نامه انجمن جمعیت شناسی ایران
نامه انجمن جمعیت شناسی ایران سال 18 بهار و تابستان 1402 شماره 35 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نیروی انسانی، یکی از مهم ترین عوامل تولید است که نقش مؤثری در رشد و توسعه اقتصادی کشور دارد. بازار نیروی انسانی در مقایسه با سایر بازارها از حساسیت بیشتری برخوردار است؛ به دلیل اینکه علاوه بر تأثیرپذیری از عوامل اقتصادی از عوامل اجتماعی و جمعیتی نیز تأثیر می پذیرد. در این پژوهش با تدوین مدل سیستمی برمبنای روش پویایی شناسی کیفی سیستم، به مطالعه تعیین کننده های عرضه نیروی کار در ایران پرداخته شد. این روش به سیاست گذاران کمک می کند تا با جامع نگری و وابسته دیدن حوزه های بعضا متفاوت، به شناخت عمیقی از پیچیدگی ها و تأخیرات موجود در سیستم برسند. شاخص درصد مشارکت نیروی کار به عنوان نسبت جمعیت در سن کار یک کشور که مشغول فعالیت (شاغل یا بیکار) در بازار کار هستند، نشانه ای از عرضه نسبی نیروی کار است. از این رو با استفاده از نظرات خبرگان حوزه بازار کار و همچنین مرور پژوهش های پیشین، عوامل جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر مشارکت نیروی کار شناسایی شد که عبارتند از: ازدواج و باروری، مباحث مربوط به بازنشستگی، مهاجرت، رشد اقتصادی، فرصت های شغلی ایجاد شده، اشتغال ناقص و چندشغله بودن و سرمایه انسانی. با در نظر داشتن این که در مدل کیفی با ایجاد تغییر در رفتار سیستم می توان به عملکرد بهینه دست یافت؛ بر اساس مدل سیستمی مطالعه حاضر با افزایش تولید ناخالص داخلی و به تبع آن افزایش فرصت های شغلی، احتمال پیدا کردن شغل در کشور افزایش و مهاجرتهای خارجی کاهش می یابد. این مسیر به همراه افزایش سن بازنشستگی و همچنین کاهش فساد که مسیر رشد اقتصادی را با موانع زیادی مواجه می سازد می تواند به افزایش عرضه نیروی کار بینجامد.
فهم تجربه زنان از ازدواج های زودهنگام: مطالعه ای در شهر تیتکانلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه علی رغم افزایش آگاهی و دانش عمومی مردم در حوزه های مختلف، ازدواج های زودهنگام در دنیا و ایران همچنان شایع است. استان خراسان شمالی در زمره استان هایی با بالاترین ازدواج های زودرس در ایران است. هدف پژوهش حاضر، مطالعه شرایط علّی، زمینه ای و مداخله گر ازدواج های زودهنگام در بین زنان زیر 15 سال شهر تیتکانلو در استان خراسان شمالی است. روش پژوهش، کیفی بوده و از رویکرد نظریه زمینه ای استفاده شده است. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر، 24 نفر از زنان ازدواج کرده کمتر از 15 سال شهر تیتکانلو هستند که با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند و نظری انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته گردآوری و با بهره گیری از رویه های نظام مند استراوس و کربین (1990) در سه مرحله کدگذاری «باز»، «محوری» و «انتخابی»، تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که شرایط علّی مؤثر بر ازدواج های زودهنگام عبارتند از: عوامل فردی، عوامل خانوادگی، عوامل اجتماعی، عوامل فرهنگی و عوامل اقتصادی. اهمیت یافتن بدن و استفاده از رسانه های جمعی نیز به عنوان شرایط زمینه ای مؤثر بر ازدواج های زودرس شناخته شده اند. اعتقادات دینی و سنتی و مردانگی هژمونیک نیز عوامل مداخله گری هستند که بر واقعه ازدواج های زودهنگام در شهر تیتکانلو مؤثر بوده اند.
