مقالات
حوزه های تخصصی:
دانش ناگزیر از پژوهش است؛ پژوهشی سخته و پرورده که دغدغه رفع مشکلات و حلّ مجهولات را داشته باشد و به استانده های علمی نگری و علمی نگاری پایبند بوده باشد. ادبیات نیز آن گاه که نه به مثابه «متن بودگیِ خلّاقانه»، که همچون ابژه ای قابل شناسایی بدان نگریسته می شود، شایسته آن است که از جوانب متفاوت و به شیوه های مختلف به شکل علمی واکاوی شود (:ادبیات پژوهی). پژوهش ادبی اصیل نیز چونان هر پژوهش اصیلی در دیگر شاخه های دانش، نیازمند «فرضیه» است. فرضیه، انگاره ای در برابر مسئله پژوهش و پاسخی ارتجالی و ابتدایی بدان است. از موارد اهمیت فرضیه، تشخیص درستِ پیشینه پژوهش، تبیین نقشه پژوهش و تعیین روش پژوهش تا رسیدن به سنجیده ترین پاسخ را می توان برشمرد. به دلیل آنکه پژوهش های ادبی، عمدتاً پژوهش های توصیفی اند، کیفیّت فرضیه نیز در این پژوهش ها منطق خاص خود را دارد. این جستار با تکیه بر مطالعه کتابخانه ای و به گونه توصیفی - تحلیلی در پی تبیین این مسئله است که آیا فرضیه سازی در ادبیات پژوهی کارایی دارد و اگر چنین است، به دلیل تفاوت ماهوی ادبیات با دانش های دیگر، فرضیه در ادبیات پژوهی باید چگونه باشد. پاسخ یابی برای این مسائل، ازجمله با نقد تئوری «فرضیه فرایندنگر» در مطالعات ادبی همراه بوده است. کلید واژه ها: پژوهش ادبی، روش تحقیق، نظریه، فرضیه
نقد و تحلیل طنز دوره مشروطه در روزنامه ناقور اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز ازلحاظ محتوا یکی از انواع ادبی است که طنزپرداز در آن، دلایل و نمادهای عقب ماندگی، عیب ها و آسیب های ناراحت کننده اجتماع را به منظور بهبود با طعم خنده و روش پررنگ و مبالغه آمیز و همچنین با نگاهی به اوضاع عادی زندگی مطرح می کند. در شکل گیری هر نوشته طنزآمیزی چهار ویژگی عمده «خنده» ، «مبالغه» «نقد اجتماعی» و «بهینه سازی» نقش آفرین است. گرچه نگاه طنزآمیز برای عیان کردن ناهنجاری ها و مشکلات سیاسی و اجتماعی همواره در تاریخ و ادبیات ایران وجود داشته است، نمی توان به لحاظ بسامد و تشخص سبکی آن را با طنز روزگار مشروطه مقایسه کرد. فضای نسبتاً آزادی که به مدتی کوتاه برای نویسندگان و شاعران ایجاد شد، در کنار رسانه نوپدید روزنامه، جذابیت کافی برای قلم فرسایی طنزپردازان را فراهم آورد. در اصفهان، روزنامه ناقور به تقلید از ملانصرالدین و صوراسرافیل، شروع به انتشار کرد. در ستون «زشت و زیبا» که به احتمال قریب به یقین به پیروی از «چرند و پرند» دهخدا نوشته می شد، مطالب طنز جالبی درج می شد که موضوع این نوشتار است. پژوهش حاضر به روش اسنادی و تحلیل محتوایی به این نتیجه می رسد که بازی های زبانی و تفسیر آنها، استفاده از تمثیل، ضرب المثل و حکایت برای انتقاد از اوضاع سیاسی کشور با نگاهی طنزآمیز، از مهم ترین ابزارهای طنزآفرینی در این روزنامه محسوب می شود؛ چون این روزنامه جزو روزنامه های محلی منتشرشده در اصفهان بوده، سعی کرده است از لهجه و اصطلاحات اصفهان و گاه اقلیت ارامنه به فراخور در طنز خود بهره ببرد. طنز سیاسی بیشترین کاربرد را در میان دیگر موضوع ها دارد و مهم ترین نقد بومی روزنامه ناقور، انتقاد از انجمن ولایتی اصفهان است. ستون زشت و زیبا به مسائل مذهبی به سبب حساسیت مردمی به خصوص در اصفهان کمتر پرداخته است.
