مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: این مقاله با هدف بازطراحی بخش هایی از آیین نامه ارتقاء اعضا هیئت علمی در راستای تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه تهیه شده است. روش شناسی: این پژوهش از روش شناسی علم طراحی کمک می گیرد و در چهارچوب آن از مصاحبه نیمه ساخت یافته با خبرگان و متخصصان در طراحی و نیز از گروه کانونی برای اعتبارسنجی نتایج بهره برده شده است. یافته ها: پس از تحلیل بندهای مختلف آیین نامه و شناسایی ارتباط این بندها با انواع مسیرهای ارتباط صنعت و دانشگاه، 11 بند پیشنهادشده است که در آن ها به مسیرهای ایجاد شرکت های زایشی و پژوهش مشترک با صنعت اولویت و امتیاز بیشتری اختصاص داده شده است. بحث و نتیجه گیری: ارتباط صنعت و دانشگاه یکی از سیاست های شناخته شده در دنیا برای بهره گیری از هم افزایی بین دانشگاه و صنعت در جهت رشد و توسعه اقتصادی است. ارتباط صنعت و دانشگاه متأثر از عوامل مختلفی است و در این میان نقش ابزارهای سیاستی بر ایجاد ارتباط صنعت و دانشگاه بسیار اساسی است؛ ابزارهایی که در قالب قوانین و آیین نامه ها زمینه های نهادی این ارتباط را ایجاد کرده و بر رفتار و تصمیمات کنشگران دخیل دراین ارتباط اثر مستقیم می گذارند. آیین نامه ارتقا یکی از ابزارهای سیاستی و اثرگذار است که رابطه مستقیم با اعضای هیئت علمی به عنوان کنشگران اصلی بخش دانشگاه دارد و با یک طراحی مناسب می تواند فعالیت های اعضاء هیئت علمی را به سوی تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه سوق دهد. این مقاله ضمن حفظ ساختار کنونی آیین نامه با پیشنهاد بندهایی تلاش می کند این آیین نامه را به ابزار سیاستی کاراتری برای تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه تبدیل کند.
طراحی الگوی جهت گیری حرفه ای دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف طراحی الگوی جهت گیری حرفه ای دانشجویان دانشگاه های دولتی در سطح شهر تهران انجام شده است. روش شناسی: در این پژوهش روش مورداستفاده، روش کیفی از نوع تحلیل محتوا بوده و از طرفی که نتایج آن می تواند به مورداستفاده سازمان های آموزش عالی قرار گیرد از نوع کاربردی است، رویکرد مورداستفاده در این پژوهش مبتنی بر جهان بینی ساخت گرایی اجتماعی بود. جامعه آماری شامل اساتید و خبرگان دانشگاه های دولتی در شهر تهران بودند. اساتید و سیاست گذاران و خبرگان علمی موجود در دانشگاه های دولتی شهر تهران به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. روش نمونه گیری، روش هدفمند از نوع موارد استثنایی بوده است که در آن از نظرات اساتید برجسته و آگاه و دارای سابقه و ر ؤسای دانشگاه ها استفاده شد. از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها استفاده شد و برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش سه مرحله ای سیستماتیک و هرمنوتیک استفاده شده است. یافته ها: تمامی یافته ها پس از تجزیه وتحلیل به مقوله های مختلف محوری و انتخابی تقسیم شدند که حاصل آن شکل گیری مؤلفه های تشکیل دهنده به الگوی حرفه ای است. یافته ها حاکی از آن است که عوامل و مؤلفه هایی در شکل گیری جهت گیری حرفه ای دانشجویان مؤثر هستند که شامل 5 مؤلفه انتخابی و 17 مؤلفه محوری است. مؤلفه های انتخابی شامل مؤلفه نقش خانواده، دولت، برنامه ریزان درسی، دانشجو و اساتید دانشگاه ها هستند. بحث و نتیجه گیری: تمامی مؤلفه های به دست آمده حاکی از آن است که شکل گیری جهت گیری حرفه ای در طول زندگی افراد و از همان ابتدا در کانون خانواده شکل می گیرد. مهم ترین مؤلفه های به دست آمده شامل: نقش دانشجو و ویژگی های شخصیتی او انگیزش، میزان علاقه، میزان استعداد، میزان آگاهی فرد، نقش خانواده، سطح فرهنگ و آگاهی و تحصیلات خانواده، نقش دولت و سیاست ها و برنامه ریزی های آن، نقش اساتید دانشگاه و نقش برنامه ریزان درسی و میزان کیفیت برنامه های درسی است که می توانند جهت گیری حرفه ای دانشجویان را تحت تأثیر خود قرار دهند.
