مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش کاربردی حاضر، بررسی نگرش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در زمینه کارکردهای دانشگاه است. طرح کلی این پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی متوالی ناهمزمان (کیفی- کمی- کیفی) است. در بخش کیفی، از روش پدیدارشناسی؛ در بخش کمی، از آمارهای توصیفی میانگین و در بخش کیفی آخر، از روش گروه های کانونی استفاده شده است. جامعه آماری، شامل اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز (600 نفر)، که مرحله مصاحبه اکتشافی اولیه، با انتخاب هدفمند 54 عضو؛ بخش کمی با انتخاب تصادفی 225 عضو؛ و بخش کیفی آخر (گروه کانونی) با انتخاب هدفمند مطلوب 8 نفر از خبرگان دانشگاه انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات به ترتیب در سه مرحله کیفی- کمی- کیفی، به شیوه مصاحبه نیمه ساختمند، پرسشنامه محقق ساخته مستخرج از مصاحبه ها و مرحله آخر مصاحبه گروه کانونی است. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه، تأیید شد و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای [1]کرونباخ برای کل پرسشنامه (78/0=a) بدست آمده که نشانه پایایی مطلوب است. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش کد گذاری اشتروس و کوربین (1990)، و در بخش کمی نیز از آماره های توصیفی متناسب با سؤالات پژوهش، استفاده شده است. نتایج بدست آمده بر اساس مصاحبه ها در بخش کیفی پژوهش، حاکی از آن بود که مقوله کارکردهای دانشگاه، دارای 5 حوزه آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، کارآفرینی، تجاری سازی و کارکرد اجتماعی است. نتایج بدست آمده از بخش کمی حاکی از آن بود که در دانشگاه شهید چمران اهواز، کارکرد آموزشی مهم ترین کارکرد تلقی می شود و کمترین میانگین، نشان دهنده این مهم است که به کارکرد کارآفرینی در دانشگاه کمتر توجه شده است. مشارکت کنندگان بخش کانونی هم یافته های دو مرحله قبل را تأیید کردند. بنابراین توصیه می شود دانشگاه زمینه را برای پرداختن به کارکردهای جدید از جمله کارآفرینی و تجاری سازی فراهم کند.
بررسی مقایسه ای ساماندهی آموزش عالی کشور مبتنی بر رویکرد آمایش سرزمین موردمطالعه: برنامه های توسعه قبل و بعد از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای سیاست های اثرگذار از منظر آمایش آموزش عالی در مستندات برنامه های توسعه قبل و بعد از انقلاب اسلامی، انجام شده است؛ به این منظور مستندات برنامه های توسعه قبل و بعد از انقلاب طی سال های 1327 تا 1396( یازده برنامه توسعه)، موردبررسی مقایسه ای قرار گرفت و محتوای آن ها از منظر جایگاه و دستاوردشان در جریان ساماندهی آموزش عالی کشور مبتنی بر رویکرد آمایش سرزمین، بررسی شد؛ روش این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی و از نوع مقایسه ای است. مسئله اصلی پژوهش این گونه مطرح شد که شباهت ها و تفاوت های "آمایش آموزش عالی" در برنامه های توسعه قبل و بعد از انقلاب چه بوده است؟ طبق یافته های این پژوهش، ساماندهی آموزش عالی با «تأکید بر آمایش سرزمین» در برنامه های توسعه قبل و بعد از انقلاب در هفت مقوله مطالعات و برنامه ریزی آمایش سرزمین، گسترش آموزش عالی، تراز نیروی انسانی، مدیریت آموزش عالی، ارزیابی کیفیت آموزش عالی، همکاری های ملی و بین المللی و تولیدات علم و فناوری هم راستا با یکدیگر و همچنین در پنج مقوله از آن ها مطالعات و برنامه ریزی آمایش سرزمین، گسترش آموزش عالی، تراز نیروی انسانی، همکاری های ملی و بین المللی و تولیدات علم و فناوری، دارای تفاوت بوده اند.
