هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره 18 تابستان 1392 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از شگفت انگیز ترین کشفیات مربوط به گذشته انسان ، کشف نقاشی های غاری بود که در اواخر قرن نوزده میلادی اتفاق افتاد و جامعه ی علمی و هنری را با موضوع جدید تحت عنوان هنرِ پیش از تاریخ درگیر نمود. از زمان کشف این آثارِ شگفت انگیز ، نظریه های متعددی از سوی متخصصان گوناگون در باره ی چرایی آنها ارایه گردیده است که هر کدام از آنها با نگاه تخصصی خود توانسته اند تفسیری از آن آثار ارایه نموده، و پژوهشگران حوزه های مختلف علمی را به چالش بکشانند. این تحقیق تلاش می کند نظریه هایی را که از زمان کشفشان این آثار در محافل علمی مورد بحث قرار گرفته است را مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار داده و نتایجی را بدست آورد . از زمان کشف نقاشی های غاری تا امروز پنج نظریه به شرح زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است : 1- هنر برای هنر، 2- توتمیسم، 3- جادو و شکار، 4- ساختارگرایی، 5- شمنیسم. در نتیجه بررسی هایی که بر روی نظریه ها ی مذکور که از دیدگاه های مختلف به موضوع نگریسته اند صورت گرفته است ، این واقعیت را اثبات می کند که هنرِ پارینه سنگی یک کارکرد مشخص و واحد نداشته است و فهم آن نیاز به یک کثرت گرایی تأویلی دارد.
گیاه زندگی در ایران، میانرودان و مصر باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار تلاش دارد با نگاهی بر اساطیر و باورها و نیز نقشمایه های به جای مانده بر روی آثار هنری، کهن الگوی گیاه زندگی را در هنر مردمان ایران، میانرودان و مصر باستان تا آغاز دوران هخامنشی (هنگامه یکی شدن این فرهنگ ها) پیگیری کند، و در این راه با گردآوری داده های اسنادی کتابخانه ای و موزه ای، به پی جویی تحلیلی و تطبیقی ارتباط میان این فرهنگ ها بپردازد. این نوشتار بر اساس هدف از گونه پژوهش های بنیادی و از حیث ماهیت و روش از گونه پژوهش های تاریخی است. پرسش نخستین این پژوهش، بررسی سهم و اهمیت نقشمایه گیاه زندگی در هنر و اساطیر فرهنگ های ساکن ایران، میانرودان و مصر باستان است، و سپس به چیستی این مفهوم و چرایی جایگاه سترگ آن در میان این مردمان خواهد پرداخت. گیاه زندگی در چارچوب کهن الگوهایی چون درخت زندگی بخش، درخت کیهانی و سرچشمه رستنی ها و داروها در اندیشه بسیاری از ساکنان خاور باستان مکان ارجمندی دارد. گیاه آب، خاک، باد و آتش را به هم می آمیزد. با ریشه هایی در زیرزمین و ساقه ای بر روی آن و شاخسارهایی در آسمان مایه پیوند میان اجزای کیهان است. و باززایی فصلی آن نشانه ای از نامیرایی و فناناپذیری است.
بررسی آرایه خورشید در صنایع دستی و تزیینات معماری یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خورشید همواره جایگاه ویژه ای را در بین اساطیر ایران و جهان دارا بوده است. در ایران که یکی از قدیمی ترین پایگاه های پرستش خورشید می باشد، چلیپا رایج ترین صورتی است که در کنار دیگر نقوش منتزع از خورشید، دستمایه صنعتگران و هنرمندان دوره های مختلف جهت تزیین فرآورده های دستی قرار گرفته است. این نقشمایه به مرور زمان و متناسب با جهان بینی انسان ایرانی در پهنه فرهنگی این سرزمین، تغییر شکل یافته و با صورت های متنوعی نمایانده شده است. امروزه نیز می توان آرایه خورشید را در صنایع دستی و تزیینات معماری نواحی مختلف ایران، به ویژه ناحیه یزد مشاهده کرد. نظر به تنوع و تعدد کاربرد نقشمایه خورشید در دوره های مختلف زمانی در یزد و نظر به سابقه تاریخی و ویژگی های فرهنگی و جغرافیایی این شهر، همواره پراکندگی صوری نقشمایه خورشید و اشکال متأثر از این نگاره در صنایع دستی و تزیینات معماری این ناحیه منشأ سوال بوده است. در این جستار تلاش شده است پس از برشمردن جنبه های اسطوره ای نقشمایه خورشید و همچنین سیر تحول آن در ایران، تنوع صوری این نگاره در صنایع دستی ناحیه یزد نیز در قالب تصویر و به صورتی مقایسه ای مورد بررسی قرار گیرد.