مدل سازی نرم از عوامل مؤثر بر تجاری سازی پژوهش های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تا به امروز، تحقیقات در مورد تجاری سازی علوم انسانی عمدتاً ازنظر تجربی بررسی شده است و دیدگاه های نظری متنوعی را اتخاذ کرده است؛ بنابراین پتانسیل بزرگی برای پژوهش های حوزه علوم انسانی وجود دارد که از تئوری هایی برای تجاری سازی بهره بگیرند. پژوهش حاضر با هدف چالش های تجاری سازی در پژوهش های علوم انسانی با رویکرد ساختاری تفسیری انجام شد. روش: استراتژی اصلی پژوهش، بهره گیری هم زمان از روش کیفی تحلیل مضمون و روش کمّی مدل سازی ساختاری تفسیری به صورت آمیخته متوالی بوده است. در بخش کیفی پس از مصاحبه با 13 نفر از خبرگان اشباع نظری حاصل شد. در این پژوهش 318 کد باز (مفهوم اولیه)، 154 مضمون پایه، 28 مضمون سازمان دهنده و 7 مضمون فراگیر شن اس ایی شدن د که مضامین فراگیر عبارت اند از: شبکه ارتباطی، ثروت افزائی، سیاستگذاری، نتیجه گرائی، دانش محوری، فهم مشترک و کارآمدی سیستم. نمونه پژوهش در بخش کمی نظرات 9 نفر از مدیران پژوهشی دانشگاه های تهران بوده است. یافته ها: مدل نهایی در 5 سطح تشکیل شده است که ضعف در نیاز سنجی و نگاه سیستماتیک در سطح پنجم تأثیرگذارترین سطح می باشد و عامل قوانین و مقرارت هم در سطح چهارم قرار داشته است و مولفه هایی مانند اعتمادسازی، عمل گرائی، فرجام خواهی، کیفیت گرائی، کاربردی سازی و ... در سطح نخست تأثیرپذیرترین سطح در مدل طراحی شده می باشد. تحلیل شدت نفوذ و وابستگی با استفاده از MICMAC نشان می دهد که معیاره نگاه سیستماتیک از نوع مستقل می باشد که تاثیرگذاری بالا و تاثیرپذیری کم از ویژگی های این معیار است. مابقی معیارها از نوع رابط هستند که تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این معیارها بسیار بالاست و هر تغییر کوچکی بر روی این متغیرها باعث تغییرات اساسی در سیستم می شود. نتیجه گیری: مدیران پژوهش می توانند با بهره گیری از مدل ارائه شده، به نتایج موفقیت آمیزی دست یابند که ازجمله می توان تحقیقات باید متناسب با نیازهای جامعه و نیازهای صنعت باشد و نگاه سیستمانتیک در کلیه فرآیندهای دانشگاه ها وجود داشته باشد.