شیوع، علل و پیامدهای بی فرزندی در ایران و جهان: یک مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوع بی فرزندی و روند فزاینده آن طی چهار دهه گذشته در سراسر جهان، توجه محققان را به خود جلب کرده است. هدف مطالعه حاضر بررسی و مرور مطالعات صورت گرفته در این زمینه در ایران و جهان است. مطالعات در سه بخش میزان بی فرزندی، علل و پیامدهای آن دسته بندی شدند. اگرچه میزان بی فرزندی در کشورهای درحال توسعه، کمتر از کشورهای توسعه یافته است، اما در دسته اوّل نیز رو به افزایش است. مهم ترین علل بی فرزندی، شهرنشینی، گسترش آموزش، هزینه های فرزندان، برابری جنسیتی، استقلال و رفاه فردی، نگرانی از افزایش جمعیت و پایداری محیط زیست، ساختارهای دولت رفاه و کمرنگ شدن نقش دین و باروهای مذهبی هستند. پیامدهای بی فرزندی عمدتاً منفی هستند: همچون افسردگی و اضطراب، اَنگ های اجتماعی، طلاق و خشونت همسر. هرچند پیامدهای مثبتی همچون سطوح بالاتر رضایت از زندگی و رفاه نیز گزارش شده است. نکته مغفول مانده در مطالعات، نادیده گرفتن مردان و نیز عدم بررسی تأثیر این پدیده بر خانواده ها و جامعه و تأکید صِرف بر زنان است. مطالعات در مورد بی فرزندی در ایران انگشت شمارند و آمارهای دقیقی از میزان آن وجود ندارد. آمارهای موجود مربوط به مطالعاتی است که با اهداف دیگری انجام شده اند. یافته ها حاکی از آن است که بی فرزندی هنوز به حدی نرسیده است که تبدیل به مسئله شده باشد، هرچند روندهای آن افزایشی است.
کاوشی در تجربه زیسته مردان نابارور در شهر رشت: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناباروری مردان به عنوان یکی از اختلالات مهم و یک مشکل اجتماعی پیچیده با پیامدهای مختلف تعریف شده است. این مطالعه با هدف بررسی تجربه زیسته مردان نابارور با رویکرد کیفی و الگوی پدیدارشناسی انجام شد. جامعه مورد مطالعه 17 نفر از مردانی بوده است که در مؤسسه درمان ناباروری مهر رشت در حال درمان بوده اند. برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها و عدم دستیابی به داده های جدید ادامه یافته است. تکنیک پژوهش مورد استفاده مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. مصاحبه ها با استفاده از روش کلایزی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد عمده ترین مضمون، مردانگی خاموش است. این وضعیت برای مردان نابارور پرتنش، پارادوکسیکال و دارای تأثیرات چندوجهی است که در یازده زیرمضمون مشخص شد: احساس ناامیدی از والدگری، بحران معنای زندگی، چرخش شناختی در حوزه ناباروری، برچسب اجاق کور، فرسایش سرمایه زناشویی، رنج سراسربین، فرسایش سرمایه اجتماعی، هویت مردانه مخدوش، نزدیکی سقوط زندگی، بی تفاوتی متظاهرانه و زندگی در سایه. ناباروری و تأخیر در فرزندآوری به عنوان یک معضل چندبُعدی، شرایط خاصی بوجود آورده و به همراه الگوهای تثبیت شده فرهنگی، تنش ذهنی و اجتماعی به جا گذاشته است.
ارتباط بین تعارض کار- خانواده و نگرش های ازدواج - فرزندآوری: مطالعه ای در بین زنان شاغل در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظر به اهمیت سازگاری نقش های شغلی با تعهدات بلندمدت خانوادگی، پژوهش حاضر ارتباط بین تعارض کار- خانواده و نگرش های ازدواج- فرزندآوری زنان شاغل را بررسی کرده است. چارچوب نظری پژوهش مبتنی بر نظریه های تعارض نقش، نابرابری جنسیتی، حمایت اجتماعی و منابع اقتصادی است. پژوهش برحسب نوع و روش گردآوری داده ها کمّی و پیمایشی است. میدان مطالعه، سنندج و نمونه شامل 338 زن ازدواج نکرده و دارای همسر 49-15 ساله شاغل است که با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. یافته ها نشان داد زنان ازدواج نکرده ای که تعارض کار- خانواده بالاتری را تجربه می کنند، سن بالاتری را برای ازدواج مناسب می دانند. همچنین، تجربه بالاتر تعارض کار- خانواده در بین زنان دارای همسر با نگرش به تعداد فرزند کمتر همراه است. یافته های تحلیل چندمتغیره نشان داد که در زنان مجرد، 5/23 درصد از تغییرات نگرش به سن ازدواج توسط متغیرهای وضعیت استخدام و تعارض کار- خانواده؛ و در زنان دارای همسر، 5/42 درصد از تغییرات نگرش به تعداد فرزند ایده آل با متغیرهای تعارض کار- خانواده و سن تبیین می شوند. قرار گرفتن زنان در موقعیت های شغلی ایمن و رفع تعارض های کار- خانواده با در پیش گرفتن سیاست های حمایت از خانواده برای تحقق ایده آل های ازدواج- فرزندآوری از توصیه های سیاستی پژوهش حاضر است.
