانب تندى، خشکى و تیزى علم گردد و البته علم نیز در حوزه‏هاى سازگار عندالاقتضاء به تبیین امور دینى کمک کند.
به عقیده ما همین که نظریه‏هاى علمى و فرضیات عقلانى مربوطه متضمن و متاثر از امور ماورایى و ارزشى هستند، خود بیانى از پیوند ریشه‏اى بین عناصر علم و دین و وجود علم دینى است. این موضوع به ویژه در عصر «مابعد اثبات‏گرایى‏» اهمیت‏خاصى پیدا کرده است. به گونه‏اى که پس از آن تاثیر امور ماورائى در ایجاد و فرایند تکاملى فرضیه‏هاى علمى بدیهى مى‏نماید. البته مطالعات در این زمینه به طور جدى ادامه دارد و مشاجرات قابل توجهى بین محققان و دانشمندان مطرح است. در عین حال جدال مربوطه عمدتا در مورد میزان نقش و قلمرو امور دینى در علم مى‏باشد و نه در اصل آن. به عبارت دیگر مثلا برخى پیوند مربوطه را از کانال عناصر روانشناختى و برخى از مسیر جامعه شناختى دنبال مى‏کنند.
هدف دیگر ما و انتظار دیگر ما از علم دینى این است که بتوان با کمک آن، مطالعات و تحقیقات دینى را در قالب‏هاى روشمند، سازگار و دقیق علمى بازسازى نمود. بنابراین در اینجا ترجیح مى‏دهیم به جاى کاربرد «علم دینى‏» از عبارت «مطالعات علمى در حوزه دین‏» استفاده کنیم. لذا وقتى سخن از علمى بودن اقتصاد اسلامى مى‏نماییم، این معنا را در نظر داریم که مى‏توان تحقیقات اقتصادى اسلام را با شیوه‏هاى علمى دنبال نمود (براى ملاحظه یک نمونه از این نگرش مى‏توان به مقاله نگارنده در مجله عرفت‏شماره 23 مراجعه کرد). این امور با توجه به ماهیت عناصر دینى با وجودى که گاهى به وادى تجربه و آزمون کمى و مشاهده‏پذیر کشانده مى‏شود، اما در موارد دیگر امکان آزمون تجربى نبوده ، تنها در محدوده منطقى قابل اثبات خواهد بود.
به عقیده ما انطباق علم دینى همانند علم سنتى که در قالب آن، داده‏هاى مربوط به معارف مورد نظر جمع‏آورى گردد و الگوهاى رفتارى هماهنگ استخراج شود، هم غیرضرورى است و هم ناسازگار مى‏باشد; زیرا در صورتى سازگار و واقعى است که دین به طور کامل در تار و پود فرد و اجتماع رسوخ پیدا کند تا داده‏هاى رفتارى مربوطه انطباق کافى دینى داشته باشند. در نتیجه با تعریف علم دینى به شکل کاملا سنتى همان دشوارى حاصل مى‏شود که آیت‏الله صدر در توضیح علمى بودن اقتصاد اسلامى با آن مواجه است. وى عقیده دارد که این امر زمانى امکان دارد که رفتارها تبلور کامل اسلام باشند (ضمن مجتمع اسلامى، یطبق فیه، مذهب الاسلام تطبیقا کاملا). اما اینکه از علم دینى تعاریف دیگرى وجود دارد یا خیر، باید توجه داشت که به خاطر جدید بودن این حوزه مطالعاتى، ارائه تعاریف سازگار و کارآمد، ساده نمى‏باشد، در نتیجه، حداقل ما با تعاریف اقناع کننده‏اى برخورد نکرده‏ایم. بدیهى است‏با توجه به آزادى ارائه تعریف در قالب منطق، محققان حوزه موردنظر موضع خاصى اتخاذ مى‏نمایند.