شناسائی موانع و راهکارهای سازوکارهای تامین و تخصیص منابع مالی درون دانشکده ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش پیش رو، شناسائی موانع و راهکارهای سازوکارهای تامین و تخصیص منابع مالی در دانشکده های دانشگاه تهران می باشد. برای دستیابی به این هدف، چهار پرسش طرح ریزی شده بود. 1) دانشکده های دانشگاه تهران با چه موانعی در جذب منابع مالی جدید مواجه هستند؟، 2) چه موانعی فراروی دانشکده های دانشگاه تهران در تخصیص منابع مالی وجود دارد؟، 3) راهکارهای تنوع بخشی به منابع مالی در دانشکده های دانشگاه تهران چیست؟، 4) راهکارهای بهینه سازی سازوکارهای تخصیص منابع مالی در دانشکده های دانشگاه تهران کدام اند؟ روش شناسی: این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری نوشته شده است. بنابراین، با به کارگیری نمونه گیری هدفمند با 11 معاون اداری مالی دانشگاه تهران مصاحبه انجام شد. داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای دیکلمن[1] (2009) تجزیه و تحلیل شدند. برای اعتباربخشی به داده ها از دو راهبرد؛ تکنیک بازبینی توسط مشارکت کنندگان و بازبینی توسط همکار استفاده شده است. یافته ها: یافته ها در پاسخ به پرسش اول، با با 12 زیرمقوله فرعی ثانویه و در مجموع با چهار زیر مقوله فرعی اولیه: عدم توانایی در توسعه مالی دانشگاه، ناکارآمدی قوانین و مقررات، ضعف مدیریتی- اجرایی و ضعف در زیرساخت ها طبقه بندی شدند. در پاسخ به پرسش دوم، یافته ها با 5 زیرمقوله فرعی ثانویه و در مجموع با دو زیرمقوله فرعی اولیه: نظام بودجه ریزی سنتی و ناکارآمدی نظام اجرایی تخصیص منابع مالی دسته بندی شدند. در پاسخ به پرسش سوم، یافته ها با 12 زیرمقوله فرعی ثانویه و در قالب 4 زیرمقوله فرعی اولیه: تنوع بخشی به منابع درآمدی دانشگاه، اصلاح قوانین و مقررات، مدیریت گرایی نوین و توسعه زیرساخت ها گروه بندی شدند. در پاسخ به پرسش چهارم، نیز یافته ها با 5 زیرمقوله فرعی ثانویه و درکل شامل دو زیرمقوله فرعی اولیه: بکارگیری نظام بودجه ریزی عملکردمحور و نظام اجرایی کارا و اثربخش در تخصیص منابع مالی می شدند. بحث و نتیجه گیری: در شرایط کنونی که دانشگاه ها در اکثر کشورهای جهان با کمبودهای مالی مواجه و در بخش تامین و هم تخصیص منابع مالی به دنبال سازوکارهای نوینی برای ارتقاء کارایی و اثربخشی خود هستند. دستاوردهای این پژوهش می تواند نقشه راه مناسبی برای بهبود عملکرد دانشگاه تهران در آینده باشد.
مطالعه تطبیقی کاربرد فناوری ها در برنامه های مراکز بالندگی هیئت علمی ده دانشگاه برتر دنیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله و هدف: توسعه توانمندی های اعضای هیئت علمی در قالب برنامه های سازمان یافته در مراکز توسعه اعضای هیئت علمی صورت می گیرد. این مراکز که در کشورهای خارجی فراگیر هستند، انواع خدمات توانمندسازی در بسترهای حضوری و مجازی ارائه می دهند. هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت برنامه های مراکز توسعه توانمندی های اعضای هیئت علمی در دانشگاه های منتخب کشورهای خارجی و سپس مقایسه میزان کاربست فناوری ها در این برنامه ها است. روش شناسی: روش پژوهش به شیوه کیفی، با روش مطالعه تطبیقی از نوع بردی بوده است. بر این اساس، ده دانشگاه برتر خارجی بر اساس رتبه بندی تایمز سال ۲۰۲۱ به صورت هدفمند انتخاب شد و در دو بستر حضوری و مجازی مورد مقایسه قرار گرفت. داده های مطالعه از اطلاعات مندرج در تارنمای مراکز توسعه منتخب جمع آوری شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد انواع برنامه های توانمندسازی وابسته به کارکردی که برای آن ها متصور است و همچنین متأثر از عناصری مانند زمان، مکان، محتوا و تعامل در هر یک از بسترهای حضوری یا مجازی و یا به صورت ترکیب دو بستر اجرا می شوند. به طورکلی برنامه های آموزش عمومی در هر دو بستر، پشتیبانی فردی، پشتیبانی مالی و ارزیابی آموزش در بستر حضوری، اشتراک گذاری جمعی، ارائه منابع آموزشی و منابع فناوری در بستر مجازی، پرکاربردتر هستند. نتیجه گیری: درنهایت دانشگاه های خارجی روند رو به رشدی را برای اضافه کردن برنامه های توانمندسازی به بستر فناوری در پیش گرفته اند؛ بااین حال این روند تدریجی و متناسب با کارکردهای ذاتی هر یک از انواع برنامه ها متفاوت خواهد بود.
