۱.
شمار جمعیت و آهنگ رشد آن از دیر باز مورد توجه حاکمان، سیاستمداران و سپس جمعیت شناسان قرار داشته است. اما آرای جمعیت شناسان در این خصوص، نه تنها در زمان و مکان های مختلف، که در زمان و مکان واحد نیز یکسان و همسو با یکدیگر نیست. گروهی از پیشینیان طرفدار جمعیت زیاد و رشد سریع آن هستند و گروهی دیگر این شرایط را برنمی تابند و عواقب ان را جز نکبت، فلاکت، فقر و فساد نمی دانند و بدین گونه معمایی پدید آمده است. معمایی که گویی همزاد جمعیت و تمدن بشری است و از صبح تاریخ تا عصر حاضر همچنان ادامه دارد. پژوهش حاضر می کوشد از طریق بررسی آرا و اندیشه های جمعیتی پیشینیان در طول تاریخ، فصل مشترکی برای این نظریه ها بیابد و به حل این معما کمک کند. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در بین آرا و نظرات اندیشمندان از دیرباز تاکنون دیدگاه تقریبا مشترکی وجود دارد. این که افزایش شمار جمعیت نامحدود نیست و سقف معینی دارد و در ثانی این سقف- که آن را سقف یا حد معیشتی نامیده اند- در جوامع مختلف متفاوت است. منظور آنان از این سقف، حداکثر تعداد جمعیتی است که جامعه می تواند معیشت آنان را تأمین کند.
۲.
این پژوهش قصد دارد درکی شناختی از گذار باروری ارائه دهد. در این راستا، تغییر رفتار باروری از جمعیت های پیشاگذار تا پساگذار از لحاظ سه عنصر آگاهی، عقلانیت و ساختار نگرش مورد بررسی قرار می گیرد. به همین منظور، نظریه های کاهش باروری و دلالت های آن برای آگاهی و عقلانیت و نیز فرایندهای شناختی در شکل گیری باورها و نگرش ها درباره فرزندآوری مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در مراحل پایانی گذار باروری، به تدریج رفتار باروری آگاهانه تر می شود و نقش عناصر شناختیِ عقلانیت در پیش آیندهای رفتار باروری افزایش می یابد. همراه با کاهش باروری به سطح جانشینی، گذار ارزش فرزند و تغییرات فرهنگی سبب افزایش تعارض میان ارزش فرزند و ارزش های رقیب آن می شود و درنتیجه ساختار نگرش به فرزندآوری مسئله ساز خواهد شد. یافته های تجربی این تحقیق که با مطالعه 482 زن 39-15 ساله همسردار در شهر تهران به دست آمد نشان داد که احساس دوسوگرایی یا تردید به عنوان یکی از جنبه های مهم ساختار نگرش، درباره فرزندآوری اول و دوم در مقایسه با فرزندآوری مراتب بالاتر، به طور معناداری بیشتر است.
۳.
از دو دهه قبل به این سو، شاخص میزان باروری کل در ایران کم تر از دو فرزند بوده است. افزایش میانگین سن فرزندآوری و نیز طولانی تر شدن فاصله گذاری میان تولدها، بخشی از تجربه باروری پایین ایران طی این دو دهه بوده است. هدف از این مطالعه، تحلیل دوره ماندگاری در وضعیت تک فرزندی تا رسیدن به فرزند دوم و تعیین کننده های آن در شهر خرم آباد است. داده ها، از یک پیمایش مقطعی در سال 1399 با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته در حجم نمونه ای برابر با 478 زن ازدواج کرده 49-15 ساله گردآوری شد. برای برآورد زمان بقای تک فرزندی از روش تحلیل بقا و آزمون کاپلان مایر و برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل از مدل پارامتری لگ نرمال با شکنندگی گاما استفاده شد. یافته ها نشان داد میانه زمان بقای تک فرزندی 60 ماه است. زنان با تحصیلات دانشگاهی، دارای نگرش جنسیتی مدرن، همچنین زنان دارای شبکه اجتماعی محدود و احساس ناامنی اقتصادی- اجتماعی بالا، دیرتر از سایر زنان به فرزند دوم می رسند. بنابراین احتمال بقای تک فرزندی بالاتری دارند. در مجموع، با توجه به ارتباط زیاد بین تأخیر در فرزندآوری با باروری پایین، تأخیر در تولد فرزند دوم از مسائل مهم جمعیتی کشور است و زمان بندی موالید در سطح سیاستگذاری و برنامه ریزی نیازمند توجه اساسی است. لذا همسو با سیاست های افرایش جمعیت، اجرای برنامه هایی برای تسهیل فرزندآوری و حمایت از افرادی که تمایل به فرزندآوری دارند، اما به دلیل هزینه های فرصت و یا محدودیت های اقتصادی اجتماعی، ممکن است مدت طولانی تک فرزند باقی بمانند، ضرورت دارد.
