هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره 19 زمستان 1393 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ادراک زیبایی شناختی از جمله مباحث بحث برانگیز در حوزه زیبایی شناسی جدید است که میکل دوفرن از یک منظر خاص پدیدارشناختی به بیان آن مبادرت ورزیده است. به باور وی، اثر هنری ساختاری را برای ابژه زیبایی شناختی فراهم می کند که مهم ترین تمایز بین این دو در ادراک است. در این مقاله تلاش می شود این تمایز را مشخص کرده و فرایند ادراک زیبایی شناختی و نقش قوه خیال از دیدگاه دوفرن نشان داده شود. دوفرن سه مرحله برای ادراک زیبایی شناختی قائل شده است. مرحله نخست حضور است که در آن از مرلوپونتی تأثیر پذیرفته است. در مرحله دوم، یعنی خیال از سارتر تأثیر پذیرفته، و سرانجام در مرحله سوم، یعنی تأمل و احساس متأثر از کانت است. از نظر وی، تماشاگر اثر هنری در ادراک اثر هنری باید این سه ساحت را همزمان درک کند. در این جستار کوتاه، با روش توصیفی و تحلیلی، مرحله دوم بررسی می شود. همچنین به تأثیری که دوفرن از سارتر گرفته، اشاره خواهد شد. در پایان، دوفرن نتیجه می گیرد که خیال یک مرحله از ادراک است و به غفلت سارتر از ادراک به خاطر خیال و عواطف اعتراض می کند و این غفلت را باعث و بانی سوء تفسیر سارتر از تجربه زیبایی شناختی می داند.
هنر آبستره و حذف روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر می رسد در راستای دورانی که زبان شناسی و ادبیات تطبیقی نبض مباحث انتقادی را در دست می گیرند، مسیر تجسم به خلقی روایت گریز متمایل می شود که در خلال آن تصویر به سکوت و خلق آبستره به نوعی زبان بصری از فرم می گراید. تصمیم هنرِ آبستره به سکوت و وارد سازی تجسم به قلمروی انحصاری بصری و دفاع از آن در برابر سخن و در همین راستا وسواس هنرمندِ مدرن برای حذف عناصر ادبی و روایی، خود معرف این گرایش در تجسم است. اما از طرف دیگر، هنرمند مدرن بیش از هر دوره ای وابسته به ایدئولوژی های مدرن و نظریات ادبی و زبان شناشانه حاکم بر زمانه است و این با نفس حذف روایت در تضاد است. در مقاله حاضر پس از بررسی روند حذف روایت و قیاس از تجسم و تغییر تناسب میان بازنمایی و روایت و همچنین تحلیل بار روایی در چند اثر منتخب، میزان موفقیت این گرایش در حذف عناصر روایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت که بر اساس آن می توان مدعی شد که گرایش آبستره نه تنها در تلاش برای پرهیز از روایت و کمینه گرایی روایی در نهایت از خودِ اثر تهی شد، بلکه وابستگی آشکار به نظریات زمانه نیز کاملاً در تضاد با این مدعا بود.
تحلیل بینانشانه ای روابط فرم و فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نقدهای نو برای تحلیل و خوانش متون مختلف مورد استفاده قرار می گیرند و نتایج قابل قبولی از خود نشان می دهند. بینامتنیت و نقد بینا متنی و بینا نشانه ای از آن جمله اند. نقد بینامتنی از دهه 1960 توسط یولیا کریستوا و سایر اعضای حلقه تل کل رواج یافته است و امروزه مکاتب مختلفی در این زمینه فعالیت دارند. یکی از شاخه های نوین و پر کاربرد بینامتنیت، «نقد بینانشانه ای» است. متاسفانه این روش نقد هنوز آنچنان که باید در خوانش متون معماری و طراحی صنعتی به کارگرفته نشده است. این پژوهش، با هدف رسیدن به یک شناخت نظام مند از فضا و روابط فرم و فضا، این روش نقد را بکار گرفته است. بر اساس تحلیل های صورت گرفته در این پژوهش، چهار رمزگان مؤثر در خوانش فضا شناسایی شده اند که عبارت اند از: رمزگان ابعاد فیزیکی، رمزگان بصری، رمزگان معنایی و رمزگان بعد پنهان که هر کدام از این رمزگان ها، زیر رمزگان هایی دارند. براساس رمزگان های یاد شده، روابط فضایی فرم با سایر فرم ها در دو گروه «فرم های سایر محصولات» و «فرم های کالبدی» شناسایی شده است. در نهایت، براساس چهار رمزگان یاد شده، الگویی از روابط فضایی فرم بدست آمده است.
