مقالات
حوزه های تخصصی:
تحولات سیاسی اجتماعی جهان معاصر و نیز دستاوردهای بشری در عرصه فناوری، گونه ای جدید از منازعات را رقم زده است که با عنوان «جنگ نرم» از آن یاد می شود. به عبارت دیگر بهره گیری از ظرفیت های اثرگذاری اقناعی، القایی و ادراکی برای تغییر رفتار و ساختار جامعه و نظام هدف به یکی از موفق ترین روش های تخاصم تبدیل شده است که کارایی به مراتب بیشتری نسبت به جنگ و تهاجم نظامی دارد. اما پیچیدگی این نوع منازعه و انکار آن توسط برخی محافل که طراح پشت صحنه آن هستند، موجب ایجاد تردیدهایی میان نخبگان نسبت به آن می شود. در این پژوهش تلاش شده است با محسوس و عینی کردن جنگ نرم و تبیین رهیافت های نظری کارکردی پیرامون آن، چگونگی پیاده سازی آن در عرصه های گوناگون بررسی شود. بدین منظور ابتدا مقایسه ای بین میزان تأثیرگذاری جنگ نرم و جنگ سخت می شود و اهداف راهبردی جنگ نرم در سطوح مهار، تغییر رفتار و تغییر ساختار مورد بررسی قرار می گیرد و سپس با مطالعه روی روند جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، رهیافت های کارکردی منطبق بر این روند در ابعاد و عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این جنگ واکاوی می شود. بر اساس یافته های تحقیق، رهیافت های کارکردی منطبق بر جنگ نرم را می توان در رهیافت سیاسی برگرفته از نظریات «عمقی» و «هانتینگتونی»، رهیافت اجتماعی برگرفته از نظریات جین شارپ، رهیافت اقتصادی برگرفته از نظریه «قدرت هوشمند» و رهیافت فرهنگی برگرفته از نظریه «قدرت هنرمندانه» بررسی و تطبیق کرد.
ارائه چارچوب مفهومی مدل فرهنگ سازمانی فقه محور، ولایت مدار و(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که حاصل پژوهشی در یکی از سازمان های نظارتی جمهوری اسلامی ایران است، تلاش شده با بررسی فرهنگ سازمانی چارچوب مفهومی، مدل مناسب فرهنگ سازمانی بر اساس ارزش های دینی و انقلابی ارائه شود. بدین منظور ابتدا مفهوم فرهنگ سازمانی، ویژگی ها، عوامل تأثیرگذار در شکل گیری، کارکردهای فرهنگ سازمانی و هم چنین رابطه فرهنگ سازمانی با عملکرد سازمان و وظایف مدیریت، رفتارهای فردی، ساختار، رضایت شغلی و راهبرد و جو سازمانی بررسی شده است.
در ادامه با استفاده از ترکیب مناسبی از مدل رابینز، دنیسون و شاین، مدلی برای فرهنگ سازمانی طراحی و ارائه شد. برای تعیین عناصر و اجزای محتوایی این مدل، بهره برداری از ادبیات موجود در مباحث مدیریت فرهنگ سازمانی، فرایند مدیریت فرهنگ سازمانی، تغییر فرهنگی در سازمان، و نیروهای تغییردهنده در سازمان از دیدگاه دانشمندانی چون لوین، مینتزبرگ، وستلی، گرین وود و هینینگز صورت گرفته است.
علاوه بر استفاده از بیانات و رهنمودهای حضرت امام (رحمه الله علیه) و مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی)، با توجه به تأکیدات ایشان بر جایگاه فقه حداکثری و اصل چهارم قانون اساسی که همگی مبتنی بر عمل کردن به موازین اسلامی و بهره-برداری از منابع عظیم فقه شیعه هستند، ضرورت پرداختن به فقه در فرهنگ سازمانی، تعریف فقه در فرهنگ های سازمانی، چشم-اندازی بر فرهنگ مطلوب سازمانی و مبانی اعتقادی آن تبیین شده است.
در نهایت چارچوب مفهومی مدل با چهار بعد هوشیاری و آینده پژوهی، تدین و پارسایی انقلابی، انسجام سازمانی و بعد تعالی سازمانی از مجموع منابع مذکور استخراج و برای هر کدام از این ابعاد مؤلفه هایی تنظیم و سپس در آزمون اعتبارسنجی نهایی شد.
پیامدهای (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی) ظهور طبقه متوسط جدید در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی برای بازشناسی پیامدهای ظهور طبقه متوسط جدید در ایران است. این طبقه به قشرهای نوظهور و نوپدیدی اشاره دارد که در جامعه جدید شکل گرفته اند و در درجه اول با ویژگی های شهرنشینی، اشتغال جدید و تحصیلات شناخته می شوند.
با اجرای برنامه های نوسازی در ایران از اوایل دهه 1370 روز به روز موقعیت طبقه متوسط جدید ارتقا یافته که خود پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران داشته است.