عوامل تعیین کننده مشارکت نیروی کار در ایران با رویکرد جنسیتی: کاربرد مدل تخصیص زمان بکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به مطالعه عوامل اقتصادی- اجتماعی و جمعیت شناختی مؤثر بر مشارکت نیروی کار در استان های ایران، براساس داده های خام طرح هزینه-درآمد خانوار با به کارگیری روش اقتصادسنجی داده های شبه تابلویی پرداخته است. یافته های حاصل از برآورد مدل لاجیت، رابطه ی U وارون بین سن و احتمال مشارکت را نشان می دهد. بدین مفهوم که در سنین جوانی، احتمال ورود افراد به بازار کار بیش از دوران میان سالی و سال های انتهایی سن کاری است. مطلقه و مجرد بودن، در مقایسه با متأهل بودن، بر احتمال مشارکت تاثیر مثبت دارد، اما این اثر در گروه هرگز ازدواج نکرده بیش از گروه های دیگر است. محصل بودن، اثر منفی و بعد خانوار و سطح آموزش افراد، اثر مثبت بر احتمال مشارکت دارد. سرپرست خانوار بودن احتمال مشارکت را حدود 39 درصد افزایش می دهد. در یک نگاه کلی، با در نظر گرفتن آیینه جمعیتی و فراوانی جمعیت در سنین حدود 44-25 سال، تمایل بیشتر به مشارکت در گروه های سنی 34-25 و 44-35 سال و اشتغال به تحصیل بخش قابل توجهی از جمعیت در مقاطع آموزش عالی، افزایش نرخ طلاق و نرخ تجرد در ایران، افزایش مشارکت اقتصادی، در سال های پیش رو، دور از ذهن نیست. لذا انتظار می رود این مهم، در برنامه ریزی کلان کشور مورد توجه قرار گیرد.
تأثیر خشونت خانگی علیه زنان بر تعداد ایده آل فرزند (نتایج پیمایشی در شهر صدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعداد ایده آل فرزند می تواند برآوردی از باروری واقعی زنان را به دست دهد. خشونت خانگی علیه زنان علاوه بر پیامدهای متعدد اجتماعی و سلامت می تواند بر باروری زنان و ایده آل های فرزندآوری آن ها اثر بگذارد. در مطالعه حاضر تلاش شد که تأثیر خشونت خانگی علیه زنان بر باروری ایده آل آن ها بررسی شود. مطالعه حاضر از نوع کمی و با روش پیمایش انجام شد. برای این منظور، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 379 نفر از زنان دارای همسر واقع در سنین باروری ساکن شهر صدرا در استان فارس پیمایش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ساخت یافته استفاده شد. یافته ها نشان داد که داشتن 2 فرزند غالب ترین الگوی باروری ایده آل است. همچنین یافته ها بیانگر آن بود که 5/13 درصد زنان مورد مطالعه، خشونت را در سطح متوسط و زیاد تجربه کرده اند. تحلیل رگرسیون چندمتغیری نشان داد که با افزایش خشونت خانگی علیه زنان تعداد ایده آل فرزند آن ها کاهش می یابد. تلاش در جهت استحکام بنیاد خانواده و کاهش خشونت خانگی علیه زنان می تواند بر رشد جمعیت تاثیرگذار باشد. پیشنهاد می شود که کاهش خشونت خانگی علیه زنان در سیاست های جدید جمعیتی لحاظ شود.