امکان سنجی استفاده از آیکونولوژی جهت تفسیر آثار هنری آبستره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیکونولوژی به عنوان یک رویکرد- روش در مطالعات هنر، جهت تفسیر آثاری با سابقه تاریخی دستمایه قرار گرفته و علیرغم ادعای کارکرد آن در باب تفسیر آثار هنری مدرن، هیچ گاه در تفسیر یک اثر هنری آبستره مورد استفاده قرار نگرفته است. هدف این مقاله امکان سنجی استفاده از روش آیکونولوژی در تفسیر آثار تجسمی آبستره است و پرسش این پژوهش بدین قرار است که آیا روش آیکونولوژی که در پی شناخت معنا در مقابل فرم(صورت) است، در تفسیر آثار هنری آبستره روشی کاربردی خواهد بود یا خیر. فرضیه این جستار این چنین است که آیکونولوژی مبتنی بر معنای اثر بوده و این معنا در دنیای نسبی گرای هنر آبستره خارج از دسترس و اساساً متکثر و نسبی است. بنابراین آیکونولوژی در باب آثار هنری آبستره کاربردی نخواهد بود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و روش تحقیق بکار برده شده در این پژوهش تحلیلی- تاریخی است. یافته های تحقیق بدین قرار است که شناخت معنای واقعی یا ابتدایی در آثار آبستره نانگاره پرداز ممکن نیست و این بدان معناست که آیکونولوژی در همان گام اول متوقف می شود. در آثار آبستره حامل تصویر هم، از پس صورت اثر نمی توان به معنای واحدی رسید و هویتی که بازشناخته می شود متکثر بوده و منطبق بر ماهیت اثر نیست.
نگاهی به عناصر تاثیرگذار در شکل گیری نگاره ایرانی؛ مطالعه موردی: نگاره زاری بر مرگ رستم در شاهنامه بایسنقری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پدیدآیی نگاره ها، همانند تمام آثار فرهنگی دیگر، ساخت ها، زیرساخت ها و روساخت های مختلفی دخیل اند. از آنجا که این سه اصطلاح برخاسته از ایدئولوژی های مدرن هستند، قصد پژوهش گران، لزوما ًدرک اینها از طریق رمزگشایی اثر فرهنگی نیست، بلکه نگاهی طبقه بندی شده تر، روشن تر و عینی تر است. در این نوشته سعی شده تا از طریق مطالعه عوامل ایجادکننده اثر فرهنگی، پاسخی مقتضی به شرایط دوگانه تقابل فرمی و مضمونی داده شود. الگوهای مضمونی(کلیشه ها/ شمایل ها)، الگوهای فرمی(سنن فرمی/ سبک ها)، حامی، شرایط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی- مذهبی، بافت بنیادین، هنرمند(چه کار گروهی چه اثر دست یک شخص) و مخاطب، 7 عامل کلیدی در مطالعه نگاره ها (حداقل در این مطالعه موردی) می باشند. در اینجا با مطالعه موردی نگاره زاری فرامرز بر تابوت رستم و عمویش زواره، سعی در جا یابی هر یک از این عوامل شده است. با توجه به این عوامل، ساخت نگاره مورد نظر تحلیل شده و هدف آن از طریق مطالعه دو سطح صریح و ضمنی اعاده مطلب تحلیل شده است. روش پژوهش در اینجا مطالعه ای کیفی براساس عناصر بصری موجود در تصاویر است و اینکه هر عنصر چه جایگاهی در طبقه بندی مورد نظر دارد. نتیجه حاصل از پژوهش این است که تک اثر مورد پژوهش بر مبنای طبقه بندی مضمونی/ فرمی و شناخت ساحت های دلالی مضمونی جبرگرایانه (تسلیم در برابر امر الهی) دارد.