3. تفاوت علم دینى با علوم متعارف چیست؟ [روش گردآورى، داورى، اهداف، غایات، اصول موضوعه، موضوعات، کاربردها].
ورود ابعاد ارزشى و دینى به درون مطالعات علمى مى‏تواند منشا تفاوتهایى در شکل و محتوا بین علم دینى و علم متعارف گردد. اگر نگرش کلى متفاوت باشد چگونگى تمایز بین این دو نیز متفاوت خواهد بود. مثلا فرض کنید علم دینى درست مشابه علم سنتى باشد و از داده‏هاى رفتارى افراد متدین معمولى (و نه متدین کامل) براى ترسیم نظریه‏ها استفاده کند، در این صورت، از لحاظ شکلى تفاوت جدى وجود ندارد و از لحاظ محتوایى، عمدتا تفاوتهایى در غایات و تا حدودى در اهداف و اصول موضوعه وجود خواهد داشت. مثلا یک معیار داورى براى نشان دادن تئورى خوب در علوم سنتى قدرت پیش‏بینى تئورى مربوطه است، در تئورى علم دینى (با فرض یادشده) نیز عنصر پیش‏بینى همان نقش را دارا خواهد بود.
روش گرد آورى و کاربردها در این صورت تفاوت عمده‏اى نخواهند داشت. تنها انسان متدین معمولى با انسان غیرمتمدن تفاوت خواهند داشت. ملاحظه کنید مثلا اگر در حال حاضر رفتار یک ایرانى مسلمان را با یک کانادایى غیرمسلمان در امور اقتصادى مقایسه کنیم چه تفاوتهایى وجود دارد. البته برخى کالاهاى ممنوع (مثل شراب) در سبد مصرف ایرانى نمى‏گنجد. اما هر دو دنبال کسب مطلوبیت و نفع هستند، ولى چون در جامعه ایرانى هنوز اسلام به طور کامل پیاده نشده و معاملات ربوى هنوز وجود دارد (یا رسما و یا به صورت حیله) و چون تربیت اسلامى به طور کافى رسوخ نکرده است، تفاوت اساسى بین دو الگوى استخراج شده وجود ندارد.
حال فرض کنید که الگوهاى علمى در علم دینى، بر اساس رفتار انسانهایى استخراج شوند که هم در جامعه و هم در زندگى فردى و هم در احکام حکومتى و مقررات و کنترلهاى اجتماعى و روابط بین عاملان اقتصادى ترسیم گردد. در این صورت دولتمردان شما همانند حضرت على(ع) خواهند بود که شدیدترین کنترل در هزینه‏هاى عمومى را به عمل مى‏آورد. معامله ربوى صورت نمى‏گیرد و دروغ و رشوه و دزدى و غصب و حیله در معامله و تبلیغ اغراق‏آمیز ممنوع خواهد بود. هدف و غایت رضایت‏خداوند است و اقتصاد و معامله و تولید و توزیع ابزارهایى جهت‏حصول به آن به کار مى‏روند. نوع‏دوستى و انصاف حاکم است و کنترل و نظارت قانون‏مند و منظم برقرار است و لذا با الگوهاى اقتصادى و علمى غیردینى، تفاوت اساسى وجود دارد.
همین‏طور اگر علم دینى را در قالب «مطالعه علمى در حوزه دین‏» در نظر بگیریم تفاوتهاى دو الگو بیشتر خواهد شد; زیرا در حالت‏سنتى و متعارف، روش استقراء سیطره بیشترى دارد و در اندیشه علم دینى روش قیاس کارآمدتر است . طراحى الگوى متعارف با فرض انسانهاى معمولى است ولى در علم دینى با فرض انسانهایى است که هم به مبانى دینى پایبندى جدى دارند و هم مقررات مربوطه را به خوبى به عمل مى‏آورند. حداقل مى‏توان گفت در حالت اخیر، روش ترکیبى است (از قیاس و استقراء) و وظیفه دولت‏براى زمینه‏سازى و تحکیم تربیت اسلامى سنگین‏تر است. داورى‏ها در حالت اخیر ارزش‏مدارتر از حالت قبلى است; زیرا جامعه یا تطابق کافى با ارزشها را دارد و یا در تلاش جدى براى فراهم آوردن این همراهى مى‏باشد. به عقیده ما و با تصور علم دینى مورد نظر، ضمن وجود همکارى عناصر علمى و دینى در قالب آن، در عین حال تفاوتهایى در ابعاد یادشده وجود دارد.