تعیین کننده های بقای ازدواج اول زنان مطلقه در ایران: مطالعه ای در میان زنان بدون تجربه زندگی مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسایی عوامل زمینه ساز تعارض زوجین به ویژه زنان قبل از آغاز زندگی مشترک به منظور پیشگیری از گسست قانونی و همچنین افزایش رضایت زناشویی در مراحل بعدی ازدواج ضروری به نظر می رسد. هدف مطالعه حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر بقای ازدواج اول 279 زن مطلقه بدون تجربه زندگی مشترک است که اطلاعات آن ها در پیمایش مقطعی طلاق سازمان ثبت احوال کشور در پاییز 1396-1397 جمع آوری گردیده است. در این مطالعه، ابتدا مهم ترین تعیین کننده های بقای ازدواج با استفاده از رویکرد ناپارامتری جنگل بقا انتخاب و سپس عوامل مؤثر با استفاده از روش های تحلیل بقای پارامتری با شکنندگی های فردی و مشترک شناسایی شدند. به ترتیب 17.9 و 30.1 درصد از زنان بقای ازدواج کمتر از یک سال و 1 تا 2 سال داشتند. با استفاده از کارآترین الگوریتم جنگل بقا در پیش بینی، متغیرهای پیش بین انتخاب و مدل زمان شکست شتابیده وایبل با شکنندگی مشترک به عنوان مدل نهایی بقای ازدواج اول برازش یافت. براساس این مدل، متغیرهای تعداد سال های تحصیل (0.001=p-مقدار) و تعداد سال های آشنایی غیررسمی (0.013=p-مقدار) و رسمی (0.007=p-مقدار) روی بقای ازدواج تأثیر معنی دار داشتند. بنابراین، اتخاذ سیاست هایی متناسب به منظور فراهم کردن امکان اشتغال زنان تحصیل کرده، افزایش طول مدت آشنایی رسمی و کاهش طول مدت آشنایی غیررسمی با هدف ماندگاری ازدواج زنان در دوران قبل ازدواج ضروری است.
پیامدهای طلاق برای زنان مطلقه با تأکید بر تفاوت های اجتماعی- جمعیتی مرتبط با آن: مطالعه ای در شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مطالعه برخی از پیامدهای طلاق در زنان مطلقه با تاکید بر متغیرهای جمعیتی-اجتماعی؛ درآمد ماهیانه، سن، سطح تحصیلات و بعد خانوار است. با به کارگیری روش پیمایش، داده ها در قالب پرسشنامه و به صورت نمونه هدفمند و در دسترس از 440 زن مطلقه شهر اهواز جمع آوری شدند. باتوجه به یافته ها، از مهم ترین مشکلات اجتماعی زنان مطلقه می توان به نگاه حقارت آمیز جامعه به این گروه از زنان، احساس تحت نظر بودن دائم، مزاحمت های مکرری که باعث تضعیف اعتماد به نفس در زنان می شود، اشاره نمود. ناکافی بودن درآمد زنان مطلقه برای برآورده کردن نیازهای خود و فرزندان شان باعث شده این قشر از زنان با محرومیت اقتصادی شدید مواجه شوند. تحت تاثیر قرار گرفتن احساسات و عواطف فرزندان و همچنین احساس افسردگی در زنان مطلقه از مهم ترین پیامدهای روانی طلاق است. در مسائل مرتبط با سلامت و فیزویولوژی، افزایش مصرف آرام بخش ها در زنان مطلقه است که منجر به تغییراتی در ساختار بدنی و بدتر شدن وضعیت سلامتی آنان شده است. از یافته های مهم این پژوهش، اولویت مسائل اجتماعی نسبت به سایر مسایل (اقتصادی، روانی و فیزیولوژیکی) است. زنان مطلقه ای که درآمد، تحصیلات و سن کمتری دارند، در مقایسه با زنان مطلقه ای که تحصیلات و موقعیت اقتصادی بهتر و سن بالاتری دارند، به نسبت از مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، روانی و فیزیولوژیکی بیشتری رنج می برند. نتایج این مقاله می تواند در بسیاری از ابعاد در درک و برخورد با مسئله طلاق موثر بوده و برای سیاستگذاران و برنامه ریزان جهت توجه بیشتر به مسائل زنان مطلقه راهگشا باشد.