سهم و نقش حکمرانی دانشگاهی بازار گرا در تحقق کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی به واسطه نقش میانجی گری محیط علمی و کسب وکار که عموماً در قالب ساختارهای درونی دانشگاه موردتوجه قرار می گیرند؛ در سال های اخیر در بسیاری از دانشگاه های پیشرو موردتوجه جدی بوده است. از سوی دیگر، یافته های پژوهشی و تجربی بر فاصله قابل ملاحظه از نقش آفرینی مؤثر این نهادها در اکوسیستم کارآفرینی دانشگاه اشاره دارد. به نظر می رسد یکی از مهم ترین دلایل این مسئله، ناهم سویی استراتژیک ساختارهای کلان از منظر حکمرانی دانشگاهی با کارکردهای این دفاتر باشد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی سهم و نقش حکمرانی دانشگاهی بازار گرا در تحقق کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی در آموزش عالی ایران بوده است. روش شناسی: پژوهش حاضر با کاربست روش آمیخته از نوع اکتشافی-تدوین ابزار و با هدف بررسی تأثیر حکمرانی دانشگاهی بازار گرا بر تحقق بهینه کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی؛ ابتدا به شناسایی شاخص های حکمرانی بازار گرا و کارکردهای دفاتر انتقال فناوری، به عنوان دو هدف جزئی پژوهش، پرداخته است. در این راستا با مرور ادبیات موضوع و مصاحبه های نیمه ساختارمند (تا رسیدن به مرحله اشباع نظری) و تلفیق یافته های این دو مرحله، فهرستی شامل شاخص های حکمرانی دانشگاهی بازار گرا، استخراج شد. در ادامه و در مرحله کمی پژوهش، با استفاده از روش رگرسیون هم زمان به بررسی سهم و نقش شاخص های مذکور در کیفیت کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی پرداخته شد. یافته ها: در راستای شناسایی شاخص های حکمرانی بازار گرا، 50 شاخص در چهار بعد زمینه ای (6 مورد)، مالی (12 مورد)، علمی (17 مورد) و سازمانی (15 مورد) مورد شناسایی و تائید قرار گرفت. همچنین به منظور دستیابی به کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی که دیگر متغیر پژوهش حاضر بوده است؛ با بررسی اسناد، بیانیه های مأموریت و شرح وظایف دفاتر انتقال فناوری مستقر و غیره، فهرستی مشتمل بر 25 کارکرد در قالب 5 بعد (عوامل زمینه ای؛ کشف علمی و افشای اختراع؛ ارزیابی و ثبت اختراع؛ بازاریابی و اعطای مجوز و راه اندازی استارتاپ) توسعه یافت. آزمون رگرسیون و ضرایب آن گویای آن بود که چهار بعد زمینه ای، مالی، علمی و سازمانی حکمرانی دانشگاهی بازار گرا توانسته اند به ترتیب 226/0، 232/0، 198/0 و 143/0 از واریانس متغیر کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی را تبیین نمایند. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که توجه به شاخص های حکمرانی دانشگاهی بازار گرا در آموزش عالی ایران می تواند تأثیر بسزایی در ارتقای کیفیت کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی داشته باشد. به عبارت دیگر فقدان رویکرد کارآفرینانه (در عمل) در حکمرانی دانشگاهی ایران موجب شده است که دفاتر انتقال فناوری از کارکرد بهینه خود فاصله معناداری داشته باشند. به نظر می رسد بهره بردن از یافته ها و توصیه های پژوهش حاضر بتواند توسعه بهینه کارکردهای دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی را در پی داشته باشد.