هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره 23 بهار 1397 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نقاشی ایرانی به عنوان یکی از زیباترین جلوه های فرهنگ ایرانی_اسلامی، واجد ویژگی های بینشی، مضمونی و ساختاری است که آن را مورد توجه هنرمندان و پژوهشگران بسیاری قرار داده است. کلودیا پالماروسی، تصویرساز ایتالیایی معاصری است که پیش متن چهار اثر شاخص خود را طی سال های 2015و2016 از نگاره های ایرانی برگزیده است. این گزینش بیش از همه براساس ویژگی های ساختاری نقاشی ایرانی صورت گرفته است. هدف از این پژوهش مطالعه چگونگی ارتباط میان این آثار پالماروسی و پیش متن های برگرفته آنها از نقاشی ایرانی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش ها است که رابطه میان این آثار با پیش متن های خود چگونه تبیین می شود؟ و در فرآیند اقتباس این آثار از نگاره های ایرانی چه تغییراتی صورت گرفته است؟ این پژوهش با هدف بنیادی و به شیوه توصیفی_تحلیلی و تطبیقی است که با روش ترامتنیت و رویکرد بیش متنی صورت گرفته است. در جمع بندی نتایج این پژوهش می توان گفت که ارتباط میان متن های پیشین و پسین از نوع درزمانی و بینافرهنگی بوده و بیش متن ها با تغییر و تراگونگی در پیش متن ها ایجاد شده اند. فرآیند اقتباس آثار تصویرسازی پالماروسی از نگاره های ایرانی، اگرچه با توجه به ویژگی های ساختاری نقاشی ایرانی با تغییرات بسیاری چون تغییرات فرهنگی، روایی، نشانه ای، زمانی، جنسیتی، سنی و... همراه بوده، اما یک انتقال فرهنگی-هنری را درپی داشته است.
تاملی بر تاثیرات تطور فرهنگ و جامعه ایران در میانه عصر قاجار بر دیوارنگاری (به گواه دیوارنگاره های عمارت صارم الدوله کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوران حکومت قاجار یکی از مهمترین اعصار تحول هنر ایران، به ویژه در قالب دیوارنگاری است. ارتباط با غرب و الگوبرداری از فرهنگ و هنر ایشان مشخصه هنر این دوره است. این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این سوال است که تغییرات رخ داده در جامعه قاجار موجب پیدایش چه نوع دیوارنگاره هایی گردید. مقاله با بررسی دیوارنگاره های عمارت صارم الدوله در کرمانشاه به تحلیل این موضوع می پردازد؛ و در دو بخش مجزا به روش تاریخی و مطالعه اسنادی و نیز روش توصیفی – تحلیلی یافتن پاسخ این پرسش را پی می گیرد. در این راستا، مقاله پس از مطالعه جریانات اجتماعی در جامعه متحول شده ایرانی آن دوران، به مدد دیوارنگاره های عمارت صارم الدوله، به بازخوانی این تحولات خواهد پرداخت. به فراخور مبحث، مضامین موجود در این دیوارنگاره ها به پنج گروه کلی تقسیم گردید و پس از بررسی و واکاوی تصاویر، مشخص گردید که آنها چگونه حکایتگر تغییرات در جامعه ایرانی می باشند، که سیر آن را اغلب در سفرنامه ها و کتب تاریخی می توان مشاهده نمود. این تصاویر بازنمایی از تاثیر برخورد سنت ایرانی با مدرنیته اروپایی است، که تنها در ظاهر و همچون تصوری از فرنگِ رویایی، به شکل تغییر در پوشش و رفتارها به تقلید از اروپاییان، صورت پذیرفته است.