درنگی بر پیوندهای معنایی و بلاغی واژگان در ابیاتی از حافظ؛ نگاهی به کتاب مهندسی سخن در سروده های حافظ از محمد راستگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه مهم ترین ویژگی سبکی و هنری شعر حافظ، استفاده اعجاب انگیز او از ایهام و انواع آن و به ویژه ایهام تناسب است، محققان بسیاری کوشیده اند با استخراج شواهد ایهام و انواع آن در شعر او، لایه های معنایی و رمزوارگی زبانی او را به تصویر بکشند. ازجمله پژوهشگرانی که درزمینه شعر حافظ، مطالعات درخوری انجام داده است و آثار ارزشمندی را در این حوزه به جامعه ادبی و علمی تقدیم کرده، محمد راستگوست. از جمله آثار راستگو، کتاب مهندسی سخن در سروده های حافظ است که در سه دفتر گردآوری شده است. دفتر نخست، به نام در پی آن آشنا ، شامل سه گفتار در باره زبان و بیان هنری حافظ است. نویسنده در این کتاب، کوشیده است شگردهای هنری حافظ را برای دستیابی به هندسه استوار و خلل ناپذیر سخن خویش بازنماید. این مقاله کوشش دارد ضمن تأیید یا نقد توضیحات راستگو ذیل ابیات که در پیوند با شگردهای هنری حافظ آورده شده است، نکات و مطالب دیگری نیز برای تکمیل و تبیین ظرفیت های بیشتر هنری شعر حافظ و به ویژه ابیات بحث شده مطرح کند. روش پژوهش، کتابخانه ای و اسنادی است.
بررسی شگردهای داستانک پردازی در بحر طویل های ابوالقاسم حالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوتاه نویسی و کمینه گرایی در ادبیات داستانی در شکل گیری نوع ادبی «داستانک» مؤثّر بوده است. ایجاز و اختصار، به کارگیری بن مایه جذّاب و دوری از زبان پیچیده از مؤلّفه های این گونه ادبی است. در بسیاری از مواقع سرایندگان بحر طویل تلاش می کنند به شیوه داستان پردازی، اندیشه های خود را به خواننده القا کنند. هدف از پژوهش حاضر، سنجش، ارزیابی و نشان دادن قابلیّت این نوع ادبی در پرداخت داستان است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی «بحر طویل» های ابوالقاسم حالت را بررسی کرده است و تلاش دارد به این پرسش ها پاسخ دهد که سراینده در داستانک های خود از چه شگرد ها و عناصری بهره گرفته است و چه ویژگی هایی از حکایات ابوالقاسم حالت با شاخصه های داستانک ها مطابقت دارد؟ براساس نتایج این پژوهش، ابوالقاسم حالت با تلفیق شیوه های کهن و نو داستان نویسی، نمونه هایی از داستانک های طنز خلق کرده است که به لطیفه ای بلند می ماند. تناسب الفاظ و مفاهیم که روشنگر پیام داستانک هاست، شگرد ویژه او در آفرینش این نوع ادبی است. جمله های پایانی داستانک ها را می توان نتیجه، هدف و عامل اصلی طنز دانست و این یکی از تفاوت های داستانک های بحر طویل با داستان های کوتاه است. حضور شخصیت های حقیر، گزینش برشی کوتاه از زمان، و محدویّت مکان از وجوه مشترک «بحر طویل» ها با داستانک است و طنزگونگی، بهره گیری از تمثیل و توصیف از عمده ترین تفاوت های حکایات بحر طویل با داستانک شمرده می شود.
تضاد و متناقض نما در دیوان شمس با جستاری در تبارشناسی تضاد و متناقض نما در منابع بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث تضاد و تقابل در آثار ادبی از اهمیت زیادی برخوردار است و برخی از شگردهای مؤثر ادبی و بلاغی مثل تضاد، مقابله، متناقض نما (پارادوکس)، ایهام تضاد و ... بر بنیاد تضاد و تقابل بنا نهاده شده است. در این مقاله با شیوه توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تحلیل محتوا، نخست آرایه تضاد و متناقض نما (پارادوکس) در کتاب های بلاغی بررسی شده، سپس کاربرد این فنون در 50 غزل از غزلیات مولوی بررسی و تبیین شده است. نتیجه این است که در کتاب های بلاغی متأخر، تعاریف و تقسیم بندی ها دقیق تری از شگرد ادبی تضاد ارائه شده و گستره آن فراتر از گذشته دانسته شده است و آرایه متناقض نما تنها در برخی از کتاب های بلاغی متأخر بحث شده است. مولوی در استفاده از این شگرد ادبی مقلد صرف نیست، بلکه به اقتضای حال نوآوری کرده است. متناقض نماهای غزلیات مولوی بسیار و از نوع اسنادی است. استفاده نسبتاً زیاد از تقابل آفرینی در غزلیات مولوی ضمن اینکه نشان دهنده فهم عمیق هنری و بلاغی او از قابلیت های هنری فنون بلاغت است، به این واقعیت هم اشاره دارد که تعبیرات پارادوکسیکال با فضاهای عرفانی متناسب است. درمجموع می توان گفت استفاده مولوی از شگرد تضاد و متناقض نما در نبوغ ذاتی و اندیشه خلاق و وجد و حال عرفانی او ریشه دارد.