پدیدارشناسی مکان در زیست جهان دانشجویی (مورد مطالعه: دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیست جهان دانشجویان، به عنوان قشری که در آینده گروههای مرجع جامعه خواهند بود، با تمام پیچیدگی ها و ابعاد و عناصر و جزئیات می بایست مورد پژوهش و توصیف عمیق قرار گیرد. بنابراین مکان تعاملات غیررسمی دانشجویان به عنوان بخشی از این زیست جهان دارای اهمیت است که در این پژوهش به آن توجه شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، توصیف عمیق ادراک ذهنی دانشجویان از مکان های تعاملات غیررسمی خود است. برای دستیابی به معنای ذهنی دانشجویان از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. برای این منظور با 21 دانشجوی دانشگاه تهران از دانشکده های مختلف مصاحبه عمیق پدیدارشناسی انجام شد. در پدیدارشناسی توصیفی، آنچه که به عنوان روش تحلیل توصیه می شود، روش استویک-کولایزی- کین است. دانشجویان به معانی ذهنی گوناگونی از جمله احساس امنیت، آزادی و راحتی، پویایی و تعامل راحت میان دختر و پسر و رشته های گوناگون، بقای دوستی، اتلاف وقت و بی هدفی، افزایش دایره دوستان و همچنین احتراز از سیستم رسمی و نظارت آن بر جمع های دوستانه و تعاملات خود در درون دانشگاه اشاره می کنند. دانشجویان به دنبال دگر مکان ها و مکان های سوم بعنوان مکان هایی که بیرون از سیستم های برنامه درسی رسمی و یا ماشین های سیاسی به آن می پیوندند، هستند. بدین معنا که از مکان های شناخته شده دانشگاه که هنجارها و قواعدی برای آنها تعریف شده است عبور کرده و مکان های جدیدی مناسب با زیست خود و نیازها و ترجیحات خود و دوستانشان انتخاب و در آن مکان به تعاملات خود می پردازند. به نظر می رسد حضور دانشجویان در مکان ها و ایجاد پاتوق های دوستانه تمام ویژگی های مکان سوم را دارد. از جمله اینکه آنها با میل خود به این مکان ها رفت و آمد می کنند، هیچ یک نقش میزبان را ایفا نکرده و همگی احساس آسایش و راحتی دارند. مکان سوم به توسعه شبکه اجتماعی آنها و ایجاد دوستی های جدید در دانشجویان کمک می کند. مکالمه و گفتگوی مفرح و سرگرم کننده مهم ترین وجه تمایز مکان سوم از دیگر مکان هاست. پاتوق های دانشجویان همانند دیگر مکان های سوم، دسترسی پذیر هستند و همانطور که ادراکات ذهنی دانشجویان نشان داد در دسترس بودن یکی از مهم ترین ویژگی های مورد نظر دانشجویان برای ایجاد دورهمی های دوستانه است. یکی از ویژگی های مکان سوم سرزندگی است، دانشجویان در جمع های دوستانه خود در درون و یا بیرون از دانشگاه بدنبال گذراندن اوقات خوش و گفت و شنود و خنده و سرگرمی هستند.
مدل سازی ساختاری تفسیری مؤلفه های سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در سیستم آموزش عالی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر برخورداری از سیستم آموزش عالی به عنوان پاشنه آشیل توسعه همه جانبه و پویایی آن، ابزاری برای مقابله با بحران های پیش رو و متضمن برآورده سازی نیازهای جوامع به شمار می آیند. به طوری که دارا بودن این امتیاز معیاری برای سنجش پیشرفت و توسعه در کشورهای گوناگون و ابزاری قدرتمند در تمایز کشورها از دریچه توسعه یافتگی و یا عقب ماندگی است. بنابراین بهره گیری از رویکردی نوین، کارا و اثربخش در سیاست گذاری آموزش عالی که از شواهدی همچون شواهد کیفی، کمی، توصیفی، تجربی و شواهد موجود حاصل از پژوهش های هم سنخ بهره بگیرد، ضرورت استفاده از رویکرد سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در کشور را حیاتی می سازد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل سیاست گذاری مبتنی بر شواهد برای نظام آموزش عالی ایران با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری می باشد. ازاین رو با استفاده از داده های جمع آوری شده از پرسشنامه توزیع شده در بین 20 نفر از اعضای کمیسیون آموزش عالی مجلس، مدیران ارشد، کارشناسان، و خبرگان وزارت علوم و تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و روسا و مدیران دانشگاه های جامع وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، که به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. سطح بندی و اثر متقابل مؤلفه های سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در سیستم آموزش عالی کشور تعیین گردید.