در بُعد اجتماعی مطالبه حقوق شهروندی بیشتر، افزایش حس مشارکت جویی در تصمیم گیری ها، گسترش شهرنشینی، درخواست برای رفاه بیشتر، افزایش استانداردهای زندگی و ... تقاضاهای جدیدی بود که بیش از پیش از سوی آنها مطرح شد.
در بعد فرهنگی گسترش رسانه های ارتباط جمعی و افزایش ضریب نفوذ آن در جامعه و توسعه ارزش های فرهنگی نوین از پیامدهای ظهور و توسعه این طبقه است.
طی دو دهه اخیر به تدریج میان قشر بالای طبقه متوسط جدید و نظام سیاسی موجود در بعد امنیتی فاصله و شکاف ایجاد شده است و در صورت فراهم بودن شرایط، این طبقه اجتماعی می تواند به نیروی سیاسی تمام عیار تبدیل شود. نظام جمهوری اسلامی ایران باید در جست وجوی مکانیسمی مناسب برای پاسخگویی به توقعات و انتظارات فزاینده طبقه متوسط جدید باشد تا از تنش های اجتماعی و سیاسی بیشتر ممانعت کند. احتمال دارد در صورت عدم توجه دقیق، این طبقه به تدریج به مقوله امنیتی تبدیل شود و به عنوان تهدید جلوه کند.
رویکرد اسلام به جایگاه جنگ و صلح در نظام بین الملل در مقایسه با رئالیسم و لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ و صلح از مفاهیم کلیدی نظریه های روابط بین الملل به شمار می روند و تبیین نظام بین الملل با استفاده از مفاهیم جنگ و صلح همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. رئالیسم و لیبرالیسم به عنوان دو رویکرد مهم نظریه پردازی در روابط بین الملل، با توجه به مبانی هستی شناسی خویش، دیدگاه متفاوتی در زمینه شکل گیری نظام بین الملل با محوریت جنگ یا صلح داشته اند.
اسلام نیز براساس مبانی هستی شناسی خویش و به عنوان دینی جهان شمول و همه جانبه، رویکردی خاص و متفاوت نسبت به روابط بین الملل و در نتیجه آن جایگاه جنگ و صلح در نظام بین الملل دارد و می تواند به عنوان آلترناتیو، دیدگاه نظریه های رئالیسم و لیبرالیسم را به چالش بکشد.
این پژوهش در پی بررسی تطبیقی جایگاه جنگ و صلح در نظریه اسلامی روابط بین الملل در مقایسه با دو رویکرد عام و فراگیر لیبرالیسم و رئالیسم به عنوان دو پارادایم مسلط نظریه پردازی در حوزه روابط بین الملل است.
فرضیه پژوهش بر این مبنا استوار است که دو رویکرد رئالیسم و لیبرالیسم با مطلق گرایی در مبانی هستی شناسی خویش دو دیدگاه افراطی و تفریطی در ارتباط با مقوله جنگ و صلح در نظام بین الملل ارائه کرده اند که نظریه اسلامی روابط بین الملل با توجه به معقولیت و اعتدال در مبانی هستی شناسی خود مبرا از این ایراد است.
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.
جایگاه علم و فناوری در قدرت جهان اسلام با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیربنای اساسی یک کشور یا یک قطب جمعییت بزرگ در دستیابی به قدرت و ثروت کسب علم و فناوری و رسیدن به قله های «دانش و نوآوری»و سپس پیاده سازی و به کارگیری آن در جامعه است پژوهشگر از دیدگاه ها، معلومات و یافته های این اندیشمندان در پیشینه تاریخی تحقیق استفاده شایانی کرده است در این پژوهش طراحی و تدوین الگوی «نقشه راه توانمندسازی جهان اسلام در حوزه علم و فناوری و راه های میان بر توانمندسازی جامعه هدف در حوزه جغرافیایی چشم انداز نظام» با رویکرد «کارت امتیازی متوازن» (BSC) انجام شده است.
پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از مدل رویکرد متوازن و با استفاده از متدولوژی گسترش عملکرد کیفیت،«نقشه راه» ترسیم و «راه های میان بر راهبردی» مشخص و هم چنین پیشنهادهای مربوط در قالب سیاست ها و راهبردهای کلان با مدل های مفهومی لازم ارائه شد. در این مجال فقط به موضوع «محیط نگاری علم و فناوری در جهان اسلام» با چهار بخشِ پیشینه نظری در مورد روابط بین قدرت، قدرت ملی و سلطه با علم و فناوری؛ پیشینه کاوی پیشرفت علم و فناوری در دوران طلایی جهان اسلام و دو نمونه بارز آن؛ علل عقب افتادگی علمی مسلمانان در علم و فناوری؛ وضعیت کنونی علم و فناوری در کشورهای اسلامی، و جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته می شود.