زندگی و آثار علی اشرف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره علی اشرف، نقاش لاکی قرن دوازدهم هجری، اطلاعاتی درخور در دست نیست و آنچه هست اشارات گذرای چند منبع تاریخی است. در این مقاله با فرضیه اینکه علی اشرف، نقاش دربار نادرشاه بود و در نزد منشی و مورخ او میرزا مهدیخان استرآبادی کار می کرد و از شاگردان محمد علی نقاشباشی در دربار نادرشاه بود، تلاش شد تا زندگی و آثار او از لابلای اشارات کوتاه منابع و بویژه رقم های او در آثار باقیمانده لاکی، بازسازی نموده و تصویری مقبول و متعادل و مستند از زندگی او در نزد میرزا مهدیخان استرآبادی حامی او، پیش رو نهاده شود. از دستاوردهای قابل ملاحظه علی اشرف، مرقع میرزا مهدی خان استرآبادی است که امروزه در موزه ارمیتاژ سن پطرزبورگ نگهداری می شود. این مرقع که حاصل کار علی اشرف و سه شاگرد اوست، دربردارنده آثاری از این چهار هنرمند و نیز پیشینیان آنها محمد زمان و علیقلی بیگ جبادار است. روش تحقیق در این پژوهش، مبتنی بر تجزیه و تحلیل آثار باقیمانده بصری و منابع مکتوب موجود با امعان نظر به سه فرآیند درهم تافته وصف، ارزیابی و تحلیل است و جزئیات فرازآمده، منجر به تصویری گویا و کل نما از زندگی هنری علی اشرف شده است.
خوانشی بر نقاشی های دیواری حمام مهدی قلی بیگ مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمام شاه مشهد عصر صفوی بواسطه دیوارنگاره هایش قابل تامل است. هدف، مطالعه بصری و مضمونی نقاشی های سربینه حمام و نمود عناصر اجتماعی بر آنست و دنبال پاسخ در چیستی شکل و محتوای آثار نقاشی ها ،بازخورد فضای فکری حاکم بر جامعه دوران قاجار می باشد. رویکرد تحقیق کیفی و روش، توصیفی-تحلیلی است. پس از توصیف معماری بنا،موضوع و محتوای نقاشی های سربینه ، از نظر جامعه شناسی مورد واکاوی و مطالعه قرار گرفته است. جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی ،با عکاسی میدانی انجام شده است. یافته ها در دو بخش قابل طرح اند: اول محتوای نقاشی های سربینه در شش حیطه طبقه بندی شده اند، کتیبه های مذهبی، صحنه های اسطوره ای، داستان های ادبی و عاشقانه، زندگی عامیانه مردم، پهلوانان و ورود مدرنیسم. دوم، عصر قاجار کشاکش میان سنت و تجدد را به نمایش می گذارد. هنرمندان در کنار نقاشی هایی که ماحصل ورود دنیای مدرن به ایران است، عناصر فرهنگی غربی در پوشش انسان ها چون کراوات و زنان سرلخت؛ عناصر سنتی از مضامین پهلوانی و صحنه های عاشقانه تا پوشش سنتی را تصویر کرده اند. علیرغم سنگینی کفه ی ذوق درباری، اما هنرمند بن مایه های فرهنگی خود را داشته. نقاشی های سربینه حمام، نوع نگاه اجتماعی هنرمندان به محیط بوده و توانسته نماینده وضع جامعه و دغدغه مردم آن روزگار را در قالب نقاشی نمایان کند.
تحلیل تبارشناسانه دیوارنگاره «صف سلام» عبدالله خان در کاخ نگارستان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوارنگاره «صف سلام» که عبدالله خان، نقاش باشی عهد فتحعلی شاه در سال 1228 ه به سفارش حامی خود بر دیوارهای کاخ نگارستان ترسیم کرد از معدود آثار برگزیده هنر قاجار است که به عنوان یک سرمشق توسط هنرمند و دیگران در عمارات و کاخ های متعدد، رونگاشت های از آن اجرا شده است. فرضیه پژوهش این است که ارزش های نهفته یا آشکار، که باعث شهرت فوق العاده این اثر و سپس اجرای رونگاشت های فراوان از آن شد کدام است؟ گمان می رود این نقاشی پاسخ های مناسبی برای نیازهای تصویری آن روز جامعه داشته است که چنان مورد توجه قرار گرفت که حتی پس از مرگ هنرمند نیز تولید می شد.نوشتار حاضر با رویکردی تبارشناسانه، روشن می سازد که برای پدید آمدن یک شاهکار هنری، علاوه بر رعایت بنیان های زیبایی شناسی،تعامل با گفتمان قدرت و پشتوانه های تبلیغی نیز ضروریست. برای مثال حضور ایلچیان فرنگ از جمله سرگور اوزلی انگلیسی و آمده ژوبر فرانسوی در این نقاشی، جهت فراتر رفتن شهرت آن به خارج از مرزهای ایران بی تاثیر نبوده است. نمونه آماری اصلی دراین پژوهش دیوارنگاره صف سلام عبدالله خان است اما جامعه آماری مورد مطالعه تمامی آثار تصویری را که مضمون آنها صف سلام باشد در برمی گیرد. گستره مکانی و زمانی تحقیق، جغرافیای ایران عهد قاجار و روش تحقیق،توصیفی– تحلیلی است.