4. آیا داشتن علم دینى لزومى دارد؟ چرا؟
اگر منظور سؤال این است که، تدوین علم دینى فایده دارد یا خیر، جواب ما این است که بلى، فایده دارد (که ذیلا اشاره مى‏شود). اما اگر منظور این است که تدوین علم دینى جنبه حیاتى دارد و بدون آلترناتیو است و راه گریزى از آن نیست، به عقیده ما جواب منفى است و ایجاد علم دینى در این درجه از اهمیت نیست. اما در مورد اینکه، تدوین علم دینى فایده دارد، از چند بعد قابل بررسى است. یکى این است که قرار گرفتن معارف دینى در جرگه تحقیقات علمى باعث مى شود که تقاضا براى انجام مطالعات دینى بیشتر شود.
قالب منظم و عقلانى مطالعات علمى نوعى جذبه دارد که موجب ترغیب بیشتر محققان و علاقه‏مندان بررسى‏هاى دینى خواهد شد. یکى از موفقیتهاى واضح حوزه‏هاى فرهنگى کشورهاى پیشرفته همین ترسیم معارف مربوطه در یک شکل و چارچوب علمى است. حتى ارائه دقیق و منظم مطالعات فرهنگى مسیحیت موجب تشویق علاقه به متون مربوطه مى‏باشد. اصولا شکل دادن موضوعات اندیشه‏اى و دینى در چارچوب علمى، باعث صرفه‏جویى در زمان مراجعه و مطالعه خواهد شد. مثلا طرح علمى اندیشه اقتصادى اسلام و یا عقاید کلامى و اصولى آن در یک بافت جدید، باعث‏بهره بردارى بیشتر از آنها مى‏گردد.
اگر مطالعات اقتصاد اسلامى به صورتى ارائه گردد که تعریف مشخص ، قلمرو روشن مکانیسم‏ها و معیارهاى شفاف، طرح اهداف و غایات و ترسیم پیوند بین آنها و معیارها و سرانجام معرفى روشها و نگرشها و امور مشابه مورد توجه قرار گیرد، کارآیى مطالعات در حوزه مربوطه افزایش خواهد یافت. مقایسه کتاب اصول فقه «قوانین‏» با اصول فقه «فرائد الاصول‏»، و مقایسه کتاب فقه «مبسوط‏» با کتاب فقه «جواهر الکلام‏» و مقایسه نوشته‏هاى اقتصادى اسلام در اوایل قرن 20 میلادى (مانند الاموال محمد کامل در سال 1937 با اقتصادنا آیت‏الله صدر در دهه 1960)، همگى این تفاوت کارآیى بین طرح متون با غیرعلمى آن را نشان مى‏دهد. تذکر این مطلب را در پایان لازم مى‏دانم و آن این است که اگر به هر دلیل ایجاد و یا گسترش علم دینى (به هر مفهوم که باشد)، با دشوارى روبرو شود، نباید نگران بود; زیرا رسالت دین بالاتر و والاتر از طرح علمى آن است. به عبارت دیگر طرح علمى آن مفید است ولى فقدان زمینه طرح علمى آن نباید موجب دلسردى و ناامیدى و بدبینى نسبت‏به عناصر و معارف دینى گردد. اصولا (و به تعبیر آیت‏الله صدر) دین و اسلام، یک پیام و درخواست هدایت‏گر و راهنما و راهگشاى زندگى است و وظیفه اصلى آن بررسیهاى علمى نمى‏باشد (لان الاسلام دین دعوة و منهج‏حیاة و لیس من وظیفته الاصلیة ممارسة البحوث العلمیه).