۴.
گسترش مدرنیته و جهانی شدن، به تنوع منابع هویت ساز و بازاندیشی در هویت های پیشین در بین زنان منجر شده است. روش این پژوهش، پیمایش و داده های تحقیق، با انتخاب 385 نفر از زنان همسردار 18-44 سال در نقاط شهری شهرستان کاشان براساس روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای گردآوری شده است. یافته ها حکایت از آن دارد که در تمامی ابعاد هویت جنسیتی مورد مطالعه به جز متغیرهای هویت مادری و مدیریت ظاهر بدن؛ میانگین نمره زنان بالاتر از میانگین مورد انتظار بوده است. تحلیل چندمتغیره نشان داد که از بین تمامی متغیرهای نگرشی هویت بازاندیشانه، تنها نوع نگرش به هویت مادری بر رفتار باروری زنان اثرگذار بود؛ به گونه ای که به موازاتِ مدرن تر شدن آن، باروری زنان مورد مطالعه کاهش می یابد. همچنین نتایج تحلیل مسیر، بیانگر نقش واسطه ای و محوری هویت مادری در اثرگذاری غیرمستقیم برخی از متغیرهای هویت جنسیتی بر رفتار باروری بود. این یافته ضرورت توجه به هویت مادری را دوچندان می کند. ازآنجایی که زن ان هویت خود را همچون گذشته در خانواده، نقش مادری و فرزن ددار ش دن خلاصه نمی کنند؛ توصیه می شود گسترش تسهیلات و برنامه های حمایتی از مادران و کاهش تعارضات بین نقش مادری با سایر منابع هویت ساز جدید زنان مانند اشتغال و تحصیلات در دستور کار سیاست های جمعیتی قرار گیرد.
۵.
یکی از موضوعاتی که موردتوجه علوم اجتماعی به خصوص در علم اقتصاد بحث مشارکت زنان است. ازاین رو، این پژوهش اثر نرخ مشارکت زنان بر میزان باروری برای استان های ایران با استفاده از رگرسیون استوار بررسی نموده است. با توجه به وجود ناهمسانی واریانس که علت آن نقاط دورافتاده در مشاهدات بوده، لذا برای مواجهه با نقاط دورافتاده، از رگرسیون استوار کمک گرفته شده است. نتایج حاصل از برآوردگر S بیانگر این است که متغیرهای نرخ باسوادی و امید زندگی تأثیر مثبتی بر میزان باروری داشته اند. از سوی دیگر متغیرهای نرخ مشارکت اقتصادی، نرخ مرگ ومیر و میزان شهرنشینی بر میزان باروری اثر منفی و معنی داری داشته اند. نرخ مشارکت اقتصادی زنان اثر منفی و معنی داری بر میزان باروری دارد. نتایج نشان داد لازم است که سیاست گذاران کلان کشور شناخت صحیحی از عوامل مؤثر بر میزان باروری و نرخ مشارکت ازجمله متغیرهایی مانند نرخ باسوادی و امید زندگی داشته باشند. همچنین مشارکت زنان باید به نحوی باشد که علاوه بر شاغل بودن زنان سبب افزایش میزان باروری شود. از سوی دیگر با توجه به ناهمسانی در باروری استان های ایران، اعمال سیاست های یکسان و متمرکز برای همه استان ها فارغ از شرایط هر استان نتایج کارآمدی به دنبال نخواهد داشت.
۶.