تزئینات گره چینی در بناهای محله خانه بر ماسوله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گره چینی، هنر ایرانی در رده تزئینات هندسی قرار دارد. نظم ساختارهای هندسی ای که با نظام مشخصی تکرار می شوند؛ بازآفرینی مداومِ متشابه، ولی نه همسانِ الگوهای خاصِ تزییناتی در هنر گره چینی، چشم را می نوازند. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تزئینات گره چینی به کار رفته در محله خانه بر ماسوله تدوین گشته است. طرح گره چینی مشتمل بر کتیبه ها و حاشیه های آن در محله خانه بر ماسوله، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق بر مبنای مطالعات میدانی و با حضور عینی در محل و مشاهده مستقیم از بناها و تزئینات و تصویربرداری از آنها و در نهایت تبدیل تصاویر به فایل های اتوکدی با مقیاس جهت تحلیل های بعدی بوده است. تحقیق در پی یافتن الگوهای حاکم بر نظام تزییناتی گره چینی ها در محله خانه بر ماسوله بوده است. نتایج حاکی از تحقیق، نشان دهنده آن است که در محله خانه بر، سی و یک الگوی گره چینی وجود دارد. گره چینی عمدتاً در قسمت بازشوها به صورت اُرسی، بَریَه، سر بَریَه و یا پنجرهای تلفیقی استفاده شده است. الگوهای بکار رفته در کتیبه ها نیز تنوع بیشتری را نسبت به الگوهای حاشیه داراست.
نشانه شناسی نقوش سنگ قبور قبرستان تخت فولاد اصفهان (با تأکید بر نقوش حیوانی شیر و ماهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قبرستان تخت فولاد اصفهان که قدم بگذاریم، از مشاهیر و دانشمندان آرمیده در آن که بگذریم، این مکان حاوی گنجینه ای از نقوش و تصاویر می باشد و در این رهگذر، تبلور نقوش حیوانی شیر و ماهی در کنار دیگر تصاویر، نشان از اهمیت و نقش ویژه آنها در میان باورها و عقاید انسانی می باشد. شیر که در این قبرستان به صورت نقش گود، برجسته و مجسمه نمود پیدا کرده است، در هنر و فرهنگ بسیاری ملل، به عنوان سمبل شجاعت، قدرت، دلاوری، آتش، پرتو خورشید، پیروزی، روح زندگی، سلطنت، عقل، غرور، مراقبت و محافظت شناخته شده است. ماهی نیز که به صورت تکی و جمعی غالباً داخل گودال حوض مانند تصویر گردیده، علاوه بر زیبایی فوق العاده کالبدی، دربرگیرنده مفاهیم مستقیم و نمادین بسیاری است. در این تحقیق با گردآوری 600 نمونه از سنگ قبور و بررسی 150 نمونه شاخص، با روش توصیفی– تحلیلی، در روند شناسایی تزئینات، به طبقه بندی گونه های نقوش در قالب اشکال گیاهی، انسانی، حیوانی و اشیاء، پرداخته شده است. یافته های این مقاله نشان می دهد که نقوش، صرفاً جنبه تزئینی نداشته و علاوه بر اشاره مستقیم به مفاهیم، سندی است که ویژگی های اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی دوران را آشکار می سازد.
مطالعه تطبیقی نشانه های بصری در آینه کاری ایرانی و هنر فتوکلاژ (مورد مطالعاتی فتوکلاژهای دیوید هاکنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آینه کاری ایرانی گونه ای دیوارنگاری به شمار می آید ولی به اعتبار ویژگی های بینشی، مضمونی و ساختاری، با انواع دیگر دیوارنگاری در جهان متفاوت است؛ در حقیقت ما در آینه کاری شاهد زبان تصویری ویژه ای هستیم که از تعامل میان قطعات خرد شده آینه با نقوش هندسی شکل گرفته است؛ محتوای شکلی این عناصر را فرم های کوچک هندسی، سه گوش های منظم و فرم های ساده شده طبیعی تشکیل داده اند؛ از جهت ظرافت دید، این روش نتایج درخشانی دربرداشته و سبب بوجود آمدن شیوه نوینی از اجرا گردیده که معادل تصویری آن را می توان در اشکال گوناگون هنر نوین بویژه هنر فتوکلاژ مشاهده کرد؛ این مقاله تلاشی است برای پاسخگویی به این مسئله که آیا تشابهی میان نشانه های زیبایی شناختی در آینه کاری ایرانی و فتوکلاژهای دیوید هاکنی وجود دارد؟ از این رو با بهره جستن از روش توصیفی- تحلیلی و با جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی، به مطالعه پاره ای از وجوه اشتراک نمونه های موردنظر می پردازیم. حاصل تطبیق و نتیجه بررسی ها نشان می دهد که نشانه های بصری بکار رفته در آینه کاری ایرانی و فتوکلاژهای دیوید هاکنی فارغ از مجموع شرایط زمانی و مکانی به صورت مشابه بکار رفته است.