در حال حاضر گروهى از دانشمندان علوم اجتماعى و انسانى براى نشان دادن اینکه معرفت مورد مطالعه آنها «علمى‏» است‏به دردسرهاى زیادى افتاده‏اند و به قول صاحبنظر معروف روش‏شناسى «مک لاپ‏» آنها دچار عقده حقارت شده‏اند. ما معتقدین به دین نیز نباید دچار عقده حقارت شویم و براى نشان دادن علم دینى به هر نوع کاهش عزت دینى و فرهنگى تن در دهیم. لذا اگر توانستیم علم دینى ارائه دهیم بسیار مفید است و اگر نتوانستیم، گمان نکنیم آن موضوع نشانه دون مرتبه بودن دین است که دین گوهرى است‏بسیار شریف که سعادت دنیا و آخرت و تضمین اخلاق و شرف انسانى و اطمینان قلبى و اعتقادى و ضامن بقاى یک جامعه سالم در بلندمدت مى‏باشد.
5. اگر بین علم دینى و علوم متعارف تعارض پیش آید چه باید کرد؟
اولا در صورتى که ترسیم پایه‏هاى علم دینى بر مبناى اصول متناسب و صحیح صورت گرفته باشد، و حوزه‏ها و قلمرو و مرزهاى آن با دیگر علوم شفاف گردیده باشد و انتظارات مربوط به هر کدام واضح باشد، اصولا تعارض به وجود نخواهد آمد. البته تغایر و تفاوت بین آنها ممکن است فراوان باشد، اما تعارض بسیار غیر محتمل است. چون اصولا تعارض یا در موضوع و تعریف علوم دینى و علوم متعارف بروز مى‏کند و یا در اهداف و غایات و یا در روش بررسى و مطالعه خواهد بود.
با توجه به تغایر حوزه‏هاى مربوطه در علم دینى و علم متعارف، اصولا زمینه تعارض وجود ندارد; زیرا یک اصل کلى در «علم دینى‏» به عقیده ما نقش ابزارى‏بودن آن براى معرفى قاعده‏مندتر «دین‏» است. یعنى هدف ما از طرح علم دینى این است که خود دین را دقیق‏تر و کارآمدتر معرفى کنیم، اما هدف دیگر علوم متعارف، خود علمى بودن آنهاست و نقش ابزارى ندارد. بسیارى از علماى جامعه‏شناسى و اقتصاد تلاش مى‏کنند معرفت‏هاى جامعه‏شناسى و اقتصاد را علمى جلوه دهند و از آن با انرژى کافى دفاع مى‏کنند و عدم اثبات علمیت را نوعى ضعف جدى و حتى شکست‏براى خود تلقى مى‏کنند. اما گوهر اصیل ما در بحث علم دینى خود دین است و نه علم دینى.
ثانیا، اگر هم تعارضى جدى بین علم دینى و علم متعارف ایجاد گردید، با استفاده از منطق مورد استفاده هریک و با شناسایى منطقه تعارض و کاربرد استدلال مرتبط با موضوع مى‏توان به حل و فصل مساله مورد نظر پرداخت.
6. آیا تاکنون کوششى جهت پدید آوردن علم دینى درجهان صورت گرفته است؟
آرى، به عقیده ما تلاشهایى در این رابطه صورت گرفته است. البته این تلاشها عمدتا مربوط به قرن 20 مى‏باشد. هر چند کوششهاى نامنظمى در دل تاریخ وجود دارد که حداقل از نظر محتوا نشاندهنده اقدامى در این رابطه است، اما از نظر هماهنگى شکلى و محتوایى این امر مخدوش به نظر مى‏رسد. مثلا تلاشهایى که در قرون وسطا براى علمى جلوه دادن دین به عمل مى‏آمد و یا توجیهاتى که پس از اکتشافات گالیله و نیوتن در آشتى دادن علم و دین صورت مى‏گرفت از این نمونه است.