نقوش"حیوان-گیاه" در هنر ساسانی و تاثیر آن بر هنر اسلامی و هنر رومی وار فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، موجود ترکیبی ای مورد بررسی قرار می گیرد که ترکیبی از بدن یک حیوان واقعی یا تخیلی و اجزای گیاهی است، گروهی بزرگ از موجودات افسانه ای و ترکیبی به نام " حیوان- گیاه" . هنر ساسانی گونه های مختلفی از این موجود ترکیبی را با شیوه هایی متفاوت خلق کرده که در هنر کشورهای اسلامی، کشورهای کرانه دریای مدیترانه و بویژه هنر رومی وار فرانسه نیز ظهور پیدا کرده است. ساختار این موجود بر چه مبنایی شکل گرفته است؟ تاثیر آن بر روی هنر دوران اسلامی و اروپای غربی بویژه هنر رومی وار چگونه بوده است؟ این موجود از ترکیب فرم های حیوانی به هیبت واقعی و تخیلی با گونه های مختلف اشکال گیاهی طبیعی و تجریدی بوجود آمده و از ترکیبات ساده شروع و به اشکال پیچیده ختم می گردد. این نقش از طریق مبادلات تجاری و هدایای سلطنتی به کشورهای اسلامی، بیزانس و اروپای غربی راه یافت و هنر آنها را تحت تاثیر خود قرار داد. در خصوص موضوع "حیوان- گیاه" ساسانی به صورت خاص تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است. این پژوهش از نوع نظری بوده و روش تحقیق بر اساس توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است.
شناخت و جستجوی نقش زنجیره خمپا و جایگاه آن در تمدن های باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های ارتباط با فرهنگ و هنر اقوام مختلف، شناخت باورها و اعتقادات آنهاست. در بسیاری از موارد، این باورها در قالب نقش بر روی آثار هنری و اشیاء تاریخی فرهنگی ظاهر می شوند. از این رو، شناخت این نقوش اهمیت به سزایی پیدا می کند. نقش زنجیره ی خمپا یکی از نقوشی است که در بین فرهنگ ها و تمدن ها در طول تاریخ بر روی آثار به عنوان یک آرایه ی تزیینی و نمادین به کاررفته است. هدف کلی این پژوهش، ریشه یابی و شناخت نقش زنجیره ی خمپا، معانی و مفاهیم آن و تجلی باورها و دیدگاه های فرهنگ ها و تمدن های مختلف در قالب این نقش است؛ بنابراین، ضمن شناخت نقش زنجیره خمپا و معانی و مفاهیم تاریخی و سمبلیک آن، انواع نقش و ارتباط آن بررسی می شود. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی مورد پژوهش و تحقیق قرار گرفته است. در جستجو و مقایسه نقش زنجیره خمپا در فرهنگ ها، دریافت می شود که این آرایه نمادین در بعضی نقاط جهان به طور همزمان توسعه یافته است. این نگاره، در هنر ایران که غالباً از کیفیتی نمادین برخوردار بوده، هر چند ناشناخته، در دوره پیش تاریخی وجود داشته است؛ اما حضور مستمر و چشمگیرتری از آن در تمدن های باستانی چین و یونان، نسبت به سایر تمدن ها مشاهده شده و غالباً نماد باران حیات بخش و طول عمر شناخته شده است.