بررسی تطبیقی تزیینات گچبری مسجد سیمره با مسجد نه گنبد بلخ و سامرا از دوره عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله یافته های بسیار مهم در فعالیت های میدانی شهر تاریخی سیمره، مسجد آن و تزیینات گچبری این بنا است. براساس تاریخگذاری ارائه شده این مسجد متعلق به اواخر دوران اموی و اوایل دوران عباسی و به لحاظ آرایه های تزیین بسیار مشابه نمونه های مسجد نه گنبد بلخ و سامرا است. اهداف اصلی پژوهش، شناسایی و معرفی بهتر تزیینات گچبری مسجد سیمره، معرفی پیشینه برخی تزیینات گچبری مسجدنه گنبدبلخ در آن و نیز تأثیر هنر ایران بر تزیینات گچبری سامرا است. ضمن معرفی تزیینات گچبری مسجد سیمره، سؤالات اصلی پژوهش عبارتند از؛1: چه میزان همانندی میان نقوش تزیینی مسجد سیمره و مسجدنه گنبدبلخ وجود دارد؟2: حضور نقش مایه های تزیینی گچبری های سیمره در تزیینات گچبری سامرا(سبکA,B) چگونه قابل تببین است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد، مساجد سیمره و نه گنبد بلخ به لحاظ برخی آرایه های تزیینی و ترکیب بندی بسیار مشابه و می توان پیشنه نقوش تزیینی مسجد نه گنبد بلخ را در مسجد سیمره جستجو کرد. از سویی دیگر در تأیید محتوای متون تاریخی مبنی بر بکارگیری هنرمندان ایرانی در ساخت بنای سامرا، مسجد سیمره نمونه ای آشکار از تأثیر هنر گچبری ایران بر هنر گچبری سامرا از دوره عباسی است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و براساس مطالعات میدانی و کتابخانه ای به سرانجام رسیده است.
مطالعه نقوش سفال و منسوجات دوره سامانی و آلبویه در تطبیق با هنر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هم زمانی تاریخی حکومت سامانی و آل بویه، نوزایی فرهنگی و هنری عمده ای را سبب شد. در این دوران، سامانیان و آلبویه در آثار هنری خود از هنر ساسانی تأثیر پذیرفتند، لکن تأثیرات آن ها از جهاتی با یکدیگر متفاوت است. هدف پژوهش حاضر مطالعه شباهت ها و بیان علل تفاوت ها در تأثیر پذیری هنر سامانی و آل بویه از هنر ساسانی است. از آنجا که هنر دوره سامانی و آل بویه در تحولات هنر دوره های بعدی سهم بسزایی دارند، شناخت خصوصیات هنری حاکم بر این دوره ها در مطالعه تاریخ هنر ایران امری ضروری است. لذا در راستای اهداف پژوهش، به این پرسش اساسی پرداخته شد که دلیل اصلی تأثیرپذیری متفاوت هنر سامانی و آل بویه از هنر ساسانی چیست؟ در این راستا، شاخص ترین هنر هر دوره، یعنی سفالگری سامانی و منسوجات آل بویه با یکدیگر و نیز با نمونه های هنر ساسانی به روش ترکیبیِ تاریخی و توصیفی و با رویکرد تطبیقی مطالعه شدند. نتایج حاکی از آن است که تأثیرپذیری هنر سامانی از هنر سغدی-ساسانی و هنر آل بویه از هنر عرب-ساسانی، یکی از دلایلی است که تأثیرپذیری متفاوت این دو دوره را از هنر ساسانی منجر شده است. در عین حال تلاش این دو حکومت برای کسب مشروعیت ملی نزد توده مردم، عامل اصلی بروز تفاوت در تأثیرپذیری آن ها از هنر ساسانی است.