از اوایل قرن 20 (پس از پایان جنگ جهانى اول)، اقدامات جدى‏ترى صورت گرفته است. به خصوص پس از نگرش افراطى «اثبات گرایان منطقى‏» که امور مذهبى و ارزشى را نه تنها علمى نمى‏دانستند، بلکه حتى معنى‏دار هم تلقى نمى‏کردند، زمینه‏هاى طرح علمى معارف دینى و ماوراءالطبیعه بیشتر فراهم گردید. مثلا فیلسوف و صاحبنظر معروف «آگاسى‏» به تبیین اصل تاثیرگذارى امور متافیزیکى بر ایجاد و گسترش فرضیه‏هاى علمى پرداخت و این تلاش مؤثرى در حوزه علم و تحقیق بود. نقد اندیشه پوپر در جداکردن امور متافیزیکى از امور علمى نیز زمینه دیگرى براى تدوین علم دینى و یا به طور کلى علم ماورایى محسوب مى‏گردد. برخى از صاحبنظران در رد ادعاى پوپر تلاشهایى کرده‏اند که آشتى بین علم و امور ماورایى و به نحوى وجود علم دینى را مى‏رساند. متفکرانى مانند «ویزدم‏»، «واتکینز» و فیزیک دانانى چون «مارگنو»، «چارلز تاونز» و حتى خود «انیشتین‏» در این زمینه نقش‏هاى مؤثرى ایفا کرده‏اند.
بروز دشواریهایى در تحلیل مسائل مربوط به شعور انسانى، بررسى برخى از ابعاد «روح‏» و ذهن، و امثال آن باعث‏شد که برخى به عدم توانایى علوم متعارف به پاسخ دشواریهاى مذکور، اقرار نموده سراغ راه حل دیگرى باشند. طرح علم دینى در این رابطه تا حدودى نقش جایگزین خواهد داشت.
7. در صورت مثبت‏بودن پاسخ سؤال 6، دلایل توفیق و یا ناکامى آنها را چه مى‏دانید.
به اعتقاد ما، موفقیت چندان نبوده و شواهدى براى این عدم توفیق و ناکامى وجود داشته است. یکى این است که طرح جدى مباحث مربوطه خیلى جدید است و هنوز مراحل اولیه خود را مى‏گذراند. موضوع دوم این است که گروه مستقلى از اندیشمندان و یا نهادها و سازمانهاى تحقیق ضرورت موضوع را خیلى جدى نگرفته‏اند و اقدامات رسمى و پى‏گیر در این رابطه به عمل نیامده است. مساله سوم به نظر ما خوش‏بینى عده‏اى از محققان درجه دوم در خلط حوزه‏ها، قلمروها، انتظارات، اهداف بین علوم متعارف و علوم دینى است. به این صورت که عده‏اى موضوع را حل شده تلقى مى‏کنند و نوعى خلط واضح بین دو معرفت مذکور ایجاد کرده‏اند و با اقداماتى شکلى به ترسیم علوم دینى (درست همانند علوم متعارف) پرداخته‏اند. به نظر مى‏رسد براى انجام تلاشى جدى دراین‏زمینه بایستى اولا یک مؤسسه رسمى ویا مربوط به‏بخش خصوصى، اقداماتى مؤثر به‏عمل آورد. درثانى نوعى گفت وشنود علمى بین علاقه‏مندان وصاحبنظران موضوع راه اندازى شود. مطلب کلیدى این است که لجنه یادشده نیازمند به محققانى است که هم درک دینى عمیقى داشته باشند، و هم در حوزه علوم متعارف صاحبنظر باشند.

 

تبلیغات