ازدواج زودهنگام مساله ای جهانی است که با طیف وسیعی از پیامدهای بهداشتی و اجتماعی برای دختران نوجوان همراه است. هدف مطالعه حاضر بررسی عوامل تاثیرگذار بر ازدواج زودهنگام زنان شهرستان اهواز است. نمونه پژوهش شامل 700 نفر (315 نفر ازدواج بالای 18 سال و 385 نفر ازدواج زیر 18سال) است. روش تحقیق پیمایش و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام شد. یافته ها نشان داد ازدواج زودهنگام در شهرستان اهواز، از 4/29 درصد کل ازدواج ها در سال 1390 به 1/32 درصد در سال 1400رسیده است. نداشتن اختیار در انتخاب همسر، ازدواج با بستگان نزدیک و نگرانی والدین از دیر ازدواج کردن دختران و نگرانی از ارتباط پیش از ازدواج که ناشی از فرهنگ غالب و ازدواج های سنتی– خویشاوندی در شهر اهواز می باشد؛ ازدواج زودهنگام دختران را تشدید نموده است. براساس تحلیل چندمتغیره، بعد از متغیر تحصیلات، به ترتیب متغیرهای نوع ازدواج (اجباری/اختیاری)، نسبت خویشاوندی با همسر، و محل سکونت اهمیت بیشتری در پیش بینی احتمال ازدواج زودهنگام داشته اند. پایان دادن به ازدواج زودهنگام نیازمند یک استراتژی چندجانبه تمرکز بر دختران، خانواده های آنها، جامعه و... دولت است. بهبود آموزش، فرصت های اقتصادی، دسترسی به خدمات بهداشتی و چارچوب های سخت گیرانه تر قانونی می تواند روند رو به افزایش ازدواج کودکان در ایران و خوزستان را متوقف کند.
۷.
مهاجرت یکی از مؤلفه های تغییر جمعیت است که به علت فرایند گزینشی بودن، می تواند منجر به تغیر نسبت جنسی در مبدأ و مقصد مهاجرت شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر مهاجرت داخلی بر تغییرات نسبت جنسی شهرستان های ایران و تبیین این اثر با استفاده از رگرسیون وزن دار جغرافیایی بوده است. بدین منظور، از داده های سرشماری 1390 و 1395 و سالنامه آماری 1395 استفاده شده است. محاسبه تأثیر مهاجرت بر تغییرات نسبت جنسی شهرستان ها با روش اثر ترکیبی مهاجرت رودریگرز ویگنولی و رو (2018) انجام شده است. یافته ها نشان داد که بیشترین تغییر نسبت جنسی شهرستان ها در سنین 29-15 سال است و تأثیر مهاجرت بر تغییرات نسبت جنسی کل، 29-15 سال و 49-30 سال شهرستان ها دارای خود همبستگی فضایی است. تحلیل یافته ها با استفاده از آزمون رگرسیون وزن دار جغرافیایی و مقایسه آن با نتایج آزمون رگرسیون حداقل مربعات، نشان از این دارد که مهاجرت منجر به کاهش نسبت جنسی شهرستان های با توسعه آموزشی بالاترو افزایش نسبت جنسی شهرستان های با توسعه اقتصادی-اجتماعی بالاتر شده است. اعمال سیاست هایی در جهت کاهش نابرابری های توسعه ای در حوزه اقتصادی و آموزش عالی می تواند منجر به کاهش مهاجرت های داخلی و در نتیجه عدم تعادل نسبت جنسی در برخی از مناطق مهاجرپذیر و مهاجرفرست شود.
۸.
