دراین مقاله نویسنده پس از اشاره به تعاریف و مفاهیم واژه و بررسی آنها، به وجه اشتراک همه آنها یعنی انواع همگرایی در حوزههای جغرافیایی، اقتصادی،ارتباطی - فرهنگی، سیاسی- اجتماعی و نهایتا همگرایی اساسی یا حکومت جهانی میپردازد.
از دیدگاه همگرایی جغرافیایی فرایند جهانی شدن‚ دنیا را کوچکتر و مردم دنیا را به هم نزدیکتر میکند و تحت تاثیر رویدادهای مختلف جهانی قرار میدهد. طرفداران این دیدگاه، جهانیشدن را حرکتی طبیعی، اجتنابناپذیر و بدون دخالت قدرتی جهانی میدانند، اما نویسنده این تعریف را جامع قلمداد نمیکند و بعید میداند که ساکنان مناطق گوناگون کره زمین در بهرهمندی از مواهب طبیعی اختلافی نداشته باشد.
از دیدگاه همگرایی اقتصادی، نویسنده نقش قدرتهای اقتصادی را درجانی شدن تعیین کننده و ادعای ازبین رفتن فقر از کشورهای جهان سوم را ناممکن میداند.
بحث بعدی همگرایی ارتباطی و فرهنگی مبتنی بر توسعه ابزارهای ارتباطی و فناوری ارتباطات است. نویسنده به بررسی اصطلاح دهکده جهانی و یکسانسازی فرهنگها توجه میکند و در ارزیابی این دیدگاه در عین تاکید بروجود نقص در مفهوم و تعریف، اشعار میدارد که جهانیشدن، نابرابری در استفاده از ابزارهای ارتباطی را از بین نبرده بلکه بر شکاف قدرت ارتباطی مردم دنیا افزوده و زمینهساز سلطه صهیونیزم بینالملل و امپریالیسم امریکا بررسانههای خبری شده است.