تبیین نقش و جایگاه آرایه «تشخیص» در شعر و نگارگری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر و ادبیات فارسی در طول تاریخ با نگارگری ایران پیوندی عمیق داشته است. نگارگران توانسته اند با شناخت ظرائف شعری و معادل سازی تصویری آنها، بیانی متعالی و متناسب با فرهنگ غنی ایرانی به تصویر بکشانند. در این میان آرایه «تشخیص» یکی از خیال انگیزترین صوری است که در شعر و نگارگری سبب پویایی شده است؛ همچنین بیان کننده عالمی فرامادی است. پژوهش در پی پاسخ به این پرسش هاست: 1- آرایه تشخیص در شعر فارسی چه جایگاهی داشته است؟ 2- نگارگران چگونه از ابزار بیانیِ آرایه تشخیص در آثارشان استفاده کرده اند؟ هدف این مقاله، تبیین جایگاه آرایه تشخیص و بیان هنری انواع آن در شعر و نگارگری است. این پژوهش با بررسی آرایه تشخیص در شعر و نگارگری به این نتیجه دست یافت که این آرایه در شعر به دو صورت کلی انسان وارگی و جانورپنداری یا آنمیسم و به طرق مختلف به کار رفته است. همین رویکرد در آثار نگارگری ایران نیز رعایت شده است؛ به گونه ای که نگارگران از آرایه تشخیص در حوزه های گوناگونی همچون عناصر طبیعت، عناصر حیوانی، اشیا، نقوش تجریدی و مفاهیم انتزاعی برای بیان مکنونات قلبی خویش استفاده کرده اند. روش تحقیق به شیوه توصیفی - تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای - اسنادی است.
نقد شعر در جُنگ لطایف الخیال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر صفوی از مهم ترین ادوار تاریخی در سنت جُنگ پردازی و تذکره نویسی است . در این دوره در تدوین جنگ ها که مجموعه های ادبی منظوم و منثور به شمار می آید ، تغییرات مطلوبی شکل گرفت ؛ از مهم ترین آنها ، اتخاذ رویکرد انتقادی در نقل اشعار است که این مقوله متأثر از رواج نقد ادبی در عصر صفوی است . یکی از نمونه های چنین رویکردی در جنگ پردازی فارسی ، مجموعه ارزشمند لطایف الخیال است که دارای تغییرات اشاره شده در سنت تدوین مجموعه های ادب فارسی و از ارزشمندترین جنگ های روزگار صفویه است که هم از جهت تعدد شاعران و هم از منظر عدد ابیات از جایگاه ویژ ه ای در میان جنگ ها برخوردار است و یکی از دلایل اهمیت آن ، ذکر شاعران نویافته است که نامی از آنان در هیچ تذکر ه ای نیامده است و نکته مهم دیگر در این جنگ، نقد ابیات و فنون شعری بیان شده است که با علائم اختصاری به توضیح این مطالب پرداخته است. در پژوهش حاضر ، ضمن معرفی جنگ و شرح حال گردآورنده آن ، به معرفی نسخه های لطایف الخیال پرداخته شده و سپس علائم نقدی و فنون قافیه و بحور در سرتاسر این اثر بررسی شده است .
واضح بخارایی و تبیین نقش وی در احیای سنت تذکره نویسی ادبیِ فارسی در ماوراءالنهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تذکره نویسی ادبی نخستین بار در زبان فارسی با لباب الالباب عوفی بخارایی در آغاز سده هفتم هجری آغاز شد. پس از جدایی سیاسی ایران و ماوراءالنهر در سده دهم، این سنت به حیات خود ادامه داد؛ اما در سده دوازدهم و بیشتر سال های سده سیزدهم هیچ اثرِ مستقلی در این نوع ادبی در این منطقه تألیف نشد. قاری رحمت الله واضح بخارایی، از ایرانی تباران بخارا (1233-1311ق)، در سال 1288ق/1871م با تألیف تذکره تحفه الاحباب فی تذکر ه الاصحاب این ژانر ادبی را در ماوراءالنهر احیا کرد. مسئله اصلی این پژوهش معرفی انتقادی تذکره، تذکره نویس و طبقه بندی معیارهای تذکره نویسی در نزد وی است. نگارنده برای یافتن پاسخ به پرسش های نهفته در مسئله پژوهش با استفاده از روشِ تحلیلی انتقادی به معرفی واضح بخارایی و تذکره وی پرداخت و در ادامه با انتخاب نه شاخص، مهم ترین معیارهای تذکره نویسی مؤلف را تحلیل کرد. این جستار اطلاعات پایه ای دست اولی از زندگی و تذکره واضح در اختیار پژوهشگران قرار می دهد، به گونه ای که می توان از آن در تصحیح اطلاعات نادرست منابع تألیف شده در ایران و ماوراءالنهر بهره برد.