ثبات یا پایداری سکونتی یکی از مؤلفه های مهم در برنامه ریزی های جمعیتی و اجتماعی در سکونتگاه های رسمی و غیررسمی است. اقامت بلندمدت در یک محله موجب شکل گیری هویتی از مقیم بودن می شود که دارای پیامدهای مثبتی در راستای کمک به جامعه بوده و باعث کاستن از آسیب های اجتماعی می شود. هدف پژوهش حاضر، تبیین ثبات سکونتی در سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز است. پژوهش حاضر، یک مطالعه پیمایشی مقطعی است که داده های آن از طریق پرسشنامه گردآوری شد. براساس یافته ها، شهروندان ساکن در سکونتگاه های غیررسمی از ثبات سکونتی متوسطی برخوردار هستند که نشان دهنده تمایل آن ها برای اقامت بلندمدت در این مناطق می باشد. همچنین، بین احساس مطبوعیت اجتماعی، سرمایه اجتماعی، توسعه پذیری، احساس امنیت اجتماعی، انسجام اجتماعی، احساس تعلق به مکان و هویت اجتماعی با ثبات سکونتی رابطه معناداری وجود دارد. تحلیل چندمتغیره نشان می دهد، پنج متغیر (احساس تعلق به مکان، اعتماد اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی، هنجارمندی و احساس مطبوعیت اجتماعی) عوامل ماندگار در ارتباط با ثبات سکونتی هستند که در مجموع 382/0 از واریانس آن را تبیین می کنند. براساس نتایج، سرمایه گذاری در مؤلفه های غیرمادی همچون سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی و امنیت اجتماعی در کنار عامل کالبدی مطبوعیت اجتماعی می تواند در برنامه ریزی های شهری مورد توجه قرار گیرد.
۹.
جابه جایی از یک مکان به مکانی دیگر نه تنها برای فرد مهاجر، همراه با چالش ها و فرصت های متعددی است، بلکه برای جامعه مقصد نیز پیامدهای گوناگونی به همراه دارد. هدف مطالعه حاضر، شناسایی نقاط چهارگانه سوات (قوت، ضعف، فرصت و تهدید) در ارتباط با حضور مهاجران داخلی در استان یزد بود. مطالعه به روش تحلیل مضمون انجام و اطلاعات مورد نیاز با تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته از بین 16 مشارکت کننده گردآوری شد. براساس یافته ها، نقاط قوتی چون زیست فرهنگی مهاجران، رونق توریسم سلامت، معرفی شهر یزد به عنوان شهری امن، شهر یزد بستری مناسب برای جذب شاغلان یقه آبی و نقاط ضعفی مانند بازتولید محیطی شهری نازیبا، دشواری های زندگی در همسایگی یک خانواده گسترده، بی تفاوتی اجتماعی عامل بازتولید آسیب، فقدان سرمایه اقتصادی مکفی و انگ عار برای مشاغل سطح پایین معرفی شدند. همچنین مهاجرین وارد شده به استان یزد، فرصت ها و چالش های مختلفی نیز برای استان ایجاد کرده اند؛ فرصت های ناشی از حضور مهاجران، با مضامینی نظیر آشنایی با مشخصات فرهنگی مهاجران، مهاجران به مثابه سرمایه فرهنگی، یقه آبی های فروتن، تکنوکرات های مهاجر عامل رونق اقتصادی مشخص شدند و تهدید های مربوط به حضور مهاجران با مضمون های تشدید بحران های زیست محیطی، افزایش آسیب های اجتماعی، لانه گزینی مهاجران در بافت تاریخی، غریبه عامل تشدید بدبینی و دشواری شغل یابی برای نیروی کار بومی، ارائه شدند. همچنین پیشنهاد می گردد نیروی کار بین استانی از طریق دفاتر کاریابی پذیرفته شوند و توجه ویژه ای به بافت تاریخی شود.
۱۰.
رشد جمعیت و تغییر ساختار سنی هر دو از پیامدهای گذار جمعیتی هستند. این که تعامل بین این دو متغیر مهم چگونه از نوسانات باروری و مرگ ومیر اثر می پذیرد و بر اقتصاد ایران اثر می گذارد، پرسشی است که در پژوهش های پیشین پاسخ داده نشده است. هدف مقاله، ارائه پاسخ به این پرسش از طریق بررسی جزئیات سنی اثر تغییرات جمعیتی بر نرخ رشد اقتصادی است. بدین منظور، نرخ رشد جمعیت به رشدهای سهمی ویژه سن تجزیه شده و با استفاده از نمایه های سنی تولید و مصرف، وزن جمعیت سنین و تغییرات آن در سود جمعیتی نخست برآورد و تحلیل شده است. یافته ها نشان داد که نرخ رشدهای سهمی، که یکجا هم معرفی از اندازه و هم تغییر جمعیت سنین است، قادر به بازنمایی اثر پدیده هایی مانند بیش زائی و گشتاور جمعیت بر اندازه سود جمعیتی ایران است. همچنین، تقریبا همزمان با گذار سنی، یک گذار جمعیتی- اقتصادی در جریان است. طبق نتایج، از اواسط مرحله اول تا اواسط مرحله سوم گذار سنی، کاهش جمعیت گروه های سنی زیر 30 سال سهم مهمی در رشد منفی شمار مؤثر مصرف کنندگان و افزایش جمعیت گروه های سنی 49-30 ساله سهم مهمی در رشد مثبت شمار مؤثر تولیدکنندگان و در نتیجه، تحقق سود نخست جمعیتی در ایران داشته است.