برآورد سطح و الگوی سنی باروری در افغانستان: ارزیابی و تحلیل داده های پیمایش جمعیت و سلامت سال 1394(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افغانستان کشوری است که به دلیل ناامنی و بی ثباتی سیاسی و نبود داده های جمعیتی مناسب، وضعیت باروری و سایر جنبه های جمعیتی آن کم تر بررسی شده است. هدف از این مطالعه، برآورد شاخص های باروری افغانستان با بهره گیری از روش های مختلف است. برای این منظور، داده های پیمایش جمعیت و سلامت افغانستان در سال 2015 مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است. با به کارگیری تکنیک غیرمستقیم براس و رله، میزان باروری کل افغانستان در سال مذکور به ترتیب، 5.0 و 5.4 فرزند و با به کارگیری روش مستقیم، معادل 5.0 فرزند به ازای هر زن برآورد گردید. میزان باروری نکاحی براساس سن 7.1 فرزند و براساس رتبه 7.0 فرزند به ازای هر زن و به همین ترتیب میزان باروری تجمعی با روش نسبت توالی زنده زایی 7.2 فرزند به دست آمد. براساس مقادیر نسبت های توالی زنده زایی 90 درصد زنان 49-45 ساله در افغانستان در سال 2015 حداقل 5.0 فرزند داشته اند. همچنین 77 درصد از زنان در این گروه سنی که 7.0 فرزند داشته اند، برای داشتن فرزند هشتم پیش رفته اند. یافته ها حاکی از آن است که داده های پیمایش سلامت و جمعیت 2015 به عنوان یک منبع داده ای در دسترس می تواند بادقت نسبی، شواهدی از سطح و الگوهای سنی باروری افغانستان ارائه دهد.
رفاه ذهنی مهاجران افغانستانی ساکن در شهر شیراز و عوامل مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی وضعیت رفاه ذهنی مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز و عوامل مرتبط با آن به صورت پیمایشی اجرا شده است. جامعه آماری این مطالعه مهاجران افغانستانی 59-15 ساله ساکن شهر شیراز بودند و با روش نمونه گیری تصادفی 380 نفر از آن ها گزینش شدند که به صورت حضوری و با ابزار پرسشنامه مورد پرسشگری قرار گرفتند. مقیاس احساس رفاه که در این پژوهش استفاده شده، حاصل تلاش سام آرام و محبوبی (1393) است. در این پژوهش، 62.2 درصد از پاسخگویان به طور متوسط و 30.8 درصد از آن ها تا حد زیادی احساس رفاه داشته اند. پس به طورکلی، رفاه ذهنی مهاجران در این تحقیق متوسط رو به بالا بوده است. همچنین یافته های تحقیق از رابطه ی جنسیت، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، مدت زمان اقامت در ایران، درآمد و طبقه اقتصادی با سطح رفاه ذهنی شهروندان افغانستانی ساکن شهر شیراز حکایت دارند. نتایج نشان می دهد که احساس رفاه نسبی است و می توان گفت برداشت افراد از شرایط عینی زندگی و واقعیت های موجود، تعیین کننده ی احساس افراد درباره زندگی و کیفیت آن است که می تواند احساس خوشبختی یا بدبختی نسبت به آن را نیز شکل دهد.
فهم عوامل زمینه ساز تصمیمات مکانی و مهاجرتی طبقه خلاق به کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقایسه با انواع گونه های مهاجرت، مهاجرت افراد خلاق و بامهارت بالا به ویژه در سطح داخل کشور کمتر موردتوجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش تبیین عوامل مؤثر بر تصمیمات مکانی و مهاجرتی سرمایه انسانی خلاق و بامهارت بالا به کلانشهر تهران است؛ تا سازوکاری که تهران از طریق آن طبقه خلاق کشور را به خود جذب می کند را فهم و درک نماید. این پژوهش از دریچه نگاه گفتمان تفسیری و روش کیفی به مسئله پژوهش نگاه می کند واز تحلیل محتوا کیفی برای تجزیه و تحلیل داده استفاده می کند. داده های مورد نیاز نیز با تکنیک مصاحبه از بین 19 مشارکت کننده گردآوری شده است. بر اساس یافته ها، 9 متغیر بیشترین تأثیر را در تصمیمات مکانی و مهاجرتی سرمایه انسانی خلاق و بامهارت بالا در ایران و بخصوص کلان شهر تهران دارند. این 9 متغیر به ترتیب اهمیت عبارت اند از مدارا و تنوع؛ امکانات، مزیت ها و تمایزات؛ فرصت های اقتصادی و شغلی؛ نقش دانشگاه و محیط علمی؛ فرهنگ و سبک زندگی؛ احساس و امکان پیشرفت؛ عوامل شخصی و خانوادگی؛ داشتن جو بین المللی؛ موانع و معایب. تهران با داشتن دست بالا در این متغیرها جریان طبقه خلاق کشور را به سمت خود روانه می کند,