نشانه شناسی زمان و گذر آن در عکس های یادگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریافت و شناخت زمان در عکس های یادگاری، فرایندی نشانه شناسانه است. این فرایند بر اساس تعامل میان رمزگان درون و بیرون متن عکس ها، تعیین بازه زمانی را برای مخاطب ناآشنا به بافت- بر اساس سطح دانش مخاطب از انواع رمزگان_ امکان پذیر می سازد. پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای، به روش اسنادی- توصیفی انجام شده است و روش تحلیل رمزگان مرتبط با زمان در این مقاله بر اساس الگوی رمزگان "دانیل چندلر" است، فرض مقاله بر این است که مخاطب از طریق تحلیل انواع رمزگان فنی، اجتماعی و ادارکی می تواند به درک زمان و تعیین بازه زمانی در عکس نایل شود. گذر زمان نیز بر اساس نظریه معاصر استعاره "لیکاف" و با به کارگیری استعاره های چون "راه" و "حرکت" تبین می شود. نتیجه حاصل از به کار گیری این دو الگو (تحلیل رمزگان و استعاره) بیانگر آن است که زمان در عکس های یادگاری همواره میان گذشته، حال و آینده در گذر است، به عبارتی دیگر "گذر زمان" در عکس های یادگاری گذری دورانی است که از گذشته به حال یا آینده و بازگشت مجدد آن به گذشته در رفت و آمد است.
آسیب شناسی نظام های فاصله گذاری در تایپ فِیس های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق نسبی ایده ی دهکده ی جهانی در کنار بار هژمونیک مبتنی بر فن آوری کشورهای غربی، فرهنگ و به تبع آن نوع نوشتار کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما را در آستانه ی تهدیدی جدی قرار داده است. این گونه جوامع، برای بقای نوع نوشتار خود، باید شاخصه های گوناگون آن را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند و با آسیب شناسی و به روز رسانی، سعی در انطباق آن با معیارهای روز نمایند. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف آسیب شناسی نظام های فاصله گذاری در تایپ فِیس های فارسی تدوین شده است. بدین منظور ابتدا نظام های فاصله گذاری محورهای عرضی و طولی و زیرمجموعه های آنها تعریف شده اند و سپس با تحلیلی قیاسی، عملکرد آنها در تایپ فیس های فارسی با دو سنجه ی قواعد خوشنویسی اسلامی- ایرانی و نیز مبانی حروف نگاری غربی مورد ارزیابی قرار گرفته است. مشکلاتی که تایپ فیس های فارسی در این حوزه با آن مواجه هستند را می توان به دو دسته ی مشکلات “ساختاری” و “ترسیمی” دسته بندی نمود. برای بهبود عملکرد و مرتفع نمودن این مشکلات، انطباق صرف با هیچ یک از دو مولفه ی مذکور به تنهایی بسنده نمی کند. برای رفع این آسیب ها، طرّاحان باید با آگاهی به هر دو مولفه و به کار بستن توأمان آنها، اقدام به طراحی حروف و تعریف نظام های فاصله گذاری نمایند
جایگاه کاندینسکی در نزاع میان صورت و محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد انتزاع در هنر به شیوه های گوناگونی صورت می پذیرد. بدین دلیل که در نقاشی انتزاعی فرم و صورت جایگزین ابژه های ملموسِ این- جهانی می گردند. به طور کلی می توان نقد هنر انتزاعی را به دو دیدگاه اساسی تقسیم نمود: از دیدگاه زیبایی شناسی فرمالیستی و از دیدگاه زیبایی شناسی محتواگرای ذاتی. فرمالیسم از نظریه ی کانت مبنی بر ابژه ی بدون علقه و غاییت بدون غایت سرچشمه گرفته و در آرای نظریه پردازانِ پساکانتی گسترش یافته است. فرمالیست ها معتقد بودند که عاطفه ی زیبایی شناختی تنها از صورت هنر ناشی می شود و خود، محتوای هنر است. در مقابل این نظریه، زیبایی شناسی ذاتی هگلی قرار می گیرد. از منظر هگل، عالی ترین صورت های هنری بیانگر محتوای درونی اند. هگلی ها با تأکید بر ویژگی بیانگر هنر، تغیّرات ناشی از از روح دوران را مسبب تحول سبک و صورت در هنر دانسته اند. با در نظر داشتن این دو دیدگاه این پرسش مطرح می شود که کاندینسکی، که از طلایه داران جریان انتزاع در دوره ی مدرن می باشد به کدام دسته تعلق دارد؟ آیا آثار کاندینسکی در زمره ی آفرینش های معناگرا قرار می گیرد و یا صرفاً بازی های زیبای فرم و رنگ هستند؟ این مقاله حین بررسی زیبایی شناسی فرمالیستی و ذاتی، به تحلیل آرا و اندیشه های کاندینسکی پرداخته و از این رهگذر به تبیین موضع خاص کاندینسکی در نزاع میان صورت و محتوا می پردازد.