۱.
آیرونی نوعی صنعت ادبی است که تضادهای معنایی را دوچندان می کند و خاصیّت چندپهلوبودن آن، باعث به چالش کشیدن ذهن مخاطب می شود. این نوع ادبی در ادبیات فارسی معادل اصطلاحاتی مانند طنز، کنایه، مطایبه، تجاهل العارف، مدح شبیه به ذم، ایهام، تضاد، تناقض و... آمده است. سعدی و عبید دو نویسنده توانا در زمینه سخن کنایه آمیز در دو قرن متوالی هستند که با دوگانه گویی های خاص خود باعث نوعی طنز در بافت کلامشان شده اند؛ به همین سبب این پژوهش بر آن است تا جلوه های آیرونی را با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روزگار در کتاب گلستان و اخلاق الأشراف بررسی و مقایسه کند و از این راه، بهتر به درک لایه های زیرین متن پی برد. مقاله ابتدا به روش تحلیلی توصیفی، بر اوضاع سیاسی اجتماعی عصر هر دو نویسنده توجه دارد؛ سپس به بررسی و مقایسه انواع آیرونی در دو کتاب، همراه با شاهدمثال می پردازد. برپایه یافته های این پژوهش، بیشترین گونه آیرونی به کاررفته در گلستان با توجه به شرایط حاکم بر جامعه و همچنین خفقان سیاسی و اجتماعی آن دوران که سایه طنز و پوشیدگی کلام را در بافت متن کتاب ایجاد کرده است از نوع آیرونی ساختاری، موقعیّت، تقدیری و کلامی است؛ همچنین در اخلاق الأشراف ، بیشترین نوع آیرونی، بلاغی است و شاهد خاصی از گونه ساختاری، رادیکال، تقدیری، نمایشی و رمانتیک در این اثر دیده نشد.
۲.
اسطوره از سازه های فرهنگ بشری و راویتگر سرگذشتی حقیقی با سرشتی غیرعادی است که از کرده های شگفت آور در زمان نامشخصِ آغازین، همانند تجربیات ابرانسانی، بحث می کند. اسطوره فرایند ذهنی تخیلی است که به یاری آثار هنری، به ویژه شعر، بازتولید می شود که خود نیز فرایند ذهنی است و به حیات خود ادامه می دهد. آثار هنری ادبی به یاری این عنصر فرهنگیْ گسترده، ژرف و ماندگار می شوند و بُعد جهانی و جاودانگی می یابند. به همین دلیل عناصر اساطیری در ادوار مختلف شعر فارسی، همیشه با فراز و فرودهایی بازآفریی شده اند. در هیچ دوره ای، مضمون پردازی و تصویرآفرینی شاعران از اساطیر خالی نبوده؛ روح سیال اسطوره همواره در کالبد شعر فاخر فارسی جاری بوده است و شاعران این عنصر فرهنگی را با رویکردهای مختلف بازآفرینی کرده اند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی می کوشد تا سیر بازتولید مضامین و روایت های اساطیری حماسی را در شعر معاصر افغانستان (از مشروطه تا 1380 خورشیدی) بررسی کند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که بازتولید عناصر اساطیری در شعر امروز افغانستان، نه یک تقلید محض، بلکه آفرینشی هدفمند ا ست که شاعران معاصر با استفاده از استعدادهای ادبی خود، به هنرمندانه ترین شکل، روایت ها و شخصیت های اساطیری را با رویدادها و شخصیت های روزگار خود وفق داده و از این طریق، با پیونددادن زمان حال و گذشته، اندیشه های سیاسی و عواطف انسانی خود را مطرح کرده اند.
۳.