رویکرد مکتب انگلیسی به مفهوم امنیت در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بشر از آغاز ورود به پهنه هستی، با معمای امنیت روبه رو بود، زیرا عوامل محیطی مهم ترین خطر برای حیاتی ترین ارزش بشر، یعنی زندگی به شمار می آمدند. بسیاری از این خطرها نیز از سوی نیروهای طبیعی بود. بدین علت امنیت معمای آشنای زندگی بشر است. اما امنیت، مانند سایر ارزش ها و مفاهیم اجتماعی، به شرایط و واقعیت های موجود بستگی دارد و به دلیل کارکرد نیروهای ژرف و اثرگذاری آنها بر محیط اجتماعی، مفهومی پویاست. بر این اساس دوره های مختلف حیات بشر شاهد تحولاتی شگرف در مفهوم امنیت بوده است. طی چند سده اخیر، فروپاشی جهان دوقطبی و پایان جنگ سرد، از جمله نقاط عطف حیات بشری بوده اند که به دلیل تغییر ساختار نظام بین الملل، تغییر سیاست قدرت های بزرگ و ورود بازیگران جدید به سپهر جهان سیاست، و تحولات شگرف علمی و فرایند جهانی شدن، تحولات شگرفی را در مفهوم امنیت پدید آوردند. این تحولات بزرگ، ضرورت بازاندیشی نظری و بیان طرح مفهومی و نظری تازه ای را در بررسی تغییرات شکلی و ماهوی پدیدآمده در مفهوم امنیت اجتناب ناپذیر کرده است. در این راستا رویکردهای سنتی مطالعات امنیتی در تعریف امنیت، دامنه شمول موضوعات امنیتی و سطح تحلیل مناسب پویش های امنیتی مورد نقد و چالش جدی صاحب نظران مکاتب مختلف فکری قرار گرفت. بر این اساس دیدگاه های جریان های اصلی نظریه های روابط بین الملل به مقوله امنیت، نقد و بازاندیشی شد. از جمله مکاتبی که در این مسیر گام های مهمی برداشت و چشم انداز متفاوتی ترسیم کرد، مکتب انگلیسی بود. البته شاهد فاصله ای قابل توجه و مهم میان گرایش های مختلف موجود در این مکتب در حوزه امنیت هستیم که بر مسئله تأمین امنیت برای دولت ها و تأمین امنیت برای ملت ها تمرکز دارند.
نقد تئوری تعرفه ای قاچاق کالا و ارائه نظریه جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده قاچاق، حرکت کالا یا خدمات به صورت غیرقانونی از مکانی به مکان دیگر است که تحت تأثیر افزایش داد و ستد بین فضاهای جغرافیایی همراه با رشد صنعتی و مدرنیزه شدن تولید و نقل و انتقالات بزرگ تجاری بین واحدهای سیاسی در جهان شکل گرفت و به موجب نظام نامه های داخلی، منطقه ای و بین المللی به عنوان پدیده ای نادرست از دید دولت های ملی مطرح شد.
ریشه قاچاق به نیازهای شهروندان ساکن یک فضای جغرافیایی برمی گردد که از طریق مبادی رسمی و قانونی برطرف نشده و عاملان قاچاق با تکیه بر پتانسیل ها و فرصت های پیش آمده در ارتباط با این نیاز سرزمینی، اقدام به نقل و انتقال کالا از مبادی غیررسمی و به صورت غیرقانونی می کنند و موجب فشار و هدر رفتن نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور می شوند و هزینه های ملی را بالا می برند.
با شکل گیری پدیده قاچاق کالا در کشورها، مباحث نظری مرتبط با آن توسعه یافت. بیشترین تئوری های ارائه شده در این زمینه تئوری های تعرفه ای کالاست. نظریه جاگدیش بهاگواتی و همکاران وی مهم ترین آنهاست که با تکیه بر تئوری های تجارت بین الملل و متغیرهای عرضه و تقاضا متأثر از هزینه های تعرفه ای تعلق گرفته بر کالا مطرح شده است.
این مقاله به بررسی و تحلیل تئوری جاگدیش بهاگواتی و همکاران وی به عنوان مهم ترین اثر تئوریک در زمینه قاچاق کالا که در چندین شماره از مجله ورد اکونومیک و سایر نشریات مربوط انتشار یافته پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که میزان تعرفه بر عرضه و تقاضا نمی تواند عامل اساسی قاچاق کالا باشد و متغیرهای دیگری هم چون نیازهای شهروندان، عدم تأمین این نیازها از سوی دولت، ناتوانی تولیدات داخلی در رقابت با کالای مشابه خارجی، تعارض سیستم اقتصادی سطح ملی با سیستم های سطح منطقه ای و جهانی، سهم عمده بخش صادراتی متکی بر یک کالا، تنوع محیط جغرافیایی یک کشور، تفاوت در سهم اشتغال بین مناطق مختلف یک کشور، فقدان راهبرد پویا و پایای صادرات یا واردات و موارد دیگر از عوامل مؤثر در قاچاق کالا هستند.