آسیب شناسی سیستماتیک نظام تجاری سازی علم و فناوری در کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجاری سازی عاملی موثر در ظهور و رشد بنگاه های مبتنی بر دانش و فناوری است و به عنوان پیشران کلیدی توسعه از اهمیت روزافزونی برخوردار است. به رغم موفقیت شمار زیادی از پژوهش ها از نظر فنی، تعداد محدودی مرحله تجاری سازی را با موفقیت پشت سر گذاشته اند، این امر نشان از پیچیدگی و وجود موانع مختلف بر سر راه تجاری سازی دارد. منظور از نظام تجاری سازی، شبکه ای از نهادهای دولتی و خصوصی و روابط بین آنهاست که با هدف تسهیل تجاری سازی با یکدیگر تعامل می کنند. در این پژوهش با در نظر گرفتن کارکردهای تجاری سازی و مصادیق هریک از این کارکردها، بازیگران نظام تجاری سازی علم و فناوری دسته بنندی، سپس تعاملات ساختاری آنها در قالب نگاشت نهادی ترسیم شده است. هدف این پژوهش آسیب شناسی نظام تجاری سازی علم و فناوری در کشور است و نویسندگان نیز با به کارگیری نگاشت نهادی و تحلیل ذی نفعان، مطالعه منابع خاکستری و مصاحبه با خبرگان به تحلیل و آسیب شناسی پرداخته اند. بر اساس نتایج حاصله، به لحاظ ساختاری و نهادی چالش ها و خلاء های متعددی در نظام تجاری سازی علم و فناوری وجود دارد که به تناسب کارکردها و بازیگران مربوطه به تفصیل در این پژوهش ذکر شده است.
تأثیر مخارج آموزشی دولت بر شاخص توسعه انسانی در ایران: الگوی خود توضیحی با وقفه های توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، قرارگرفتن توسعه انسانی در برنامه های توسعه کشور، اهمیت شاخص توسعه انسانی را برای سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور نشان می دهد. یکی از عوامل مهمی که می تواند در ارتقای شاخص توسعه انسانی نقش بسیاری داشته باشد، آموزش می باشد. در این راستا، پژوهش حاضر سعی بر این دارد تا به بررسی تأثیر مخارج آموزشی به تفکیک عالی، متوسطه و ابتدایی به عنوان متغیرهای مستقل بر شاخص توسعه انسانی به عنوان متغیر وابسته در ایران طی بازه 2001 تا 2018 بپردازد. برای برآورد تأثیر مذکور از روش خود توضیحی با وقفه های توزیعی (ARDL) استفاده شده است. قبل از برآورد مدل، آزمون مانایی متغیرها صورت گرفت. نتایج آزمون ایستایی بر اساس آزمون های دیکی- فولر تعمیم یافته و فیلیپس- پرون نشان داد که شاخص توسعه انسانی و مخارج آموزش عالی در سطح داده ها مانا بودند، اما متغیرهای مخارج آموزش متوسطه و ابتدایی در تفاضل اول داده ها مانا شدند، بنابراین، ازآنجاکه متغیرهای این پژوهش انباشته از درجه (0)I و (1)I بودند، از روش خود توضیحی با وقفه های توزیعی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مخارج آموزش عالی و متوسطه بر شاخص توسعه انسانی تأثیر مثبت و با معنی دار دارد، اما مخارج آموزشی ابتدایی اگرچه در کوتاه مدت رابطه مثبت با شاخص توسعه انسانی داشته است، ولی معنی دار نیست و در بلندمدت تأثیر آن بر شاخص توسعه انسانی منفی می باشد. ضریب متغیر تصحیح خطا، 30/0 و از نظر آماری در سطح اطمینان 99 درصد معنی دار است. این نشان می دهد که تعدیل انحرافات از رابطه تعادلی بلندمدت بیش از سه سال طول می کشد. با توجه به این که مخارج آموزش عالی بیشترین تأثیر را بر شاخص توسعه انسانی دارد، پیشنهاد می شود تا مسئولین به سرمایه گذاری در آموزش عالی توجه بیشتری کنند تا رشد اقتصادی و توسعه انسانی تسریع شود. همچنین با توجه به این که مخارج آموزش متوسطه بر شاخص توسعه انسانی تأثیر مثبت و معنی داری دارد پیشنهاد می شود در صورت عدم ادامه تحصیل فارغ التحصیلان مقطع مذکور، مسئولین زمینه اشتغال آن ها را با برگزاری دوره های آموزشی لازم مرتبط با حرفه موردعلاقه آن ها را فراهم نمایند تا با اشتغال آن ها تولید و درآمد ملی و درنتیجه شاخص توسعه انسانی ارتقا یابد.