در این جستار با هدف کشف شخصیت شناسی اشعار عاشورایی به شیوه توصیفی، تحلیلی و استشهادی، ویژگی های شخصیت در این نوع شعر بررسی می شود. شاعر آیینی با کمک مؤلفه هایی مانند ستایش مردان بزرگ، احیای فرهنگ عاشورا و هویت یابی، به توصیف شخصیت این حادثه می پردازد. رفتار و اخلاق شخصیت ها در اشعار عاشورایی استوار است و در موقعیت های مختلف، اعمالی متناسب ایفا می کنند؛ آنچنان که برای هرگونه تغییر رفتار خود دلیل قانع کننده ای دارند و در برخورد با حوادث، واکنش منطقی از خود نشان می دهند. در این نوع اشعار شخصیت های داستان ساخته و پرداخته شاعر نیست؛ بلکه آنچه هست، به تصویر کشیده می شود؛ به طوری که در دنیای ساختگی شعر و دنیای بیرون شعر و در گستره متن حوادث، به آن توجه می شود و وحدت دوسویه شاعر و مخاطب به وجود می آید. بیان شخصیت های عاشورایی گاه با تفسیر و گاه بی تعبیر، خواننده را با ماهیت شخصیت آشنا می کند؛ اینجاست که بازتاب ویژگی های درونی شخصیت عاشورایی، جریان سیال ذهن را به فرهنگ عاشورا می کشد. شاعر عاشورایی با نگاه به عاشورا و گفتمان های خودآگاه یا ناخودآگاه به بازآفرینی شخصیت عاشورایی می پردازد.
۴.
واژه «طنز» در ادبیات فارسی معانی مختلفی را القا می کند. معنای اولیه این واژه در فارسی، تمسخر یا معنایی نزدیک به آن است. طنز در دوره معاصر «اصطلاحی ادبی» است که تعریفی متفاوت با شوخی دارد. هدف این پژوهش بررسی معانی طنز در منابع تخصصی، فرهنگ ها و کتاب های مرتبط در ادبیات معاصر برای یافتن تعریفی دقیق یا نزدیک به مفهوم آن است. پرسش پژوهش آن است که «در برابر اصطلاح طنز چه معنا یا معانی ای منظور شده است؟ آیا می توان تعریف روشن و یگانه ای برای طنز در ادب فارسی معاصر در نظر گرفت و چه متنی مصداق طنز است؟». یافته های این پژوهش نشان می دهد معانی مختلفی که «طنز» پیدا کرده است، ارتباط و هم پوشانی مصداقی با هم دارند و همین موضوع باعث شده است که نتوان تعریفی واضح و روشن برای اصطلاح طنز یا کاربرد یگانه ای برای آن یافت. برپایه معانی این اصطلاح در ادب فارسی معاصر، طنز در معنی تمسخر (و طیف معنایی نزدیک به آن)، شوخی (و طیف معنایی نزدیک به آن) و در معنی اصطلاحی ادبی را می توان سه رأس مثلثی دانست که هر متن ادبی حامل شوخی، طنز و تمسخر با توجه به نسبتی که با هریک از این معانی دارند در جایی از این مثلث قرار می گیرد.
۵.
احمد انصاری، ملقب به حاجی صاحب، در سال 1225 ق. نسخه خطی و منحصربه فرد شور عشق را در قالب مثنوی و بحر متقارب در ده هزار بیت سروده است. این نسخه به خط نسخ تحریر شده است. مثنوی یادشده حماسه ای دینی است که داستان های آفرینش بشر، انبیا و ائمه اطهار علیه السلام را بیان می کند. نوشتار حاضر به معرفی این نسخه خطی می پردازد. از این اثر، تنها دو نسخه باقی است. با توجه به اهمّیت موضوع این اثر که ما را به بسیاری از ویژگی های ادبی، زبان شناسی و اجتماعی دوران رهنمون می شود بر آن شدیم تا به معرفی این اثر بپردازیم؛ بدین امید که از زاویه گمنامی به در آید و در معرض دید علاقه مندان این حوزه قرار گیرد؛ بنابراین، به تناسب موضوع و همچنین برای دریافت بهتر اثر، تلاش شده است درباره احوال این نویسنده مطالبی فراهم آید؛ سپس به تبیین موضوع، ساختار، ویژگی های نسخه، سبک شناسی و رسم الخط این اثر پرداخته شود. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، اسنادی (کتابخانه ای) است.