۱۱.
تغییرات جامعه ایرانی طی چند دهه اخیر زندگی روزمره سالمندان را متاثر ساخته است و کشف سویه های پروبلماتیک تجربه سالمندی دارای اهمیت است. در پژوهش حاضر با بهره گیری از پژوهش کیفی، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با سالمندان و برخی از متخصصان حوزه سالمندی، تحلیلی از وضعیت اجتماعی سالمندان ارائه شده است. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که سالمندی در کشاکش تغییرات اجتماعی روایتی است از سالمندی در جامعه پرمخاطره؛ جامعه ای که در آن با تحولات اقتصادی و همچنین تغییرات اجتماعی و فرهنگی و در فقدان حمایت دولت به مثابه نهادی اجتماعی و حمایت گر، سالمندی به تجربه ای ناامن و پرمخاطره تبدیل می شود و در چنین جامعه ای، سالمندان طبقات تهیدست بیش از همه آسیب می بینند. در جامعه پرمخاطره، نظام بازنشستگی ضعیف و ناامن، و فقر نظام حمایتی و مساعدت اجتماعی از مهم ترین ویژگی های سیاست های اجتماعی سالمندی است. در اقتصاد تورمی، بی ثبات و ناامن نیز سالمندان تهیدست پیامدهای اجتماعی تورم چون فقر معیشتی، سبک زندگی ضرورت محور، و پیامدهای کالایی شدن سلامت را تجربه می کنند. درنهایت خانواده ایرانی نیز از روند کالایی شدن و غلبه منطق اقتصادی مصون نمانده است و سالمندان در این میدان، ناامنی تعاملات بین نسلی، سالمندآزاری و تنهاشدگی را تجربه می کنند. در چنین شرایط اجتماعی، سیاست گذاری اجتماعی سالمندی بسیار دارای ضرورت است.
۱۲.
واقعیت های آماری نشان می دهد که با وجود روند کاهشی نرخ مرگ ومیر در کشورهای توسعه یافته و همچنین در بین غیرسفیدپوستان آمریکایی، نرخ مرگ ومیر در بین میانسالان سفیدپوست فاقد مدرک دانشگاهی، از شروع قرن 21 افزایش یافته است. همین مساله منجر به کاهش امید زندگی در آمریکا شده است. علت افزایش نرخ مرگ در بین سفیدپوستان میانسال، افزایش مرگ های مرتبط با خودکشی، سوءمصرف مواد مخدر، و بیماری های کبدی مرتبط با مصرف الکل بوده است. این پدیده، مرگ های از ناامیدی نامیده شده است. ریشه مرگ های از ناامیدی در جامعه آمریکا، رکود بلندمدت اقتصادی، و شیوه سیاستگذاری در مواجهه با آن بوده که باعث افزایش رقابت در بازار مشاغل غیرتخصصی و در نتیجه گسترش نرخ بیکاری در بین سفیدپوستان فاقد مهارت های تخصصی شغلی شده است. گسترش بیکاری به شیوع مرگ های از ناامیدی منجر شده است. کشور ما هم در چند دهه گذشته با مساله رکود اقتصادی و یا نرخ های بسیار پایین رشد اقتصادی مواجه بوده، و در نتیجه نرخ بیکاری بالایی را تجربه کرده است. بنابراین، این مرگ ها به صورت بالقوه در جامعه ایرانی هم می تواند بروز پیدا کند. برای پیشگیری از بروز و گسترش مرگ های از ناامیدی در جامعه ایرانی، وفاق ملی جهت دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و بلندمدت، به عنوان یک اولویت بسیار مهم و اساسی در سیاستگذاری عمومی، ضروری است.