تفسیری بر شکل پذیرش پرسپکتیو خطی در نقاشیِ متأخرِ صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیرپذیری نقاشی ایرانی از نقاشی اروپایی از اواسط عهد صفوی باعث ایجاد جریانی در نقاشی ایرانی شد که تا دوران معاصر نیز ادامه یافته است. به نظر می رسد طرحِ فضا در این جریان نقطه کانونی این مواجهه باشد. این مقاله شکل پذیرش و اجرای تکنیک پرسپکتیو خطی را در نقاشی متأخر صفوی به عنوان نمودی از نخستین مواجهه های هنری ایران با «مدرنیته» تحلیل و تفسیر می کند. یافته های بخشِ تحلیلی مقاله نشان می دهد که جریان اصلی نقاشی در اواخر عهد صفوی واجد فضایی «ترکیبی» یا «دوگانه» است و پرسپکتیو خطی در این نقاشی ها اغلب به صورت «ناقص» و «منطقه ای» اجرا شده است. در بخش تفسیری با استفاده از رویکردِ پدیدارشناسیِ هرمنوتیکِ هایدگر نشان داده شده است که این «ترکیبِ تعارض آمیز» تجسمِ مواجهه دو هستی شناسی ناهمساز است. به نظر می رسد پیش از آنکه در فضای اندیشه ایران طرحِ افکنش تکنیکی و ریاضیاتی «هستی» استقرار یافته باشد؛ در فضای نقاشی ایرانی ابزارهای تکنیکی برای بازنمائی فضایِ ریاضیاتی مدرن به کار بسته شد و در کنار فضای باقیمانده از سنت نقاشی ایرانی قرار گرفت. بنابراین می توان گونه ای «ناهمزمانی» را در شکلِ پذیرش تکنیک پرپسپکتیو خطی در نقاشی متأخر صفوی تشخیص داد. این امر تصویرگر شکلی از مواجهه با مدرنیته است که در آن دریافتِ صورتِ کالایی و تکنولوژیکِ مدرنیته مقدم بر استقرار طرحِ هستی شناسانه آن است.
فیزیوگنومی یا چهره شناسی و انعکاس آن در نقاشی و ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیزیوگنومی شیوه ای است که با مشاهده ظاهر و خصوصیات چهره، شخصیت و ویژگی های شخص را بیان می کند. نشانه های درونی را می توان به وسیله فیزیوگنومی از حالت و ویژگی های چهره شناخت. هدف مقاله بررسی ارتباط فیزیوگنومی و ظهور آن در نقاشی و ادبیات است. برای رسیدن به این منظور به تبیین نظری فیزیوگنومی، نویسندگان ادبی و هنرمندان این حوزه پرداخته شده است. بسیاری چهره شناسی را یک نوع از علوم همچون ستاره شناسی می دانند، همانطور که ستاره شناس می تواند سرنوشت دنیا و افراد را از روی ستاره ها پیش بینی نماید؛ چهره شناس نیز می تواند از روی فرم، حالت و خطوط چهره به شخصیت فرد دست یابد. در دوران رنسانس، فیزیوگنومی با ستاره بینی ترکیب شده و با آثار دلاپورتا(فیزیوگنومی انسانی) پیچیده تر و در ادبیات پزشکی ظاهر شده بود. از نتایج تحقیق این است که فیزیوگنومی را باید علم میان رشته ای آمیخته از ریاضیات، هندسه، فلسفه، ستاره شناسی، طالع بینی و هنردانست و به آن نگاه کرد. بیشتر نقاشانی که در این حیطه فعالیت داشتند شیوه کاریکاتور را به کار می بردند که در واقع ریشه در فیزیوگنومی داشت؛ بنابراین کاربرد مفهومی اصطلاح کاریکاتور فیزیوگنومیک برای آن مناسب تر به نظر می رسد. روش تحقیق مقاله توصیفی است.