۶.
علامه اقبال لاهوری، شاعر اندیشمند مسلمان، شاعری را همسنگ و هم پایه پیامبری می داند؛ او شاعر را پیشوا و راهنما و شعر را وسیله ای برای بیان حقیقت، هدایت انسان ها و ترغیب آنها به بیداری و حرکت به شمار می آورد. به سبب تأکید اقبال بر وجه ارشادی و ترغیبی کلام، در عین توجه به فصاحت و بلاغت الفاظ و معانی شعر و از آنجا که آشکارترین نمود نقش ترغیبی زبان در وجه امری کلام است، در این پژوهش به چگونگی کارکرد معانی ثانویه امر در شعر اقبال توجه شد. روش کار، شناسایی معانی ثانویه امر در شعر شاعر، دسته بندی بسامدی و تحلیل شواهد بر مبنای ارتباط دوسویه گوینده و مخاطب است. اهمیت پژوهش در توجه به کارکرد زبان و شیوه های ابلاغ پیام در شعر اقبال لاهوری، با توجه به مناسبات دوسویه شاعر و مخاطبان اوست. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد از مجموع هفتصد و هفتاد کاربرد امر در معانی ثانویه، در پنجاه درصد شواهد، امر در معنی تحذیر و تنبّه و ارشاد مخاطب آمده و شاعر ازنظر دانش و آگاهی در جایگاه برتری نسبت به مخاطب قرار گرفته است. در سی و پنج درصد شواهد، شاعر با مخاطب هم پایه خود سخن می گوید و بیشترین معنای ثانویه جملات امر در این ارتباطِ برابر، ترغیب مخاطب است. جایگاه فرودست شاعر در مقابل مخاطب، فقط آنجا دیده می شود که روی سخن شاعر با خداوند یا مخاطب غایب و مجازی است و امر در معنای دعا یا تمنّا به کار رفته است.
۷.
اسماعیل شاهرودی از شاعران توانمند و جامعه مدار شعر نو فارسی است که شعرش در بسیاری اوقات رنگ سمبولیسم اجتماعی به خود می گیرد. شاعری انسان گرا که آثارش سرشار از شور و هیجان جامعه و سیاست و مبارزه و عاطفه انسانی است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی و تحلیل شعر اسماعیل شاهرودی ازنظر حضور کیفیت نمادها و نقش بلاغی و هنری آنها در تعلیق معنا، چندلایگی معنایی و تبیین مسائل و موضوعات اجتماعی و انتقادی به انجام رسیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد کاربرد تصاویر نمادین در شعر و اندیشه اسماعیل شاهرودی، راهی برای بیان و طرح موضوعات و مضامینی است که نمی توانسته است آنها را به صورت مستقیم و آشکارا بیان کند؛ نیز مسیری برای ورود به طرح مسائل و بیان دردهایی است که جامعه و فضای استبدادی، اجازه نزدیک شدن به آنها را نمی داده است. شاهرودی رویکرد نمادگرایانه را دریچه ای برای نگریستن عمیق و انسانی به مسائل اجتماعی و سیاسی، طرح و تبیین آنها و شورشگری، اعتراض و فریاد علیه ناملایمات و نابسامانی ها می داند. او از همه انواع نماد ازجمله نمادهای ادبی، طبیعی، تاریخی و... بهره برده و آنها را به زیبایی و آگاهانه در خدمت طرح مسائل اجتماعی و سیاسی قرار داده است. همچنین شاهرودی با وجود استفاده از نمادهای مرسوم و متداول در بسیاری اوقات برای بیان اندیشه های انتقادی و اعتراضی خود، به نوآوری در خلق نماد نیز دست یازیده است.