تبیین جایگاه صفت در گفتمان مدح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر مدحی آشکارترین نمونه شعر ایدئولوژیک در ادبیات کلاسیک فارسی است که در اصلی ترین کارکرد خود، حافظ منافع حاکمیت و تثبیت کننده آن است. شاعران مدیحه سرا در مقام افرادی متعلق به نهاد قدرت، شعر به ویژه قالب قصیده را به ابزار زبانی تولید و گسترش گفتمان قدرت تبدیل کرده اند. بر این اساس، زبان در خدمت محتوا قرار گرفته و ابزاری مؤثر در برجسته سازی هدف های حاکمیت به کار رفته است. ایدئولوژی در تمام لایه های زبانی، امکان بروز و گسترش دارد و بررسی هریک از مقوله های زبانی در شناسایی سازکارهای ایدئولوژیک متن میسّر است. یکی از انواع مؤلفه های زبانی در متن، مقوله صفت است که از انواع کلمات اختیاری در ساخت متن شناخته می شود. مطالعه ساختار و محتوای صفت و چگونگی کاربرد آن در نقش عنصری زبانی در زمینه مدح، مقوله مدنظر این پژوهش بوده است. بررسی صفات به کاررفته در مدح با تکیه بر نمونه هایی از شش شاعر برجسته مدیحه سرا نشان می دهد شاعران با آگاهی از نقش صفت در شکل دهی معنا به خوبی از آن در گفتمان مدح استفاده و اهداف سیاسی خود را با ساخت های مختلف صفت و استفاده از آن در جایگاه های متفاوت در ساخت متن پیگیری کرده اند. کاربرد صفت در مدح به تأکید و تثبیت بر اقتدار، تمامیت خواهی، نمایش چهره ای آرمانی از ممدوح و قطبی سازی میان خودی و غیرخودی انجامیده است.
بررسی نقد و نظریه ساختارگرایی در مقالات مجله های «نقد ادبی» و «زانکوی سلیمانیه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار درباره مقالاتی است که در مجله های «نقد ادبی» و «زانکوی سلیمانیه» چاپ شده اند. حجم نمونه از آن مقاله ها شامل 188 مقاله فارسی و 76 مقاله کردی است. مرحله بعد در جداسازی نوع نقد و نظریه های ادبی در مقاله ها مشخص شد که 46 مقاله فارسی و 28 مقاله کردی، از لحاظ پیکره بنیادی مقاله تحقیقی محسوب نمی شوند، بدین ترتیب مقاله های قابل بررسی، شامل 142 مقاله فارسی و 48 مقاله کردی هستند. بعد از تحلیل مقاله ها، 44 مقاله فارسی که 30.98درصد و 15 مقاله کردی که 31.25درصد شدند، از نظریه ساختارگرایی استفاده شده بود که در مقایسه با نوع نقد و نظریه های دیگر در مقاله ها بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند. سعی بر آن شده که کاربرد نقد و نظریه ساختارگرایی در این مقاله ها، تفاوت و تطابق نوع نگرش در مقاله های کردی و فارسی بیان شود. هدف آن است به این پرسش ها پاسخ داده شود که چرا این نوع نقد و نظریه این حجم زیاد را به خود اختصاص داده است؟ محققان چگونه این نظریه را به کار برده اند؟ روش پژوهش در این مقاله، نقد نقد است. یافته های پژوهش به صورت کلی این است که در پژوهش های هردو مجله، کاملاً این نظریه درک نشده است و نگرش کلی دارند؛ این خود همین یکی از دلائل کاربست زیاد این نظریه در مقالات است. با دیدن چگونگی کاربست آن، می توان گفت پژوهشگران کرد سطحی تر به این نظریه پرداخته اند و اکثراً تحلیلی از نوع ساختار در متن نیامده است.