بررسی تاریخی و کارکردی تولیدات روشنایی شاخص باوهاوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرسه باوهاوس از تاثیرگذارترین مراکز معماری و هنرهای کاربردی بود که در دهه های آغازین قرن بیستم در آلمان فعالیت نمود.امروزه آثار باوهاوس از جمله تولیدات روشنایی آن از نمادهای طراحی قرن بیستم شناخته می شوند.این مقاله با بررسی تولیدات روشنایی شاخص باوهاوس، ارزشهای کارکردی طراحی صنعتی در آنها را تحلیل می نماید.در این راستا ابتدا مسائل مرتبط با حیطه روشنایی چون جایگاه نور و روشنایی در باوهاوس، نمونه های شاخص این تولیدات در باوهاوس، کاربرد آنها در فضای داخلی و طراحان آنها مطرح می گردند. سپس سه ارزش اصلی طراحی صنعتی شامل کارکردهای عملکردی، زیبایی شناختی و سمبولیک به طور کلی در این محصولات بررسی شده و ویژگی های دقیق تر در چهار نمونه از این روشناییها ارایه شده است.ویژگی هایی چون تبعیت فرم از عملکرد، استفاده از اشکال پایه و هندسی، رنگهای اصلی، جنس فلز و شیشه و تاثیر از سبکهای دی استیل و ساختارگرایی در این محصولات مشخص می شوند.در ادامه نقشه مفهومی برای هر یک از سه کارکرد اصلی بیان و ترسیم شده است.در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق تاریخی اطلاعات از منابع معتبر تاریخ هنر و طراحی درخصوص تولیدات روشنایی که یک قرن پیش در مدرسه باوهاوس طراحی شده اند، جمع آوری گردیده و به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفته است.
تحلیل و بررسی نقش رویکرد احساس گرا در طراحی تایپ فیس فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تایپفیس ها ابزاری کاربردی و فراگیر هستند. کارکرد اصلی تایپفیس ارتقای خوانش و بهبود روند انتقال اطلاعات است. ظهور سیستم فونت سربی و دیجیتال سبب ایجاد شکاف عمیقی میان زیبایی شناسی حروف فارسی در خوشنویسی کلاسیک و تایپفیس مدرن فارسی شده است. با این وجود حقیقت غیرقابل انکار این است که حتی جنبه های زیباشناسانه تایپفیس مدرن فارسی نیز باید الهام گرفته از هویت نوشتاری خط فارسی باشد تا همسویی بیشتری با زیبایی شناختی مخاطب ایرانی داشته باشد. طراحی احساس گرا با تأمین نیاز احساسی خوانندگان، تجربه بصری مطلوب تری از خواندن را برای آنها فراهم می سازد. در این مقاله تحلیل مختصری از نقش دوطرفه خط و احساس و تاثیر آن بر طراحی قلم فارسی ارائه شده و همچنین به ارزش های بصری نستعلیق و نسخ ایرانی و کارکرد آن در طراحی تایپفیس فارسی پرداخته می شود. بعلاوه نقش میانجی تایپفیس در خلق ارتباط احساسی مثبت میان متن و خواننده بصورت جزئی تر مورد مطالعه قرار می گیرد. و سرانجام با بررسی شباهت های ساختاری عناصر بصری که تداعی گر احساسات مثبت در طبیعت هستند و با بهره گیری از ارزش های ساختاری و بصری مثبت در خط نستعلیق، تجربه مطلوب تری از خوانش متون معاصر فارسی منطبق بر هویت خوانندگان ایرانی ارائه کنیم.
طراحی فرمی کیف دستی بانوان بر اساس سلایق مشترک در گروه های ادراکی کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه و پژوهش، استفاده از فرآیند های طراحانه برای منطبق سازی بیشتر محصولات با گروه های ادراکی کاربران بود. برای دستیابی به هدف مورد نظر، از مطالعات کتابخانه ای و روش پیمایش توصیفی به منظور شکل دادن به یک مدل مفهومی و اعتبار سنجی آن استفاده شد. بر اساس تعاریف و روش های شناسایی گروه های ادراکی، وبا استفاده از مشاهده و پرسشنامه، ویژگی های مشترک فرمی محصولات مورد استفاده ی یک جامعه آماری 82 نفری از خانم ها استخراج شد. بر اساس اطلاعات استخراج شده در مورد ویژگی های مشترک محصولات مورد علاقه هر یک از گروه های ادراکی، تعدادی ایده بر همین مبنا طراحی شد و تصاویر این طرح ها در قالب جلساتی توسط گروهی از خانم ها به عنوان گروه هدف مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که انسان ها بواسطه ی گروه ادراکی که به آن تعلق دارند، دارای ویژگی ها و سلایق مشترکی در انتخاب محصولات مورد استفاده ی خود هستند و با مبنا قرار دادن این موضوع می توان به طراحی محصولی متناسب با گروه ادراکی ایشان پرداخت. یافته های این مطالعه می تواند در حال و آینده، به منظور طراحی محصولاتی متناسب تر با سلایق ادراکی کاربر انسانی استفاده شود.